آقای حسن بیگی از خودت بگو!
سایر منابع:
سایر خبرها
از پرورشگاه تا زندان/ محسن طمع کرد
.... محسن گفت: به پیشنهاد یکی از دوستانم، برای اولین بار دست به سرقت زدم که همان روز اول دستگیر شدم. وی درباره روش سرقت خود افزود: دوستم موتورسیکلت داشت، او با موتور می آمد و من پیاده سراغ افرادی می رفتم که حواسشان از اطراف پرت بود. تا خیابان های خلوت آن ها را دنبال می کردم و در فرصت مناسب، با کشیدن گوشی از دستشان، سوار موتور میشدم و فرار می کردیم. این سارق 24 ساله اذعان کرد: همان روز اول، دو گوشی موبایل در خیابان قاپ زدم و فرار کردم، اما خیلی زود به همراه دوستم دستگیر شدم. انتهای پیام/ ...
مدرسه خیابانی (+تصاویر)
دارید؟ الان خیلی دلم می خواهد این حرکت به یک پویش بین معلم های ایران تبدیل شود. من که این کار را دلی و به نیت شادی روح مادرم شروع کردم، اما وقتی وارد کار شدم و عشق و علاقه ای بچه های کار را به درس خواندن دیدم فکر کردم که می تواند این کار ادامه پیدا کند. بقیه معلم ها هم اگر در توان شان است وقت بگذارند و هم باقیات الصالحاتی برای خودشان بسازند و هم به این کودکان کار کمک کنند. مینا مولایی - ایران / روزنامه جام جم ...
محاکمه مردی که صاحبکار همسرش را کشت
رستوران بیرون رفتم، چون وضع مالی خوبی نداشتم، من و نازنین ناچار شدیم دو سال عقد کرده بمانیم و پول هایمان را پس انداز کنیم تا اینکه تیر امسال با هم ازدواج کردیم. در این مدت همسرم همچنان در آن رستوران کار می کرد تا اینکه دو ماه بعد از ازدواجمان متوجه رابطه پنهانی همسرم با امیر که به تازگی مدیر رستوران شده بود، شدم. من فهمیدم همسرم و امیر با هم به سفر شمال رفته اند. حتی عکس های آنها را در ...
شوق خادمی امام رضا(ع) زوج شیرازی را به مشهد کشاند/ عهدی برای خدمت به زائران امام مهربانی ها
...> فتوح آبادی درباره حس و حالش از سفر به مشهد و زندگی در این شهر اظهار کرد: از روزی که به لطف کرامت امام رضا(ع) به مشهد آمدم، تصمیم گرفتم که در خدمت زائران و میهمانان امام رضا (ع) باشم. این بانوی شیرازی ادامه داد: از آذرماه همان سال ورودم به مشهد در فاطمیه شیرازی ها مشغول به کار شدم و اگر دوستان در شیراز و یا مشهد نیاز به همفکری و هم قدمی در کار خیر داشتند، با توکل بر خدا و لطف امام رضا ...
ماجرای یک فیلم ؛ از این روزگار خاطره کُش
...: چقدر بعضی ها راحت به 40 سال سابقه و مخاطب و عشق و علاقه پشت پا می زنند. آیا ماهنامه فیلم، مجازی می شود؟ حالا که سخن جدایی گلمکانی و یاری از مجله فیلم به گوش می رسد، هم زمان از ادامه این روال کاری با شکل وشمایل دیگری هم صحبت می شود. نکته ای که گلمکانی با بیان اینکه مجله جدیدی با همان نویسندگان راه اندازی و منتشر خواهد شد ، حسابی به آن قوت بخشید. هرچند تاکنون ممکن و محتمل ...
روایت دختر جوان از پشت پرده کلیپ 2 دقیقه ای
خانواده متوسط بزرگ شدم. در حالی که دو خواهر بزرگ تر و کوچک تر از خودم داشتم و از امکانات مناسب رفاهی برخوردار بودم و زندگی ما در آرامش می گذشت اما من دختری بلندپرواز بودم و همیشه آرزو می کردم که کاش پسر به دنیا می آمدم. از همان دوران نوجوانی عشق هنرپیشگی و بازیگری در وجودم رخنه کرد و من به گونه ای شیفته این هنر شدم که همه اوقاتم را در خانه با تقلید صدا یا فرو رفتن در نقش های مختلف می ...
از کار دشوار تألیف تا کتابی کوچک، نتیجه سال ها تحلیل!
