به استقلال گل زدم 6 ماه محروم شدم!
سایر منابع:
سایر خبرها
بازیکن اسبق پرسپولیس : عابدزاده اشک مرا درآورد
سپاه آقای گل تهران شده بودم، فصل قبل آن مهدی مهدوی کیا چنین اتفاقی برایش افتاده بود و پرسپولیسی شده بود و بعد نوبت من رسید، من از سپاهان، سایپا، استقلال پیشنهاد داشتم اما پرسپولیس را انتخاب کردم. روز اولی که به تمرین پرسپولیس رفتی را به خاطر داری؟ به عنوان یک جوان که آقای گل تهران شده بود، غرور خاصی داشتم، وقتی قصد وارد شدن به زمین را داشتم استانکو صدایم کرد، گفت اسمت چیه ...
فتح آبادی: بعد از بهزادی من سر طلایی فوتبال ایران هستم
کس حرف مرا باور نمی کرد، بعد از این ماجرا به خانه قلیچ رفتم اما من را راه ندادند. در تمام مدتی که بازی می کردم هیچ کس را از عمد نزدم. شما در استقلال با عبدالعلی چنگیز و پرویزمظلومی و در پرسپولیس با علی پروین و ناصر محمدخانی هم بازی بودید، به نظرتان با کدامیک از آنها زوج بهتری را ساخته بودید؟ در پرسپولیس با پروین و محمدخانی بهترین خط حمله را ساخته بودیم، در بهترین و رویایی ترین ...
پروردگارا مرا به آرزویم برسان من آرزوی شهادت دارم
خوابیدیم من ساعت یک تا سه نگهبان بودم. وصیت نامه شهید خدایا، تو شاهد باش که در کمال صحت و سلامتی و فراقت از هر گونه قید و فشاری و بدون هیچ گونه چشم داشتی به این هجرت دست زدم. حسین جان، تو شاهد باش که اسلام مظلوم است. مولا جان، شاهدی ما به خاطر مظلومیت اسلام و لبیک گفتن به خمینی کبیر که بانگ هل من ناصر ینصرنی شما را بر لب دارد به این جا آمده ایم. ای فرزند فاطمه، لبیک ما را بپذیر. در ...
حیدری: خدا جواب عشقم به پرسپولیس را با گل قهرمانی داد
با سپهر حیدری زننده گل قهرمانی پرسپولیس گفت وگویی داشته باشیم که در زیر می خوانید. از اول شروع کنیم؛ چه اتفاقی افتاد که به پرسپولیس پیوستید؟ فصل موفقی را با ذوب آهن پشت سر گذاشته و ملی پوش بودم. بعد از موفقیت با ذوب آهن دیگر وقت آن بود تا به آرزویی که از کودکی داشتم برسم و لباس تیم محبوبم را بر تن کنم. به همین دلیل از همه پیشنهاداتی که داشتم چشم پوشی کردم و به پرسپولیس آمدم ...
جمشیدیان: اگر پنالتی من تبانی با استقلال بود پس کرانچار هم در آن دست داشت
پنالتی خراب کردن آنجا نمی زند. خیلی راحت می توانستم توپ را بزنم بیرون. به هر حال خدا را شکر که پنالتی از دست رفته من ضرری به سپاهان نزد و صعود کردیم و بعدش قهرمان شدیم. اینکه می گویند از چند ماه قبل مشخص بود فصل بعد به استقلال می روی حقیقت دارد؟ نه این هم یک دروغ دیگر است. آن فصل من با تراکتور به توافق رسیده بودم و در آستانه امضای قرارداد بودم و حتی خبر تراکتوری شدنم در رسانه ها هم ...
جنایت در برج الهیه تهران /قتل داماد جوان توسط مادرزن+عکس
در قزوین بفروشم که خواهرم در حالیکه پریشان بود با من تماس گرفت و از من خواست تا بلافاصله به خانه او بروم. وقتی آنجا رفتم با جسد شوهر خواهرم روبه رو شدم. من به تنهایی جسد داخل ماشین گذاشتند و آن را به قزوین بردم اما حالا مادرم برای اینکه مرا نجات دهد می گوید در دفن جسد به من کمک کرده است. وی ادامه داد: من تا چهار ماه بعد از دفن جسد از نظر روحی به هم ریخته بودم و هیچ غذایی نمی خوردم. ...
رافت: اگر در پرسپولیس می ماندم به پروین نامردی کرده بودم
به این پیشنهاد جذاب پاسخ مثبت دادم. در آن سال ها حضور شما در پرسپولیس انتقاداتی را به همراه داشت؟ خیلی ها اعتقاد داشتند من در پرسپولیس موفق نمی شوم و از اینکه علی پروین مرا خریده است انتقاد می کردند، اما او مرد و مردانه پای من ایستاد و همیشه روحیه می داد. چی می گفت؟ او به خاطر من جلوی همه ایستاد، می گفت به هیچ کدام از این حرف ها توجه نکن و کارت را به بهترین شکل ...
