تجارت سیاه با دختران شهرستانی در تهران + جزئیات و اعترافات هولناک
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت طحان نظیف از حال و هوای دزفول در روز رحلت امام (ره)
.... صبح چهاردهم خرداد که از خواب بیدار شدم، دیدم مرحوم مادرم گریه می کنند. متوجه خبر ارتحال امام شدم. برادر 19 ساله ام از شنیدن خبر تاب نیاورد و همان روز برای تشیع پیکر امام به سمت تهران راه افتاد. با اینکه سنم کم بود، اما دوست داشتم همراه او به تهران بروم. اما فقط به همراهی برادر دیگرم که کمی از من بزرگتر بود رضایت داد. از دزفول تا تهران راه زیادی بود و قبول ...
روایتی متفاوت از یک خانواده پرستار در کوران کرونا/ خانه ما بیمارستان است
کرده است. حوریه مهدوی ملکشاه این مادر بابلی 46 ساله در گفت وگو با اشاره به روایتی کوتاه از چگونگی روند زندگی و رسیدن به پرستاری و راهنمایی دو فرزندش برای حضور در این حرفه می گوید و به بیان خاطرات و دلگویه هایش در دوران شیوع کرونا می پردازد. خانم مهدوی کارشناس اداری بیمارستان شهید یحیی نژاد بابل با حدود 13 سال سابقه مشغول فعالیت است، در این باره می گوید؛ از دوران کودکی علاقه ...
از آزادی گنجشک به خاطر امام خمینی تا دختر ناشناسی که خبر فوت امام را داد
به مدرسه نمی رفتم و خیلی و حدود 6 سال سن داشتم ما تلویزیون نداشتیم آن زمان مزاحم تلفنی خیلی باب بود صبح روز رحلت امام تلفن منزل ما زنگ خورد یک دختر پشت خط بود و مدام می گفت امام فوت کرد امام فوت کرد رادیو را روشن کنید. وی افزود: من تصور کردم مزاحم تلفنی است تلفن را قطع کردم در عالم کودکی نمی دانستم امام دقیقاً کیست در این حد می دانستم فقط آدم بزرگ و مهمی هستند به مادرم گفتم مادر دختری ...
ماجرای عکسی که حضرت آقا سراغش را گرفت/پیغام حاج قاسم برای دخترم در دیدار با رهبری
.... چند دقیقه بعد خواهر زاده ام زنگ زد به گوشی من گفت: خاله خانه مادرجانی ؟ گفتم: اره گفت باشه می خواستم بیایم آ نجا . از شب قبلش هم استرس زیادی داشتم. 6 صبح تازه خوابیده بودم. بلند شدم نرگس را آماده کنم برود مهد. دیدم شوهر خواهرم زنگ زد به گوشی پدرم و یک دفعه پدرم با صدای خیلی بلند داد زد. سریع آمدم داخل اتاق، پدرم گفت: چیزی نیست یکدفعه صدایم بلند شد. مادرم هم آمد داخل اتاق. وقتی رفتم ...
امنیت و آسایش امروز نتیجه ایثار شهداست
ایشان شهید من به شدت مریض شدم و دو سال نتوانستم به مدرسه بروم. از طرفی هم برایم مهم بود که از درس ها عقب نمانم. اما به دلیل افسردگی سال دوم و سوم ابتدایی را به مدرسه نرفتم و پس از آن با پیگیری های خاله ام در نهضت سواد آموزی 2 سالی که جا مانده بودم را در 3 ماه تابستان خواندم. ما در روستا زندگی می کردیم و مردم نسبت به ما که فرزندان شهید بودیم محبت بیشتری داشتند، من هم دوست داشتم فرد نمونه و فعالی ...
