سایر خبرها
مرگ متهم به سرقت از خانه یکی از مدیران تلویزیون
و دریافتند این ساختمان مسکونی متعلق به خانواده مدیر یکی از شبکه های تلویزیونی است که در طبقه اول پدر و مادرش و در طبقه دوم خودش و در طبقات بالاتر برادر و خواهرش زندگی می کنند. شاکی به مأموران پلیس گفت: پدر و مادرم چند روزی است به سفر رفته اند. دقایقی قبل در حالی که قصد داشتم بخوابم متوجه صدایی از طبقه اول شدم که برای سرکشی به خانه پدرم رفتم و با صحنه عجیبی روبه رو شدم. قفل در تخریب شده ...
سه شنبه های تکریم گامی موثر در زنده نگه داشتن فرهنگ شهید و شهادت
به بیمارستان سیدالشهدای اهواز منتقل کردند پس از طی دوران درمان مجددا به جبهه بازگشتم. این جانباز دفاع مقدس اظهار کرد: مدتی بعد پس از عملیات فتح حلبچه، لشکر 41 ثارالله نیروها را به مرخصی فرستاد و یا تسویه حساب کرد بنابراین به کرمان بازگشتم و در مجتمع رزمندگان مشغول به تحصیل شدم. وی عنوان کرد: از آنجایی که پدر در سال 1361 شهید شده و مادرم نیز در سال 1367 فوت کرده بود بنابراین ...
روایت یک اهل هنر از شنیدن خبر شهادت برادرش در جبهه
.... بچه ها همه در حال استراحت بودند و منتظر بودم تا برادرم هم از جبهه برگردد. مجید معقولی در مورد جبهه گفتگو می کرد. ابتدا نمیدانستم چرا مدام حرف عملیات را پیش می کشد، یک کلاشینکف داشت که دسته چوبی اش صدمه دیده و حسابی داغان بود. معقولی تعریف می کرد که این اسلحه دست یکی از بچه هایی افتاد که در قله قلاویزان مهران بودند و شهید شده است. چندین بار بچه ها را خواستند به پشت جبهه منتقل کنند که ...
شرمندگی های بی پایان یک جانباز/بعد از جنگ این خانواده من است که می جنگد
، چون در مقابل آن رزمنده ها من چیزی نیستم، رزمنده ای که سلامت بازگردد و این روز ها را ببیند، روزی هزار بار می میرد. آهی می کشد که اگر می توانستم ترجمه اش کنم، شاید ساعت ها باید می نوشتم؛ با صدایی لرزان گفت: ای کاش شهید شده بود م و این روزها را این غرتگری ها را، این نا عدالتی ها را نمی دیدم. نفسی تازه می کند و می گوید: در سال 60 که در آن دوران 12 ساله بودم عازم جبهه شدم. ...
درخشش یک نخبه با چشمان کم نور
. برای همین تصمیم گرفتم از فردای همان روز به مدرسه نروم. همین شد که موضوع را به خانواده ام گفتم. آنها اول مخالفت کردند و گفتند باید به مدرسه بروم ولی وقتی اصرار مرا دیدند، حرفی نزدند. همین شد که من ترک تحصیل کردم. چند وقت بعد دوباره تصمیم به ادامه تحصیل گرفتید؟ چهار سال طول کشید تا فهمیدم اشتباه کرده ام. چهار سال تمام در خانه نشسته بودم. نه کاری بلد بودم و نه می توانستم مفید باشم. گوشه ...
5 برادر لباس رزم پوشیدیم و راهی جبهه شدیم
پادگان حمزه بود. مرحله دوم هم دوباره به مهاباد برگشت. خوب به یاد دارم در وصیتنامه اش نوشت: بوی غربت اسلام در منطقه غرب می آید. یک بار از کردستان زنگ زد و به مادرگفت: برایم سمنان چشم پزشکی نوبت بگیر! مادرم برایش نوبت گرفت. دو روز بعد آمد رفت دکتر و عینکش را عوض کرد. هنوز عرق او خشک نشده بود که بعد از سه روز گفت: می خوام برم! مادر گفت: کجا؟ گفت: غرب! گفتم: تازه از راه رسیدی چند روز صبر کن! فردا تشییع ...
