سایر منابع:
سایر خبرها
بخشیدن قاتل به خاطر پسر عمه
به گزارش بخش قضایی سایت خبرمهم ، ساعت 9 شامگاه جمعه 6 تیر سال 98 خبر قتل مرد 30 ساله ای توسط دامادشان به بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد. به دنبال اعلام این خبر تیم جنایی راهی محل جنایت در پل ششم بلوار ابوذر شدند. بررسی های اولیه حکایت از آن داشت که شب حادثه جشن تولد داماد خانواده بوده، اما بعد از پایان جشن تولد، درگیری بین برادرزن و داماد رخ داده و منجر به قتل مرد جوان شده ...
وطن دار عاشق
به گزارش فرهیختگان ، روزی که در 21 آذر (مارس) 1923 در خانه ای از خانه های قدیم دمشق به دنیا آمدم، زمین نیز درحال ولادت بود و بهار آماده می شد که جامه دان های سبز خود را بگشاید. زمین و مادرم در یک زمان حامله شدند و نیز در یک زمان وضع حمل کردند. آیا ولادت من در فصلی که طبیعت در آن بر ضد خود به پا می خیزد و درختان، همه جامه های کهنه شان را از تن می افکنند، تصادفی بود؟ آنچه می دانم این است که در روز ...
روایت فارس من | از رنجی که بانوان سرپرست خانوار می برند
خوبی داشتیم تا اینکه اعتیاد همسرم همه چیز را بهم ریخت. شیشه مصرف می کرد. حتی خانه را هم از دست دادیم. من مهریه و نفقه ام را بخشیدم، از همسرم جدا شدم و حضانت پسرم را گرفتم. خانواده شوهرم دو پسر معتاد دیگر هم داشتند و نمی توانستم قبول کنم پسرم برود زیر دست آنها. 3 | شوهرم اصلاً طلاق نمی داد. امضای طلاق را در زندان گرفتیم. می دانستم خیلی دوستم دارد، اما دیگر نمی توانستم تحمل کنم. اوایل ...
از بررسی وضعیت پیش فروش ماسک در سایت رسمی تا امتنای مراکز واکسیناسیون از تزریق واکسن مشمولین
من در قرعه کشی ایران خودرو برنده شدم، ولی بعد 24 ساعت مرا به دلیل داشتن پلاک فعال در خانواده حذف کردند. ایران خودرو برای کنترل پلاک خانواده به آمار یارانه ها مراجعه کرده که در آن 5 سال پیش من تحت سرپرستی پدرم بودن و بعد آن یارانه پدرم حذف شد. 2 سال پیش من ازدواج کردم، ولی چون پدرم یارانه نداشت به من هم اجازه دریافت ندادند و حالا بر اساس یک آمار قدیمی از یارانه مرا واجد ثبت نام خودرو ...
روایتی از زندگی قدیمی ترین معمار معرق کار حرم
60 سال عمر دارد و کار دست الهامی نیای جوان است که همراه خود او پیر شده اند و حالا که استاد رفته هنوز از زائر و مجاور دلبری می کند. به سراغ خانواده الهامی نیا که تازه داغ عزیز از دست رفته دارند می رویم. همسر، 3 پسر و 2 دختر پیرمرد حضور دارند، ولی جواد الهامی نیا پسر بزرگ پیرمرد که از سال چهارم دبستان همراه پدر بر سر کار حاضر می شود و خودش مرحوم خوش دست را به خاطر دارد، به نمایندگی از دیگر فرزندان ...
مهدی آمد اما با کت یشمی دامادی و شلوار فرم سپاه!
که زن باید بنشیند توی خانه و چه به این کارها، بعد خندید: برو شوخی کردم. رضایت نامه کتبی نوشت که به عنوان همسر ایشان اجازه میدهم در دروس طلبگی شرکت کند. مدام برای من گوشه و کنایه جبهه هم می زد. می گفت سر کلاس دانشگاه تخته را میدان جنگ می بینم و گچ ها را رزمنده استاد درس می نویسد، ولی من در فضای جنگم. زمستان 62 باردار بودم. چله زمستان هوس گوجه سبز کرده بودم. نبود. پدر مهدی وجب ...
خاطره بازی با فریده سپاه منصور: وقتی لبنیاتی به خانم بازیگر شیر نمی فروخت/ بد بازی کردن را خیانت به مردم ...
رفتیم با هر آدمی به زبان خودش صحبت می کرد و راه ارتباط با مردم را خیلی خوب بلد بود. با مهربانی و عطوفت و صبوری برخورد می کرد. چند روز اول در وزارت کشاورزی بودیم و بعد هم رفتیم به روستایی که 35 کیلومتر تا شهر فراهان فاصله داشت. خیلی از سکانس ها را هم در همان گاوداری خانم دهقان می گرفتیم. خانم دهقان خانه پسر دومشان (غلامرضا) را خالی کردند و در اختیار خانم های گروه قرار دادند اما آقایان در شهر اراک ...
