سایر منابع:
سایر خبرها
جدایی از در حاشیه به خاطر سه شو / رضویان ؛چهره بهار،تابستان و پائیز تلویزیون
استندآپ کمدی خندوانه بودند برای پربیننده شده برنامه ا ش استفاده کرده است. خودش نیز به همراه بنفشه خواه و غفوریان نقش مجری - بازیگر را ایفا می کنند و شفیعی جم و عبدالرزاقی در آیتم های طنز به عنوان بازیگر حضور دارند. قرار بود این برنامه بعد از پایان دهه اول ماه محرم هر هفته روزهای پنجشنبه و جمعه پخش شود اما بعد از تاخیر در شروع پخشش باید منتظر بود و دید چه زمانی آنتن را به سیدجواد و دوستانش می دهند. 58245 ...
روایت دختران سوری بعد از تجاوز یک داعشی
کودکی را به من نشان داد و گفت این کودک، حالا مادر شده است. بهت زده بودم و نمی توانستم این موضوع را باور کنم. با او سراغ این سوژه رفتیم و دیدیم که چطور تعدد درد و مشکل را با این سن کم تحمل می کند. پدر و مادرش را از دست داده بود، مورد تجاوز قرار گرفته بود، طعم آوارگی را چشیده بود و حالا فهمیده بود مادر هم هست! آن دختر، روکن بود. نورانی پور که 9 ماه درگیر به تصویر کشیدن زندگی این دختران ...
ما یک سُس متفاوت داریم/ فقط یک سرسوزن خاطره بازی می کنیم
برنامه توجهی ندارد. در چنین موقعیتی کوچکترین مسائل برای مجری اهمیت پیدا می کند. من زمانی اجرای یک برنامه گفتگومحور را بر عهده داشتم و تا چند هفته از عوامل درخواست می کردم که دو لیوان آب روی میز قرار دهند که البته بعد از سه هفته دو لیوان آب بدون هیچ پرستیژی مقابل مجری و میهمان قرار گرفت. بی توجهی به این جزئیات کوچک می تواند انگیزه مجری را هم صرف کند و او با خودش فکر کند وقتی عوامل برنامه به ...
از انشاءهای یواشکی در مدرسه تا روزهای شیرین در "خانه به دوش"
بازیگری شود؟ علاقه ای به بازیگری ندارد؛ اما بخش فنی کار ما را دوست دارد؛ مثل تدوین، عکاسی و فیلمبرداری. * از اینکه در عرصه بازیگری فعالیت می کنید، راضی هستید؟ بله، من عاشق حرفه ام هستم، عاشق بودم که بعد از لیسانس مدیریت، وارد سوره شدم و بازیگری آموختم. * بهترین کتابی که خواندید؟ سرزمین گوجه های سبز اثر هرتا مولر که یک زن قدرتمند در رمان نویسی ...
نگرانی های برگزیده جایزه جلال /خودم در داستان حضور دارم!
...> وی در پاسخ به سوالی درباره تجربه نویسندگی نخستین رمانش که توانست بزرگترین جایزه ادبی کشور در سال جاری را به دست بیاورد اظهار کرد: ماجرای نوشتن برای من بر می گردد به کودکی ام. پدرم در منزل ما یک کتابخانه بسیار بسیار بزرگ داشت و خودش و مادرم عادت به مطالعه زیادی داشتند. من هم به تبع از کودکی به خواندن علاقه مند شدم و بسیاری از رمان های کلاسیک را در همان کودکی خواندم. من در رشته مکانیک در تهران ...
زائری که اشک عمو پورنگ را در آورد +عکس
به گزارش تراز ،داریوش فرضیایی(عمو پورنگ) مجری محبوب برنامه های کودک سینما، تازه ترین پست خود را به یک زائر اربعین اختصاص داد. با انتشار تصویر زیر در صفحه شخصی اینستاگرامش نوشت: بچه که بودم بابا میخواست بره سفر گریه میکردم و میگفتم؛ منم بذار تو کوله بارت و ببر حالا بزرگ شدم و این بار بچه های عزیز من رو توی کوله بارِ سفرشون گذاشتند تا در کربلا بیادم باشن و برام دعا کنن ؛ گویا اونها هم فهمیدن عموشون این روزا بیشتر از هر زمانی محتاج دعاست. ...
