سرگذشت نوجوان هکر!
سایر منابع:
سایر خبرها
زن جوان: لقمه حرام زندگی ام را به نابودی کشانده است
...، شکایت کرد، اما وقتی پلیس با ردیابی های اطلاعاتی مشخصات سارق را به من اعلام کرد، چشمانم از تعجب گرد شد. اصغر با سرقت کارت بانکی و شماره رمز، به حساب بانکی مادرم دستبرد زده بود. وقتی ماجرا لو رفت، پدرشوهرم تهدید کرد اگر از همسرم شکایت کنیم، مرا طلاق می دهند و فرزندم را نیز می گیرند. با آن که می دانم زندگی با مردی که لقمه حرام بر سر سفره خانواده اش می گذارد، هیچ فایده ای ندارد، اما نمی خواهم این ...
تجاوز به زن مطلقه در شرکت خصوصی
...، بر این ازدواج اصرار کردند و به اجبار مرا پای سفره عقد نشاندند. این در حالی بود که من فقط 15سال داشتم و معنای بیماری های عصبی را نمی دانستم. خلاصه، هنگامی فهمیدم لباس بدبختی بر تن کرده ام که سرنوشت سیاهم با مشت و لگدهای اولین روز نامزدی ام آغاز شد. اگرچه سه سال این وضعیت شوم را تحمل کردم اما در نهایت به یاد روزهای تلخ پدر و مادرم افتادم و متوجه شدم که من هم روزگاری بهتر از ...
دختر 14 ساله مادرش را کشت
اطلاع دخترش خود را به خانه رسانده بود به تیم تحقیق گفت: من و همسرم حدود 20 سال قبل ازدواج کردیم، اما سال هاست که با هم اختلاف داریم و در واقع فقط به خاطر دخترمان کنار هم زندگی می کردیم تا اینکه حدود دو هفته قبل باز هم با همسرم دعوایم شد و این بار قهر کردم و به خانه مادرم رفتم، دخترم هم گفت با من می آید. در این مدت در خانه مادرم بودیم تا اینکه پنجشنبه دخترم گفت دلش برای مادرش تنگ شده و از من خواست او ...
اعتراف به قتل کارشناس دادگستری در بیابان های پردیس
آپارتمانها گران شده افشین سرش کلاه گذاشته است .او از افشین می خواست تا آپارتمان ها را به او برگرداند اما آخرین بار افشین راضی شده بود تا پولی به او بدهد. پیشنهاد میلیاردی برای قتل مرد جوان متهم ادامه داد: پاییز سال 97 بود که صفر سراغم آمد و درباره اختلاف حساب هاییش با افشین به من گفت.او از من کمک خواست و می گفت باید اثر انگشت افشین را بگیرد. او پیشنهاد داد در عوض به این کار ...
راز دزدان حرفه ای با زیرکی مدیر شبکه تلویزیون فاش شد
این حال موفق شد بخشی از شماره پلاک خودروی دزدان را به خاطر بسپارد. اما به خاطر تاریکی هوا همه شماره ها مشخص نبود. شکایت دزدان به خانه پدر و مادرم دستبرد زده اند و بیش از 2میلیاردتومان پول، دلار، طلا و سکه دزدیده اند مدیر شبکه تلویزیونی در تماس با 110شکایتی مطرح و از اپراتوردرخواست کرد تا مأموران برای پیگیری موضوع در محل حاضر شوند. طولی نکشید که مأموران در محل حادثه حضور ...
نقشه خواستگار قلابی برای کلاهبرداری
گروه حوادث: هجدهم اسفند سال گذشته دختری جوان به شعبه اول دادیاری دادسرای ناحیه 4 تهران رفت و گفت در دام کلاهبرداری خواستگار قلابی اش گرفتار شده است. وی گفت: مدتی قبل در فضای مجازی با پسری آشنا شدم که خودش را شاهین و مهندس عمران معرفی کرد. او مدعی شد که صاحب شرکت انبوه سازی است و پس از چند جلسه ملاقات از من خواستگاری کرد. او گفت به تازگی کار ساخت یک مجتمع تجاری را در سعادت آباد قبول کرده و پس از ...
