طلا دزدی های زنی با عینک دودی!
سایر خبرها
وحشت از زنی با عینک دودی و ماسک!
شناسایی کردند و زمانی که قصد سرقت گوشواره های یک کودک را داشتم، دستگیر شدم. دادگاه مرا به دو سال زندان محکوم کرد اما بالاخره با گریه و زاری و التماس، در حالی از شاکیانم رضایت گرفتم که یکی از بستگانم با کمک خیران خسارت های شاکیان را پرداخت کرد. این گونه بود که دادگاه زندان مرا برای مدت دو سال تعلیق کرد. وقتی از زندان آزاد شدم دوباره مصرف مواد را شروع کردم و باز هم روزهای تلخ گذشته تکرار شد. ...
شکست اعتیاد افسانه نیست/تجربه آوارگی در چله زمستان
خواستم به بچه هایم رسیدگی کنم. آنها بزرگ شده بودند و نیازهایمان هم بیشتر شده بود. از این همه سال دویدن و نرسیدن خسته شده بودم. به همین دلیل برای به دست آوردن پول، به سمت کارهای اشتباه و خلاف و مصرف مواد کشیده شدم . در همین مسیر اشتباه او با مردی که قاچاقچی مواد بود آشنا و این آشنایی به ازدواج سوم او ختم شد. افسانه از همان رابطه صاحب دو فرزند دختر دیگر شد. به خاطر مواد فکرم کار نمی کرد ...
شکایت 5 دختر از پدرشان | یک ساعت دوری از همسرم برایم بهشت بود!
تصرف کرد و من سال ها اقساط مهریه او را می پرداختم. با وجود این، همسرم در تمکین من نبود و مرا با پنج فرزند دخترم رها کرد. این گونه بود که حدود هشت سال قبل من از دادگاه به طور قانونی مجوز ازدواج مجدد گرفتم و با دختری 35ساله ازدواج کردم. از آن روز به بعد دخترانم مرا رها کردند و نزد مادرشان رفتند اما همسر دومم که هدیه نام داشت با قناعت و صرفه جویی موجبات ترقی مرا فراهم آورد به طوری که خیلی ...
عشق خوانندگی از دختر 20ساله سارق ساخت
دوستانم که دی جی هستند به مهمانی ها می رفتم تا اینکه کرونا آمد و تقریبا کار من تعطیل شد. با این حال گاهی در رستوران ها می خواندم. صدایم خوب است. اما دختر جوان را هرگز ندیده بودم و او را نمی شناختم. وقتی مرا در اینستاگرام فالو کرد و با هم چت کردیم متوجه شدم پولدار است. وسوسه شدم تا پولهایش را تصاحب کنم. فکر می کردم از ترس به خانواده اش حرفی نمی زد و جرأت نمی کند شکایت کند اما معادلاتم درست از آب در ...
ماجرای خواهر طاهره از فرماندهی سپاه تا ماموریت ویژه ارسال نامه امام به گورباچف
داشت که همه جسم و جانش را برای انقلاب گذاشت. به بهانه دفاع مقدس روایت زندگی این بانوی رزمنده را مرور کردیم. به دختر ها خواندن یاد می دادند نوشتن یاد نمی دادند! در آخرین روز های بهار سال 1318 در همدان به دنیا آمدم. خانواده ام مذهبی بود. پدرم کاغذ و کتاب می فروخت و اینطوری گذران زندگی می کرد. همین شد که من همیشه در میان کاغذ و کتاب بزرگ شدم. در یکی از محلات همدان مکتب خانه ای ...
دزدی کردم به عشق موسیقی!
سرویس حوادث جوان آنلاین: چندی قبل دختر 20 ساله ای در شمال تهران به اداره پلیس رفت و از پسر جوانی به اتهام سرقت اموالش شکایت کرد. دختر جوان که مهراوه نام دارد در توضیح ماجرا گفت: پدرم پولدار است و خانه مان در یکی از خیابان های شمالی تهران است. از دوران کودکی علاقه زیادی به موسیقی و خوانندگی دارم و الان هم دانشجوی رشته موسیقی هستم. مدتی قبل در اینستاگرام با پستی روبه رو شدم که پسر جوانی ...
