ماجرای ترس زن 39ساله از فروش نوزادش
سایر منابع:
سایر خبرها
خواب شهید مدافع حرم در کربلا چگونه تعبیر شد/ می خواستم دست همسرم را ببوسم، کف پایش قسمتم شد
. برای همین من بیش تر در چشم آشنا ها بودم. خواستگارم از او بیشتر بود. هرچند خیلی از مسائل ازدواج سر درنمی آوردم. یک روز مادرم گفت: شهربانو قرار است خواستگار بیاید. اول خیلی خوشحال شدم و گمان کردم برای خواهرم می آیند. اصلاً فکر نمی کردم قرار است من ازدواج کنم. مادرم که احساس مرا متوجه شد، گفت: آن ها به خواستگاری تو می آیند نه خواهرت. آنجا تازه فهمیدم قرار است ازدواج کنم. به مادرم گفتم: چرا من ...
اعتراف به قتل همسر اول پس از ازدواج دوم
به مرگ کرد و یکبار ادعا کرده است 13 سال قبل همسرش را کشته است. نگرانم او بلایی سر دخترم بیاورد. بعد از این توضیحات، مأموران به خانه مرد افغان در پاکدشت ورامین رفتند و صفدر 50 ساله را بازداشت کردند. مرد میانسال به پلیس آگاهی منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. آن مرد با اقرار به قتل همسرش در سال 86 در شرح ماجرا گفت: برای کار به ایران آمده بودم تا اینکه با ناهید آشنا شدم. او در تهران تنها ...
رابطه پنهانی عروس خانواده با مرد متاهل باعث قتل شد
چیز تمام شد. مدتی بعد متوجه شدم همسرم با مینا ازدواج کرده است. مطرح شدن دوباره این قضیه باز هم خانواده را به هم می ریخت؛ برای من دیگر زندگی خودم مهم نبود بلکه بچه های خودم و بچه های برادرم مهم بودند، به خاطر همین دوباره سکوت کردم تا اینکه برادرم متوجه شد و شوهرم را به قتل رساند. این زن در حالی جزییات رابطه همسرش با همسرسابق برادرش را توضیح داد که برادر مقتول مدعی شد در جریان این روابط ...
افشای همسرکشی بعد از 14سال
مدتی در مرز مخفی شدم و بعد به افغانستان رفتم و چند سالی همان جا ماندم. بعد از طریق دوستانم در ایران متوجه شدم همه چیز آرام شده و پلیس هم دیگر دنبال قاتل نیست. دوباره به ایران آمدم و این بار با ستاره آشنا شدم و ازدواج کردم. چند ماه بعد از اینکه با ستاره ازدواج کردم، با او هم دچار مشکل شدم و با هم جرو بحث شدیدی کردیم.متهم در ادامه گفت: من از سر عصبانیت به ستاره گفتم قبلا زنم را کشته ام و باز هم می ...
ناگفته های پدر 2 دختر تهرانی قبل از اعدام / اعتراف به 4 جنایت در گفتگو با قاتل
ساعتی بی حال روی زمین بیفتم. یکدفعه دیدم برادرم دارد با من تماس می گیرد. آمده بود دم در خانه مان. همسرم با او تماس گرفته بود و گفته بود از اینکه بچه ها جواب تماسش را نمی دهند نگران است. من موضوع را به برادرم گفتم و او داخل خانه آمد و اوضاع را دید. بعد با هم به کلانتری رفتیم و خودم را معرفی کردم. چند روز اول در آگاهی فقط گریه می کردم و هنوز بی حال بودم. بعد هم مدتی در بیمارستان روانی بستری شدم. ...
سلاخی زن توسط شوهرش
گشود و گفت: من 14 سال قبل به ایران آمدم و ازدواج کردم. بعد از چند ماه به زنم مشکوک شدم، به او گفتم اگر با کسی رابطه داری، باید از من جدا شوی. او حرفم را جدی نگرفت و گفت این حرف ها درست نیست؛ اما به کارش ادامه می داد. یک روز من و میترا با هم مشاجره کردیم و من با ضربات چاقو میترا را کشتم و متواری شدم. مدتی در مرز مخفی شدم و بعد به افغانستان رفتم و چند سالی همان جا ماندم. بعد از طریق دوستانم در ایران ...
فرار موتورسواران پس از اسیدپاشی روی خانم دکتر
سرویس حوادث جوان آنلاین: ساعت13:20 روز یک شنبه هفتم دی به مأموران کلانتری شهرک ولیعصر خبر رسید زن جوانی از سویی دو مرد موتورسوار هدف اسید پاشی قرار گرفته است. با اعلام این خبر تیمی از مأموران پلیس راهی محل شدند و دریافتند لحظاتی قبل دو مرد موتور سوار که نقاب به صورت داشتند مایع اسیدی را روی زن جوان پاشیده و از محل گریختند. همچنین مشخص شد زن جوان برای درمان به بیمارستان منتقل شده است. زن 25 ساله ...