نگران از بین رفتن جریان هنر و تجربه هستیم/ تجربه گروتسک سینمایی
...> * با این اوصاف فیلم را برای سرگرمی نساخته بودید؟ فضلی: من دوست داشتم بیننده را نیز سرگرم کنم چون اساسا معتقدم وظیفه اول سینما سرگرمی است. یعنی اول باید مخاطب را پای فیلم بنشانیم و موضوع را جذاب کنیم و بعد ذهن او را به کنکاش و کنجکاوی وا داریم. بنابراین در فیلم باز هم سیب داری؟ قصد سرگرم کردن مخاطب را نیز داشتم و این موضوع برای من اهمیت داشت. * طراحی لباس و صحنه ساده بود که این ...
تمجید رهبر انقلاب از نمایش شهر موشکی سپاه/ رهبری فرمودند کار تبلیغاتی سردار حاجی زاده کار خوبی بود که ...
به گزارش علت، سردار سرلشکر غلامعلی رشید جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح طی سخنانی در مراسم چهارمین سالگرد شهادت سردار شهید حسن طهرانی مقدم و جمعی از نیروهای موشکی سپاه پاسداران با بیان اینکه بنده در همه ایام جنگ حضور داشتم و در عملیاتها کنار رزمندگان بودم و قادرم به طور دقیق از همه اینها صحبت کنم، اظهار داشت: ما هنوز هم در جنگ و در کنار شهدا زندگی می کنیم؛ هنوز هم دفتر و تاریخ جنگ را نبسته ایم و ...
مهدی پاکدل و دنیای این روزهایش
زدیم و دغدغه هایش را شناختیم. طی دو سال اخیر چه تحولی در زندگی تان اتفاق افتاده؟ اولین فیلم بلندتان را ساختید، در نقش اول فیلم محمد بازی کردید و ... در سال 90 و 91 که درگیر ساخت فیلم محمد (ص) بودیم، درحقیقت به خودباوری رسیدم و اعتماد به نفسی پیدا کردم که تا قبل از آن نداشتم. بازیگری را تنها یک شغل می دیدم و در حقیقت منبع امرار معاشم بود. بعد از محمد(ص) و همکاری با یک گروه حرف های ...
فاجعه قتل همسر و 2 نوزاد به دست مرد شیشه ای
مرد شیشه ای پس از قتل همسر و دو کودک بی گناهش شیشه مصرف کرد و با راه انداختن دعوایی ساختگی از خانه خارج شد به این امید که پلیس او را بازداشت و راهی زندان کند و راز جنایتش مخفی بماند. به گزارش خبرنگار ما، صبح روز پنج شنبه 26 آبان ماه، مرد شیشه ای 27 ساله که شادمهر نام دارد پس از ایجاد مزاحمت برای همسایه شان در منطقه نعمت آباد تهران، با حکم قضایی راهی زندان فشافویه شد. در حالی که بستگان و همسایه های شادمهر گمان می کردند همسر 20 ساله و دو پسر 2 ساله و 15 روزه راهی خانه پدری در کرج شده اند، ساعت 15 عصر روز سه شنبه، سوم آبان ماه بود که شوهر خواهر شادمهر متوجه شد صاحبخانه شادمهر حکم تخلیه گرفته است بنابراین برای جمع کردن وسایل به آنجا رفت. این مرد پس از گشودن در خانه و استشمام بوی بد، خانه را گشت تا اینکه اجساد همسر و دو فرزند شادمهر را در کمد دیواری پیدا کرد و پلیس را از ماجرا باخبر کرد. لحظاتی بعد مأموران کلانتری خانی آباد در محل حادثه که طبقه چهارم آپارتمانی در کوچه شاهد سوم در خیابان طالقانی بود، حاضر شدند. پس از تأیید این خبر قاضی منافی آذر، بازپرس ویژه قتل از دادسرای جنایی تهران به همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل به تحقیق پرداخت. نخستین بررسی ها نشان داد سه مقتول با فشار بر عناصر حیاتی گردن به وسیله پارچه یا روسری کشته شده اند. همچنین تیم پزشکی در معاینات اولیه در محل حادثه اعلام کرد از مرگ این سه نفر بیش از 10 روز گذشته است. نخستین تحقیقات حکایت از آن داشت عامل این جنایت پدر