الهام چرخنده: سه سال است در کربلا زندگی می کنم و همسرم روحانی است
شاکرم که با لطف اهل بیت توانستم از مسیر گناه و خطا بازگردم و زندگی جدیدی را آغاز کنم. وی بیان کرد: در سریال های مختلفی بازی کردم، سفرهای خارجی زیادی رفتم در معبد هندوها حاضر شدم و دنبال چیزهایی رفته بودم که هیچ ارزشی نداشت اما آنچه لذت و ارزش واقعی بود تنها در نزد امیر مؤمنان (ع) و اهل بیت (ع) بود که من دیر متوجه شدم. الهام چرخنده تصریح کرد: در مالزی در معبد بودا بودم که یک ...
جنایت در مسیر تفرجگاه
می دادم!او مرا تهدید می کرد که ماجرای تماس های تلفنی و این آشنایی خیابانی را برای پدرم بازگو می کند! از سوی دیگر من با دختری نامزد شده بودم که به دلیل سخت گیری های مادرزنم، از او جدا شدم و حالا همه عوامل دست به دست هم داده بود تا آبروریزی شود! به همین دلیل تصمیم گرفتم تا زیبا را از این میان حذف کنم!ابتدا به عنوان یک فرد ناشناس با خانواده اش تماس گرفتم و ادعای شیشه ای بودن زیبا را مطرح کردم ولی ...
ذکری برای رفع عذاب قبر
....(4) عذاب قبر به خاطر بی توجهی به روزه قضا از حاج میرزا خلیل تهرانی نقل شده است که من در کربلای معلّا بودم و مادرم تهران بود. شبی در خواب دیدم که مادرم نزد من آمد و گفت: ای پسرم مردم مرا به سوی تو آوردند و بینی مرا شکستند من ترسان از خواب بیدار شدم از این خواب چندی گذشت که از طرف یکی از برادران نامه ای آمد و نوشته بود مادرت وفات کرد و جنازه اش را نزد تو می فرستیم. وقتی حمل کنندگان ...
من احمد، هفده ساله ام!
قسمت شرح می دهد که از تلویزیون عراق آمدند و از آنها فیلم گرفتند و صدام این فیلم ها را دیده است و تصمیم می گیرد که برای ظاهرسازی در مجامع جهانی اسرای کم سن و سال را آزاد کند. برای همین بیست و سه نفر از اسرای ایرانی که همگی کم سن و سال بودند جدا می شوند تا پس از دیدار با صدام به ایران بازگردانده شوند. ] صدام نشست روی صندلی. دختر کوچکش هم کنارش نشست. درحالی که هنوز لبخند می زد، با گفتن اهلاً و ...
از امت حزب اللهی می خواهم که حضورشان را در صحنه حفظ کنند
شهید محسن حاجی حسنی کارگر (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (1394 ه.ش) • شهادت شهید سیدحمیدرضا حسینی (استان تهران، شهرستان تهران) (1394 ه.ش) • شهادت شهید سیدناصر حسینی (استان تهران، شهرستان تهران) (1394 ه.ش) • شهادت شهید عباس معلمی اوره (استان تهران، شهرستان تهران) (1394 ه.ش) • شهادت حضرت رقیه (س) دختر سه ساله امام حسین (ع) (61 ه.ق) به گزارش خبرنگار دفاع پرس از ساری، به مناسبت چهلمین ...
گفت و گو با همسر شهید حجت الاسلام ابراهیمی رایزن فرهنگی ایران در گویان
جواب نداد. خیلی نگران شدم. نگرانی مرا نمی توانید درک کنید. تصور کنید، من هشت ماهه باردار و در یک کشور غریب بودم، هیچ هم زبانی نداشتم و امیدم بعد از خدا و اهل بیت (ع)، به آقای ابرهیمی بود. یک روز به آقای ابراهیمی گفتم که اگر شما روزی بروید و دیگر برنگردید، تکلیف من در این جا چه می شود؟ ایشان گفت: "شما خدا را دارید. گفتم درست است که من خدا را دارم ولی من به عنوان یک زن در این کشور غریب، وحشت می کنم ...