روایتی از صبر مضاعف همسر اولین شهید مدافع حرم
خلیلی شهید شده بود همسرم به این قطعه آمد و اینجا را برای جایگاه خودش انتخاب کرد. اکبری ادامه داد: آقا محرم اولین شهید سوریه بود و در آن روز ها هیچکس نبود که حس کنم مرا درک می کند و خیلی روز های سختی بود. در صورتیکه بعد از آن هر شهیدی که از سوریه می آوردند خانم های شهدا در کنار همدیگر بودند و برای آرامش هم تلاش می کردند. وی درباره آشنایی با همسرش گفت: ما در هیئت با هم بودیم و ...
سردار سلیمانی قوت قلب همه مسلمانان بود/ شهادت حاج قاسم بیشتر از شهادت فرزندم مرا متاثر کرد
برای ملت ما بود چه بسا که همواره حضور این شهید بزرگوار را در بحث تامین امنیت احساس می کردیم و وجودش برای همه مردم به ویژه مظلومین و ستم دیدگان پشت و پناه محسوب می شد. مادر شهید سیاهکالی مرادی بیان کرد: سردار سلیمانی محبوب دل ها بود لذا همه باید دست در دست هم دهیم و پیرو خط او باشیم تا راهش ادامه یابد و دشمن با خود گمان نکند که با از میان برداشتن حاج قاسم راهش ادامه نمی.یابد و می تواند ...
پدر شهید نریمانی: صداقت و تواضع سردار سلیمانی راز جهانی شدن او شد
من گفت مادر هوای همسرم را داشته باش . وی افزود: زمانی که محمود از ما خداحافظی کرد و رفت بر خلاف دیگر بارها من هیچ نگران نبودم و آرامش خاصی پیدا کرده بودم در حالیکه فرزندم خودش فهمیده بود که بار آخر است و سفارش همسرش را به من کرد و به همسرش هم گفتم که خداوند پشت و پناه تمام سربازان اسلام است. مادر شهید در خصوص ازدواج همسر شهید نریمانی می گوید: من از ازدواج همسر شهید رضایت ...
لحظاتی با عیسی پدر حیات وحش دنا/ایران به طبیعت نوازی این مرد می بالد+تصویر و فیلم
مغازه قاب سازی مشغول به کار شدم و پس از مدتی در مغازه کار شیشه بری راه انداختم، بعد از ازدواج تصمیم گرفتم حیوانات زخمی را در خانه ام درمان کنم تا دست شکارچیان غیر مجاز به آنها نرسد، سال 88 یک بهله عقاب طلایی را که گلوله به پایش اصابت کرده و یکی از بالهایش نیز شکسته بود در روستای کریک شهرستان دنا پیدا کردم و به خانه بردم، از آنجایی که حیاط خانه ما بزرگ است چند قفس بزرگ ساختم تا پرنده ها و حیوانات زخمی ...
پایان فرار مرگبار سارق متجاوز
خودروی ام وی ام که یک زن جوان بود در تحقیقات اولیه گفت: با راننده فراری مدتی قبل آشنا شدم. او با چرب زبانی مرا فریب داد و پیشنهاد ازدواج داد اما یکم دی ماه زمانی که با هم به بیمارستان رفته بودیم تا نزد دکتر بروم، او سوییچ ماشینم را گرفت و با سرقت آن، فرار کرد. پس از آن از وی شکایت کردم و در جست وجوی او بودم تا اینکه روز حادثه در پمپ بنزین خیابان ملکشاهی کرج به صورت اتفاقی این مرد را سوار بر ماشینم ...
ماجرای خودکشی دی جی لیلا
غیرمجاز و زیرزمینی می رفتم که با پسری به نام شادمهر آشنا شدم و با هم ارتباط برقرار کردیم. او 10سال از من بزرگ تر بود و از یک دنیای آرمانی برایم سخن می گفت. در این میان من به طور پنهانی در مجالس و مهمانی های شبانه شرکت می کردم و به آوازخوانی ادامه می دادم، به طوری که به دی جی لیلا معروف شده بودم. تبحر خاص من در نواختن انواع سازها و صدای دلنشینی که داشتم، دیگران را وادار به رقص و پایکوبی می کرد یا لحظات ...
اظهارات خواندنی لیونل مسی درباره خانواده، روانپزشک، مرگ، پلی استیشن و...