روایت هایی از شیوع بیماری در محرم 1271/به فرم های جدید عزاداری فکر کنیم
متخلص به بدیع الزمان، روزی دو سه با دوست خود به سر برده، یکشب در میان صحبت از زندگانی دنیا اظهار دلسردی کرده عاقبت می گوید تا ببینیم وبایی که به ما روی آورده چه خواهد کرد. تا این وقت نشنیده ام وبا آمده باشد. شنیدن این سخن خاطر مرا مشوش کرده در مراجعت به شهر و اطلاع بر حال خانواده ام تعجیل می نمایم، اما در شهر تهران تا آن وقت از این مرض خبری نیست. محرم یکهزار و سیصد و ده (1271 شمسی) در ...
سنگینی غصه ای بزرگ روی دل شهید رضا عادلی / دعای مادر گره گشای شهادت فرزند
تشییع برویم. در نهایت توسط دوستانم از شهادت رضا با خبر شدم. خواهر شهید مدافع حرم ادامه داد: رضا برای ما خیلی عزیز بود، شخصیت خوب او باعث شده بود بین همه محبوب باشد. بعد از شهادت جایش در خانه خیلی خالی شد. سال اول شهادت هر روز و هر شب گلزار شهدا بودیم، با این وجود هر زمان دلتنگ او می شدیم به خانم زینب (س) متوسل می شدیم. الان هم به خانم می گویم شما زمان شهادت برادر در کنار ایشان بودید، او ...
شهادت محسن حججی کربلایی در دل های اهل دل برپا کرد
خواهد بود ان شاءالله روزی هم نوبت تو خواهد شد. دوران کودکی و مادری که کلید رفتنم به قتلگاه در دستان اوست و او بود که اجازه داد. مادرم همیشه می گفت تو را محسن نام گذاشتم به یاد محسن سقط شده خانم حضرت زهرا(س) . مادر جان، اولین باری که به سوریه اعزام شدم دریچه های بزرگی به رویم باز شد اما نمی دانم اشکال کارم چه بود که خداوند مرا نخرید. بازگشتم و چهل هفته به جمکران رفتم و از خداوند ...
شش دانگ حواسم به جمکران و سربازیِ امام زمان (عج) بود
برقصشان به راه است. سفت و سخت ایستادم که من عروسی بیا نیستم. مادرم پیله کرد که زشت است و برایمان حرف در می آورند. مجبور شدم بروم. چادر مشکی ام را در نیاوردم. سرم را انداختم پایین. از زیر روسری گوشم را محکم چسبیدم. همه بدجور نگاهم می کردند. پا شدم رفتم توی یکی از اتاق های خالی. زمزمه های جمکران به زبانم جاری شد؛ یا مهدی ادرکنی، یا صاحب الزمان ادرکنی. وقتی برگشتیم خانه، مامان جمیله گفت ...
سقوط مرگبار دختر نوجوان از پشت بام مدرسه
در یک بنگاه کار می کنم. 2 سال قبل المیرا و دوستش به مغازه ای که در آنجا کار می کنم آمدند. دوست المیرا دنبال خانه بود من از المیرا خوشم آمد و از آنجا که پدر و مادرم از هم جدا شده اند من بیشتر با پدرم زندگی می کنم. اما این اواخر متوجه شدم مادرم سرطان دارد وقتی به خانواده ام ماجرای علاقه ام به المیرا را گفتم آن ها با این ازدواج موافقت کرده و به خواستگاری او رفتیم؛ همه چی خوب پیش می رفت تا اینکه شب ...
در سایه سار سنت
: می خواهم بروم منزل پروانه، تو که مرا سینما نمی بری، پروانه از من دعوت کرده که با هم به سینما برویم. بهنود کتابش را نیمه بسته و درحالی که نگاه ناخشنودی به زنش افکند گفت: پریشب سینما بودیم. هر شب که نمی شود سینما رفت. آخر امشب یک فیلم خوبی نمایش می دهند. همه از آن تعریف می کنند. دیروز که پروانه را در خیابان لاله زار دیدم از من خواهش کرد که امشب با او سینما بروم. اگر تو هم می آیی پا شو برویم... بهنود ...
برخورد نزدیک از نوع چندم!