خانواده به نام شادمهر است که مدتی قبل معتاد به شیشه بوده و پس از درگیری با همسایه راهی زندان شده است. در تحقیقات بعدی مشخص شد شادمهر روز حادثه از روی بالکن خانه اش با صدای بلند به همسایه ها گفته است که سه نفر را به قتل رسانده و بعد در خانه همسایه را شکسته است، اما این متهم آن روز در بازجویی های مأمور کلانتری موضوع قتل را انکار کرده بود. از سوی دیگر بررسی ها نشان داد متهم پس از قتل درگیری ساختگی را به راه انداخته تا به این بهانه به زندان برود و این گونه وانمود کند که از قتل اعضای خانواده اش بی خبر بوده است. مأموران پلیس در ادامه جست وجو در محل حادثه با طناب دار آویزان به کمد دیواری روبه رو شدند که نشان می داد متهم پس از قتل تصمیم به خودکشی گرفته اما بعد از تصمیمش منصرف شده است. در حالی که تحقیقات پلیسی نشان می داد مظنون اصلی این حادثه شادمهر است، بازپرس منافی آذر برای روشن شدن موضوع راهی زندان فشافویه شد و از متهم بازجویی کرد. متهم در بازجویی ها به قتل همسر و دو فرزندش اعتراف کرد و مدعی شد از مدتی قبل با همسرش اختلاف داشته و روز حادثه پس از مصرف شیشه دست به این جنایت زده است. پس از اعلام این حادثه خبرنگار ما به محل حادثه رفت و با همسایه ها متهم گفت وگو کرد حرف های صاحبخانه صاحبخانه متهم گفت: چهار ماه قبل شادمهر طبقه چهارم خانه مرا اجاره کرد. آن زمان او یک پسر دو ساله داشت و همسرش هم باردار بود. او ابتدا مشکلی نداشت تا اینکه کم کم متوجه شدیم با همسرش اختلاف پیدا کرده است. وقتی موضوع را پیگیری کردیم، فهمیدیم او معتاد به شیشه است و همیشه توهم دارد. مدتی گذشت و حتی او اجاره اش را هم پرداخت نمی کرد و همیشه امروز و فردا می کرد. پس از این با بنگاه املاک درمیان گذاشتم و تصمیم داشتم او را از خانه ام بیرون کنم، اما به خاطر همسر باردارش که زن خوبی بود، تحمل کردیم و به او فرصت دادیم. مدتی قبل همسرش همراه پسر دو ساله اش به خاطر زایمان به خانه پدرش در کرج رفت و از آن روز به بعد ما همسرش را ندیدیم تا اینکه روز حادثه وقتی به خانه آمدم، متوجه شدم شادمهر در خانه طبقه دوم را شکسته است و پس از مزاحمت برای همسایه ها مأموران کلانتری او را بازداشت کرده و به زندان برده اند. ما فکر می کردیم همسر و دو فرزندش هنوز در کرج هستند و از طرفی هم تلفن خانواده همسرش را نداشتیم که از او خبری بگیریم تا اینکه وقتی از آنها خبری نشد به دادگاه رفتم و حکم تخلیه گرفتم. صبح روز سه شنبه با خانواده متهم تماس گرفتم و گفتم حکم تخلیه خانه ام را گرفته ام و به آنها گفتم که بوی بدی از خانه اش می آید و خواستم در خانه اش را باز و وسایلش را جمع کنند که عصر همان روز یکی از بستگانش به خانه اش آمد. وقتی در را باز کرد، بوی بدی همه جا را فرا گرفته بود. ابتدا فکر کردیم مواد غذایی فاسد شده است، اما وقتی جست وجو کردیم با اجساد خانواده اش در کمد دیواری روبه رو شدیم. آن روز متهم فریاد می زد خانواده ام را کشتم یکی از همسایه ها گفت: چند ماهی است این خانواده به این کوچه آمده اند. همسر متهم زن خوبی بود و همه همسایه ها از او راضی بودند، اما شوهرش مرد بداخلاقی بود که بعد ها فهمیدیم معتاد به شیشه است. چند روز قبل از حادثه برای زایمان به خانه مادرش رفت و از همسایه ها خداحافظی کرد و ما تا