سایر منابع:
سایر خبرها
چگونه با خرید فرفره گرگ وال استریت شدم
چگونه با خرید فرفره گرگ وال استریت شدم به گزارش گلونی تصور کنید یک چیز مسخره خریده اید و الان آن چیز مسخره گران شده است. یا همین طور الکی یک زمین، ماشین ، مقداری طلا و... خریده اید و حالا گران شده است. درباره این موضوع چه می نویسید؟ این موضوع، تمرین کلاس طنزنویسی با رضا ساکی است که به صورت آنلاین در گلونی برگزار می شود. برخی از مطالب شرکت کننده ها را با ...
چگونگی رفتار پدر با پسرش
فرزندتان یاد ندهید. باید بدانید که که نوجوانان هنوز هم نیاز به تمجید و اعتبار والدین دارند. از مباحث و فعالیت های شاد دور نشوید. روابط خود را مثبت نگه دارید و سعی کنید خاطرات خوب و خنده دار گذشته را با هم مرور کنید. گاهی اوقات از انتقاد بپرهیزید و در زندگی فرزندتان فردی باشید که از همراهی با شما لذت می برد. رابطه ی خوبی با همسر خود داشته باشید. همسر شما نزدیک ترین فردی ست که می تواند مزایا ...
مصیبت حضرت علی اکبر(ع) در واقعه کربلا
به کاروان دستور حرکت داد. امام همچنان که بر روی اسب بود، اندک خوابی او را فرا گرفت و پس از این که بیدار شد، چند بار گفت: انالله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین فرزندش علی اکبر پیش آمد و گفت: ای پدر، چرا حمد خدا به جا آوردی و انا لله و انا الیه راجعون گفتی؟ فرمود: پسرم. لحظه ای به خواب رفتم و در خواب، اسب سواری را دیدم که می گفت: این گروه می روند و مرگ نیز به سوی آنها می رود ...
معاویه حکومت شایسته سالاری را تبدیل به نظام موروثی کرد
...> قهرمانی نژاد ادامه داد: بعد از اینکه امیرالمؤمنین(ع) در نهروان به شهادت رسید، مردم به سراغ امام حسن(ع) آمده و با وی بیعت کردند اما هنگامی که امامت و علم امام حسن(ع) و پیروی ایشان از پدر قطعی شد، معاویه شرایط را به گونه ای رقم زد که امام حسن(ع) مجبور به پذیرش صلح تحمیلی گردد. نتیجه این صلح تحمیلی به امام حسن(ع) این شد که در 19 سال حکومت معاویه، مردم از امامت اهل بیت(ع) دور ماندند و این موضوع باعث ...
آیت الله علم الهدی: وعده ساخت 600 هزار مسکن، وعده امیدوارکننده ای است
می داد. وجود مقدس سیدالشهدا (علیه السلام) را مقداری خواب ربود و بعد یک مرتبه سر را برداشتند، فرمودند انا للله و انا الیه راجعون ، معمولاً این آیه در هنگام نزول مصیبت یا احتمال خطر قرائت می شود، حضرت علی اکبر از سیدالشهدا سؤال کردند پدر به چه مناسبت کلمه استرجاع بر زبان جاری کردید؟ ، فرمودند الآن در عالم رؤیا مشاهده کردم یک منادی وسط این بیابان ندا می کند این غافله به سوی مرگ می رود و ...
کارگردان متجاوز به ساناز طاری کیست؟ + فیلم
، قدرتی پیدا کند که از آنجا فرار کند. ساناز طاری ، بازیگر کشورمان از شدت ترس حتی کیفش را در محل جا گذاشت و مدام از پشت سر توهین های این مرد شیطان صفت را نسبت به خودش می شنید. دلایل رسانه ای نکردن حمله تهیه کننده به ساناز طاری او در پاسخ به این سوال که چرا زودتر موضوع را رسانه ای نکرد؟ گفت : از همکارانم به من زنگ زدند و گفتند که این مرد همسرش باردار است و این ماجرا را ...
خاطره بازی سلحشور و پسرانش با پیرغلامان حسینی +فیلم
... آرزویی دارم، مثل حاج فیروز، حسین حسین بگم ببارم عشق زندگیمه، هنوزم تو گوش من نوحه حاج سلیمه به سینه می کوبم و باز، خدا رو راضی می کنم بازم باشعرای قدیم، خاطره بازی می کنم ز کربلا اومدم این دل جا مونده تو حرمت قرار دل ز کفم برده، غبار رو حرمت خودم پسرم، پدر مادرم فدای نگاه ملیحت تو خواب می بینم، می آم می زنم گره دلمو به ضریحت ...