...: برنامه برای کریسمس : پس از بازی با وایادولید به آرژانتین خواهم رفت. خانواده ام آنجا هستند و همسرم آنتونلا همراه فرزندانم نیز به روساریو رفته است. کریسمس تعداد زیادی از اقوام دور هم جمع می شویم و روزی است برای اینکه کنار هم جشن بگیریم. مادرم آنجاست، برادرانم و خواهرم. کریسمس در کنار خانواده برای من روز های بی همتا هستند. نمی دانم امسال چند نفر جمع خواهیم شد. 10 نفر یا بیشتر. ...
گفت وگو با حاج حسن متقی که هم با دشمن جنگیده و هم با بیکاری
هانیه فیاض | شهرآرانیوز؛ قرارمان با حاج حسن متقی طرف های عصر یک روز سرد زمستانی است. حاج حسن را بچه های جبهه و جنگ به ابتکاراتش می شناسند. حالا، اما آقای متقی کارآفرینی است که 60 خانواده از کارخانه اش ارتزاق می کنند. در حیاط که باز می شود با تعارف صاحب خانه وارد می شوم. چند درخت بلند همراه با گیاهان سرسبز بوته ای با ارتفاع کم، تعداد زیادی گلدان با برگ های فراوان، این حیاط زیبا را به یک ...
اسیدپاشی در مسیر دادگاه خانواده
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، ساعت 13:20 دقیقه یکشنبه 7 دی، مأموران کلانتری 153 شهرک ولیعصر گزارش اسید پاشی به زن جوانی را به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام کردند. به دنبال اعلام این خبر، تحقیقات آغاز شد و زن جوان که از ناحیه پا مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود در تحقیقات گفت: دانشجوی دکترای مدیریت هستم و 4 سال قبل با مرد جوانی به نام امیر ازدواج کردم. اوایل زندگی مان خوب بود، اما بعد از ...
بی اعتنایی بزرگ زلاتان به لئو مسی و رونالدو!
جایش می گذاشتم. اما یک بار دوچرخه یکی از مربیان تیم مالمو را دزدیدم. من بعد از تمرین خسته بودم و مجبور شدم به خانه برگردم. البته بعد از سه روز دوچرخه را پس داده و آن وقت بود که داستان دوچرخه های قرضی را برایش نقل کردم. من به او گفتم آقا، من دوچرخه شما را فقط قرض گرفته بودم. البته یک بار هم با دوستانم یک ماشین را دزدیدیم که البته این دیگر از نیاز نبود و ما فقط به دنبال هیجان و ...
سرگذشت جوانی در دام مافیا!
خودم گریستم، ولی کاری از دستم بر نمی آمد چرا که تصمیم گرفته بودم در کنار پدرم زندگی کنم، ولی چند ماه بعد پدرم زندگی گذشته خودش را به فراموشی سپرد و با زن دیگری که او نیز اهل بندرترکمن بود ازدواج کرد. من که نمی توانستم زن دیگری را در کنار پدرم ببینم، راهی خانه مادربزرگم شدم تا با آرامش به تحصیلاتم ادامه بدهم. رقص خون پس از قتل مادر سر میز شام با این حال همواره رویای پولدار شدن ...
روایتی همسرانه از 6 سال جهاد غریبانه شهید ابوزینب در سوریه و تهران
. همان موقع با پسرعمه های من خیلی دوست بود. چند وقتی هم به خانه عمه من آمد. بعد از چند وقت هم خانواده اش به ایران برگشتند. *چند ساله بود که ازدواج کردید؟ ابوزینب متولد 1365 بود. ما اصالتا کابلی هستیم. خانواده همسرم 8 فرزند هستند. 4 برادر و 4 خواهر و خودش هم سومی بود. سال 87 ازدواج کردیم و سال 90 زینب به دنیا آمد. همیشه دغدغه اش این بود که در افغانستان فرهنگ آمریکایی ...
خاطره ی مجروحیت و جانباز مرتضی قنبری وفا
بسیجی داوطلب در خط مقدم جبهه داری؛ بعد گفتند بیا این چند نامه را ببر سنگر دوستانت. گفتم برادر، هوا تاریک بشود، مشکل دارم؛ ولی سریع نامه ها را جدا کردند و به من دادند. تا یک ربع دیگر هوا تاریک می شد. سریع آمدم طرف سنگر. به یک میانبر رسیدم که از روی تجربه می دانستم آلوده است. دل به دریا زدم و داخل معبر شدم. یک سیم تله ی انفجاری را تشخیص دادم و رد کردم. به سنگر خیلی نزدیک بودم. ناگهان یک بوته ...
