ماهینی: مصدومیت مرا عقب انداخت/ به تیم ملی برمی گردم
سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از واکنش حاج قاسم به ازدواج مجدد همسر یک شهید + تصاویر
روز 8 فروردین همان آقا ساعت 8 صبح تلفن زد و گفت: حدود یک ساعت دیگر خدمت می رسیم. آن موقع تازه فهمیدم سردار سلیمانی قرار است تشریف بیاورد. یک لحظه استرس و شوق باورنکردنی همه وجودم را گرفت سریع بلند شدم تند تند خانه را مرتب تر کردم و میوه مختصری هم آماده کردم. شنیده بودم حاج قاسم ناراحت می شود اگر پذیرایی از او مفصل باشد. فرزند دومم هم 50 روزش بود و خیلی بی قراری می کرد، اما در همان حین کارهایم را ...
بازیکن سابق رئال مادرید: باید بارسلونا را انتخاب می کردم
برنامه های من تماس گرفت تا به لیسبون بروم چون ما باید با یک باشگاه قرارداد می بستیم اما آن موقع هنوز نمی دانستم که کدام باشگاه است و ناگهان متوجه شدم که آن تیم رئال مادرید است. زمانی که رفتم با آنها قرارداد ببندم، ویتور بایا با من تماس گرفت و چیزهایی درباره بارسلونا گفت. وی ادامه داد: آن زمان بابی رابسون سرمربی بارسلونا بود و او هم مرا می خواست که به بارسلونا بروم اما چون به رئال مادرید قول ...
تیام: امیدوارم قصه جدیدی با استقلال بنویسم
مقابله با این بیماری انجام بدهم. موفق شدم به تیم ملی برگردم حضورم در کاسیم پاشا با اهداف زیادی همراه بود که اولین هدفم بازگشت به فهرست تیم ملی سنگال بود. در حال حاضر از 26 بازی که از لیگ ترکیه گذشته در 18 هفته به میدان رفتم و شش بار موفق به گلزنی و چهار بار هم پاس گل دادم که عملکرد خوبی بود تا سرمربی سنگال دوباره نام من را در جمع دعوت شده ها قرار بدهد. می خواهم زوج سادیو ...
گپ با شهره سلطانی از روزهای کرونایی/ مردم برای گذران زندگی مجبورند به کار مشغول شوند
به دلیل بحرانی که چند وقت پیش گذرانده بودم احتیاط کردم اما گاهی با خودم می گویم چرا پیشنهاد بازی را رد کردم شاید هم می رفتم و هیچ اتفاقی نمی افتاد اما باز فکر می کنم سلامتی مهم تر از هر چیز دیگری است. وی افزود: می خواهم بگویم این شرایط به همه افراد لطمه وارد کرده است. ما خودمان مردم را تشویق به در خانه ماندن می کنیم اما من شخصا به مردم حق می دهم که برای گذران زندگی به کارهای خود بازگردند ...
جرئت پا گذاشتن به استقلال را ندارم
با او داشتم گفت: شرایط مهیاست و می خواهم مدیرعامل شوم. حتی من را به باشگاه هم دعوت کرد اما به دلایلی قبول نکردم. * چرا مثل خیلی از پیشکسوت ها به باشگاه نمی روید تا خودی نشان دهید؟ هر وقت پایم را داخل باشگاه می گذارم بعدش برایم کلی حاشیه درست می شود. می بینید روزگار را؟ پرویز مظلومی با این همه سال کار در استقلال الان نباید جرئت کند به باشگاه برود چون بعضی ها به محض اینکه می ...
پریودیم عقب افتاده، کیست رحم دارم؟
سوال مخاطب نی نی بان: سلام من دو ماه پیش کمرم درد میکرد و تیر میکشید حالت تهوع داشتم و سوزش سر معده ترشحم تقریبا بو میداد رفتم پیش زنان زایمان سونوگرافی کرد گفت احتمالا عفونت هست و آزمایش اورژانسی خون هم دادم برای تشخیص بارداری جواب منفی بودو چون شش روز از پریودیم عقب افتاده بود از شدت استرس وقتی وارد مطب شده بودم پریود شدم. پریود شدنم مثل همیشه نبود یعنی من 8 یا 9 روز طول میکشه ولی ...
