سایر منابع:
سایر خبرها
اگر تعارف می کردم، شهید می شدم!
منتظر بدرقه مان بودند. این عکس ها را که از چند زاویه گرفته شده از دو آلبوم جدا کردم. خنده دار است در تمام عکس ها دست در دهان دارم . 1 شهید حمید ساداتی فر در آخرین روز زندگی 2 حمید سلیمی 3 قاسم عباسی 4 شهیدصادقی روحانی گردان در لباس رزم 5 اکبر حیدری 6 شهید علی ساقی 7 احمد طایفه 8 ابراهیم نصیرزاده 9 مجید نصیرپور 10 شهید سید ...
مسجد ناصری؛ جاذبه ای شگفت انگیز در بندرعباس
دیدن را دارند. شما را دعوت می کنم که از آب های شفاف خلیج همیشه فارس و ساده زیستی مردم خونگرم جنوب بهره ببرید. در این شهر بندری، جاذبه ای مذهبی تحت نام مسجد ناصری بندرعباس جای گرفته که ما قصد داریم در این متن شما را با آن آشنا کنیم. همراه ما در مطلب مسجد ناصری در بندرعباس بمانید تا پی به زیبایی های این بنای مذهبی ببرید. پیشینه کهن بندرعباس در زمان هخامنشیان و حکومت داریوش ...
یادداشت های ناصرالدین شاه، پنجشنبه 5 اردیبهشت 1268: رودخانه سَمان اَرخی پل شکسته ای داشت به قولر آقاسی ...
بیاوریم این جا جا می گیرند در کمال خوبی. امین السلطان، قولرآقاسی و همه پیشخدمت ها بودند. به قولرآقاسی دستورالعمل دادم که عمارت را تعمیر کلی بکند و همه را بسازد. بعد از درِ پایین عمارت از دالان زیاد گذشته بیرون آمدیم. از ده سلطان آباد که به عمارت چسبیده است گذشتیم، بعد سوارِ کالسکه شده افتادیم به راه و راندیم برای زنجان. و رو به شمال غرب می راندیم تا رسیدیم به [رودخانه] سَمان اَرخی . پُلِ ...
ماندند و می مانیم و می جنگیم
اصفهان از تجارب جهانی که در طول قرن ها به دست آورده بودند برای ساخت شهری پر ریشه استفاده کردند و به همین دلیل تمام نمادهای شرق و غرب در این شهر به چشم می خورد و هر غیر ایرانی می تواند با اصفهان ارتباط برقرار کند. برسیم به اکنون و نقطه ای که در آن ایستادیم، با همه این پیشینه تاریخی که به آن اشاره شد چطور می توانیم از شرایط موجود با وجود یک بیماری مرموز گذر کنیم و این اندوخته های تاریخی ...
ساپورت، ورزش و سالاد؛ روزمرگی های مقدس زن ایدئال
همۀ ما زن ایدئال را می شناسیم، صدها نسخه از آن را در اینستاگرام دیده ایم: زیبا، باریک، درخشان و در حال لذت بردن از تعطیلاتی ابدی. او نه مثل ما روزی 12 ساعت کار می کند، نه نگران چاقی و چروک های دور چشمش است. انگار زمان برای او متوقف شده است، نه پیر می شود، نه فقیر و فرسوده و خسته. او مثل ما نیست و ما این را خوب می دانیم، اما سوال این است که چرا هنوز تحسینش می کنیم؟ چرا نمی توانیم فراموشش کنیم؟ ...
روایت کارشناس تیم حقیقت یاب حادثه طبس و شکست عملیات آزادسازی جاسوسان آمریکایی
. هر بالگرد ظرفیت حمل 35 نفر از کماندو ها را داشت. بالگرد ها تا مدت سه ساعت و نیم می توانستند پرواز کنند و بعد نیاز به سوخت گیری مجدد داشتند؛ بنابراین وقتی ساعت 20 بالگرد ها از ناو هواپیمابر جدا شدند و هواپیما ها از فرود گاه مسقط عمان پرواز کردند حدود ساعت 12 نیمه شب باید دوباره در محل تعیین شده (صحرای طبس) سوخت گیری می کردند و کماندو ها و تجهیزاتی را که هوا پیما ها آورده بودند بارگیری و به سمت ...
