سایر منابع:
سایر خبرها
اعترافات/ ریو فردیناند
پس از بازی ها این کار را انجام می دادم. در آن دوران حافظه ام به مشکل برخورده بود و زمانی که مردم از من نتیجه بازی را می پرسیدم آن را به یاد نمی آوردم." "کل روز در حال نوشیدن بودم، بیدار می شدم و به کار خود ادامه می دادم. عادت متفاوت و دیوانه کننده ای بود. فوتبال، الکل و کلوپ های شبانه. ما این گونه زندگی می کردیم." مرگ همسرش زندگی فردیناند کاملا تحت تاثیر مرگ همسرش ...
در استقلال مخالف و دشمن زیاد داشتم
کسی بتواند آن را تکرار کند؟ من تنها مربی تاریخ باشگاه استقلال هستم که باختی در کارنامه ام ثبت نشده است و هیچ مربی دیگری نمی تواند این رکورد را تکرار کند. چطور شد سرمربی استقلال شدید؟ من مربی جوانان استقلال بودم و با آن تیم چهار سال عنوان قهرمانی را به دست آوردم. بعد از اینکه آخرین قهرمانی ام با جوانان آبی پوشان همراه شد برای کار در فضایی دیگر به تیم پورا رفتم اما حضورم در ...
همسرم خیانت کرد، او را کشتم
طریق آن بتوانم شکایت کنم و همسرم را طلاق بدهم. می دانستم همسرم در گوشی اش عکس و فیلم زیادی دارد و می خواستم آنها را به دست آورم. بعد شکایت کنم و همسرم را طلاق بدهم و بروم. یک روز قبل از حادثه داشتم از سر کار برمی گشتم که همسرم را دیدم. او در پارک با یک جوان ایرانی نشسته بود. از دیدن این صحنه خیلی عصبانی شدم و همان جا بود که تصمیم خودم را برای کشتن او گرفتم. نمی خواستم جلوی بچه ها این کار را بکنم ...
روایت خاطره ای زیبا از خلبان هواپیمای ایرباس درباره حاج قاسم
مهندس پرواز و سر جاش نشسته! تو هم کمک خلبانی و منم خلبان پرواز. من که رفتم، دَرِ کابین رو از پشت قفل کن. بعد هم با تاکید بیشتر بهش گفتم: این “در” تحت هیچ شرایطی باز نمی شه، مگه اینکه خودم با تو تماس بگیرم. از کابین بیرون آمدم. نگاهم روی باند چرخید. سه دستگاه ماشین شورلت ون، به سمت ما می آمدند. دو تایشان، آرم سازمان اف بی آی آمریکا را داشتند و یکی شان آرم استخبارات عراق را. شانزده، هفده ...
واکنش تامل برانگیز محمدعلی کشاورز پس از دیدن کاریکاتور خودش + عکس
به کشاورز گفت: "بفرما این همان کاریکاتوریستی که شما که را کشیده و دنبالش می گشتید". من از خجالت آب شدم، چون به دلیل کمرویی و رودربایستی حضوری، هیچ موقع دوست نداشتم و ندارم با چهره ها و سوژه های آثارم رودررو مواجه شوم و من هم، چون در آن کاریکاتور کم نگذاشته بودم و با توجه به دفورمه کردن چهره کشاورز و نشان دادن او در قالب یک ژنرال خشن و متعصب و نیز با در نظر گرفتن جذبه و ظاهر جدی محمد علی کشاورز در ...
نامزد زن جوان، دختر از آب درآمد!
مدت این یک سال موردی پیش نیامد که من به پسر نبودن او مشکوک شوم چرا که ملاقات ما زیاد نبود و بیشتر از طرق چت و تلفنی با هم ارتباط داشتیم تا اینکه برای صحبت با والدینش به محل زندگی او رفتم و آنجا متوجه شدم که فریب خورده ام ، پدر و مادرش به من گفتند که او دختری دروغگوست و با این روش زنان و دختران دیگر را فریب می دهد. ...