روایت یک اهل هنر از شنیدن خبر شهادت برادرش در جبهه
سخت بود و اخبار آن می رسید. برادرم سید عباس در جبهه در مهران عملیات انجام داده و قسمت های مختلف را هم از دست بعثی های عراقی خارج کرده بودند. ظاهر عملیات حدود 1 روز طول کشیده بود. وقتی به دوکوهه مقر پشت جبهه ی لشکر 27 محمد رسول الله رسیدیم، گروه هایی از جبهه بر می گشتند. مجید معقولی از بچه محل های خودمان مرا شناخت و جلو آمد. حال و احوال کرد و مرا دعوت کرد تا در ساختمان آن ها مهمان باشم. عصر سراغش ...
شرمندگی های بی پایان یک جانباز/بعد از جنگ این خانواده من است که می جنگد
تربیتی که از کودکی داشتم هر جا نام و یاد حسین(ع) بود آستین هایم را بالا می زدم و مرا هم عشق حسین(ع) به جبهه برد. این رزمنده ادمه می دهد: 6 سال در جبهه بودم در سال 64 برای اولین بار مجروح شدم و در سال 66 نیز برای آخرین بار از ناحیه چشم، مغز و اعصاب و گوش زخمی شده و به خانه برگشتم. این جانباز سرافراز در سال 66 در عملیات کربلای 8 در منطقه شلمچه جانباز شدند و حرف های بسیاری از ...
کیفیت خواندن دعای فرج از زبان امام عصر عجل الله تعالی
وقتی حرم خالی است- مثل امشب- دیده ام. از این که چه موقعیتی را از دست داده بودم، خیلی ناراحت شدم. وقتی فجر دمید از حرم خارج شدم. به طرف محلّه کرخ رفتم، در این مدّت آنجا مخفی شده بودم. هنگامی که خورشید دمید، عدّه ای از مأمورین صالحان با اصرار از دوستانم سراغ مرا گرفتند، و با خواهش بسیار می خواستند که مرا ملاقات کنند. آنها نامه ای هم با خود داشتند که در آن صالحان نوشته ...
اعتراف دختر 14 ساله به قتل مادرش
به طرفش رفتم و از پشت سر به دور گردنش اندختم و کشیدم. مادرم سعی کرد سیم را از گردنش جدا کند و کشان کشان به طرف آشپزخانه رفت که ناگهان در آشپزخانه دست و پایش شل شد و روی زمین افتاد. وقتی متوجه شدم او فوت کرده است، خیلی ترسیدم و چند ساعتی بالای سر جسد مادرم گریه کردم و در نهایت حدود ساعت 15 بعد از ظهر تصمیم گرفتم صحنه سازی کنم تا مأموران به من شک نکنند و به پدرم و اورژانس زنگ زدم و گفتم حال مادرم بد ...
دختر 14 ساله مادرش را کشت
حدود 20 سال قبل ازدواج کردیم اما سال هاست که با هم اختلاف داریم و در واقع فقط به خاطر دخترمان کنار هم زندگی می کردیم تا اینکه حدود دو هفته قبل باز هم با همسرم دعوایم شد و این بار قهر کردم و به خانه مادرم رفتم، دخترم هم گفت با من می آید. در این مدت در خانه مادرم بودیم تا اینکه پنجشنبه دخترم گفت دلش برای مادرش تنگ شده و از من خواست او را به خانه ببرم تا کنار مادرش باشد. عصر پنجشنبه او را رساندم و خودم ...
بخشش قاتل؛ 9سال بعد از جنایت
داشت و قرار بود با مادرم ازدواج کند. آخرین بار ماشینش را به من داد تا برایش مشتری پیدا کنم و بفروشم. من هم ماشین را فروختم اما از قتل بی اطلاع هستم. در ادامه معلوم شد که پسر جوان با سند سازی ماشین مقتول را به نام خودش زده بود و همین موضوع نشان می داد که وی حقیقت را کتمان می کند. در این شرایط اما مادر این پسر به قتل اقرار کرد و گفت به دلیل اختلافاتی که با مقتول داشته او را کشته است. ...