تجربه حس مادری، باور از جنس ناباوری
می گفتم: تو روزی روزگاری درون کس دیگری دور خودت حلقه زده بودی. وقتی اندازۀ شلغم شدی، و بعد گریپ فروت، و بعد گل کلم، می خواستم مصالح وجود تو را از جنس لذت بسازم: رگبارهای تابستانی و قهقهه؛ صدای زنانی که مشغول گفت وگویی بی پایان اند. یک شب در استخری زیر درختان اکالیپتوس که صدای نرم به هم خوردن برگ هایشان را در نسیم داغ می شنیدیم، با دوستم کایل شنا کردیم و رد لگدهای تو مثل موج روی پوستم می ...
راز عجیب شاخه گمشده کودتای نوژه / حامیان شبکه نفوذ کجا پنهان شدند؟
می گفتند که ما همه چیز را می دانیم. بعد، یک لحظه سعید یزدیان را پیش او آوردند. سعید به او گفت این ها همه چیز را می دانند، هرچه می دانی بگو. سعید فقط همین یک جمله را گفته بود. امین اسم "داشی" شوهر منیره (توضیح نگارنده: علی اشرف چهارلنگ سلطانی) را به آن ها می دهد و می گوید که آدرس خانه "داشی" را نمی داند، ولی می تواند آن ها را به آن جا ببرد تا خانه را نشان دهد. پاسداران امین را ...
مکان های دیدنی تویسرکان شهری با قدمت 4000 ساله!
شهید منتظر القائم عاشق شهادت بود + فیلم
.... برادر عباس گفت: من تیر خوردم. بعد بلند شد ولی تلوتلو خورد و بر زمین افتاد. فرمانده شهید منتظر قائم هم در طرف دیگر خوابیده بود. رفت و برگشت فانتومها همچنان ادامه داشت. به طرف محمد برگشتم، دیدم که دست چپش قطع شده و پشت سرش افتاده است. او را صدا زدم ولی جوابی نشنیدم. چهره بسیار آرامی داشت. چشمانش تقریبا باز بود و لبانش مثل همیشه لبخند داشت ، آنقدر آرام روی کتفش بر زمین افتاده بود ...
طوفان شن یقه آمریکا را در "صحرای طبس" گرفت
مسیر مشهد در حرکت بودیم که نزدیک رباط خان جلوی ما را گرفتند و دیدیم تعدادی بالگرد این طرف و آن طرف جاده مستقر هستند. یک ایرانی بود که چشم های ما را بست و از اتوبوس پیاده مان کرد. گفتیم ما را کجا می برید. در جوابمان گفت: جایی که عرب نی بیاندازد. ما را سوار هواپیما کرد و ما خیلی نالان بودیم و همه امام رضا(ع) را صدا می زدند. یک دفعه نوری از سمت طبس آمد و تمام بیابان روشن شد. بعد از آن ما ...
سال 59 نیرو های آمریکا به طبس حمله ی نظامی کردند؛ البته از همان نیمه ی راه، جسد های جزغاله شده شان برگشت!
راسخ پیش رفت. ملت ایران دارد این کار را میکند. در زمینه ی علمی، در زمینه ی فناوری، در زمینه ی سیاسی، در زمینه ی خدمات گوناگون، در زمینه ی عمران کشور، ما به پیشرفتهای چشمگیری دست یافته ایم. امروز خوشبختانه سرتاسر کشور مثل یک کارگاه بزرگ است که در همه جایش دارد کار انجام میگیرد، خدمت انجام میگیرد، کارهای عمرانی انجام میگیرد؛ هم کارگزاران ایرانی مهارت و خبرویت و تجربه پیدا میکنند، هم مردم ...