با دینی مواجه شده بودم که دارای عقایدی کاملا منطقی،زیبا، عادلانه و معجزه آسا بود
به همین دلیل روزی بعد از تماشای یک سخنرانی در مورد اسلام احساس کردم نیاز دارم نماز بخوانم. وضو گرفته و دورکعت نماز خواندم. بعد به خاطر اشتباهات فراوانم خدا را می خواندم و از خدا میخواستم مرا ببخشد که به او اعتماد نکردم و مرتکب گناهان بزرگی شدم. بعد از مدت ها قلبا احساس کردم در مسیر صحیح گام برمی دارم. نامزد سابقم و دوستانش حرف های منزجر کننده ای نسبت به شیعیان گفته بودند. اما روزی که در حال ...
روایت عاشقانه زندگی اولین شهید بی سر شهر قم
دارم که زینب درس بخواند. اما بعد از یک سال آن قدر زندگی به من چسبید که دیگر نمی خواستم به دانشگاه بروم و با اصرار احمد بود که رفتم کنکور ثبت نام کردم و به دانشگاه رفتم و همین طور عادی داشتیم خیلی شیرین و خوب زندگی می کردیم. سال 1392 بود فکر کنم ترم 7 بودم که برای دریافت ویزای تحصیلی یک سفر 10 الی 12 روزه به افغانستان رفتم. وقتی برگشتم احمد به شدت دلتنگ شده بود و همه اش می گفت وای به حال کسانی که در ...
جزئیات قتل عام خانوادگی فجیع در باغ فیض تهران | قاتل: حسادت کورم کرده بود | برای خودم قصاص می خواهم
آپارتمان خارج شدم. بعد چه کردی؟ به سرایدار گفتم که خون جلوی در ریخته است، برو تمیزش کن. بعد به پارکینگ رفتم و آنجا را ترک کردم. ماشینم را در آریاشهر متوقف کردم و تصمیم گرفتم مقداری پول بردارم و به کردان بروم. در همین وقت برادرم زنگ زدم و گفت ماجرای کوروش را شنیده ای؟ خودم را به ندانستن زدم، بعد دایی ام زنگ زد و از من خواست برگردم. چرا به محل برگشتی؟ با خودم گفتم کسی مرا ندیده است. چطوری می توانند ثابت کنند که قاتل من هستم؟ خودم را به بی اطلاعی زدم و به خانه برگشتم. بعد هم که دستگیر شدم. الان به شدت پشیمانم و می خواهم که قصاص بشوم. ...
چهار نسل پزشک تحویل جامعه داده ام 27 خرداد 1399 ساعت: 17:3
آباده بودم و بعد شیراز. کلاس یازدهم و دوازدهم را در دبیرستان شاهپور شیراز گذراندم. یک سال هم در تهران بودم و از آنجا رفتم سوئیس و پزشکی خواندم. سپید:قدیمی ترین خاطره تان از آباده را یادتان می آید؟ چند خواهر و برادر کوچک تر از خود داشتم. بچه خیلی شیطانی بودم. یادم هست که دست بزن داشتم و راه به راه بچه های کوچک تر از خودم را می زدم. سپید:چه شد از آباده رفتید؟ کلاس نهم و ...
اسم دیرین دیرین پیشنهاد که بود؟ / کتاب هایی که فقط جلدند!
. حتی الآن هم که کارهای وودی آلن را می خوانم، بسیار می آموزم؛ یعنی نمی خوانم که بخندم بلکه از هنر و طنزش شگفت زده می شوم. بیش تر از متن، من به تصویرسازی علاقه مند بودم. از کودکی عاشق نقاشی کردن بودم. از وقتی چشم باز کردم، یعنی در کودکی خودم را نقاش می دانستم. سنم که بیش تر شد خودم را کارتونیست دانستم. هیچ وقت فکر نمی کردم که متن بخواهد نقش مهمی در کارم داشته باشد، ولی هرچه جلو آمدم و ...