دزدان خیابان های شمال پایتخت رقیب عشقی بودند/میلاد وقتی به زندان افتاد،شیلا با پسر دیگری دوست شد
رقیب عشقی اش رفت و تمام عصبانیت و کینه های خود را سر او خالی کرد. کیارش را آن قدر کتک زد که تا پای مرگ رفت و برگشت. او تمام عقده های چند سال زندانی بودنش را سر رقیبش خالی کرد؛ اما این پایان ماجرا نبود. چند وقت بعد حالا این کیارش بود که به سراغ میلاد رفت. اما این بار به عنوان درد دل؛ شیلا او را هم رها کرده و حالا با مرد دیگری ازدواج کرده بود: یک روز که در قهوه خانه بودم کیارش را دیدم. چند ...
سرقت های سریالی 2 رقیب عشقی پس از دوئل خونین
. ارتباط ما ادامه داشت تا اینکه به خودم آمدم ودیدم عاشق و دلباخته اش شده ام. همه آرزویم ازدواج با نسترن بود و از او خواستگاری کردم. او جواب مثبت داد اما من برای تشکیل یک زندگی خوب پولی نداشتم. از سوی دیگر نسترن مدام برایم از خواستگارهای دیگرش تعریف می کرد. نمی خواستم کم بیاورم و در فکر ساختن یک زندگی خوب بودم اما حقوقم کفاف نمی داد. فروشنده یک مغازه بودم و در نهایت افتادم در کار خلاف و زندان هم ...
روایتی از زندگی یک نخبه ناکام!
مقطع دکتری استفاده کنم، افزود: اگر در مدت تعیین شده از این فرصت استفاده نکنم این شانس را از دست خواهم داد. تاکنون موفق به نوشتن 3 مقاله برای کنفرانس هسته ای در بوشهر و تهران" دانشگاه امام خمینی" و" دانشگاه خواجه نصیر طوسی" شدم که از سوی دانشگاه شریف پذیرفته شدند که در دو مورد توانستم شرکت کنم و حتی دعوت به سخنرانی شدم که مورد آخر به دلیل بیماری کرونا برگزار نشد. وی ادامه داد: تاکنون برای ...
رویانیان: آبرو و زندگی ام را برای پرسپولیس گرو گذاشتم
ام را دادم و مستأجر شدم. گفتم شاید این یک نوع عنایت باشد که گناهانم کم شود یا بخشیده شوم. شاید تقاص جدا شدن از همسنگرانم را می دهم. در لباس مقدس سربازی و در لباس شهدا بودم. بعضی وقت ها فکر می کنم که تقاص این را پس می دهم که از این لباس مقدس دور شدم. از خیمه شهدا به بازی فوتبال رفتم. نمی خواهم مظلوم نمایی کنم یا احساسی صحبت کنم. ولی واقعیت این است که من فکر می کنم دارم هزینه دور شدن از آن آرزوهایی ...
دعوای مرگبار بر سر پارک خودرو
هم خودروام را مقابل خانه پدر ایمان پارک کردم و آنها معترض شدند و جر و بحث کردیم. بعد از چند روز امروز که به خانه رفتم، چون جای پارک نبود ماشینم را مقابل خانه پدر ایمان پارک کردم. اما درگیر شدیم، تصمیم گرفتم آنجا را ترک کنم اما متوجه نشدم و ناخواسته با ایمان تصادف کردم. آنقدر هول شده بودم که دوبار ماشین را جلو و عقب کردم و به همین دلیل دو مرتبه ماشین از روی ایمان رد شد. واقعاً قصد من کشتن او نبود و ...
غفور: از ولاسکو هم انتقاد می کردند؛ یادتان هست؟!