زن در واقع، هیچ ارتباط نسبی و خویشاوندی با هم ندارند. این اتفاق می توانست فقط دو معنا داشته باشد: یا سوزی دختر واقعی آقای شاپیرو نبود یا آنکه خود دنی دختر این مرد نبود. دنی، توی دلش می دانست که آقای شاپیرو پدر سوزی ست. سوزی شبیه او بود؛ اما دنی به هیچ کدام از اعضای خانواده شباهت نداشت. چطور چنین چیزی امکان پذیر بود؟ پس تکلیف پدر عزیزدُردانه و دوست داشتنیِ او چه می شد؟ پس از این، همه چیز به سرعت ...
بهترین آغاز برای یک پایان/ جاوید به چند نفر جانی دوباره بخشید
نمی خواهم سوال زیادی از همسر و خانواده مرحوم جاوید بپرسم زیرا هر کلمه آنها پاسخ سوالات ذهنی من است. سیده بانو و عشق جاویدش همسر مرحوم جاوید می گوید: 13 سال بود که سیده نویده اش بودم، همیشه با من عین یک ملکه برخورد می کرد، نازم را می کشید و مهر و محبت خود را نشان می داد، اصلا اغراق نمی کنم اگر بگویم که جاوید یک فرشته ای بود که خدا، او را 13 سال به من امانت داد. به ...
مرد همسرکش به مرگ محکوم شد
مداربسته حکایت از آن داشت که زوج جوان در مدت اقامت خود چند بار از اتاق خارج شده و آخرین بار شوهر این زن حدود یک روز قبل از کشف جسد به تن هایی از اتاق خارج شده است. در حالیکه تحقیقات در این زمینه ادامه داشت یاسر خودش را به پلیس معرفی کرد و به قتل همسرش اعتراف کرد. او گفت: من و مریم هشت سال قبل با هم ازدواج کردیم و صاحب فرزند دختر شدیم. زندگی خوبی داشتیم تا اینکه به دام اعتیاد افتادم. به همین خاطر ...
سرگردانی مردم برای خرید آمپول 90 میلیونی برای درمان کرونا
شعار سال: بیش از 5 ماه است که کرونا مردم جهان را درگیر کرده و فاصله ما با مرگ را به اندازه ویروسی کوچک، کم کرده است. ویروس کرونا روزانه جان بسیاری از عزیزان و هم وطنان ما را می گیرد. آنچه در کنار قدرت کشندگی کرونا جان بیماران را تهدید می کند، فقدان تجهیزات و پزشکان متخصص در برخی از مراکز درمانی خاصه شهرستان ها و شهر های کوچک است. مساله دیگری که چندی است بر تشویش و نگرانی بیماران و خانواده ایشان افزوده، تهیه آمپول رمدسیویر است - آمپولی آمریکایی و کمیاب که گفته می شود جدیدترین و موثر تر ...
آخرین دابسمش جالب و دیدنی از ماه چهره خلیلی + فیلم دیده نشده
والای او اظهار داشت: ماه چهره خوب، مهربان، بی ریا و بی کینه بود . بسیار به معنویات اهمیت می داد به طوریکه با آن حال بد از دکترش تقاضا کرد تا در واپسین روزهای عمرش روزه بگیرد. نعیمه نظام دوست در انتهای این گفتگو با اشاره به اینکه مرگ ماه چهره خلیلی فقط به دلیل سرطان لوزالمعده بود از مردم درخواست کرد تا با شایعه پراکنی درباره مرگ این هنرمند، خاطر خانواده اش را مکدر نکنند. ...
عشق به سرعت مرا موتور سوار کرد/ بانوان زیادی جذب موتور سواری شده اند
عشق به موتورسواری از کودکی همواره همراه من بوده است. رئیس کمیته موتور ریس بانوان هیئت اتومبیلرانی و موتورسواری استان البرز در خصوص نحوه ورودش به این رشته گفت: سال 95 یک فراخوان از طرف هیئت اتومبیلرانی و موتور سواری استان دیدم و تصمیم گرفتم که بعد از سال ها در واقع به دنبال عشق خودم بروم و علیرغم مخالفت خانواده اما در این فراخوان شرکت کردم. رویتوند با اشاره به آسیب دیدگی اش در ...
شیخ دیاباته: مشخص نیست در استقلال بمانم
... وضعیت ورزشکاران حاضر در خانواده دیاباته؟ در خانواده ما تقریبا همه ورزشکارند و بسکتبال بازی می کنند. من زمانیکه کوچک بودم، بسکتبال بازی می کردم. ولی فوتبال را ترجیح دادم و فقط برای تفریح فوتبال بازی می کردم و نمی دانستم که قرار است به یک بازیکن حرفه ای تبدیل شوم. این به مرور زمان پیش آمد، به تیم ملی مالی دعوت شدم و به تدریج در این مسیر قرار گرفتم که به اصطلاح دست تقدیر بود. ...
