سایر خبرها
حسین کعبی: اولین بار است بیمه می شوم!
بینید که فوتبال بیشتر از سایر رشته ها مورد توجه مردم قرار می گیرد؛ در کوچه و خیابان هم همیشه حرف از فوتبال است این رشته بین مردم طرفداران زیادی دارد و برای همین هم است که آنقدر روی آن حساس هستند. بازیکن اسبق تیم ملی فوتبال همچنین اظهار کرد: من تاکنون بیمه نبودم و به صورت شخصی کارهای درمانی ام را انجام می دادم. تصمیم دارم حقوقی را که از صندوق دریافت می کنم را به یک خانواده بی بضاعت دهم. بیشتر ...
هرچیزی ارزش یک بار امتحان را ندارد/مبارزه با اعتیاد نیازمند آموزش در همه سنین
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از پایگاه خبری آشخانه ؛ اعتیاد ؛افیونی که بعضی دچار آن می شوند و این روزها نوع صنعتی و خطرناک آن در حال گسترش در هر قشر و هر درآمدی است.افراد تحصیلکرده که تا چندین سال پیش تصور می کردند هیچ گاه در این دام نمی افتند نیز مغلوب این مواد می شوند . در این گفتگو پای صحبت های جوانی نشستیم که این مواد را ترک کرده اند. خودتان را معرفی کنید ...
نحوه شهادت عباس جلوه ای از قصه های قرآنی بود
کردن به من فرار می کرد. داشت آماده ام می کرد. رفت تبریز و من را نبرد. داخل پایگاه همدان بی هدف راه می رفتم. نشستم زیر درخت سیبی و گریه می کردم که خدایا چرا عباس از دست من ناراحت است؟ عباس که با من دوست بود. پس چرا این گونه رفتار می کرد؟ مرتب با خودم حرف می زدم. (چند روز پیش رفتم آنجا و آن قدر جست و جو کردم تا آن درخت را پیدا کردم. همان طوری بود. با ناراحتی از هم جدا شدیم. برگشتم.) گفته ...
روایت عاشقانه آرام همسر شهید گمنام؛ زندگی به طول دو سال و به امتداد یک عمر
نگهداری بیت المال اشارات زیادی می کند و چند مصداق برشمرده و می گوید: یک روز ماشین سپاه دستش بود وقتی من آمدم و گفتم: می خواهم بروم سر مزار برادرم، مرا با خودت می بری؟ گفت: عیال جان! ناراحت نشوی اما نمی توانم شما را برسانم. من هم با بچه سختم بود. گفتم: چرا؟ سر راهت است مگر چه می شود؟ می گفت: عیال جان! اگر قرار باشد شما را برسانم باید آن دنیا جواب بیت المال را بدهم، نمی توانم. بعد من می گفتم: دوستانت ...
درصد بالایی از سینماگرهای ما جشنواره زده هستند/ فرهادی می داند دارد چه کار می کند اما کپی هایش نه/ خیلی ...
بازی کن. بعد هم رفتم و قرارداد بستم و با بهروز که صحبت می کردیم گفتم بیا کمی این کاراکتر را با نمک تر بگیریم. قرار بود سریال در ماه رمضان پخش شود که نشد و افتاد برای ماه محرم و چون این اتفاق افتاد، کمی از میزان بانمک بودنش کم کردم. در کل در آنجا یک مقدار شیطنت هایی را اضافه کردم. یک روز کامل را در حوزه علمیه قم گذراندم بازخورد این نقش در مردم چطور بود؟ خیلی خوب بود ...
المپیک ارزش تمام این سختی ها را داشت
...، فکر می کنم قاسم رضایی قدم خوبی برداشته و امیدوارم و ان شاءالله مردم هم دعا می کنند که نتیجه بگیرد. کشتی را از همه چیز بیشتر بلد بودم از همان کودکی هیچ کاری را به اندازه کشتی بلد نبودم. خاطره جالبی هم دارم. مربی من که الان هم افتخار شاگردی اش را دارم و نزدیک به 92سالش است، آن زمان من را از باشگاه بیرون کرد و به برادر بزرگ ترم گفت مراقب این باشید یک روز قهرمان المپیک می شود ...