تغییر جنسیت "محمدرضا فروتن" تکذیب شد
عکاس فیلم و سریال بود به بهرام کاظمی برای نقش کوتاهی در فیلم هدف معرفی شدم. پس از اجرای نخستین پلان فیلم هدف سال 1373 و تشویق کاظمی، به کلاس های آزاد بازیگری رفتم و زیر نظر حمید سمندریان آموزش دیدم. شهرت با کیمیایی آقای بازیگر بعد از چند تجربه دیگر سال 1376 وقتی 29 ساله بود ابتدا با سریال مرسده به کارگردانی مسعود کیمیایی به شهرت رسید. او سپس برای بازی در فیلم ...
با روزی 4 ساعت مطالعه، رتبه برتر شدم
، متوجه شدم یک سری از سوالات را از منابع جدید آورده اند که اصلا آن ها را نخوانده ام، اما با خودم می گفتم که کارم را انجام دادم و نتیجه اش دست من نیست. همین به من کمک می کرد که آرام بشوم. حتی وقتی از سر جلسه بیرون آمدم، فکر می کردم امتحانم را خراب کرده ام. دو، سه روز بعد کلید سوالات منتشر شد، درصدهایم را حساب و خودم را با رتبه های یکی، دو سال قبل دانشگاه مان مقایسه کردم. باورش سخت بود که درصدهایم ...
افزودن دیدگاه جدید
ی با دوستانم بهانه می گرفت و مادرم اصرار داشت که همیشه درس بخوانم و کمتر در فضای مجازی باشم اما من با دوستانم در گروه های تلگرامی چت می کردم. وی افزود: چند روزی بود که در خانه مادربزرگم بودم و دلتنگم مادرم شده بودم و به خانه مان رفتم، شامگاه پنج شنبه داخل خانه در حال چت کردن با یکی از دوستانم در اتاق خواب بودم که مادرم وارد اتاق شد و بر سر همین موضوع با من درگیر شد و بعد از آن به اتاقش ر ...
وقتی 12ساله بودم،هک کردن حسابهای بانکی را یادگرفتم/اولین حسابی را که خالی کردم،حساب مادرم بود
هم برای آن که توانایی هایم را به دوستانم ثابت کنم، دوباره به حساب چند نفر در شهرهای مختلف دستبرد زدم تا این که باز هم پلیس به سراغم آمد و در 14 سالگی روانه دادگاه شدم. این بار نیز مادرم رضایت شاکیان را گرفت و قاضی مرا آزاد کرد. اما باز هم متنبه نشدم و با تحریک دوستانم در شبکه های اجتماعی به کارهای خلاف ادامه دادم که این بار قاضی مرا روانه کانون اصلاح و تربیت کرد تا ... 23302 ...
جنایت باورنکردنی دختر 14ساله
.... ناگهان مادرم فریاد کشید که چرا باز سرت توی گوشی است. گفت معتاد به گوشی هستی. می گفت اصلا زندگی واقعی نداری و مدام در فضای مجازی زندگی می کنی. دعوایمان شد و کار به زد و خورد هم کشیده شد. بعد به اتاقم رفتم و خوابیدم. حدود ساعت 5صبح با صدای گوشی ام بیدار شدم. پیامی در شبکه های اجتماعی بود. موبایلم را برداشتم و چون خواب از سرم پریده بود شروع کردم به چرخیدن در شبکه های اجتماعی. معمولا با دوستانم ...
زن جوان: فقط چک امضا می کردم!
10 سال از من بزرگ تر بود، ولی به قول پدرم دستش به دهانش می رسید. او اگرچه کارمند بود، اما اوضاع مالی خوبی داشت. به همین دلیل هم خانواده ام برای خوشبختی من چشمشان را به روی ازدواج ناموفق قبلی او بستند و مرا مجبور کردند پای سفره عقد بنشینم، اما وقتی زندگی مشترکمان آغاز شد تازه فهمیدم سیامک هیچ حس و علاقه ای به من ندارد. او به دنبال هوی و هوس و ارتباط با زنان و دختران غریبه بود و تنها می خواست نام یک ...
آزار شیطانی دختر 17 ساله در خانه پسر 19 ساله تهرانی
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از رکنا ،وقتی دختر17 ساله نزد پلیس مراجعه کرد و به طرح شکایت از جوان متجاوز پرداخت سناریوی این پرونده کلید خورد. این دختر به افسر تحقیق گفت: چند روز پیش در راه مدرسه با پسر 19 ساله ای به نام سجاد آشنا شدم. او بار ها سد راهم شده و به من درخواست دوستی داده بود. آن روز شماره تلفنش را گرفتم و برای او SMS فرستادم. دوستی ما آغاز شد. سجاد می گفت بزودی همراه خانواده ...