خاطرات ناصرالدین شاه سه شنبه سوم اردیبهشت 1268/ صائین قلعه زنجان در 131 سال پیش به روایت ناصرالدین شاه
که چهل سوار دارد و سوار های سیف الملک است مرد رشیدی است، پارسال هم استرآباد اردوی رکن آباد بوده است و رشادت ها کرده است، در نصیرآباد می نشیند، نصیرآباد بالاتر از حسین آباد است و ملک حسن خان است. بعد سوار کالسکه شده قدری راندیم از هیدج که گذشتیم باز سوار اسب شدیم راندیم. از رودخانه هیدج که گذشتیم رودخانه آب نداشت همه را نهر بریده بودند. طرف دست چپ نهری بود که ایستاده بود مثل دریاچه شده بود جای ...
کریمی: من و فرهاد پرسپولیسی بودیم، فرشید استقلالی
. سر ناهار بودیم. من گفتم فقط حرف است. بگذریم ناهار چه بخوریم؟! *روز سفر به آلمان نماینده باشگاه الاهلی آمد و مبلغ بالایی پیشنهاد کردند و من هم دوست داشتم بمانم، چون آنجا برای من همه چیز بعد از چهار سال فراهم بود. ولی آقای جلالی گفت هر کاری اگر بگذارم انجام دهی، این کار را نمی گذارم! دو روزه به مونیخ رفتم و بعد از تست پزشکی قرارداد را امضا کردیم و برگشتم. *این چه حرکتی بود که فرهاد ...
آدرس و مسیر رفت با مترو یا خودرو شخصی به فرودگاه مهرآباد
است و اسم آن را با توجه به روستایی که قبل ها در آن جا قرار گرفته است انتخاب کرده اند. نام اصلی این روستا حسین زاده بود که تحت تملک حاجی میرزا قاسمی صدرالعظم محمد شاه قاجار بوده است. حاجی میرزا مهرآباد را به ناصرالدین شاه هدیه داد که بعد از مدتی ناصرالدین شاه آن روستا را جزئی از مهریه عصمت الدوله دختر خود قرار داد که همسر دوست محمد خان معیرالممالک شد و اسم مهرآباد را بر او گذاشتند اما با گذشت زمان ...
ساپورت، ورزش و سالاد؛ روزمرگی های مقدس زن ایده آل
زانوها مثل بسته بندی شدن با پلاستیک بود. اولین بار که لباس را تنم کردم، می توانستم داخل نافم را توی آینه ببینم. با اخم، رفتم و آنلاین یک لباس زیر توری کمر بلند هاوت کُنتور 98 دلاری خریدم. چند روز بعد از راه رسید، و من با لباس ساقدوش آن را پوشیدم: نمی توانستم درست نفس بکشم، فوراً شروع کردم به عرق ریختن و همه چیز حتی بدتر به نظر می رسید. با نگاه به انعکاس خودم در آینه گفتم این دیگه چه کوفتیه . شبیه ...
متکدیان چهارراه ها را به قُرق خود درآوردند/ کاسبی پشت چراغ قرمز با دود اسپند!
های ژنده ای که بر تن دارند،با به پا کردن دود اسفند و چرخاندن آن به دور ماشین ها به قصد پول گرفتن پول با احساسات مردم بازی می کنند. جوانانی که اسپند، زغال و اسپنددان به دست دارند؛ کاسه دخلشان هم در دست دیگرشان گرفته اند.این در حالیست که تا چند وقت پیش یک یا دو نفر سر چهار راه ها به سمت ماشین ها هجوم می آوردند و حالا در برخی چهارراه ها 4 نفر ایستاده و آنجا را برای تکدی گری به قرق خود درآورده اند ...