عکس های دختر ساده دل در اختیار پسر دروغگو
دادگاه رفتیم و اعلام شکایت کردیم. ** از چه زمانی و چطوری وارد فضای مجازی شدی؟ دختر نوجوان در پاسخ به این سؤال سرش را پایین انداخت و چند ثانیه ای مکث کرد. نفس عمیقی کشید و افزود: من اصلا اهل این حرف ها نبودم. راستش را بخواهید از یک سال قبل متوجه حرکات و رفتار مشکوک مادرم شدم. مدام سرش توی گوشی اش بود و حالم را با این کارهایش به هم می زد. یک روز جدی او را زیر نظر گرفتم ...
درگیری میان دوخانواده من را بدبخت کرد
با گذشت چند ساعت از انتقال تنها مجروح این درگیری به بیمارستان، مشخص شد که پسر جوان به علت اصابت ضربه چاقو به قسمت چپ سینه فوت کرده است. با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمد و به دستور بازپرس ویژه قتل، محسن مدیرروستا پرونده برای رسیدگی در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. با آغاز رسیدگی به پرونده کارآگاهان اداره دهم به تحقیق از شاهدان صحنه درگیری پرداخته و اطلاع پیدا کردند که قاتل یکی از اهالی منطقه هرندی بنام شایان است که پ ...
داعش با پول و مبلغان سعودی در قلب اروپا جوانان را گمراه می کند/ عدم پیگیری لازم برای نشر نامه رهبری خطاب ...
اعتراضی به اسلام در جامعه می بینینم در واقع نه اعتراض به اصل دین بلکه اعتراض به عملکرد ما است. من از همان دهه شصت که وارد حوزه شدم بنا نداشتم که لباس روحانیت به تن کنم بلکه صرفا می خواستم معرفت خودم را افزایش دهم و سپس وارد اجتماع شوم تا بتوانم خدمتی از خودم را به جا بگذارم. فعالیت من بعد از ورود به حوزه مطالعه در زمینه های مختلف بود. مطالعه و پژوهشی که بیست و شش سال به طول انجامید و منجر به نگارش ...
هنر اگر در خدمت مردم نباشد، بیمار است!
... . – بله، بله آنها را هم دیده ام. ولی در کل مخاطب جدی سینمای ایران نبودم و فرصتش را نداشتم. مثلاً در جنوب سوئد تئاتر داشتم، همزمان در استکهلم باید جلوی دوربین یک فیلم می رفتم. شب بازی می کردم، صبح ساعت پنج باید با هواپیما می رفتم و روز جلوی دوربین قرار می گرفتم و بعد غروب هم سر کار دیگری بودم. انقدر سرم شلوغ بود وقت نمی کردم فیلم های ایرانی زیادی ببینم. بین فیلم هایی که دیده اید ...
گفتم به ایران می روم حتی اگر اعدام شوم/ آخرین بار رجوی را سال 82 دیدم/ افتخار منافقین این است که داعش در ...
مختلفی در اختیار ما قرار می داد. نهایتا من در سال 64 بعد از اینکه مدتی بود به سازمان وصل شده بودم، از کشور خارج شدم و سال 83 توانستم از این فرقه جدا شوم. ** در ترکیه ایرانی ها را شناسایی و جذب سازمان می کردیم گُلی: من محمدرضا گُلی هستم اهل ساری که اوایل سال 67 وقتی 24 سال داشتم، جذب سازمان شدم. دوستان فضای سالهای ابتدای انقلاب را توضیح دادن، به تبع همان ...
2 عزیزم را در 3 ماه از دست دادم/ بیشترین تأکید شهید روی ولایت بود
. گفتم که بالاخره همسرم برگشت. در حالی که من خوشحال بودم، اشک در چشمان همکارانش جمع شد. همان جا فهمیدم چشم انتظاری ام به شهادت تازه دامادم ختم شده است. همان روز برای تشییع پیکرش هماهنگ شده بود. خواستند در مراسم به سفارشی که کرده بود عمل کنم و وصیت نامه اش را بخوانم. خیلی حالم بد بود و تمام بدنم می لرزید. توکل بر خدا کردم و رفتم تا وصیتش را بخوانم. شروع کردم به خواندن و وقتی تمام شد از پله ها که پایین ...