این پرستارمی خواهد گمنام بماند/ماجرای پرستار گمنام؛ ایثار یا خودکشی
بیمارستان شکست اما انقدر حواسم به نفس های به شماره افتاده مادرم بود که یک شبانه روز اصلا درد پایم را متوجه نشدم. بعد از یک روز وقتی به خانه آمدم احساس کردم پایم به طرز غریبی درد می کند و تازه فهمیدم که شکسته است. حالا وقت شکستن قسم نیست از سه ماه قبل تا امروز ده ها پزشک و پرستار در حین خدمت به بیماران مبتلا به کرونا آلوده به این ویروس شدند و جانشان را از دست دادند. دو ماه قبل هر روز ...
سرقت طلا های مادرزن برای برگزاری جشن عروسی
دو زن چند روز قبل به دادسرای مبارزه با سرقت تهران مراجعه و از سه مرد غریبه به اتهام سرقت شکایت کردند. یکی از شاکیان گفت: من به همراه مادر و دخترم در یک خانه زندگی می کنیم. روز حادثه نامزد دخترم به نام ایوب هم خانه ما بود که زنگ در را زدند و فردی خودش را مأمور آب معرفی کرد، اما بعد از اینکه در را باز کردیم سه مرد داخل آمدند. آن ها چاقو در دست داشتند و بسیار خشن بودند. دزدان شروع به تهدید ما کردند ...
داماد پلید عروس خانم را شوکه کرد! / 3 مرد قلچماق ماموریت شومی داشتند؟
تازه دامادی برای سرقت طلا های همسر و اعضای خانواده او 3 نفر از دوستانش را اجیر کرده بود. اوایل خردادماه به مأموران پلیس پایتخت خبر رسید سه سارق از خانه ای در یکی از خیابان های غربی تهران مقدار زیادی پول و طلا سرقت کرده اند. آن روز زنی با اداره پلیس تماس گرفت و گفت، دقایقی قبل سه پسر جوان وارد خانه شان شده اند و پس از ضرب و جرح اعضای خانواده دست به سرقت زده اند. با اعلام این خبر تیمی از ...
نا آگاهی سراسری مردم برای مواجهه با آسیب های زنان و دختران
باید خودم را نجات دهم.تصمیم گرفتم فرار کنم... اینها تنها بخشی از صحبت های زنی است که برای نجات جانش از دست خانواده ای که او را مجبور می کردند خودش را بکشد پا به فرار گذاشته است که شاید دوباره زنده بودن را جای دیگری تجربه کند. او حالا در خوابگاه زنانِ پارک شوش، در موسسه کاهش آسیب نور سپید هدایت روزهای خودش را سپری می کند. خواندن این صحبت ها که در صفحه شخصی مدیر این موسسه در فضای مجازی ...
پدر و مادران دیجیتال پرورش دهید
فناوری کنند نیز توصیه هایی ارائه دهیم. با ما همراه باشید. راوی داستان اینطور می نویسد: چطور کارم را با فناوری آغاز کردم روزی را به یاد دارم که برای اولین بار برای خودم یک اسمارت فون خریدم (HP iPAQ) که ویندوز موبایلِ 2003 SE اجرا می کرد. آن را آوردم خانه و به پدر و مادرم نشان دادم. پدرم امتحانش کرد و گفت: به نظر خوشگله ولی کی پدش کجاست؟ بعد سعی کرد کمی با آن ور رود و بعدش هم ...
اگه گذاشته بودی برم الان شهید شده بودم
جلوی تلویزیون توشیبای چهارده اینچ گوجه ای رنگ سیاه سفیدش. سال 54 که با ذوق، دلبری های مراد برقی یک لا قبای خانه به دوش را برای محبوبه می دیدم، حدودا ده سال داشتم. بیشتر بخوانید: برای مطالعه تازه های نشر انتشارات شهید کاظمی اینجا کلیک کنید وقتی دو تا برادر های کوچکم، کاظم و خسرو ماجرا را توی خانه لو دادند به رگ غیرت پدرم بر خورد. یکی دو روز بعد، با کمد چوبی بزرگی در عقب موتور ...