فلاحت زاده: بزرگ ترین اشتباه زندگی ام رفتن به پرسپولیس بود
بودیم خط خوردیم، من نه از این پول ها داشتم بدهم و نه دنبال این رفتارها بودم، من همیشه و در تمام سال هایی که فوتبال بازی می کردم وقتی تمرین تمام می شد ساکم را روی دوشم می انداختم و به خانه می رفتم اما برخی ها دنبال لابی گری می رفتند. علی لطیفی می گفت وقتی جلال طالبی سرمربی تیم ملی شد گفت ژنرال (ناصر نوآموز) و طالبی زیر پای مرا خالی می کنند، این ادعا چقدر درست است؟ عین واقعیت است ...
اعتراف به قتل برای فرار از دست شوهردوم
قتلی را شرح بدهد و حالا بگوید دروغ است؟ باورکنید حقیقت ندارد. من از دست شوهرم خسته شده بودم و می خواستم به زندان بروم. اما یک شب که دربازداشتگاه خوابیدم وحشت کردم از طرف دیگر دلم برای کودک 13ماهه ام تنگ شده و می خواهم به خانه بروم. حماقت کردم، فکر می کردم زندان جای خوبی است و اگر مدتی از شوهرم دور باشم او بیشتر قدر مرا می داند اما اشتباه کردم. با زندان رفتن می خواستی از شوهرت دور شوی و ...
اعتراف عجیب زن تهرانی به قتل
چنین ادعایی را مطرح کردی؟ از دست شوهر دومم خسته شده بودم. اذیتم می کرد و نمی دانستم باید چکار کنم. من 5 سال قبل به خاطر اختلافاتی که با شوهر اولم داشتم از او جدا شدم. از همسر اولم دو پسر دارم که پیش پدرشان هستند. وقتی با شوهر دومم به مشکل برخوردم ترسیدم دیگر طلاق بگیرم. شوهرم بداخلاقی می کرد و مدام بین ما دعوا بود. برای یک لحظه قید زندگی ام را زدم و این دروغ را گفتم. دقیقاً آن ...
ملی پوش فوتبال زنان ایران: در ورزشگاه بدنیا آمدم
سال 95 قهرمان لیگ برتر شدیم. در آن زمان بهترین بازیکن لیگ ایران شدم و فصل بعد به سپاهان پیوستم اما 6 هفته مانده به پایان بازی رباط پایم پاره شد و چهارم لیگ برتر شدیم. با 21 گل زده و 10 پاس گل دومین بازیکن برتر لیگ در سال 96 شدم. ملی پوش فوتبال یادآور شد: از سال 94 هم به دلیل کسب عنوان بهترین بازیکن لیگ برتر به تیم ملی دعوت شدم. می خواستیم در آبان ماه 98 به مرحله مقدماتی المپیک 2020 در ...
راهی برای رفتن ؛ قصه فرار بانویی که اسیر آل سعود بود
همان روده ها کشان کشان می گریختم. روده ها به پایم گیر کرده بود و فرصت نداشتم آن را از پایم رها کنم. از این رو، نمی توانستم به راحتی بدوم. فقط یادم هست که در نیمه باز خانه ای توجهم را جلب کرد. به سمت در رفتم. خواستم خودم را داخل خانه بیندازم، دستی مرا عقب کشید و از داخل چهارچوب در بیرونم انداخت! سر برگرداندم، یکی از ایرانیان مُحرم بود که مدام فریاد می زد: داخل هیچ خانه ای نرین... داخل هیچ خانه ای نرین. تازه فهمیدم آل سعود پنجرة خانه ها و در های حیاط ها را باز گذاشته بود تا حین فرار به منازل پناه ببریم و همان جا ماجرای زندگی مان تمام شود. انتهای پیام/ ...
حنیف عمران زاده در حرم امام رضا (ع)؛ تعبیر والیبالیست ایرانی از روند ایجاد تغییر در زندگی؛ ویدئویی به ...
گزیده ای از فعالیت های مجازی ورزشکاران در 24 ساعت گذشته را مشاهده کنید. بیشتر بخوانید: تصویر مفهومی سرخیوراموس در روز های کرونایی؛ نام بازیکن را حدس بزنید؛ واکنش مدیرعامل استقلال به حواشی جدایی دیاباته و میلیچ از این باشگاه حنیف عمران زاده بازیکن فوتبال تصویری از خودش درکنار یکی از دوستانش در حرم امام رضا (ع) را منتشر کرد و تولد او را تبریک گفت. " رفیق، داداش ...