شهرام شکوهی: من اولین موج موسیقی تلفیقی همه گیر بازار را ایجاد کردم
.... من در سال 92 با چهار اجرای زنده در نظرسنجی ترانه ماه به عنوان بهترین خواننده در اجرای زنده انتخاب شدم. ولی کلاً خیلی وقت ها مراعات کردم و این شاید اشتباه بوده است. مثلاً در گذشته هیچ وقت دنبال این نبودم که مصاحبه کنم یا حاشیه بسازم. چرا خیلی پیگیرصفحه اینستاگرام نبودم؟ چون قبلاً دوست نداشتم از خودم سلفی بگیرم و منتشر کنم. با این وجود صفحه فیسبوک من اولین یا دومین صفحه از هنرمندان ایرانی بود ...
بخش های خواندنی کتاب زندان الرشید
بود هوشنگ خودش را لنگان لنگان از تونل خارج کرد. بسم الله گفتم و وارد تونل شدم. احساس خفگی به من دست داد. بدنم داشت فرومی ریخت. یارای ایستادن نداشتم. هر طور بود در برابر ضربات کابل ها خودم را کنترل کردم تا نیفتم. درحالی که از درد به خودم می پیچیدم از تونل عبور کردم و در گوشه ای نشستم. بوی عفونت و کثافت سالن حالم را به هم می زد. عده ای که قدرت دفاعی کمتری داشتند، سریع واکنش نشان دادند و ...
شب بزرگداشت همایون صنعتی برگزار شد
، کار تو تنها این است که ترجمه ای را با متن اصلی مقابله کنی ، صرف نظر از اینکه چه کسی آن را ترجمه کرده است . به این ترتیب ترجمه مقاله ها را به افرادی سپردم و سه مقاله را هم خودم ترجمه کردم . وقتی که کتاب به مرحله اوزالید رسید ، دیدم که نوشته اند :" زیر نظر سیروس پرهام " . بلافاصله به اتاق صنعتی زاده رفتم و گفتم که این دیگر برای من دشوار است ، ولی وقتی دیدم خیلی نسبت به این موضوع محکم است من هم قرص ...
کتاب های آموزش زبان انگلیسی در ایران انسان تسلیم در برابر آمریکا تربیت می کند
از بهترین دبیرستان های انگلستان برای ما که در محیط پیچیده انگلیسی/آمریکایی شرکت نفت در آبادان بزرگ شده بودیم، غریبانه، تلخ، سخت و پر از مبارزه بود. ** تسنیم: دوران دانشگاه را کجا سپری کردید؟ - قهرمانی: در هفده سالگی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم. حدود یک سال در این کشور سکونت داشتم اما برخلاف انتظار خانواده و دوستانم، با وجود اینکه در محیط شبه آمریکایی رشد کرده بودم، غلبه ...
رضا میرکریمی: کار من عریان کردن واقعیت نیست
کارهای متفاوتی در سینمای جنگ بسازم اما متاسفانه بودجه اش فراهم نشد و حمایت نکردند. می خواستم بروم به سمت سینمای قصه گویی که اجازه تخیل هم داشته باشد و صرفا بیان واقعیت ها نباشد. البته از یک منظر دیگر باید بگویم که جادوی سینما فقط در نشان دادن فضاهای محیرالعقول یا فانتزی های رویا گونه نیست، بلکه از یک زوایه می توان گفت که سینمای کیارستمی یک جادو است چون مکتبی را خلق می کند که در آن بی ...