علی شوری: در ماجرای ناصرخان در دادگاه حاضر می شوم و علیه جباری شهادت می دهم
ببینید درباره علی جباری چه چیزهایی می گوید. آقای جباری در یک جمع گفته بود که منصور پورحیدری 50 سال از استقلال پول خورده و برده و دیگر نیاید طلبش را بدهند! پس شما درباره این دو نفر در دادگاه حاضر می شوید و علیه علی جباری شهادت می دهید؟ من درباره ماجرای ناصر خان حجازی که خودم شاهد و ناظر بودم در دادگاه حاضر می شوم و شهادت خواهم داد. اما در ماجرای منصور خان خودم حضور نداشتم و ...
نقشه عجیب یک دزد! / زنم مرا خانه به دوش کرد
مالی دست به گریبان بودیم. من هم که فرزند بزرگ خانواده بودم و یک خواهر و برادر کوچک تر از خودم داشتم، از دیدن این وضعیت در سن و سال نوجوانی زجر می کشیدم. با آن که علاقه زیادی به درس و مدرسه داشتم تا با تحصیل، شغل و موقعیت خوبی در آینده پیدا کنم اما به خاطر همین شرایط مالی مجبور به ترک تحصیل شدم. خلاصه روی همه آرزوهایم پا گذاشتم و در کلاس سوم راهنمایی با رها کردن درس و مدرسه وارد بازار کار ...
مجتبی جباری: حسرت جام جهانی هنوز با من است
مصدومیت نبود، می توانستی حتی در همین سن هم فوتبال بازی کنی، باتوجه به قابلیت های فنی ات که به جرات می توانم بگویم نظیر تو را در فوتبال مان نداشتیم. متاسفانه من بیشتر عمر فوتبالی ام را درگیر این مصدومیت ها بودم و اصلا همین باعث شد فوتبال را خیلی زود کنار بگذارم. این آسیب دیدگی بیشتر از همه خودم را اذیت می کرد. تصور کن حتی برای یک تمرین ساده باید به فیزیوتراپی می رفتم تا برای تمرین آماده شوم و ...
حسادت، انگیزه قتل 3 نفر در برج سپید
) نمی خواستم بچه را بکشم. آخر خودم یک پسر دارم. شاگرد ممتاز مدرسه است. ای کاش به خاطر پسرم دست به چنین کار وحشتناکی نمی زدم. باور کنید در آن لحظه انگار خودم نبودم. انگار یک آدم دیگر بودم. حسادت کردم، نمی خواستم حتی زنش را بکشم. چرا این کار را کردم؟... (متهم یک لیوان آب درخواست می کند و بعد از اینکه کمی آرام می شود، ماجرای روز حادثه را توضیح می دهد.) شب قبل رسول، پسرخاله ام را در لابی دیدم و برای روز ...
زندگینامه شهید مدافع حرم عباس دانشگر +عکس وصوت
پذیرفتند و در ادامه گفتند: اتفاقاً خودم هم به این فکر بودم که عباس را بعد برگشت از سوریه به عنوان یکی از فرماندهان معرفی کنم، اما چون شما اصرار می کنید که الان انجام بشه و به ما اجازه دادند که عباس را به عنوان یکی از فرماندهان معرفی کنیم. من رفتم خدمت برادران عزیزمان در گردان کمیل دانشگاه افسری امام حسین برای انتقال این خبر به دوستان. آن روزی که ما عباس را به عنوان فرمانده گردان کمیل یکی از تیپ های ...
روایت فارس من | برای همه چیز می جنگیم؛ مصائب زندگی اپراتورهای برق فشار قوی
من بوده. از کودکی درس می خواندم و کار می کردم. تابستان ها بیشتر. سخت بود اما چیزهای زیادی آموختم. دوستان من کلاس های فوق برنامه، شرکت می کردند، من می رفتم سر زمین به سیب زمینی و خیار چیدن، یا کناردست بنا و لوله کش می ایستادم. کار نقاشی ساختمان هم کرده ام. شاگردی می کردم اول، بعد خودم راه افتادم. در دانشگاه برق خواندم و بعد از سربازی به شکل ثابت در پُست های فشار قوی برق مشغول به کار شدم. ...