دوره متوالی به المپیک برسیم که اتفاق بزرگی است. تعویق المپیک هم به سود ماست، هم به ضررمان المپیک که یک سال عقب افتاد و باید ببینیم که تا سال دیگر شرایط چگونه پیش می رود. نمی توانم بگویم این تعویق یک ساله به سود ما شده، به ضرر ما. اگر بازیکنان از شرایط تمرینی و مسابقه دور باشند، همه افت می کنند. درست است که می توان در خانه هم یکسری تمرینات انجام داد، اما این برای یک ورزشکار حرفه ای ...
برنامه فوتبال برتر/ از افشاگری هاشمی درباره صندوق خالی پرسپولیس تا راز داور شدن پزشک بسکتبالیست
...، اما بیشتر آن را تماشا می کردم. در تیم شهرم بسکتبال بازی می کردم. پس از پوشیدن پیراهن پیام به داوری علاقه ام بیشتر شد. 6 سال بزرگ تر از برادرم پیام هستم. کوچه ما داور خیز بود. با پیام دعوا هم می کردم. یادم نمی رود وقتی بچه بودم از پله های خانه به عنوان میز استفاده می کردم. فکر می کردم باید تمام نمره هایم 20 باشد. یک بار معدل من 19.5 شده بود و برای گرفتن معدل بیست سه روز گریه می کردم. ...
شکست یعنی سرآغاز یک پیروزی جدید
چیزهایی من از خانم جوانمردی دیده بودم که برای خودم یک الگو ساخته بودم چه از نظر رفتار و چه شخصیت شان، از همه نظرات برای خودم الگو ساخته بودم و دلم می خواست مثل ایشون باشم ولی نمی توانستم مثل ایشان تیراندازی کنم خیلی ناراحت شدم . بعد خوشبختانه یک روز که رفته بودم هیئت خانم جوانمردی را دیدم با همسرشان در حال راه اندازی سالن خود بودند. بعد من را دیدند. من رفتم آنجا، خانم جوانمردی گفت زهرا می ...
اسکی بازی که پایش را از دست داد اما امیدش را نه!
! خانه مان در دیزین بود و از سه سالگی اسکی را شروع کردم. عضو تیم های ملی نونهالان، نوجوانان و جوانان بودم تا اینکه در سن 18 سالگی و در تاریخ 26 اسفند ماه 1375 یک پایم را از دست دادم. قبل از این اتفاق همیشه در رشته اسکی آلپاین و بخش مارپیچ بزرگ و کوچک اول بودم اما بعد از آن اتفاق مسیر زندگی ام عوض شد. خودم را برای مسابقات بین المللی دهه فجر آماده می کردم چون قرار بود چند کشور ...
عشق و انتقام؛ انگیزه های پسری برای دزدی
. از طرفی من شغل مناسبی نداشتم، به همین دلیل چاره ای برایم نمانده بود جز اینکه دزدی کنم و از این راه وسایلی را که مهسا می خواهد برایش بخرم. بعد از مدتی به اتهام سرقت دستگیر شدم و دو سال تمام در زندان بودم. وقتی از حبس آزاد شدم، به سراغ مهسا رفتم، اما فهمیدم او با پسری به اسم آرش دوست شده است. متهم ادامه داد: من به خاطر مهسا به زندان افتاده بودم و نمی توانستم تحمل کنم پسری دیگر با او دوست باشد، به ...
از مسافرکشی در نازی آباد تا خط آتش پرسپولیس
نمی شدم به سراغ ورزش کشتی می رفتم. اما اگر کلا در ورزش نبودم شاید راننده تاکسی می شدم. زمانی که در راه آهن بودم از ساعت 6 عصر تا 11 شب با پرشیایی که داشتم در خط نازی آباد به نواب مسافرکشی می کردم. آن روزها برای من خیلی روزهای جذابی بود و همیشه در ذهن من باقی خواهد ماند. مهاجم پرسپولیس درباره اینکه سرنوشت لیگ برتر پس از گذر از دوران کرونا چه می شود، گفت: قبل از هر چیز امیدوارم که سلامتی ...