دیاباته از استقلال می رود؟
هستند و بسکتبال بازی می کنند و من تنها فردی بودم که تصمیم گرفتم فوتبال بازی کنم. در کودکی بسکتبال بازی می کردم و فوتبال را برای تفریح دنبال می کردم و نمی دانستم که قرار است بازیکن حرفه ای شوم و به مرور زمان به تیم ملی مالی دعوت شدم. او ادامه داد: من برای گردش به شهر نمی روم و پس از بازی ها و تمرینات در منزل استراحت می کنم، چون می دانم که سرمربی تیم، هواداران و بازیکنان به من نیاز دارند و ...
همه چیز درباره سقط جنین غیرقانونی | سقط جنین بدون آمار، بدون پیگیری
مُردم و زنده شدم، اما دردهایم با سقط جنین تمام نشد. ماما کارش را بلد نبود، ولی هر بلایی توانست، سرم آورد تا جنین را سقط کند. بین آن همه درد و خونریزی فهمیدم که چند زن دیگر چطور بر سر سقط جنین جان داده اند. خونریزی های شدید ادامه داشت و مجبور شدم به پزشک مراجعه کنم. آنجا متوجه شدم که دچار پارگی رحم شده ام، زیرا بیش از اندازه مجاز کورتاژ کرده بود. یک سال بعد به دلیل اشتباهات آن ماما، رحمم را برداشتم ...
دستانی که 60 سال پیش جراحی قلب کرد 19 مرداد 1399 ساعت: 14:5
بلافاصله وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شدم. سپید:ورودی چه سالی هستید؟ ورودی 1323 بودم. سپید:با علاقه درس می خواندید یا طبق نظر خانواده؟ من درس خواندن را بیشتر از هر کار دیگری دوست داشتم. یادم است وقتی دیپلمم را گرفتم، خبر به بیرونی و به پدرم رسید. ما در اندرونی خانه بودیم و پدرم کارهایش را قسمت بیرونی خانه انجام می داد. گفتند پدرم می خواهد من را ببیند. پدر با همان ...
به او لقب بهشتی کرج را داده بودند
...> مهدی نادری مسجد در خانه سر زدن به خانواده شهدا و مجروحین و دلجویی از آنها، سر لوحه کارهایش بود. برادرم تازه از جبهه آمده بود. عصر همان روز که برادرم از جبهه آمده، توی خانه نشسته بودیم که صدای در بلند شد. در را که باز کردم، دیدم جمعیت انبوهی از مسجدیهای محل، پشت در جمع شده اند. حاج آقا ملک زاده، وسط جمعیت با همان تبسم همیشگی اش ایستاده بود. آن روز ایشان برای عیادت برادرم، مسجد ...
خاطرات شهرداری نی ریز از زبان پاکبان کهنه کار
و به فسا رفتیم. چشمش را به دکتر نشان دادیم. اما دکتر گفت چشمش سوخته و قابل درمان و عمل کردن نیست. دکتر نامه ای نوشت و ما به شهرداری دادیم. از آن به بعد شهرداری حقوقش را می داد و تا همین حالا هم مادرم حقوقش را می گیرد. پدرم قبل از انقلاب فوت کرد. - بعد از این که مدتی در شهرداری بودم، 15 سال به فرمانداری مأمور شدم و آنجا کار کردم. شهردار وقت که زنده یاد اسدا... دانشی بود با فرماندار ...
مار، ضامن وامم شد
.... در این پرونده، سراغ خانواده ای رفته ایم که با مار های سمی، زندگی خوب و خوشی دارند. خانواده ای چهار نفره که چنان با مار ها اُنس گرفته اند که گویی سال هاست مار در خانه آن ها اجاره نشین است. آن ها مار ها یی را در خانه نگهداری می کنند که بعضی هایشان 5 سال است که در کنار خانواده مروتی، روزگار می گذرانند. خبر، البته تازه نیست و چندسال پیش درباره اش چیز هایی شنیدیم، ولی این اولین بار است که گفت ...
تنها با پیوستن به حزب الله است که دنیا و آخرت را خریداری کرده اید
استفاده کند و یا این که خودتان اگر می توانید استفاده کنید و مقداری از پولم را به عنوان این که از کسی حقی بر گردنم مانده است، پرداخت شده باشد؛ من از کسی طلبکار نیستم. برایم به اندازه سه ماه روزه و مقداری بیشتر اگر امکان دارد، نماز و روزه قضا بگیرید. باز هم از شما می خواهم که از امام این پرچم دار استقلال و آزادی دست برندارید که او تنها حفظ کننده اسلامی بودن این انقلاب است. خداوندا! گناهان مرا ببخش و مرا در صف شهدای کربلا قرار ده. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدی (عج)، حتی کنار مهدی، خمینی را نگهدار. انتهای پیام/ ...