خادم نیازمندان هستیم
هموطنان خود هستند قطعاً خوشحال می شود و می فهمد که آینده آن ها برای ما مهم است. امیدوارم این مشکلات به گوش مسئولان برسد. شماره حساب مؤسسه از طریق فضای مجازی اعلام شده و هر دو، سه روز یک بار نیز گزارش مالی این حساب از طریق بچه ها منتشر می شود تا اعتماد مردم بیشتر شود. بازتاب های مثبت بهمن عسگری، بازتاب های مثبت فعالیت های خیریه را اینگونه تشریح کرد: در این سفر ها مردم با دیدن ما ...
هنرمندان کوچک دیروز الان دقیقا کجا هستند؟
بازیگر می رسد. طراحی و گاهی هم مدلینگ لباس. ضیغمی می گوید: طراحی لباس را از پدرم یاد گرفتم. او سال ها خیاط و دانش آموخته طراحی لباس بوده است و من کار او را یاد گرفتم و الان شغل اولم همین طراحی لباس است. البته چند جا نوشته اند که من مدلینگ لباس هستم ولی اصلا خودم را مدل نمی دانم. کارم طراحی لباس است اما به خاطر شغلم در بعضی موارد عکاسی کردم که همگی یا برای مجموعه خودم یا برای دوستانم بوده است. مثلا ...
باورم نمی شد حتی عاشورا هم از یادم رفته بود!
.... باورم نمی شد. من که قرار بود او را ترک بدهم حالا معتادم. سکوت می کند، کلمه ها دیگر سریع ردیف نمی شود پشت سر هم. یکی یکی، کند و سخت از دهانش خارج می شود: 12 سال مصرف کننده بودم. چند سال پیش، از همسرم جدا شدم. بچه ها پیش پدرشان هستند و دلم برای بچه ها تنگ شده است. 22 آبان سال گذشته مصرف مواد را گذاشتم کنار. اولین بار است که توانسته ام این مدت دوام بیاورم، امیدوارم ثابت قدم بمانم. ...
اسکوچیچ: سبک بازی ام شبیه مسعود شجاعی بود
بدون لذت انجام می دهند ولی من از کارم کِیف می کنم. وقتی ده ساله بودم و برادرم سه ساله بود، مادرم در اثر بیماری از دنیا رفت. آن هم دقیقا در روز تولد ده سالگی من. به همین خاطر، همیشه در روز تولدم، به جای این که بیشتر به خودم فکر کنم، به یاد مادرم می افتم. پدرم بعد از این واقعه هرگز ازدواج نکرد و به معنای واقعی برای دو فرزند کوچک خود جنگید. بعد از آن باقی زندگی ام مثل سایر کودکان خیلی نرمال بود. با رفتن ...
اسکوچیچ: سبک بازی ام شبیه مسعود شجاعی بود
بدون لذت انجام می دهند ولی من از کارم کِیف می کنم. وقتی ده ساله بودم و برادرم سه ساله بود، مادرم در اثر بیماری از دنیا رفت. آن هم دقیقا در روز تولد ده سالگی من. به همین خاطر، همیشه در روز تولدم، به جای این که بیشتر به خودم فکر کنم، به یاد مادرم می افتم. پدرم بعد از این واقعه هرگز ازدواج نکرد و به معنای واقعی برای دو فرزند کوچک خود جنگید. بعد از آن باقی زندگی ام مثل سایر کودکان خیلی نرمال بود. با رفتن ...
اسکوچیچ: سبک بازی ام شبیه مسعود شجاعی بود
بدون لذت انجام می دهند ولی من از کارم کِیف می کنم. وقتی ده ساله بودم و برادرم سه ساله بود، مادرم در اثر بیماری از دنیا رفت. آن هم دقیقا در روز تولد ده سالگی من. به همین خاطر، همیشه در روز تولدم، به جای این که بیشتر به خودم فکر کنم، به یاد مادرم می افتم. پدرم بعد از این واقعه هرگز ازدواج نکرد و به معنای واقعی برای دو فرزند کوچک خود جنگید. بعد از آن باقی زندگی ام مثل سایر کودکان خیلی نرمال بود. با رفتن ...
روزبه در عملیات بدر سال 62 مجروحیتش خیلی شدید بود به طوری که خبر شهادتش را دادند و ما برای گرفتن پیکرش ...