ناصر سه بار گفت الحمدلله و شهید شد
...، مجددا من صدا می زدم: کاوه کاوه، قمی قمی! بعد از چند دقیقه شهید ناصر گفت: بابا به بزرگ ترت بگو من ناصر کاظمی هستم، من هم شهید ناصر کاظمی را نمی شناختم! به شهید ولی نژاد گفتم و او گفت موقعیت را به ایشان گزارش بده و شهید ناصر گفت: موقعیت را بیشتر توضیح بده، گفتم جاده آسفالت بعد از پل به سمت جنگل. شهید کاظمی هم گفت تا 15 دقیقه دیگر دو فروند هلیکوپتر می آیند، سعی کنید با آنها هماهنگ باشید. ...
اقتباس از امام حسین(ع) در تحلیل عاشورا از منظر حُسن فاعلی
بقیه فرق دارد و آن هم جان پیامبر(ص) است. خدا بخواهد حرفی بزند به جان پیامبرش قسم بخورد یک نکته عمیقی است. اما به ادامه پاسخ امام حسین(ع) برسیم. فرمود شما از من خواستید که امام شما باشم، اما بگذارید تکلیف را روشن کنم که همه عالم بدانند امام کیست. امام این است که اولاً عامل به کتاب است. دوم اینکه گیرنده قسط است. قرار نیست امام سخت گیری یا سادگی کند، می گوید من قسط گیرم و مطلب را روشن می کند ...
حرمله ای که می گوید امام حسین(ع) به او آبرو داده!/ مداحی "انوش معظمی" در تسنیم + فیلم
روی حرمله! گفتم یادتان رفته خودتان قولِ حرمله را به من داده بودید. من آدمِ عکس گرفتن و امضا دادن نیستم *چرا تأکید داشتید حرمله را بازی کنید؟ واقعا من نقش را نخوانده بودم؛ یک بخشی از آن برمی گردد به نگاه حرفه ای و رسانه ای که در آن دوران داشتم و خود آقای میرباقری هم به من این اطمینان را دادند که بعد از ایفای نقش حرمله اتفاقات خوبی برای آینده بازیگری ام می افتد ...
مخالفت رسمی مدیرعامل استقلال با استعفای مجیدی
ساعت گذشته است. چه شد؟ ما فقط رفتیم که تخفیف بگیریم. سعادتمند عنوان کرد: همان روز که به تهران آمدم 2 هزار فرانک سوئیس به فیفا دادم که پرونده بویان فریز شود. وظیفه من است که حدود 140 هزار دلار به نفع باشگاه کار کنم. این را هم بگویم که برای حق رشد نورافکن به فیفا شکایت کردیم که 240 هزار یورو بگیریم. قایدی پیشنهاد 2 میلیون دلاری دارد، اما او را نمی فروشیم. من گفته ام نمی گذارم یک آجر هم ...
گفت وگو با مرد شیشه ای که به خاطر سوء ظن دوستش را کشت
حال پرواز بود. خیلی ترسیدم. دست و پایش را با سیم بستم تا روحش از بدنش جدا نشود و من را تعقیب نکند. روح را در بدنش نگه داشتم، به همین خاطر می گویم شاید زنده باشد. بعد چه کردی؟ با همسرم تماس گرفتم و برایش تعریف کردم که سعید را کشته ام تا دیگر به او نظر نداشته باشد. در این مدت کجا مخفی شده بودی؟ در تهران کارتن خواب شده بودم. شب ها در پارک ها می خوابیدم. روز ها ضایعات جمع می کردم و با فروش آن پول مواد و غذایم را جور می کردم. منبع: جام جم انتهای پیام/ ...
کابوس ثانیه های مرگبار
پدر و مادر داغدار هنوز نتوانسته اند نبود عزیزان شان را باور کنند. عباس پزشک است و متخصص بیهوشی اتاق عمل، خودش می گوید از آن روز به بعد کار کردن برایش سخت شده و بیشتر اوقات را در خانه می ماند: ما هنوز در همان شرایط بحرانی روزهای نخست هستیم. همسرم که هر روز چند ساعتی گریه می کند. من سعی می کنم او را آرام کنم، اما واقعیت این است که حال خودم از او بدتر است. مژگان دانشمند همراه پدرام موسوی با دو ...
سعادتمند: استراماچونی می تواند برگردد، او گزینه ما است/ مجیدی سرمربی استقلال است اما حق دارم با دیگران ...
ساعت باید تیم قرنطینه شود، اما ما 48 ساعت این کار را کردیم که همه اش هزینه دارد. *رفتیم که تخفیف بگیریم وی در مورد اینکه رسانه های ایتالیایی گفته اند به استراماچونی پیشنهاد بازگشت داده شده و او 48 ساعت وقت خواسته است، عنوان کرد: ما که سه شنبه به تهران آمدیم و حالا هم جمعه است و 48 ساعت گذشته است. چه شد؟ ما فقط رفتیم که تخفیف بگیریم. سعادتمند عنوان کرد: همان روز که به ...