روایتی از درخواست فرخزاد برای بازگشت به ایران
.... آن موقع چون کار ما حساس بود همه مکالمات خودمان را ضبط می کردیم. دلیل هم داشت. به همه بچه های خبرنگار هم گفته بودم ضبط کنند. *در آن مقطع با وزارت اطلاعات هماهنگ کرده بودید؟ نه... گفت من فرخزاد هستم، درست است که در اردوگاه های مجاهدین خلق رفتم، ولی به این رسیدم که اینها خائن هستند، می خواهم جدا شوم و به ایران بیایم. ایشان به جد می خواست به ایران بیاید و تبری می جست از ...
روایتی جانکاه از آخرین دیدار!
که بعد از مدرسه به کیاکلا می رفت و در مغازه چوب بُری پدرش کار می کرد، ناراحت می شدم، یک روز از مدرسه که آمد کیفش را گرفتم و گفتم: تو الان سال آخری، اصلاً لازم نیست کار بکنی، باید فقط درست را بخوانی تا در آینده برای خودت کسی شوی . کمی مکث کرد و گفت: من دارم به پدرم کمک می کنم، شما از من نمره عالی می خواهید مگر نه؟ آن هم به روی چشم! شب ها تا دیر وقت می نشست درس می خواند، یک روز ...
در دیدار مقام معظم رهبری با مادر شهیدان محمدحسن، محمدحسین و محمدعباس سیف الدینی چه گذشت؟
امکانش نبود. وقتی وارد مدرسه شدیم، محسن از ما جدا شد تا از لابه لای جمعیت خود را به نزدیکی امام برساند، بعد از دیدار که همدیگر را پیدا کردیم، گفت جایتان خالی رفتم نزدیک نزدیک، تا چهره امام را دیدم، از فشار جمعیت بیهوش شدم. زمانی هم که به هوش آمدم متوجه شدم روی دستان مردم به عقب برگشته ام. / مهدی عسگری، روزنامه خراسان چاپ نظرات کاربران نام خود را وارد کنید آدرس پست ...
وظایف یک کارمند در روزهای تعطیل
آرزو درزی طنزنویس زمانش را درست به یاد دارم. ساعت 1و43 دقیقه بامدادِ پنجشنبه داشتم برای خودم در اینستاگرام چرخ می زدم که یک دایرکت از pedi_64_official گرفتم. اسمش آشنا نبود اما به عکسش که دقت کردم، شناختم. آقای رئیس بود. پیام داده بود: دیدم این وقت شب ایمیل چک نمی کنی، اینجا پیام دادم. اون پروژه ای که دیروز صحبتش رو کردیم استارت بزن و دو روزه تمومش کن. با سپاس. هول شدم و به رسم ...
اجاقی: بعد از بازگشایی دریاچه آزادی احساس کردم به خانه خود برگشته ام
آموزش قایقرانی می دهم. بعد از مدت ها که برای تمرین به دریاچه آزادی رفتم خیلی خوشحال بودم، زیرا حدود 10 سال از عمرم را در همانجا گذرانده ام و این که بعد از یک مدت طولانی به دریاچه آزادی بازگشتم احساس می کردم که به خانه خودم برگشته ام. با بازگشایی دریاچه آزادی انگیزه بیشتری برای تمرین قایقرانی پیدا کردم ملی پوش کانو کانادایی کشورمان ادامه داد: چون رشته قایقرانی وابسته به آب است ...
من مال مملکتم ایرانم!