دستگیر و شکنجه کرد. پدرم از کار هم تعلیق شد. مرتبه بعد که قصد ترور او را داشتند، متواری شد و نزدیک یک سال در رشته کوه های زرد کوه بختیاری علی رغم وجود سرمای شدید و حیوانات وحشی زندگی می کرد. یک سری کتاب داشت که در زیرزمین منزلمان مخفی کرد و متواری شد. البته کار خودش را انجام می داد. هرچند وقت یک بار می آمد پایین و یک سری فعالیت می کرد و دوباره به بالای کوه برمی گشت. هرگاه هم که نمی توانست به خانه ...
اذان گویی که خواننده معروف پاپ شد!/ خاطرات جالب از نصب درب ضریح امام حسین (ع) + فیلم
سه بار به کربلا مشرف شدم. هر سه بار هم مهمان ویژه آقا امام حسین (ع) بودم. اولین باری که ضریح را دیدم، یاد پدرم افتادم. در آنجا یک قطعه برای امام حسین (ع) ساختم؛ اثری که بسیار دلی و امام حسینی شد. بار سوم هم در کنار دوستان اصفهانی آخرین درب ضریح امام حسین (ع) را نصب کردم و بسیار حال خوبی داشتم. همان موقع که درب را نصب می کردید، از امام حسین (ع) چه خواستید؟ من بسیار دعا کردم؛ ولی اصلی ترین دعایم عاقبت بخیری مردم سرزمینم بود. امیدوارم حالشان خوب شود؛ زیرا چند وقتی است حال خوبی ندارند. انتهای پیام/ ...
مرد دستفروش: قتل عمد را قبول ندارم
پیمان دادم و قرار شد چند روز بعد پول آن ها را به مبلغ 9 میلیون تومان پرداخت کند. چند روز گذشت، اما خبری از واریز پول نشد. چند بار هم با پیمان تماس گرفتم، اما او طفره رفت. آخرین بار مقابل خانه اش رفتم که دخترش گفت پدرش به باغ رفته است و در خانه نیست. سوار وانت شدم تا به باغ بروم که در مسیر پیمان را دیدم. متهم در خصوص درگیری با مقتول گفت: آن شب بارانی بود. وقتی پیمان را دیدم، خواستم توقف ...
سرنوشت تلخ عروس 13 ساله مشهدی / شوهرم زنان غریبه را به خانه می آورد
کارت بانکی و شماره رمز، به حساب بانکی مادرم دستبرد زده بود. وقتی ماجرا لو رفت، پدرشوهرم تهدید کرد اگر از همسرم شکایت کنیم، مرا طلاق می دهند و فرزندم را نیز می گیرند. با آن که می دانم زندگی با مردی که لقمه حرام بر سر سفره خانواده اش می گذارد، هیچ فایده ای ندارد اما نمی خواهم این بار نیز احساس مادری را زیر پا بگذارم و در حسرت دیدار فرزندم بسوزم. شایان ذکر است، بررسی های کارشناسی مشاوران کلانتری با دستور سرگرد عامری (رئیس کلانتری سپاد) در این باره ادامه دارد ...
تراژدی تلخ قتل مادر توسط دختر 14 ساله
سرزنشم می کرد که چرا آنقدر سرم در گوشی تلفن همراه است و همه وقتم را در فضای مجازی و صحبت کردن و چت کردن می گذرانم. همیشه به من می گفت تو معتادی و به تلفن همراه اعتیادداری اگر گوشی را از تو بگیرند نمی توانی زندگی کنی. حرف هایش خیلی آزارم می داد و از دستش خسته شده بودم. وقتی پدرم قهر کرد و می خواست خانه را ترک کند به او گفتم که همراهش می روم، اما چند روز بعد دلم برای مادرم تنگ شد و از پدرم خواستم مرا به ...
بازداشت داماد کلاهبردار
ادامه صحبت هایش گفت: شاهین با خودرو های گرانقیمت به ملاقات من می آمد و یک بار هم مرا به پروژه مورد ادعایش برد و پس از مدتی گفت می تواند یکی از واحد های تجاری همان مجتمع را با روابطی که با شرکایش دارد به نصف قیمت برایم خریداری کند. من هم فریب او را خوردم و مخفیانه طلاهای خودم، مادرم، خواهرم و مقداری دلار که متعلق به پدرم بود را از خانه خارج و با فروش آنها مبلغ 700 میلیون تومان تهیه کرده و به شاهین دادم ...