گفت وگو با دکتر سیدحسن موسی کاظمی عضو هیئت علمی گروه حشره شناسی پزشکی به مناسبت هفته دفاع مقدس
. باید روزگاری برسد که همه مادران سرزمینم نام فرزندانشان را علی بگذارند. شرح حال نویس ها بنگارند در نائین به دنیا آمدم؛ سال 1347. مثل خیلی از شرح حال ها من هم باید بگویم در خانواده مذهبی بزرگ شدم. اصلاً خانه مان کنار مسجد جامع محمدیه و حسینیة محل بود. همیشه صدای اذان و نماز جماعت در خانه مان شنیده می شد. از بچگی موظف بودیم در نماز جماعت شرکت کنیم. هفت ساله بودم که با پدر به ...
نقش زن، در هشت سال دفاعی مقدس
دش خوب می دانست و همراهی ام کرد. اولین منطقه ای که سال 61 اعزام شدم کردستان بود. فرمانده سپاه سردشت( شهید حاج اکبر) ما را به همراه همسر و سه دخترش از تهران به همدان برد و از آنجا هم به بیجار رفتیم و از بیجار هم سوار هلی کوپتر شده و در پادگان ارتش سقز پیاده شدیم، دیدیم آنجا مجروح برای انتقال به سردشت تخلیه می کنند که ما هم همراه مجروحان سوار بالگرد شدیم و به علت خطر راه ها دو بالگرد دیگر هم ما را ...
40 روایت از جنگ و کتاب هایی که مرزهای زمینی را پشت سر گذاشتند
منافقین بحث می کنند، با هم به هر طریقی شده رضایت خانواده ها را برای رفتن به جبهه جلب می کنند، با هم در گیلان غرب همسنگر می شوند و با هم... نه، دیگر با هم نه؛ این بار مصطفی شهید می شود و حمید می ماند. ساعت 16 و 45 دقیقه روز 22 مهرماه سال 61 در سومار. *36 من زنده ام: خاطراتی که حاج قاسم برایش 2 بار یادداشت نوشت کتاب من زنده ام خاطرات دوران چهار ساله اسارت معصومه آباد در زندان ...
40 روایت از جنگ و کتاب هایی که مرزهای زمینی را پشت سر گذاشتند
بحث می کنند، با هم به هر طریقی شده رضایت خانواده ها را برای رفتن به جبهه جلب می کنند، با هم در گیلان غرب همسنگر می شوند و با هم... نه، دیگر با هم نه؛ این بار مصطفی شهید می شود و حمید می ماند. ساعت 16 و 45 دقیقه روز 22 مهرماه سال 61 در سومار. *36 من زنده ام: خاطراتی که حاج قاسم برایش 2 بار یادداشت نوشت کتاب من زنده ام خاطرات دوران چهار ساله اسارت معصومه آباد در زندان های رژیم ...
به مناسبت سالگرد انتشار کتاب هابیت، یا آن جا و بازگشت دوباره توسط تالکین
قصه و ماجرا سبز می شد، آن هم از نوع خیلی خارق العاده اش. سال های سال بود، یعنی حقیقت اش را بخواهید از زمان مرگ دوستش باباتوک، پا در جاده پایین تپه نگذاشته بود، و هابیت ها تقریبا یادشان رفته بود که او چه ریختی است. زمانی که هنوز همگی آن ها بچه هابیت های دختر و پسری بیش نبودند، جاده تپه را پیش گرفته و از آب گذشته و دنبال کار و بار خودش رفته بود. چیزی که بیل بو از همه جا بیخبر آن روز صبح دید ...