مترجم رعایت نشده و برای دفاع از حقوق مترجم مطلبی نوشتم اگر اشتباه نکنم با عنوان تالیف کتاب در غیاب مترجم مطلب را آقای جواهر کلام دیده بود و همان طور که من علاقه مند به دیدار ایشان بودم، وی نیز متقابلا همین احساس را داشت. وقتی همدیگر را دیدیم انگار سالیانی بود که همدیگر را می شناسیم. با صمیمیت من را در آغوش گرفت و این آغاز مناسبات نزدیک ما بود که تاکنون ادامه دارد و بعد ها به همکاری در حوزه نشر کتاب ...
من معتاد بوکسم!
تمرین و ورزش باشم. اما نمی توانستم چون ناچار بودم کار کنم. با موی تای ورزشکار شدم و موفق هم بودم اما المپیکی نبود و به بوکس تغییر رشته دادم. دایی هایم رزمی کار بودند و در این انتخاب نقش داشتند. سال 94 به تیم ملی دعوت شدم. آسیب دیدم و از سال 95 تا به حال به صورت دائم عضو تیم ملی هستم. به مسابقات مختلفی اعزام شدم. مدال برنز مسابقات قهرمانی آسیا 2019، مدال برنز جام پادشاهی تایلند، طلای تورنمنت بین ...
داوری عشق است/ از مسوولین می خواهم که به جوانان بیشتر بها بدهند + تصاویر
قرار است برگزار شود. تو هم که عشق داوری هستی پس بیا شرکت کن. منم شرکت کردم و در همان کلاس ها من از لحاظ تئوری و عملی بالاترین نمره را در آن دوره کسب کردم و به استان معرفی شدم. فکرشهر: داوری را از چه سالی شروع کردید؟ من داوری را از سال 94 شروع کردم. اولین مدرس من آقای عبدالرسول استادزاده بودند که جا داره همینجا از ایشون تشکر ویژه کنم چون انگیزه را در من چند برابر کرد با صحبت ...
فیلم های غیرقابل پخشی که با دوبله مجاز شد!/ ناگفته های یک اعتصاب
مترجم خوبی است. ترجمه اش را با من در کاسپین شروع کرد. آن موقع که به کاسپین آمد، گفت من آمریکا بودم و فلان سابقه را دارم. من هم نیم ساعت از آیرون ساید را دادم ترجمه کند. بعد نشاندمش پهلوی خودم کنار موویلا برای سینک زدن * مگر شما کره ای هم کار می کردید؟ برای تاجر بوسان ، آقای بزرگی به من زنگ زد گفت قنبری یک سریال است، 3 روز دیگر پخشش شروع می شود؛ روزی یک قسمت. گفتم ترجمه کیست؟ گفت سه ...
نرگس آبیار: برای ساخت فیلم باید ریسک کرد
نامه تبدیل کردم و با حداقل ترین امکانات، اولین فیلم کوتاه خود را منزل خودم ساختم. وی اظهار کرد: اولین فیلم کوتاه من که بن بست مهربان نام داشت، در جشنواره فیلم کوتاه تهران و چند جشنواره داخلی و خارجی شرکت کرد و جایزه گرفت و این موضوع باعث شد که این راه را ادامه دهم . در آن زمان من داستان های خود را می نوشتم و این موضوع را در کنار آن ادامه می دادم. در ادامه این فعالیت ها از علاقه خود به فیلم ...
داستان جدال خشم و عشق در پاندورا
به بخشی از اسرار وجود آنها پی می برد. "دوباره چند لحظه سکوت کرد، عضله های صورتش منقبض و منبسط شد، و باز سکوت. حس کردم چیزی دیده، اما نمی خواهد حرف بزند. باید تشویقش می کردم. بگو فرخنده. دیدی ش ؟ می شناسیش؟ با همان چشمان بسته کمی اخم کرد، و بعد گفت: بله، می شناسمش. می شنامسش. الان دارم صورتش رو می بینم. اما نمی تونم برم طرفش. باید زود متوجه می شدم او کیست: اون کیه فرخنده؟ بهم ...
زن جوان: با دل بستن به مردی دروغگو و هوسران زندگی ام را باختم
قصد داشتند حضانت دخترم را از من بگیرند، اما در برابر التماس هایم کوتاه آمدند و من به آن ها تعهد دادم که ازدواج نکنم. خلاصه در حالی که به سختی روزگار را می گذراندم و از دخترم مراقبت می کردم، روزی برای خرید به یک فروشگاه رفتم. فروشنده که مردی میان سال بود، وقتی فهمید همسرم را از دست داده ام، خیلی اصرار کرد که با یک حقوق مناسب در فروشگاه او کار کنم. مدتی بعد ایرج که خودش همسر و فرزند داشت ...
خنثی سازی بمب با لباس پلوخوری!