تجاوز به مهناز توسط 2 مرد پلید در شرکت خدماتی
مرد جوانی پاسخ مثبت داد که ادعا می کرد به خاطر خیانت از همسرش جدا شده است. خلاصه، مادرم زندگی مشترک خود را با اسکندر در حالی آغاز کرد که ناپدری ام مدام مرا تحقیر می کرد و کتک می زد. او به چشم یک موجود مزاحم به من می نگریست و با رفتار و گفتارش به شدت آزارم می داد ولی من مجبور بودم رفتارهای او را تحمل کنم، مادرم نیز برای آن که زندگی اش دوباره متلاشی نشود، همه این زشتی ها و حرکات نامتعارف ...
دختر 14 ساله تهرانی مادرش را با سیم شارژر موبایل کشت
هدف تحقیق قرار دادند. مژگان در این خصوص ادعا کرد وقتی با مادرم درگیر شدم قرص خورد و به آشپزخانه رفت که پاهایش سر خورد و روی زمین افتاد، فکر می کردم مادرم به خاطر قرص ها بیهوش شده است و منتظر بودم با گذشت زمان حال مادرم خوب شود اما بعد از چند ساعت وقتی دیدم مادرم به هوش نیامده است با اورژانس و پدرم تماس گرفتم. تناقض گویی های دختر 14 ساله کارآگاهان با توجه به تناقض ...
اعتراف یک دختر 14 ساله به قتل مادرش
مادرم پشیمانم دختر 14 ساله با اعتراف به قتل مادرش گفت: مادرم همیشه به من گیر می داد و با من بگو مگو داشت. او از من ایراد می گرفت و می گفت چرا اینقدر با دوستانم چت می کنم یا تلفنی حرف می زنم. مادرم دوست داشت بیشتر درس بخوانم و کمتر وارد فضای مجازی شوم اما من دوست داشتم با دوستانم در گروهای تلگرامی چت کنم. چند روزی بود مادرم را ندیده بودم و دلم برای او تنگ شده بود که از خانه مادر بزرگم به ...
نقشه برج ساز قلابی برای کلاهبرداری از دختر دم بخت
خواستگار قلابی خود را مهندس برج ساز جا زد تا نقشه کلاهبرداری 700میلیونی از دختردم بخت را عملی کند. به گزارش همشهری، هجدهم اسفند سال گذشته دختری جوان به شعبه اول دادیاری دادسرای ناحیه 4تهران رفت و گفت در دام کلاهبرداری خواستگار قلابی اش گرفتار شده است. وی گفت: مدتی قبل در فضای مجازی با پسری آشنا شدم که خودش را شاهین و مهندس عمران معرفی کرد. او مدعی شد که صاحب شرکت انبوه سازی است و پس از چند ...
دختر 14 ساله مادرش را کشت
حدود 20 سال قبل ازدواج کردیم اما سال هاست که با هم اختلاف داریم و در واقع فقط به خاطر دخترمان کنار هم زندگی می کردیم تا اینکه حدود دو هفته قبل باز هم با همسرم دعوایم شد و این بار قهر کردم و به خانه مادرم رفتم، دخترم هم گفت با من می آید. در این مدت در خانه مادرم بودیم تا اینکه پنجشنبه دخترم گفت دلش برای مادرش تنگ شده و از من خواست او را به خانه ببرم تا کنار مادرش باشد. عصر پنجشنبه او را رساندم و خودم ...
بخشش قاتل؛ 9سال بعد از جنایت
حرکت کردم. وقتی جایی خلوت پیدا کردم جسد را رها کردم و به خانه برگشتم. وی ادامه داد: ماشین مقتول زیر پایم بود که یک روز مادرم مرا پشت فرمان ماشین او دید. از سوی دیگر مدتی می شد که از خواستگارش بی اطلاع و نگرانش شده بود. ناچار شدم حقایق را نزد او بازگو کنم اما التماسش کردم به کسی حرفی نزد. او هم به خاطر من سکوت کرد تا اینکه پلیس وارد ماجرا و همه چیز فاش شد. رهایی از قصاص متهم ...