فرار پسر جوان و گریه های بی امان یک دختر در سالن کلانتری
دو خواهر و دو برادریم. من 18 سال دارم و فرزند آخر خانوده هستم. وقتی من 10 ساله بودم، پدرم سکته کرد و فوت شد بعد از آن مادرم و برادرانم مجبور بودند کار کنند تا خرج زندگیمان را بدهند. خواهرم از من ده سال بزرگتر است او هم در مغازه ای مشغول به کار شد. من هم تنها از صبح تا شب در خانه بودم، خودم باید به مدرسه می رفتم، به تنهایی غذا خوردم و بازی می کردم. کم کم با چند نفر از دختران ...
هم شاعر هم امام جماعت
نزد وی به گونه ای بود که اگر کمی دیر می جنبیدم زیر بار کتک می مردم. حتی مواقعی که پارچه باکیفیتی هم می بافتم باز شماتت می شدم. سختی های کارم در شعربافی آن قدر بود که گاه در همان سن 8 سالگی سر به بیابان و صحرا می گذاشتم. پدرم یک بار به کارگاه آمد و گفت حقوقش را دوبرابر کن وگرنه محمد نمی ماند و آنجا بود که استاد با سرش حرف پدر را تأیید کرد، اما وقتی که رفت اذیت استاد چند برابر شد. شرایط بدی داشتم، اما ...
باورم نمی شد، روزی کارتن خواب شوم
طلاهای مادرش دست انداخت. در این زمان خانواده ام تلاش نکردند جلوی مرا بگیرند و ترکم بدهند. من هم یکه تازی می کردم. مواد عقل و هوش را از سرم برده بود . در این فاصله خواهر کوچکتر مرجان با مردی ازدواج کرد که بعدها مشخص شد او نیز مصرف کننده است. خودم هم عاشق مردی شدم که 17 سال از من بزرگتر بود. ازدواج کردیم. جفتمان مصرف می کردیم و خیلی از اوقات پیش هم نبودیم. او دنبال کار خودش بود و ...
قتل مادر بزرگ شیرازی توسط دختر جوان
مقتوله که دختری 23 ساله است در این جنایت نقش دارد. قاتل پس از چند ساعت به دستور بازپرس دستگیر شد و در بازجویی ها گفت: سال ها قبل از این ماجرا پدرم فوت کرد و من و مادرم در خانه مادربزرگم زندگی می کردیم. پس از فوت پدرم شرایط زندگی ما خیلی سخت شده بود. دختر جوان ادامه داد: روز حادثه با مادربزرگم سر انحصار وراثت درگیر شدم و او را هل دادم که همین ضربه باعث مرگش شد. اظهارات دختر جوان ...
زوایای مختلف دفاع مقدس همچنان برای نسل جوان ناشناخته مانده است
. • رشد در فضای مذهبی و ادبی غلامرضا(حمید) هنرور ترشیزی متولد 1340 کاشمر است او در ابتدای گفت وگو می گوید: 40 روز پیش از آنکه چشم به جهان باز کنم، پدرم به رحمت خدا رفت و از همان سال، همه بار زحمات تربیتی و پرورشی من و برادر بزرگ تر و خواهرانم به دوش مادرمان افتاد که سال 94 او نیز به رحمت خدا رفت. در حقیقت شخصیت و باور من از همان دوران کودکی ام به واسطه سابقه فرهنگی مرحوم مادرم ...
خواهرزاده آدم ربا و همدستانش محاکمه شدند
حادثه با خواهرزاده ام اختلاف حساب داشتم، اما هر بار که با هم صحبت می کردیم نیما حساب درستی به من تحویل نمی داد. این شد که این اختلاف ادامه پیدا کرد تا روز حادثه. آن روز نیما به خاطر اینکه می دانست وضع مالی خوبی دارم طبق نقشه با همدستی دوستانش مرا به زور به حاشیه خلوتی بردند سپس با تهدید گاز اشک آور امضای یک چک 500 میلیون تومانی را گرفتند. برای متهمان درخواست اشد مجازات دارم. در ادامه خواهرزاده ...