تینا آخوندتبار روی رینگ ورزش خونین!
زدن را یاد می گیرم و در حین یادگیری بود که عاشق کاراکتر شدم. من تازه با یک وجه از وجود خودم روبرو شدم. جامعه، خانواده، پدر و مادرم و زندگی از من یک جنگجو ساخته بود که خودم خبر نداشتم. با خودم گفتم باید این کاراکتر را بسازم. زندگی با این شخصیت را بیشتر از زندگی با شخصیت قبلی دوست داشتم که در آن ده سال از عمرم را گذاشته بودم. درمسیر ساختن این کاراکتر به این نتیجه رسیدم که باید آن قهرمان را پیدا کنم ...
کشف حجاب جنجالی شیلا خداداد +عکس و بیوگرافی
زندگی مشترکش بپردازد. به ویژه این که دوست داشت خیلی زود مادر شود. قصه بازیگری شیلا خداداد از کجا آغاز شد؟ شیلا خداداد: تازه دیپلم گرفته بودم و منتظر نتیجه کنکور بودم، که یک روز داشتم به داروخانه می رفتم تا برای مادرم دارو بگیرم. آنجا با آقای مسعود کیمیایی مواجه شدم. درباره سینما صحبت کردیم و ایشان به من پیشنهاد بازی در فیلم شان را دادند. پس از بازی در فیلم اعتراض به کلاس ه ...
افشاگری تازه درباره پدر رومینا اشرفی + جزئیات
گویند حالا در روستایشان یک قاتل پیدا شده و از آن روز فکر می کنند کشتن آسان است. محبوبه، زن همسایه از روزی که شنیده رومینا را کشته اند، جز برای نان خریدن از خانه بیرون نیامده. روز ها جلوی آینه می ایستد و جرأت نگاه کردن ندارد؛ فکر می کند سر که بالا کند، مردی دشنه در دست خواهد دید که به قصد مرگ آمده است؛ هراس مردن به دست یک انسان. محبوبه بیست وسه ساله، امروز، تازه از مزار دختربچه برگشته و سرِ راه ...
گفت و گو با نقالان جوان شهرستان دشتی
شدم و به شدت به این هنر علاقه مند شدم. چند سال بعد هم کارگاه های شاهنامه خوانی در شهرمان برگزار شد که من را بیشتر به این هنر علاقمند کرد. بهرسی: من از طریق نشست های شاهنامه خوانی به این هنر علاقه مند شدم و قبل از آن فقط دنبال می کردم. کدام نقلتان را بیشتر دوست دارید و چرا؟ حسینی: من نقل رستم و اشکبوس را بیشتر از همه ی نقل هایم دوست دارم شاید چون اولین نقل من است و ...
در میانه وصال
از خوشحالی اشک می ریخت. حالا همه ما شادیم. قرار است به خانه پسرم برویم و با عروس و نوه هایم آشنا شویم. پسرم یک دختر پنج ساله و یک پسر دو سال و نیمه دارد. دارم لحظه شماری می کنم تا آنها را ببینم. آنها اولین نوه های من هستند. از طرف دیگر دست از تلاش برای پیداکردن محسن برنمی دارم. پسرم متولد 26 شهریور سال 60 است. الان او هم سی ونه ساله است. خیلی دوست دارم صورت او را هم ببینم. وقتی مهدی را دیدم، خیلی به کودکی هایش شباهت داشت؛ همان چهره یازده ماهگی اش را داشت. ...
زن خائن تهرانی شوهرش را به قتل رساند و با دوستش ازدواج کرد!
و همچنین معاون رئیس قوه قضائیه نیز از طرف پسر کوچک مقتول که به سن قانونی نرسیده است برای عاملان قتل در خواست قصاص کرد. در ادامه جلسه، نخست مرد متهم در تشریح ماجرا گفت: اتهام قتل را قبول دارم اما قصدم کشتن او نبود من از طریق خواهرم با این خانواده آشنا شدم. خواهر من با فاطمه - همسر مقتول- دوست بود آنها برای پول پیش اجاره خانه از من یک و نیم میلیون تومان پول خواستند و من هم به آنها قرض ...