آموختن ردیف موسیقی در خواب
تار می نواخت، خوابم می برد. گاه که مادر می آمد مرا ببرد، شهنازی می گفت این بچه خواب نیست، گوش می دهد ... وقتی مادرم می خواست مرا از زانوی ایشان بلند کند من گریه می کردم و درواقع نشان می دادم که حق با ایشان بود و درهمان عالم کودکی از ساز ایشان لذت می بردم و آرام می شدم. در نتیجه حدود چهار ساله بودم که با دهان، تمام ردیف های موسیقی را از حفظ بودم و با همان روحیه و لحن کودکی با دهان می نواختم و پدرم ...
قاتل خواستگار مادر بخشیده شد
با خودرواش به خانه مادر فریدون می رود و پس از آن روز ناپدید و جسدش چند روز بعد کشف می شود. خواستگار مادرم شد او را کشتم بنابراین متهم دوباره مورد بازجویی فنی قرار گرفت و این بار به قتل دوستش و سرقت خودرواش اعتراف کرد. وی گفت: من و مادرم با هم زندگی می کنیم و مقتول هم که از دوستان قدیمی من بود به خانه ما رفت و آمد داشت. مدتی قبل متوجه شدم بهرام به مادرم علاقه پیدا ...
تغییر جنسیت "محمدرضا فروتن" تکذیب شد
داده است. از خانواده تا تجدید در یک خانواده شش نفری با چهارخواهر به دنیا آمدم که همشان بعد از مرگ مادرم، برایم مادری کردند. دوران نوجوانی ام، خیلی بازیگوش و شیطان بودم و اصلاً اهل درس و کتاب و مدرسه نبودم طوری که خاطرم هست در همان سال اول دبیرستانم تجدید آوردم. اولین تجربه تا کلاس بازیگری سال 1371 در 24 سالگی به واسطه یکی از دوستانم بنام اکبر اصفهانی که ...
داماد برج ساز نصاب دوربین از کار درآمد
دیگری از تحقیقات کارآگاهان پلیس موفق شدند، مخفیگاه متهم را شناسایی و چند روز بعد از مطرح شدن شکایت، وی را بازداشت کنند. متهم در بازجویی ها به جرمش اعتراف کرد و گفت: وقتی با دختر جوان در شبکه های اجتماعی آشنا شدم، فهمیدم که وضع مالی خوبی دارد برای همین تصمیم به کلاهبرداری از او گرفتم. من خودم را مهندس عمران معرفی کردم و توانستم او را فریب داده و 700 میلیون تومان از او کلاهبرداری کنم. متهم گفت: من پول ها را صرف خوشگذرانی و خرید خودرو و موتورسیکلت کردم تا اینکه بازداشت شدم. با کامل شدن تحقیقات متهم به دستور قاضی روانه زندان شد. ...
گزارش فدراسیون جهانی والیبال از برهانی؛ از عشق به فوتبال تا کاپیتانی والیبال بانوان ایران
علاقه مند شدم. در آن زمان 10 سال داشتم؛ همه ایرانی ها آن مسابقات را دنبال کردند و من هوادار احمدرضا عابدزاده شدم؛ کسی که دروازه بان و کاپیتان مشهوری بود. دیوانه فوتبال بودم اما در مدرسه مان که در شهر اصفهان بود، فوتبال نداشتیم بنابراین من والیبال را انتخاب کردم که ورزش خانواده ام بود و وقتی 16 ساله بودم وارد والیبال شدم. قدرت هجومی برهانی، خیلی زود او را به یک قدرت در تیم ملی والیبال زنان ...
300 طلبه مشغول به تحصیل در مدرسه علمیه امام محمدباقر (ع) مشهد
آن است. من این اصل را به برکت وجود پدرم یاد گرفتم. البته او هیچ اصراری به ادامه دادن مسیری که خودش انتخاب کرده بود، نداشت. من حتی مدرسه امام رضا (ع) و در رشته ریاضی درس می خواندم، اما دیدم فضای علمی و تربیتی حوزه امتیازاتش بیشتر است. عاشق استدلال کردن بودم. پدرم یادم داده بود بدون آن چیزی را نپذیرم و کاری را بدون دلیل انجام ندهم. همه این موارد موجب شد بدون هیچ تردیدی حوزه را انتخاب کنم. از سال 90 ...