منِ عزیز : نامه های یک رمان نویس به خودِ آینده اش اگر نامه ای برای خود ده سال بعدتان بنویسید، چه چیزهایی ...
قلم به دست گرفتی و برای خودت نامۀ سِرّی نوشتی. وقتی خیلی جوان بودم دو هدف را برای زندگی ام تعیین کردم: مادر بشوم و نویسنده بشوم. حالا هر دو محقق شده اند. یادم نیست برای خود 54 ساله ام چه نوشتم؛ شش سال بعد خواهم فهمید. دیگر دلم غنج نمی رود که نامه را زودتر باز کنم اما عاشق باز کردن آن هستم. این روزهای تولد هنوز برای من هیجانی شبیه روز اول عید دارند. چه کسی را در آن نامه خواهم یافت؟ شگفت ...
کنعانی زادگان:کرونا بهانه است،بعضی ها فقط فکر خودشان هستند
کردم چون همچنان تمرینات ما تعطیل است. با اتومبیل شخصی به سمت زادگاه حرکت کردم تا چند روز در کنار خانواده باشم. البته به محض اینکه برنامه تمرینی دریافت کنیم، به تهران برمی گردم تا برای شروع دوباره کار حرفه ای مان آماده شوم. *در این شرایط چطور شروع به سفر کردی؟! قبل از اینکه به شهرم برگردم، تست کرونا دادم و خدا را شکر مشکلی وجود نداشت. من تمام مسائل بهداشتی را رعایت می کنم و امیدوارم دیگر هیچ یک از هموطنان مان به این ویروس کشنده دچار نشوند. باید در قبال مبارزه با کرونا متحد باشیم و اجازه ندهیم بیش از این به زندگی مان آسیب وارد کند. 254 251 کد خبر 1378881 ...
رزمنده مجروحی که جان به عزرائیل نمی داد!
آنجا دوست ما بود رزمنده جانباز حمید داودآبادی فاش نیوز: بله ایشان نویسنده هستند و مطالب آقای داودآبادی را زیاد خوانده ایم و دیده ایم . - یک دوستی هم داشتیم بنام ستار و یک دوست مشترک بنام کمیل کفاش که شهید شده و وصیت کرده بود که ستار یک سال برایش نماز بخواند و روزه بگیرد. در روزهای آخر پدافندی مهران، ستار یک بار گفت: آخیش! راحت شدم! گفتم: چی شده ستار؟! گفت: نماز و ...
خوش باش دمی که زندگانی این است
از دیدن ناراحتی من تاب نیاورد و با نفوذی که روی پدرم داشت او را راضی کرد که دوباره به مدرسه برگردم. آن سال ها به واسطه تنگدستی خانواده پدرم تنها غذا و لباس مان را تامین می کرد و من با تدریس به شاگرد خصوصی هزینه هایم را تامین می کردم. دانشگاه که رفتم به شکل رسمی معلم شدم و همین شرایط اقتصادی را بهتر کرد، چند سال بعد از آن ازدواج و تمام هزینه هایش را به تنهایی پرداخت کردم. بعدها هم به واسطه ...
ملی پوش اسبق وزنه برداری: با وجود چند عنوان قهرمانی آسیا، بیکارم
معما است. اینکه چگونه در دام مواد نیروزا افتادم سووالی است که هنوز برای آن پاسخی ندارم. حرف و حدیث های زیادی پشت آن داستان بود اما واکاوی در دیگر سودی ندارد. نمی خواهم دیگر به آن روزها فکر کنم. وی بابیان اینکه پس از محرومیت نیز به اردوی تیم ملی دعوت شدم عنوان کرد: پس از خداحافظی حسین رضازاده از دنیای قهرمانی یکی از امیدهای جانشینی او بودم. در آن زمان بهداد سلیمی که سال ها بعد در این ...