کاش کرونا بود!
دیوار می فشرد. دلم تاب نیاورد. کمک کردم لباس هایش را پوشید و او را راهی بیمارستان کردم. مسکن چاره ای نکرد و متخصص مغز و اعصاب برایش ام آر آی نوشت. نمی فهمیدم چرا انقدر یک سردرد ساده را جدی می گیرند و فقط می خواهند جیب ملت را بچاپند. اگر غر می زدم زنم فکر می کرد برای خرج کردن پول اکراه دارم. مهر سکوت به دهان زدم و دستورات پزشک را مو به مو انجام دادم. چقدر احمق بودم که فکر می ...
مداح مشهور: مداحان منبع درآمدشان مداحی نباشد/ به زبان ائمه دروغ نگوییم
تصور می کردم که یک مجلس است. بعد از اینکه مجلس اول را خواندم به من گفتند که صدای شما بسیار زیباست و بعد بنده رفتم. کسی که بنده را دعوت کرده بود گفت که ما مجلس دیگری هم داریم، آیا برای خواندن می آیید که بنده باز هم قبول کردم. این قضیه تا هفت مجلس ادامه پیدا کرد. لذا چون بنده بسیار در دردسر بودم و از شهری به شهری دیگر سفر می کردیم، به خانواده گفتم که شما باز گردید و بنده تنها ماندم. لذا این مجالس تا ...
آنقدر خدمت می کنیم تا همه مریض هایمان خوب شوند/ خدمت به مبتلایان به کرونا 2 پاداش دارد
گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، زهرا بختیاری: ساعت 8 و نیم شب خودمان را به بیمارستان خاتم الانبیا رساندیم. قرار شد تا سعید اوحدی رییس بنیاد شهید می رسد ما خودمان را آماده رفتن به طبقه پنجم بیمارستان کنیم. به محض ورود به این طبقه چند نفر از کارکنان خدمات این بیمارستان جلو آمدند و لباس های آبی رنگ بلندی دادند پوشیدیم و بعد ماسک هایی که روی ماسک های قبلی زدیم و دستکش هایی که دستمان کردیم. ...
دردسرهای مستانه (قسمت آخر): تحلیل آنچه گذشت
. اگر می خواهیم بیدار شویم دیگر باید بدانیم، خواب نیستیم. مستانه ی داستان ما در موقعیتی قرار گرفته بود که باید بین جدایی از منصور و ادامه ی زندگی با او یکی را انتخاب می کرد. همان طور که نمی شود انتخاب کرد از خواب بیدار شویم ولی در عین حال خواب باشیم، مستانه هم نمی توانست انتخاب کند با منصور زندگی کند و جدا نشود، اما فرض کند که جدا شده است و مثلا بگوید شناسنامه یک تکه کاغذ است. ...
برای آقا باید بهترین پرچم را دوخت
نمی توانستم روزانه درس بخوانم. شده بودم کمک خرج خانواده ام، برای همین روزها کار می کردم و شب ها درس می خواندم. از اطرافیان کسی بود که بر شما تأثیر گذاشته باشد؟ همان طور که گفتم منزل ما در فلکه آب و منزل پدربزرگ مادری من یعنی حاج بابا در خیابان خسروی بود، در کوچه ای که در حال حاضر به کوچه خامنه ای معروف است. یادم هست هر روز وقت بیکاری با بقیه بچه ها به خانه حاج بابا می رفتیم و ...
زرنگی کردم همه پولم را یکجا سوسیس و کالباس خریدم!
... محصولات شان آن قدر ارزان است که به اندازه سه کامیون هجده چرخ، سوسیس و کالباس تحویلم دادند. چون خودم رژیم الاغی بودم به فک و فامیل پیغام فرستادم که خیرات اموات، نذر سوسیس و کالباس دارم. آن ها هم که نخورده، با قابلمه آمدند و همان روز قال قضیه کنده شد. شهر قرنطینه شد. یک ساعت بعد شنیدم همه شان راهی بیمارستان شدند. از آنجایی که قوم ما مدال ...
خوشحالی خانم بازیگر از هک شدن اینستاگرامش
نمی توان غیر از این رفتار کرد. البته استعداد های خوبی داریم؛ اما من همیشه به شاگردانم می گویم شانس در بازیگری مهم است! همه تمرین می کنند و توانایی خود را بروز می دهند؛ اما باید شانس داشته باشند که دیده شوند؛ من به این موضوع اعتقاد دارم. وی افزود: استقامت و صبر در بازیگری هم بسیار مهم است. همه کسانی که کلاس بازیگری می آیند، آرزوی رسیدن به شهرت را دارند، ولی باید بدانند که استقامت و صبر ...