روزی که امام (ره) رفت
صبح روز چهاردهم به طرف تهران برای تشییع جنازه حرکت کردند تا در مراسم خاک سپاری و وداع با محبوبشان حضور داشته باشند. برادرانم راهی تهران شدند، اما من به خاطر پدر و مادرم که سن و سالی از آن ها گذشته بود در مشهد ماندم. ادارات، مدارس و مغازه ها تعطیل و پارچه های سیاه برافراشته شد. شهر در سوگ و ماتم بود. وقتی عشق و علاقه باشد دیگر هیچ چیز جلودار آن نیست، این را می شد از مراسم های آن ...
بررسی ده پرونده قتل های ناموسی در سال های اخیر
ساله درباره علت ارتکاب به قتل خواهرش گفت: وقتی یک سال قبل خواهرم از خانه فرار کرد و دچار انحرافات اخلاقی شد، تصمیم به قتل او گرفتم تا این که چند روز قبل آدرس محل سکونتش را پیدا کردم و با شالی که از سرخس با خودم آورده بودم او را خفه کردم و سپس به سرخس بازگشتم. وی همچنین گفت: از کاری که کرده ام پشیمان نیستم! 3. قتل دختر جوان توسط پدرش در خیابان ظهر 29 خردادماه سال 95 پدری به دلیل ...
عروس مشهدی خودش را سیاه بخت کرد !
بالاخره تصمیم گرفتم یک وسیله ارزان قیمت خریداری کنم تا خدای ناکرده در چنگ کلاهبرداران نیفتم. به همین دلیل یک دستگاه سشوار سفارش دادم تا در صورتی که این فروش اینترنتی کلاهبرداری بود پول زیادی از دست نداده باشم، اما درکمال ناباوری یک هفته بعد فردی که خودش را پستچی معرفی می کرد در منزل پدرم آمد و سشوار سفارشی را در یک بسته بندی شیک تحویلم داد. با شور و شوق خاصی به داخل پذیرایی رفتم و بسته را باز کردم. درست ...
اجیر کردن 3 مرد برای سرقت طلاهای مادرزن
مأموران گفت: چند روزی است که مادرم به میهمانی خانه ما آمده است. نامزد دخترم هم خانه ما بود و می خواستند برای خرید به بازار بروند. ناگهان زنگ خانه به صدا درآمد و مرد جوانی خود را مأمور شرکت گاز معرفی کرد. او ادامه داد: مثل همیشه در را باز کردم و با خودم گفتم بعد از خواندن کنتور در را می بندد و می رود اما در کمال تعجب لحظاتی بعد سه مرد جوان در آپارتمان را باز کردند و با تهدید ما را به گوشه ای از خانه ...
رابطه زوری بهمن با رومینا به بهانه انتشار عکس های +18
و از آن روز فکر می کنند کشتن آسان است. محبوبه، زن همسایه از روزی که شنیده رومینا را کشته اند، جز برای نان خریدن از خانه بیرون نیامده. روز ها جلوی آینه می ایستد و جرأت نگاه کردن ندارد؛ فکر می کند سر که بالا کند، مردی دشنه در دست خواهد دید که به قصد مرگ آمده است؛ هراس مردن به دست یک انسان. محبوبه بیست وسه ساله، امروز، تازه از مزار دختربچه برگشته و سرِ راه، چند قرص نان گرفته به خانه ببرد. زنان روست ...
نقش عروس جوان در قتل شوهرش
ها کشیده بود و زن همسایه به نام توران با بدنی نیمه جان افتاده بود. داخل خانه نیز جسد همسرش افتاده بود که از او هم خون زیادی رفته بود. به دنبال این تماس موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد. با ورود تیم تحقیق به آپارتمان آنها با جسد مرد 38 ساله در حالی که از ناحیه کمر چاقو خورده بود مواجه شدند و دختر 2 سال و نیمه این زوج نیز در یکی از اتاق ها خواب بود. ...