محسن چاووشی زن تهرانی را از پای چوب دار برگرداند
روی میز قرار داشت برداشته و ضربه ای به قفسه سینه شوهرش می زند. دستگیری ستاره به خاطر قتل شوهرش همین سرنخ ها کافی بود تا کارآگاهان به سراغ ستاره رفته و زن جوان را دستگیر کنند و این زن در اعترافاتش گفت: در خانه خواهرشوهرم میهمان بودیم که بین همسرم و خواهرش بحث و درگیری لفظی صورت گرفت که من برای پایان دادن به این اختلافات وارد صحنه شدم که شوهرم مرا به باد کتک گرفت و چون کنترلم ...
دست های بریده، حکم سارق راسته ی طلافروش ها
دیدار با قضات نواحی 27 (ویژه ی قتل عمد) و 34 (ویژه ی سرقت) گفت میزان قتل عمد، که از شاخص های امنیت اجتماعی است، مناسب است و نگران کننده نیست، اما سال گذشته شمار قابل توجهی پرونده ی سرقت در شعبه ی 34 باز شده. سرهایشان را با گیوتین می زدم یادم می آید چهار سال پیش، وقتی کلانتری میدون شاپور بودم، انگشتِ یه دزدی رو زدن. چشم های آبی بازپرس برق می زند: می تونید در بایگانی کلانتری ببینید ...
نجات زن محکوم به مرگ با تلاش خواننده سرشناس
پلیس آگاهی دادند. متهم در بازجویی ها با اظهار پشیمانی به قتل شوهرش اعتراف کرد و مدعی شد که قصد قتل شوهرش را نداشته است و این حادثه اتفاقی رخ داده است. وی گفت: شوهرم مدتی قبل در حالی که دو دختر داشت زن اولش را طلاق داد و با من ازدواج کرد. ما با هم مشکلی نداشتیم و زندگی ما خوب بود و هرگز فکر نمی کردم روزی به جرم قتل شوهرم دستگیر شوم. شب قبل از حادثه مهمان خانه یکی از خواهران شوهرم بودیم و شب حادثه ...
امداد الهی، از تبسم تا وصیت شهدا در امدادگری دفاع مقدس
جنگ است، بنابراین تصمیم قاطع خود را گرفتم. خدا و اهل بیت همسرم را سر راه زندگی من قرار داد و با مسعود طی مراسمی ساده ازدواج کردیم و حلقه ازدواجم که تنها خرید عقدم بود را نیز به جبهه جنگ اهدا کردم. تقارن جالب این ازدواج این بود که سوم خرداد روز تولد همسرم، سالروز مجروحیت او و روز ازدواج ما هم بود. خدا را شکر حاصل زندگی ساده اما دوست داشتنی ما یک دختر است که در تربیت او تمام تلاش خود را به کار برده ایم. خاطرات امدادگر دفاع مقدس شمسی بیات برگرفته از کتاب روایت روزهای دوری انتهای پیام/ ...
ماجرای ربودن هواپیمای حامل مدیران نفتی/ بعثی ها برای تمرین خلبان هایشان ماکتی به اندازه جزیره خارک ساخته ...
از اینکه دلیل غذا نخوردنم را گفتم، غذای نیروهای پدافند و پرسنل نفت یکسان شد و از این بابت بسیار خوشحال شدم. در طول دوران مسئولیتم سعی کردم همیشه برای کشورم خدمت کنم زیرا من خلبانی هستم که برایم هزینه شده و هر بار که پرواز کردم پول مردم را در قالب بنزین هواپیما مصرف می کردم. طبق آمار حدود 200 هزار نفر از شهدای ما زیر 18 سال هستند که در قالب بسیج وارد جبهه شده بودند. جوانان ما خیلی خون دل ...
مردی که زنش را به بهانه شکستن طلسم طلاق داد
سال قبل با جوان مجردی آشنا شدم. با آن که یوسف دوسال از من کوچک تر بود اما ادعا می کرد مرا دوست دارد و عشقش را به پایم می ریزد. با وجود این، یقین داشتم او روزی مرا رها می کند تا ازدواج با یک دختر را تجربه کند. به همین دلیل به یوسف گفتم من سختی های زیادی در زندگی ام کشیده ام و نمی خواهم بار دیگر زجر بکشم و زندگی ام متلاشی شود، اما او با قاطعیت به من ابراز علاقه می کرد و ادعا داشت هیچ گاه ...