عکس العمل حاج قاسم از ازدواج مجدد همسر شهید/سردار سلیمانی: ازدواجت جهاد بود
آقا ساعت 8 صبح تلفن زد و گفت: حدود یک ساعت دیگر خدمت می رسیم. آن موقع تازه فهمیدم سردار سلیمانی قرار است تشریف بیاور. یک لحظه استرس و شوق باورنکردنی همه وجودم را گرفت سریع بلند شدم تند تند خانه را مرتب تر کردم و میوه مختصری هم آماده کردم. شنیده بودم حاج قاسم ناراحت می شود اگر پذیرایی از او مفصل باشد. فرزند دومم هم 50 روزش بود و خیلی بی قراری می کرد اما در همان حین کارهایم را کردم و سریع زنگ زدم منزل ...
غسل شهادت و زیارت امام رضا(ع) قبل از اعزام به جبهه کار همیشگی فرزند شهیدم بود / احمد ثمره قرآن و نان ...
مجنون می شود، که تنها فرزند پسرش را از دست داده و مادر شهید به خاطر غم دوری فرزندش، بعد از چندسال مجنون وار پر کشید و رفت. پدر شهید در حالی که اشک در چشمانش جاری بود با اشاره گفت: پرده گلدوزی شده پشت سر من دست رنج مادر شهید است که هنوز برای من به یادگاری مانده. او در ادامه آهی کشید و گفت : من هم از شهادت فرزندم بی خبر بودم، اما در شب چهارشنبه نصف شب دیدم، دو کبوتر سفید از پشت بام خانه ...
سرمایه داران آینده بازار بورس و پیش بینی های نوسترداموس طورشان!
نمای سرمایه دار. شاید همه این ها یک نقشه بود و من به سادگی گول این بازی را خورده بودم. نمی دانم تا چه اندازه می توان به قشر کارگر اعتماد کرد. بهتر است به آن ها بگویم فریب چه بازی کثیفی را خورده ایم. ممکن است وقتی بفهند من هم زخم خورده این جریان هستم با من کنار بیایند. باید بدانند پدر چگونه همه ما را دور زده است. اما با اعتمادی که به ...
مردانی بی ادعا از جنس مقاومت/ شهدایی که در غربت تشییع شدند
اولین گروه از مردم افغانستان بود که در جنگ سوریه حضور یافته بودند. وی بیان کرد: بعد از شهادت عظیم واعظی در 30 مردادماه در منطقه فروسیه دمشق، در همان روز شهید مرادی با فاصله حدود دو ساعت به شهادت رسید. شهید کلانی و حسینی نیز در همین روز مجروح شده و بعد از دو سه روز به شهادت رسیدند. واقعیت های لشکر فاطمیون رو برای همه مردم بیان کنیم بختیاری، شهید سیدحسین حسینی را اولین جانشین ...
محرم، امام حسین (ع)، عباس
شام (کنسرو ماهی) وارد چادر مخصوص راننده ها شدم و یک تخت خواب تاشو برداشتم و بیرون از چادر، بازش کردم و دراز کشیدم. همینطور که داشتم به اطراف نگاه می کردم و از این پهلو به آن پهلو می شدم، والتر را دیدم که با یک لپتاپ روی پایش، در گوشه خلوتی از اردوگاه نشسته است. با خودم گفتم احتمالا در حال جمع بندی ماموریت امروزش است. خواب رفتم و حدودا سه ساعت بعد برای انتقال سه کارمند ژاپنی به فرودگاه بم که در فاصله ...
روضه، میراثِ پدری
سمت من آمد. برایمان عجیب بود که چنین شخصیتی با این عجله سمت من آمد. ایشان یک کلمه گفت: خدا ما را با پدر شما محشور کند. من تا آن زمان ارج و قرب پدرم که خادم اهل بیت بود نمی دانستم. همان جا کنار صحن قدس نشستم. با خودم گفتم پدر ما مگر چه داشته است که ایشان چنین حرفی می زند. سوادش که در حد خواندن و نوشتن بود. نه ثروتی داشت و نه منزلت آنچنانی. مگر ایشان که بود که آیت ا... سیدان چنین حرفی را می زند. مطمئن ...
سرگذشت مردی که خودکار را به ایران آورد
وقت کار پیگیری می شد، باید با بعضی بچه های وزارت که خودشان بازجوهای پیچیده و زرنگ و پخته ای بودند برخورد می شد. گزارش متقن و مستدل تهیه شد. وزیر اطلاعات آقای فلاحیان به ناطق گفت: کار شما بزرگترین ضربه را به ما زد. گفتم: رفاقت سرجایش، اما من وظیفه و تکلیف خودم را انجام می دهم. پس از گزارش به رهبر، سه جوان بازجو که این تخلفات را انجام دادند، دستگیر، توسط نیری محاکمه و حکم به اخراج و شلاق ...