دلیل جدایی من از پرسپولیس دوپینگ نبود
نداشتم اگر به من نیاز ندارید جدا شوم. فردای آن روز برانکو با باشگاه صحبت کرد و گفت شهاب را می خواهم پس از آن من قراردادم را بستم. ولی در زمان برانکو خیلی فرصت بازی به تو نرسید. من در اردوی پیش فصل خیلی خوب کار کردم، چون خیلی آماده بودم. در همه بازی های دوستانه یا گل می زدم یا پاس گل می دادم و به جرأت در آن زمان آماده ترین مهاجم پرسپولیس بودم ولی به من بازی نمی رسید. تجربه به من ثابت کرد در ...
عفتم را در حالی که مست بودم باختم ! / علیرضا شوهرم قهر کرد و من همان شب به پارتی رفته بودم
شدم اوج گرفت. من دوستم را به خانه خودمان دعوت کردم و همسرم به محض آن که این دختر جوان را دید از کوره در رفت و گفت: تو نباید با چنین فرد بی حجابی رفت و آمد کنی. زن جوان گفت: بی توجهی من به حرف ها و خواسته های علیرضا او را از زندگیمان دلسرد کرد و آن قدر لج بازی کردم و روی اعصابش راه رفتم که دیگر نتوانست طاقت بیاورد و رهایم کرد و به خانه پدرش رفت. مادرم با اطلاع از این موضوع گفت صبر کن تا ...
آدم ربایی مدرن به سبک گلدکوئست/ خانواده ها به شدت مراقب شیادان باشند
دردانه اش که از اسفند به بهانه های شغلی خانه را ترک کرده گفت. گفت که نمی داند، باید این ماجرای عجیب را به که بگوید؛ چگونه فرزندش را نجات دهد و از این کابوس دوماهه خلاص شود. متن گفته های این مادر را که ماجرای یک آدم ربایی مدرن به سبک گلدکوئست را بازگو می کند، حتماً در ادامه مطالعه کنید. اوایل اسفند ماه ساعت 11 شب بود. پسرم با فردی به نام م.ش با شماره تماس 0910XXX1032 در مترو ...
زهرا یزدانی: به نظرم مجهزترین ورزشکار در دوران قرنطینه هستم!
مردم هم خیلی به این شرایط اعتراض داشتند. سمت ما که نزدیک دریا هستیم، شنیدم کسانی که آمده بودند گفته بودند ما ویلا داریم ولی به نظرم کاش نمی آمدند. روزهای اول کرونا خیلی از من خواستند که فیلم بگیرم و به مردم توصیه کنم که بیرون نروید ولی چون خودم به باشگاه می رفتم، نمی توانستم از کسی مثل شما بخواهم بیرون نروی. الان هم با اینکه مدتی است رعایت می کنم، باز هم نمی توانم بگویم بیرون نروید. چون سطح ...
برنامه رانندگان صندلی عقب، نسخه ای از تخت گاز مخصوص بچه ها
همراه پدرم به نمایشگاه های خودرو می رفتم و هر بروشوری که می دیدیم برمی داشتم و هر ماشینی که درش باز بود سوار می شدم. با وجود اینکه تاکنون محتواهای زیادی برای بچه ها تولید کردم، اما برنامه رانندگان صندلی عقب برای من با بقیه متفاوت است.
کرونا و دردهای پیدا و پنهانش
بیماران کرونا دوچندان می شود هم درد تن هم دردهایی که اطرافیان بر آنها وارد می کنند در این میان باید نگران اطرافیان خود هم باشند مبادا که بیماریشان سبب بیماری اطرافیان و نزدیکان شود و به عزیزانشان ناخواسته آسیبی برسانند. قبل از آنکه بدانم کرونا گرفته ام هشت روز با درد در خانه کلنجار می رفتم، ترس از کرونا باعث می شد باور نکنم که مبتلا شده ام و حتی از رفتن به بیمارستان دوری می کردم. تا مبادا ...