کردم رفتم منطقه همان سال عروسی برادرزنم بود. چون پدرزنم از دنیا رفته بود، من بزرگ خاندان بودم. با خودم گفتم خب، هیچ کس سراغ ما نمیاد، این طوری می کنیم، اون طوری می کنیم، بعد عروس رو می بریم فلان جا. ساعت 10 صبح شیک و پیک آمدم توی حیاط، ماشین را تر و تمیز شسته بودم که بروم دنبال عروس خانم و آقا داماد. یک دفعه دیدم باقرزاده دارد می آید طرفم. گفتم به من نیگا نکن، طرف من نیا. من ...
مطهری: این پرسپولیس شبیه میلان آریگو ساکی است!
.... 4 سال در این تیم بودم و به تیم صباباتری رفتم و آنجا هم به عنوان مربی امیدها و آنالیزور آقای جلالی کار کردم. در ادامه به راه آهن رفتم و دستیار ارنی برندز هلندی شدم. بعد از این مربی هلندی، آقا رسول کربکندی و مهدی تارتار سرمربی راه آهن شدند که من هم دستیار و کمک این عزیزان بودم. نیم فصل هم به همراه رضا شاهرودی کمک افشین پیروانی در سنگ آهن بافق بودیم. بعد به صبا رفتم و کمک یحیی گل محمدی شدم. وقتی ...
فهمیدیم بین هاشمی و روحانی فاصله عمیقی وجود دارد
اکبر ترکان، از نزدیک ترین افراد به حسن روحانی در زمان تبلیغات ریاست جمهوری سال 1392 به شمار می رفت. از این جهت شاید بتوان بسیاری از ناگفته های دولت روحانی را از زبان او شنید. ناگفته های ترکان البته به دولت روحانی محدود نیست. او از دورانی که به عنوان یک غیرنظامی وزیر دفاع شد تا زمان انتخابات جنجالی 1388 ناگفته و خاطره دارد. در ادامه بخش هایی از گفتگوی انتخاب با اکبر ترکان را می خوانید: ...
سقوط مجله فیلم ؛ مرثیه ای برای سینما
بوده است. البته دو هفته پس از فوت پدر، خبر درخواست مجوز آقای گلمکانی در رسانه ها منتشر شد که ایشان همان زمان در صفحه اینستاگرام خود اعلام کردند: "به همراهان همیشگی مان اطمینان می دهم تا جایی که به جمع ما و شخص بنده مربوط می شود، مجله فیلم ادامه دارد." از طرفی دیگر تنها دو روز پس از فوت پدرم با وجود عزادار بودن ما، آقایان یاری و گلمکانی از طرق مختلف به من فشار آوردند که امتیاز ماهنامه را ...
کارآموزی به شرط اشتغال
درس می دادم. دوست داشتم چیزی را که دوست داشتم به دیگران هم یاد بدهم. به همین دلیل در چندین دانشگاه فنی و حرفه ای گرافیک رایانه را تدریس کردم. بعد هم از ساری به تهران آمدم و یک دوره بسیار مبتدی تعمیرات موبایل را گذراندم و در فروشگاه های مختلف موبایل کار کردم. بعد دوباره به شهر خودم برگشتم و در آنجا مغازه ای باز کردم و کم کم شروع کردم به گرفتن کارآموز. از اینکه چیزی را که بلدم به دیگران هم یاد بدهم ...
می خواستند دخترم را 50 میلیون بخرند
کسب درآمد اقدام به فروش، نگهداری، جابجایی و یا تست مواد مخدر می کنند. در موارد بسیاری این افراد بعد از مدتی درگیر اعتیاد شده و خود نیز تبدیل به مصرف کننده مواد می شوند. آنچه در ادامه می خوانید ماجرای زندگی زنی است که در ابتدا برای کسب درآمد به عنوان تست کننده مواد کار می کرده، اما کم کم تبدیل به مصرف کننده شده و در نهایت کارتن خواب می شود.او امروز 9 ماه است که پاک است و دوره درمانش را ...
در غیاب ما حکم به اخراجمان از مجله فیلم داده بود
همیشه جلسه در اتاق من تشکیل شود، به رویشان هم نیاوردم، همان جا هم گفتم که تو مثل پسر من هستی و دلم می خواهد کمک کنم مجله با همان اعتبار منتشر شود، حتی به آقای گلمکانی هم نگفتم دستور دادید ما بیائم خدمت تان! سه ساعت حرف زدیم به نظر قانع شدند. روز بعد داخل اتوبوس برای هفتمین روز درگذشت مادر همسرم راهی اراک بودم که خبر دادند جنجال به پا کرده و در غیاب من حکم به اخراج ما و بچه های تحریریه ...