یاداشت های محمدعلی فروغی شنبه 26 اردیبهشت 1298 / همه از فرانسه حرف زدن من خیلی تعریف می کردند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ صبح قدری کار کردم. بیرون رفته اصلاح کردم. ناهار مادام مورو این جا بود. بعد ازناهار به کمدی فرانسه رفتند. من نتوانستم بروم، چون به مستر کلونه وعده داده بودم که به عدلیه بروم. چنین کردم. مستر کلونه مرا گردش داد. به اطاق اول حقوق ابتدایی و به اطاق جزا رفتیم. همچنین به اطاق جزای تمیز و به محکمه نظامی به دیدن رئیس اول تمیز و ...
اعترافات دردناک زنی که دامادش را به قتل رساند
، به پلیس گفت: درگیری هایی بین این زوج وجود داشت. مأموران مدتی بعد به برادر زن جوان مشکوک شدند و او را بازداشت کردند. این جوان منکر همه چیز شد، اما بعد از ماه ها بازداشت اعتراف کرد که شوهرخواهرش را به قتل رسانده و جسدش را در قزوین دفن کرده است. درحالی که گفته های این پسر جوان با آنچه اتفاق افتاده بود هم خوانی نداشت، در نهایت مادر او به قتل اعتراف کرد و گفت: به خاطر نجات جان دخترش دست به ...
کاظم پور اردبیلی؛ آدم حسابیِ تمام عیار
. معروف بود که سه نفر در اوپک، استراتژی های بلندمدت و اصلی این سازمان را به آماده می کنند. عبدالعزیز بن سلمان، وزیر انرژی فعلی عربستان، محمد سینوسی بارکیندو، دبیرکل اوپک و حسین کاظم پور اردبیلی. او اما در صحنه نبود. این چند سال اخیر هم از دوربین فراری بود. 5- به عنوان روزنامه نگار، دو دهه کاظم پور اردبیلی را از نزدیک می شناختم. در بسیاری از کنفرانس های داخلی و خارجی کنارش بودم. از من ...
صورت اکبر ورم کرده بود اما هنوز نورانی بود
می آمد. خانه شان پایگاه بود. خانه شان خانه امید اهالی بود. خانه شان خانه کسانی بود که کسی را نداشتند. بنده این ها را خودم شاهد بودم و می دیدم، حتی اکبر سرباز هم که بود و خانه نبود، من می رفتم آنجا و سر می زدم. از دولت آباد پیاده می رفتم و سر می زدم. بعد از شهادتش هم همین طور بوده است. همیشه سر می زدم. دل او هم به من گرم بود. ما در همان حسین آباد قوم و خویش داشتیم که خیلی کم به خانه آن ...
ماجرای زندگی مداحی که به خرم شهر آمد
را صدا می زدم اما خداروشکر حال دخترم خوب شد. فصولی درباره شرایط جسمانی خود نیز بیان کرد: من مداحی می کردم اما سال ها قبل دچار مشکل شدم و نتوانستم بخوانم. دچار حسرتی شده بودم و در مجالس حضور پیدا می کردم و نمی توانستم مداحی کنم. شب قبلی که می خواستم عمل کنم در حسینیه خوابیده بودم و در عالم خواب خانمی را دیدم که برای من دعا می کردند. از خواب که بیدار شدم با یک قوت قلب به بیمارستان رفتم و ...
قاتل همیشه به محل جرم برمی گردد
پیرزن تنها همیشه طلاهای زیادی برای خودش دارد، تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم آن طلاها را سرقت کنم. مشکلات مالی زیادی داشتم و آن طلاها می توانست مشکلاتم را حل کند. نقشه را طراحی کردم و به بهانه دادن بسته حمایتی وارد خانه او شدم. پشت آیفون وقتی زنگ را زدم، گفتم می خواهم برای بسته حمایتی خانه اش را ببینم. او مرا زیاد نمی شناخت، برای همین کارم راحت تر بود. اتفاقا قبلش هم از پسرش تلفنی پرسید که فردی برای ...
زن جوان مشهدی دردادگاه/ در برابر پیشنهادهای کثیف کاری مقاومت کردم ولی اسیر شهرام شدم
به رو می شدم که تا عمق وجودم زجر می کشیدم و از شدت خشم و عصبانیت می لرزیدم. در این شرایط بود که شهرام مرا خواستگاری کرد. آن قدر روزهای سختی را می گذراندم و در برابر پیشنهادهای کثیف مقاومت می کردم که دیگر در دادن پاسخ مثبت به شهرام لحظه ای تردید به خود راه ندادم زیرا هر طور شده باید از این زندگی فلاکت بار رها می شدم و فصل نوینی در زندگی ام رقم می خورد. دوست داشتم در کنار شهرام همه شکست های گذشته و ...