اعتراف مرد تهرانی به کشتن زن ماساژور
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) : وی گفت: بزرگترین اشتباه زندگی ام تماس با شماره تلفن ماساژوری بود که در کانال تلگرامی با آن روبه رو شدم. به گزارش خبرنگار جنایی رکنا، در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند . وی گفت: فریبرز 46 ساله متهم است سال 97 زن 30 ساله ای به نام ...
دعوای مرگبار زوج جوان 24ساعت پس از آشتی
دادم که زمین خورد و بعد فورا از خانه بیرون رفتم و با داد و فریاد همسایه ها را خبر کردم. وقتی همسایه ها رسیدند متوجه شدم که شوهرم چاقو خورده اما نمی دانم چه شد که او چاقو خورد. من ضربه ای به او نزدم و بی گناهم. اگرچه این زن جوان خودش را بی گناه می دانست، اما قاضی جنایی دستور بازداشت وی را صادرکرد. او برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیارماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است. ...
دخالت مرگ بار مرد جوان در اختلافات یک زوج
. دوستی ما از طریق خواهرم بود؛ چون خواهرم با شیما دوست بود، یک روز به من گفت شوهر شیما کمی پول لازم دارد، من هم پول را قرض دادم و سفته گرفتم؛ اما مدتی بعد، چون دوستی ما عمیق شد، سفته ها را پاره کردم. من به خانه ابراهیم مدام رفت و آمد داشتم تا اینکه شب حادثه خواهرم با من تماس گرفت و گفت ابراهیم و شیما دعوا کرده اند و شیما کمک لازم دارد. من هم قبول کردم به کمک بروم. وقتی وارد خانه شدم، با ابراهیم صحبت ...
آرزوی مهاجرت، زن و شوهر را به طلاق رساند
خانواده برسد. به گزارش ایران، سمیرا که این بار در حضور قاضی دادگاه خانواده نشسته بود گفت: در این چند سال سعی کردم قناعت کنم و از خرید هر آنچه که دلم خواست صرف نظر کنم. خیلی مواقع دوست داشتم برای دلخوشی ام ساده ترین وسایل را بگیرم، اما نگرفتم، اما همه دختر های فامیل و دوستانم هرچیزی که را خواستند گرفتند. من در خانه پدرم هرچیزی که می خواستم در اختیارم بود و خانواده ام خرید هیچ چیزی را از من ...
لباس عروس خائن بوی خون شوهرش را می داد! / داماد قاتل بود! + عکس دادگاه
کردن ردی از مرد گمشده به نتیجه نرسیده بود .همین مدرک کافی بود تا ردیابی زن صاحبخانه آغاز شود .در بررسی های پلیسی مشخص شد همسر 30 ساله فرشید به نام فریبا یک سال و نیم قبل و بعد از فروش خانه ویلایی به مکان نامعلومی گریخته است . زندگی پنهانی پلیس به ردیابی وی پرداخت و رد او را در شهرستان همدان یافت. فریبا به تازگی با مرد جوانی به نام شاهین ازدواج کرده و صاحب یک فرزند شده بود . ...
عباس قانع می خواهد فینال جام جهانی را گزارش کند!
دیروز و امروزش داشته باشیم. به قول این جوان متولد سال 68، قصه دیروزش تا رسیدن به آنتن تلویزیون، مثنوی هفتاد من است. او برای بیان حال و هوای این روزهایش هم سخت از گفتن و شنیدن درباره حاشیه ها گریزان است و گفت دوست دارد فقط به کارش یعنی گزارشگری فوتبال فکر کند. در ادامه بیشتر از مسیری که قانع طی کرده، الگوهایش و... می خوانید. فوتبالیست خوبی نمی شدم از بچگی فوتبال را ...