هشتم اسفند ماه سالروز شهادت علمدار جبهه ها
سنگر شدم با صحنه ای مواجه شدم که هم برایم جالب بود هم باعث شرمندگیم شد؛ وقتی دیدم یک رزمنده با کلاه نخی با یک دست روی نقشه با آقای تاجوک مشغول برنامه ریزی هستند. سلام کردم بعد از احوال پرسی آقای تاجوک فرمودند: بفرما. گفتم کاری ندارم، آمدم سری بزنم. چند لحظه به این رزمنده خیره شدم، به خودم یک نهیب زدم و بلند شدم بدون آنکه مشکلات بچه ها را بیان کنم از فرمانده خداحافظی کردم و برگشتم خدمت ...
چگونه مشکلم را با همسرم حل کنم؟
.... دیگه خسته شدم از این وضع. هر چی بهونه میگیرم، آروم حرف میزنم، داد و بیداد میکنم، قهر میکنم، هیچ فایده ای نداره. هیچ نوع حرف زدنی روش اثر نداره. دیگه انگیزمو از دست دادم. واسه انجام کارای خونه، بی حوصله م. دلم نمیخواد هیچ کاری انجام بدم. من آدم شادابی بودم که کنارش، روحیمو از دست دادم. دلم میخواد ازش جدا شم ولی شرایط خونه پدریمم چنگی به دل نمیزنه. ما با عشق و علاقه و با سختی به هم ...
بنیاد و آموزش و پرورش ارومیه مرا ببینید!
مژگان جاهدی - ضمن تبریک روز پدر بر پدران آسمانی و عزیزان زحمت کش بنیاد شهید جناب رئیس محترم بنده آزمون دادم قبول شدم برای آموزش وپرورش ارومیه متاسفانه بنده رابا احترام بیرونم کردن. من سال 96 فراگیر ارشد الهیات شرکت کردم با رتبه یک قبول شدم اون زمان الهیات بود الان مدرکی که به من دادن اخلاق کاربردی هست بردم دانشگاه تایید کردکه زیر مجموعه الهیات است و سازمان آموزش و پرورش گفتن ...
پژمان جمشیدی | خداحافظی ناگهانی ستاره سابق سرخپوشان در شرق آسیا
می کشد و ما هم رفتیم مالزی. بعد خبر داد "باید برگردی". آن موقع تقریبا سه هفته ای از حضور در تهران گذشته بود. جان آمد دنبالم و رفتیم همان جایی که قبلا بودم. گفت "منتظر باش تا عصر برویم سر تمرین و فردا هم برای قرارداد." قراردادم به دلار یعنی آن موقع سال 1390 صد و هشتاد میلیون تومان می شد که 80-90 تومانش به خودم می رسید. خانه و ماشین هم کنارش می دادند. * غم انگیز بود؛ بوی خرچنگ می آمد و ...
ماجرای دستگیری رضا عطاران
در بدرقه کردم. زمانی که آمدم آسانسور اشتباه پیاده شدم و زنگ خانه را زدم یک آقایی در راه باز کرد و گفت: ببخشید آقای عطاران طبقه بالاست. صالحی ادامه داد: رضا بهم گفت خاک تو سرت رفتی زنگ همه رو زدی! وی در پاسخ به سوال مدیری درباره اینکه تاحالا شده پیامی را اشتباه برای کسی ارسال کند؟ گفت: یک نفر برای دعوت به برنامه به من زنگ می زد و می گفت شما حرف های خوبی می زنید و از من دعوت می ...
روایت یک تخریب چی بدون مرز
...، خودخوری به جانم افتاد، لحظه رفتنش و سرگرمی ام با کارِ خانه را مرور میکردم و غصه می خوردم، آخر چون سابقه نداشت اینطور غیبش بزند زیاد حرفش را جدی نگرفتم،گفتم حتما برای بچه های بسیج دوره گذاشته دیگر. تا اینکه یکهو یادم آمد که عباس با سپاه هم مرتبط است، سر از پا نشناخته رفتم آنجا اما دست از پا درازتر برگشتم، انگار عباس یک قطره و همان یک قطره هم بخار هوا شده بود؛ از آن روز به بعد ...
انتشار قطعه ای برای ولادت امام علی (ع) + آهنگ
کردم و آهنگساز هم بخش ساخت و تنظیم آن را انجام داد. اولین بار که خردسال بودم از رادیو یک اثر مذهبی پخش شد که همان من را به شنیدن و بعد دنبال کردن آثار موسیقی با بن مایه مذهبی بسیار علاقه مند کرد از این رو من مدام بر اهمیت و جایگاه رسانه در ترویج فرهنگ شنیداری خوب تاکید دارم. علی اکبر رجب زاده آهنگساز و تنظیم کننده مولود کعبه در خصوص انگیزه و نیت خود برای ساخت این اثر گفت: عشق به ولایت ...