رضا نوروزی: بدشانس ترین فوتبالیست تاریخ ایرانم/ رویایم بازی در پرسپولیس بود
پایانی بازی کنم اما متاسفانه باز هم اسمم را از لیست در آوردند و یک بازیکن برزیلی به نام تادئو جایگزین من شد که یک بازی هم برای پرسپولیس انجام داد. شاید اگر اسم من را از لیست در نمی آوردند زندگی فوتبالی ام اینگونه نمی شد اما متاسفانه این اتفاق افتاد و بعد از آن به سایپا رفتم. *سال های پایانی دوران فوتبال تان چگونه گذشت؟ مدام مصدوم می شدم و دیگر نتوانستم به اوج خودم برگردم. در ...
شهید قلی زاده نسبت به بیت المال حساس بود
... داغ همسرم برایم خیلی سخت است، اما باید طوری رفتار کنیم که دشمن شاد نشویم و در این مسیر باید تلاش کنیم تا ثابت قدم بمانیم . امروز فرزندم حسین مشتاق هست در سوریه ، راه پدرش را ادامه دهد و انتقام خون به ناحق ریخته شده شهداء به خصوص پدر شهیدش را بگیرد . شهادت حاج آقا به افتخارات خانواده ما افزود و بعد از شهادت همسرم احساس می کنم نوری به منزلمان اضافه شده و آرامش و امنیت را به ارمغان آورده و ان شاءا... آن نور، نسل های آینده جامعه را نیز در بر می گیرد . راوی: همسر شهید مدافع حرم، حجت الاسلام محمدعلی قلی زاده. ...
در ضرورت کتاب و کتابخوانی خلع سلاح!
در کودکی هر قدر از کتاب دور بودم، در این چند دهه به کتاب نزدیک شدم. اصلا جانم به کتاب بسته است. به چیزی کمتر از کتاب رضایت نمیدهم. اگر خیلی خوش اقبال باشم به قول سارتر زندگی ام را در میان کتابها به پایان خواهم برد. اتاق کارم را کتابخانه تشکیل میدهد. دو ضلع دیوار را تماما کتاب اشغال کرده است. قفسه ای خالی نیست که چند کتاب نورسیده در آن بتپانم. مثل آجر به هم فشرده اند. به این میاندیشم که ...
گشتی در خیابان های کرونایی شهر با نفر اول مسابقه زنان راننده تاکسی
کردم و به خانه اش رساندم. متاسفانه به او هم تجاوز کرده بودند. مریم آرزو داشت معلم شود اما دست روزگار او را از آرزو و رشته تحصیلی اش دور کرد: فوق دیپلم مربیگری دارم و 5 سالی مربی مهدکودک بودم. 2 سال هم در روزنامه آسیا مشغول به کار بودم که توقیف شد و از کار بیکار شدم. بعد از آن مدت کوتاهی در یک شرکت کار کردم اما مدام پیشنهادهای بی شرمانه ای می شد، من هم رها کردم. با وجود پسر کوچکم نمی ...
ممنوعیت مشروبات الکلی مرا به دین اسلام جذب کرد
خانواده ام برگردم. من می دانم که لیاقت این مهربانی را نداشتم. برخی چیزهای ناخوشایند را در مورد اسلام به زبان آورده بودم. این اقدام مسیر زندگی من را تغییر داد. وقتی به نیوهمپشایر برگشتم ، احساس سبکی کردم ، قلبم چرخید. من شروع به تماشای فیلم های مربوط به اسلام کردم و فهمیدم که در مورد عقایدم درباره اسلام و مسلمانان اشتباه می کردم. یک ماه بعد ، پس از صحبت با ...
متهم: قصد قتل نداشتم
کرده با این حال به فرارش ادامه داده است. بعد از به دست آمدن مشخصات متهم، مأموران راهی خانه وی شده و او را در حالی که در حمام خانه اش پنهان شده و به خاطر تصادف به شدت آسیب دیده بود، بازداشت کردند. متهم تحت درمان قرار گرفت و بعد از بهبودی مورد بازجویی قرار گرفت. او با اقرار به جرمش در شرح ماجرا گفت: در بیمارستانی مشغول کار بودم، ولی به خاطر اعتیاد خیلی زود بازنشسته شدم. دارای همسر و چند ...
حسرت دیدار سردار سلیمانی و ماجرای آخرین دیوارنگاره حرم حضرت زینب(س)
فرستادم و راهی تهران شدم. فردا ساعت یازده و نیم از تهران به مقصد دمشق پرواز کردم. در طول زمان پرواز با خودم احساس می کردم حتما از همان کسانی که با ایشان تماس گرفته ام، سفارشم را کرده اند. دمشق که رسیدم پس از زیارت حضرت زینب سلام الله علیها برای تشکر از نماینده ولی فقیه آیت الله طباطبایی به دفتر مصلای حرم حضرت زینب سلام الله علیها رفتم. ایشان را از قبل می شناختم و چند نقاشی دیواری به سفارش ...