طلاق همسر به بهانه شکستن طلسم
سال قبل با جوان مجردی آشنا شدم. با آن که یوسف دوسال از من کوچک تر بود اما ادعا می کرد مرا دوست دارد و عشقش را به پایم می ریزد. با وجود این، یقین داشتم او روزی مرا رها می کند تا ازدواج با یک دختر را تجربه کند. به همین دلیل به یوسف گفتم من سختی های زیادی در زندگی ام کشیده ام و نمی خواهم بار دیگر زجر بکشم و زندگی ام متلاشی شود، اما او با قاطعیت به من ابراز علاقه می کرد و ادعا داشت هیچ گاه ...
دسیسه شیطانی جوان تهرانی برای یک زن جلوی چشمان شوهرش / در خیابان جشنواره رخ داد + عکس
می شوند، افزود: شاکی در تحقیقات اولیه اظهار داشت، ساعت 4 بعد از ظهر 14 اردیبهشت ماه همراه همسرم از خیابان جشنواره در حال عبور بودیم و من چند قدمی از همسرم جلوتر بودم که فردی به او حمله ور شده و قصد زورگیری از وی را داشت که در این لحظه من با دیدن صحنه با سارق درگیر شدم و بر اثر اصابت ضربه سلاح سرد سارق از ناحیه دست مجروح شدم و سارق از این فرصت استفاده کرد و گردنبند طلای همسرم و کیف پول حاوی مقداری ...
زندگی در دو قدمی زندان
شهرستان ها متهم به قتل و حبس طولانی شد. می گوید: اوایل باور نداشتم که روی دیگر زندگی چقدر می تواند سیاه باشد. روزها غصه می خوردم که چه باید کنم. پدر و مادری بالای سرم نبودند. آمدم اینجا تا نزدیک همسرم باشم. کمی که گذشت برای گذران زندگی شروع به خرید و فروش مواد کردم و بعدها خودم مصرف کننده شدم. از همسرم که هنوز در زندان است، طلاق گرفتم و حالا سال هاست در این محله و خرابه های آن زندگی می کنم . ...
مثلث عشقی به یک جنایت ختم شد +عکس
... 9 سال سناریو پردازی برای فرار از قصاص با دستگیری سعید مشخص شد، او نامزد سابق مهلا بود که چندی قبل از هم جدا شده بودند. او در تحقیقات مقدماتی ادعاهای مختلفی را مطرح کرد و مدعی شد در قتل نقشی نداشته اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: می خواهم واقعیت را بگویم. یک روز به خانه مهران رفته بودم که او به حمام رفت. تلفن همراهش زنگ خورد و عکس نامزد سابقم روی تلفنش ظاهر شد. آنجا بود که ...
آزادی زن محکوم به قصاص با کمک نیکوکاران
همسرم را نجات دهند. بیشتر بخوانید خودکشی مادر بی رحم پس از قتل وحشتناک 5 کودکش با اعترافات زن جوان مدتی بعد میترا در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت و با توجه به درخواست مادر سیروس و دو فرزند او، به قصاص محکوم شد. تلاش برای بخشش از آنجایی که میترا از این جنایت پشیمان بود واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی پایتخت وارد عمل شدند تا از ...
زنانِ انتظار؛ محبوبه، مهناز، حمیده، منصوره و زهرا
اسیر شد. نهم اسفند سال 62. فرزند اولم را باردار بودم. وقتی همسرم اسیر شد، 12 روز از زایمانم گذشته بود. رفته بود که 15 روزه برگردد. همه روز های بیمارستان چشمم به در بود. هر اورکتی را که می دیدم، دست و پایم شل می شد. سرم را می کردم زیر لحاف که هم اتاقی ام را که همسرش کنارش است، نبینم. غذا نمی خوردم. غش می کردم. یک زن هجده ساله با یک نوزاد، بدون پول و شوهر و هیچی چه باید می کرد؟ خیلی سخت بود. روزی که ...