گلایه آفرین عبیسی از رضا میرکریمی/چه چیزی بهنام تشکر را احساساتی می کند؟
گرفتیم و رفتیم داخل و هیچکس نبود. رسیدیم وسط باغ وحش که قفس خرس های قهوه ای است که ناگهان 16 اتوبوس از دبیرستان پسرانه را دیدیم که ایستاده بود و بقیه اش را نمی گویم! این بازیگر از بازی در سریال ابله ابراز نارضایتی کرد و گفت: نقشی بود که دوست نداشتم. ابله سریالی برای رسانه خانگی بود و شاید اندازه بازی ام آنجا درست نبود. کمال تبریزی لطف کرد نقش مهمی را به من داد اما از خودم راضی نبودم. به نظرم اندازه اش را در سریال حفظ نکردم. در نقش پیرمرد سریال ابله از خودم عصبانی شدم. ...
خالقی فر: آمدم گسترش تا بتوانم بازی کنم
به گزارش وانانیوز ، رضا خالقی فر با وجود اینکه برانکو خواهان باقی ماندن او در جمع سرخپوشان بود، سرانجام این تیم را ترک کرد و در نهایت به گسترش فولاد پیوست تا ادامه فوتبال خود را در این تیم تبریزی دنبال کند. خالقی فر درخصوص شرایط این روزهای خود به سوالات پاسخ داده است. سرانجام به گسترش پیوستی، چه شد که این تیم را انتخاب کردی؟ بعد از اینکه از پرسپولیس جدا شدم چند پیشنهاد داشتم، اما می خواستم در ...
زندگی آتش نشان وقف مردم است
...، به آتش می زند به امید آنکه مادری معلول را از شعله های بی رحم آتش بیرون بکشد. چند روزی می شود که طاها و یاسین بی تاب فقدان پدرشان هستند. هنوز خیلی کوچکند تا عظمت فداکاری پدرشان را درک کنند. رفته ایم کنار فرمانده و خانواده علی قانع ، شهید سرافراز آتش نشان تا بیشتر درباره او بدانیم؛ شهیدی که همین چند روز پیش و در عملیات نجات یکی از شهروندان آسمانی شد. از نظر فرمانده ...
مسائل پشت پرده عامل جدایی خالقی فر از پرسپولیس
. اتفاقاً در کارشان هم بسیار موفق بودند و نگذاشتند آرامش داشته باشم. احساس می کنم با رفتن من، این عده خوشحال هستند. به خاطر فضایی که برایم ساختند، مجبور شدم از پرسپولیس جدا شوم، وگرنه دوست داشتم باز هم بمانم و به کارم ادامه دهم. این بازیکن ادامه داد: چنان شرایطی برای من ساختند که خودم رفتم و از برانکو خواستم با جدایی ام موافقت کند اما او گفت به من نیاز دارد. بار دوم مجبور شدم رضا چلنگر را واسطه ...
رونویسی از قرآن شرط آزادی قاتلی که بخشیده شد
می رفتم و مواد مصرف می کردم. مادرم از اعتیادم ناراحت بود و بر سر همین موضوع مدام با یکدیگر درگیر بودیم. روز حادثه پولی برای تهیه مواد نداشتم و از مادرم خواستم که مبلغی پول به من بدهد اما او گفت برای مواد پولی به من نمی دهد و بر سر همین موضوع با یکدیگر درگیر شدیم و من ناگهان او را هل دادم و سرش به زمین برخورد کرد و از حال رفت. نمی دانستم چه اتفاقی برایش افتاده و از ترس او را داخل کمد دیواری ...
اختلاف بر سر انحراف بود نه استبداد
از این فاجعه چه علتی داشت؟ در انقلاب خودمان به یاد ندارید چطور عده ای تندروی می کردند؟ گاهی اطرافیان می توانند روز را شب و شب را روز جلوه دهند. انقلاب یعنی همین که آدم های پایین بالا بروند و بالایی ها پایین بیایند! در چنین اوضاع و احوالی، اطرافیان در حقایق تصرف می کنند و دیدها را تغییر می دهند، کما اینکه ملاقربانعلی با آن دید روشنی که داشت، کارش به آنجا کشید که نزدیک بود به هلاکت برسد ...