گفتگو با جوان کانادایی که در ماه رمضان مسلمان شد
به گزارش خلیج فارس به نقل از عصر ایران؛ گرگوری سودن با نام اسلامی علی مهدی ، یک جوان شیعه کانادایی است که سابقا یک مسیحی کاتولیک رومی بوده است. وی طی گفتگویی با صفحه انگلیسی شفقنا، داستان سفر خود از مسیحیت به اسلام را روایت کرده و به بررسی شرح حال جوانان و تازه مسلمانان در کشورهای غربی می پردازد. لطفا خود را برای خوانندگان ما معرفی کنید: نام من گرگوری سودن است و من نام اسلامی علی مهدی را برای خود انتخاب کردم، گرچه در اسلام اگر نام شخص معنای خوبی داشته باشد، نیازی به تغییر آن نیست. بناب ...
تجربه ی زیسته ام در دانشگاهی به نام امام صادق
...، جهت خداحافظی سری به دانشگاه زدم. به دفتر مدیر روابط عمومی رفتم، کسی که تا قبل از آن صرفاً چند مرتبه در مراسمِ تقدیر پژوهشگری مرا دیده بود و هیچ شناختِ دیگری از من نداشت، به ناگاه رو به من کرد و جمله ای کوتاه اما به زعمِ من با چگالیِ بسیار گفت: سفرت به سلامت، فقط اگر برگشتی یک راست بیا دانشگاهِ خودت و همین جا هیأت علمی شو! . شاید یک جمله ی معمولی یا صرفاً یک تعارف به نظر بیاید، اما برای من ...
سرداران نوجوان
... روی برگ نوشته بود. بسمه تعالی. مانع اعزام این آقا نشوین. سید علی خامنه ای و امضای ایشان که آن زمان به خاطر اینکه رئیس جمهور بود. در بین همه شناخته شده بود . گفتم: مرحمت چکار کردی؟ . گفت: برادر خوشبخت نتوانستم آن روز به شما بگویم. بعد ازظهر همان روز حرکت کردم و به قصد دیدار آقا رفتم تهران تا از خود آقا اجازه بگیرم. هر چی نباشه آقا خودشان دستور ...
55 سال طبابت با بیش از30 هزار جراحی مغز و اعصاب
بودید؟ نه. من فرزند اول خانواده بودم و تمام مسئولیت ها گردن من بود. سپید: پدرتان چه شغلی داشتند؟ پدر من روحانی بودند اما هیچ وقت از روحانیت امرارمعاش نکردند. معمم بودند و اجتهاد داشتند در ایران قبل از سال1320 که اجازه نداشتند لباس روحانیت بپوشند. شهربانی اجازه نمی داد کسی لباس روحانیت بپوشند. آن زمان بم داروخانه نداشت اولین کاری که پدر من انجام داد تاسیس یک داروخانه بود. این ...
معلمان خیر کرمانی برای آموزش فرزندان کادر درمانی اعلام آمادگی کردند
مضمون که هر کسی باید در شرایط کنونی توان و استعدادهای خود را محک بزند و کار جهادی انجام دهد، مرا سخت به تفکر واداشت. معصومه زنگی آبادی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: بعد از شنیدن فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی به فکر فرو رفتم و با خودم گفتم تدریس برای دانش آموزانم در شرایط فعلی انجام وظیفه است لذا باید کاری جهادی در این زمینه انجام دهم. وی با بیان این که تدریس ...
لسترسیتی! چطور آن جام را بردی عبدالله؟
جمله تماشاگران فولاد، استقلال اهواز، صنعت نفت و ... بود. تمام اتفاقات خوب به نفع ما رقم خورد و فکر می کنم مهم ترین راز قهرمانی ما جدا از مسائل تاکتیکی، فنی و فوتبالی، پشتیبانی و شعارهای تماشاگران فولاد به نفع ما بود. * در فصل 95-94 و بعد از برتری مقابل فولاد، در هفته چهارم هم پرسپولیس را مغلوب کردید؛ مسابقه ای که چند اتفاق داشت؛ از جمله اینکه دروازه بان پرسپولیس روی گل اول و حتی دوم ...
نتوانستم با جدایی ام از استقلال کنار بیایم
شدم از این تیم جدا شوم. * اما بعد از بازگشتت به پدیده دیگر شرایط آن طور که باید، پیش نرفت. شاید بتوان گفت در سراشیبی افتادی. محمدرضا خرسندنیا گفت: – خب انتظارم از خودم بیشتر از این ها بود. به هر حال من از استقلال آمده بودم و باید خیلی بهتر از این ها کار می کردم؛ اما شرایط شاید آن طوری که بایدوشاید، پیش نرفت. بازیکنی که از استقلال و پرسپولیس بیرون می آید باید تلاش کند ...