شعار سال : در ذهنش می گذشت که پزشک شود، تا اتاق تشریح هم رفت، اما در آنجا اتفاقی برایش افتاد که زندگی اش را دگرگون کرد. پس از آن، مسیرش تغییر کرد. به هنرستان هنرپیشگی و دانشکده هنر های دراماتیک قدم گذاشت. دنیای تازه ای برایش آغاز شده بود. سال 1339 برای اولین بار با نمایش ویولن ساز کره مونا روی صحنه آمد و پس از آن با نمایش های آنتیگون ، آندورا ، ادیپوس شهریار ، بازی استریندبرگ ، دایی وانیا ، عاشق مترسک ، لبخند باشکوه آقای گیل ، بازیگر حرفه ای تئاتر شد. هشت سال زندگی اش روی صحنه گذشته بود که به تلویزیون رفت و کارگردانی هنری سریال خانه قمر خانم را به عهده گرفت. اتفاقی که بازی در سریال های دایی جان ناپلئون ، آتش بدون دود ، هزاردستان ، سربداران ، سلطان و شبان ، گرگ ها و پدرسالار را به دنبال داشت. سال 1343، با شب قوزی فرخ غفاری بازیگر سینما شد. پس از آن حضور در 47 فیلم سینمایی در کارنامه اش رقم خورد؛ رگبار ، خشت و آینه ، برزخی ها ، کمال الملک ، مردی که موش شد ، کفش های میر ...
مرجان به من پیامک می زد که شوهرت با فلان زن رابطه دارد
خراسان نوشت: زن 26ساله در حالی که نگران زندگی مشترک اش بود، با بیان این که کاش مهارت نه گفتن را می آموختم و دوست دوران مجردی خود را به زندگی خصوصی ام راه نمی دادم، ماجرای شکایت از دوستش را برای کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد بازگو کرد. او گفت: همه چیز از یک تماس معمولی شروع شد. 10سال بود که از مرجانه خبری نداشتم. در واقع، آخرین ...
خواهری به نام طلا
، دیدم به آن محیط و کار علاقه دارم و رفتم دنبال مسیری که او رفته بود. من سال 86 که وارد دانشگاه شدم خیلی زیاد به تصویر و فیلم و سریال علاقمند بودم تا نمایش، شایدم که حقیقت این باشه که من خیلی جرات نمایش ندارم، بنظرم تئاتر خیلی معقوله ترسناکیه، اما همون سال های اولیه در نمایش و پایان نامه های بچه های دانشگاه کار کردم اما مدام به دفتر های سینمایی که استادام معرفی می کردن می رفتم تست می ...
توئیت هایم باعث شکایت از من شد
شعار سال: پروانه سلحشوری ، نماینده مردم تهران در مجلس دهم، در رابطه با مجرم شناختن خود در دادسرای فرهنگ و رسانه و صدور کیفر خواست برای او گفت: با تماس یکی از خبرنگاران متوجه شدم یک خبرگزاری چنین خبری را منتشر کرده و برایم کیفرخواست صادر شده است، اصلا در جریان نبودم. مشخص نیست این خبرگزاری قوه قضائیه است، قوه مجریه است و یا چه کاره است؟! این خبرگزاری چند وقت پیش هم خبری را منتشر کرد که بازداشت شده ...
گفت و گو با علی اسماعیل پور روزنامه نگار با سابقه دشتی
...، با روش های علمی و اصول گزارش نویسی آشنا شدم و در گزارش هایم آن ها را رعایت می کردم. نکته دیگر این که شور و احساس جوانی را داشتم و دنبال دلم می رفتم ولی عقلم را هم با خودم می بردم. این گونه نبود که عقلانیت را تعطیل کنم چرا که نوشتن بدون عقلانیت فاجعه است. ساده نویسی و دوری از تکلف یکی دیگر از راه های موفقیت در عرصه مطبوعات است. مخاطبین می دانند و تشخیص می دهند که نویسنده یا گزارشگر ...
دانش آموز هنرمند، دانش آموز مبتکری است که با روح زندگی مانوس است
...> سلام، لطفا خودتان را مختصر معرفی بفرمایید؟ مریم عیسی پور هستم چهارده ساله و دانش آموز پایه هشتم از مدرسه شهید رجایی شهرستان اهر طراحی را از چه زمانی آغاز کردید؟ از زمان کودکی به طراحی و نقاشی علاقه داشتم و در پایه هشتم به کلاس خانم رضایی رفتم تا آموزش را به طور منظم شروع کنم. چرا علاقه به طراحی چهره امام و شهدا دارید؟ چون فکر می کنم ما مدیون امام ...