خدا سر سوزنی از صبر حضرت زینب(س) به من داد
در بدن نداشتم و حتی نمی خواستند مرا با خود ببرند ولی من رفتم. در مسیر فرودگاه یک لحظه متوجه حضرت زینب(س) شدم و گفتم: خدایا اگر یک سر سوزن از صبری که به زینب بخشیدی به من عنایت کنی برای تمام مصائب عمرم کفایت می کند. فکر می کنم حاجی هم دعای ویژه ای در حق من کرد. وقتی به محوطه اصلی رسیدم قلبم از تپش ایستاد و پایم محکم شد و با بچه ها لبیک گویان به پیشواز حاجی رفتیم و به حاجی گفتم: من به ...
بررسی کارنامه خالقی فر: صفر مطلق!
با آنها را نداشتم. چراکه اهل حاشیه نبودم و اگر می خواستم با آنها مقابله کنم باید به حاشیه می رفتم. این مسائل را نمی توانستم تحمل کنم، هرچند که دوست داشتم در این تیم بمانم. بررسی آمار یک سال و نیمه خالقی فر در پرسپولیس، نشان می دهد حداقل روی کاغذ، حق با کسانی بوده که او آن ها را هوادارنما می داند. خالقی فر که در سن 30 سالگی توسط درخشان به پرسپولیس برده شد، نیم فصل اول حضورش در این تیم ...
خالقی فر: قرار است مهاجم نوک و وینگر چپ باشم/ از پرسپولیسی ها ناراحت نیستم
مهاجم جدید تیم گسترش فولاد تبریز از برانکو ایوانکوویچ تشکر کرد. رضا خالقی فر درباره پیوستنش به گسترش فولاد اظهار داشت: بعد از جدایی از پرسپولیس بالاخره باید به یکی از پیشنهادهایم جواب مثبت می دادم. صحبت هایی را با چند تیم انجام دادم و در نهایت به گسترش فولاد را انتخاب کردم. عجله ای برای انتخاب تیم نداشتم و فکر می کنم بهترین انتخاب را انجام دادم. وی ادامه داد: باشگاه گسترش ...
بردگان راه فرار ندارند/ سرمایه داری، مارکس، تبلیغات و گوشی های هوشمند ما را اسیر کرده اند
با حفظ صحنه هم وجود داشته باشد. آیا می شود تماشاگر درک بهتری داشته باشد و به خواسته ذهنم برسم. من اسیر ماشین بودم و رها شده ام مهدی مشهدی کاظمی با اشاره به خواسته ذهنش که همان ایده نمایش ماشینیست است، گفت: در اولین کارم سراغ تجربه شخصی ام رفتم؛ برای تامین مالی زندگی، من به مدت سه سال، شبانه روز با یک ماشین زندگی کردم. طراح، نویسنده و کارگردان ماشینیست ادامه داد ...
زن شوهرکش: بی گناهم، پسرم قاتل است
دادم اما حاضر نبود از هم جدا شویم تا اینکه با کمک پسر و دخترم نقشه کشیدیم وی را به قتل برسانیم. صبح روز جنایت وقتی یوسف از خواب بیدار شد، پسرم مرا بیدار کرد و گفت این بهترین فرصت است. زمانی که یوسف مشغول به کار بود، پسرم از پشت سر به وی حمله کرد، سپس من نیز به کمکش رفتم و با چاقویی که در دست داشتم، دو یا سه ضربه به وی زدم و بعد چاقو را به آرش دادم. پسرم نیز چند ضربه زد. دخترم نیز به کمک ...
اذیت وآزار دختر نوجوان توسط پسرهوس باز /منتظر حکم قاضی برای سقط جنین هستم
. سه ماهی گذشت حال خوبی نداشتم به دکتر رفتم تعدادی آزمایش انجام دادم، چندروز بعد وقتی جواب آزمایش ها را نشان دکتر دادم، لبخندی زد و گفت: تبریک می گم دو ماهه حامله ای... سرم گیج می رفت با امیر تماس گرفتم اما اصلا ناراحت نشد، به او گفتم باید زودتر فکری کند که خانواده ام از وضعیت جسمی من متوجه قضیه نشوند. همان شب تماس گرفت و تقاضای صد میلیون تومان پول داشت، وقتی گفتم که ...