روز حادثه فکر می کردیم او هنوز خانه مادرش است. روز پنج شنبه دو هفته قبل بود که صدای این مرد را از بالکن خانه اش شنیدم. او فریاد می زد که همسایه ها همه از خانه هایشان بیرون آمدند. شادمهر با صدای بلند می گفت که اعضای خانواده اش را کشته است، اما هیچ کس حرف هایش را باور نمی کرد و همه می گفتند او شیشه مصرف کرده است و توهم دارد. پس از این او در خانه طبقه دوم همسایه شان را شکست و همسایه هم از ترس موضوع را به پلیس خبر دادند. مأموران پلیس دقایقی بعد به کوچه ما آمدند و این مرد را در ساختمان دستگیر کردند. مأموران پس از دستگیری حتی به خانه اش هم رفتند، اما او اجساد را بعد از قتل داخل کمد دیواری زیر پتو و لحاف پنهان کرده بود و به مأموران هم گفت که همسر و دو فرزندش خانه مادرزنش در کرج هستند تا اینکه روز سه شنبه مأموران به کوچه ما آمدند و اجساد این خانواده را کشف کردند. کوچه را ترس و وحشت فرا گرفت زن میانسالی از اهالی این کوچه گفت: ما همسر او را می شناختیم، اما خودش را زیاد ندیده بودیم. همسرش زن خوبی بود و من چند بار برای خرید سبزی و میوه با او به بازار رفتم که فهمیدم او زن مهربانی است. او وقتی به کرج رفت، از من خداحافظی کرد و من تا قبل از کشف جسدش فکر می کردم خانه مادرش است. وی ادامه داد: وقتی مأموران پلیس جسد زن جوان و دو فرزندش را از داخل خانه اش کشف کردند، ترس و دلهره همه کوچه را فرا گرفت به طوری که من آن شب تا صبح نخوابیدم. وی در پایان گفت: مسئولان برای افراد معتاد مخصوصاً جوان هایی که شیشه مصرف می کنند باید چاره ای بیندیشند تا خانواده ها شاهد اینگونه حادثه های دلخراش نباشند. گفت و گو با متهم چه مصرف می کنی؟ شیشه چقدر؟ خیلی زیاد. هر چه درآمد دارم شیشه می کشم. چه کاره ای؟ مغازه مبل فروشی و تعمیرات مبل در منطقه خلازیر دارم. پس وضع مالی خوبی داری؟ داشتم، اما از وقتی معتاد شدم زندگی ام خراب شد و پولی هم ندارم. با همسرت اختلاف داشتی؟ نه. اختلافی نداشتم. همسایه ها گفته بودند که با همسرت همیشه مشاجره داشتی؟ من اعتیاد داشتم و خرجی نمی دادم و از طرفی هم بدهکار بودم که خیلی به من و خانواده ام فشار می آورد. به چه کسی بدهکار بودی؟ به باجناقم مبلغ 60 میلیون تومان بدهکار بودم، اما 14 میلیون به او داده بودم. به خاطر چه بدهکار بودی؟ پول لازم داشتم، از او گرفتم و یک مقدار هم به خاطر دیه بود. کسی را زده بودی؟ بله. مدتی قبل باجناقم را کتک زدم که شکایت کرد و به دیه محکوم شدم با بدهی که به او داشتم شد 60 میلیون تومان. چرا با باجناقت دعوا کردی؟ او همیشه پشت سر من حرف می زد. احساس کردم در زندگی من دخالت می کند به همین دلیل از دست او خسته شده بودم که تصمیم گرفتم او را کتک بزنم. چرا اعضای خانواده ات را کشتی؟ بدهکاری به باجناقم همیشه به من استرس وارد می کرد. از سوی دیگر مادر زنم همیشه به من فشار می آورد که بدهی ام را به باجناقم بدهم. من هم پولی نداشتم که به او بدهم و همین موضوع باعث شد همیشه با همسرم درگیری داشته باشم. خیلی از زندگی خسته شده بودم تا اینکه تصمیم گرفتم به این زندگی پایان دهم. چرا پسر 2 ساله و پسر 15 روزه ات را کشتی؟ من تصمیم گرفتم خودم و همسرم را بکشم به همین خاطر حتی طناب دار هم آماده کردم تا پس از قتل همسرم، خودم را بکشم. وقتی همسرم را کشتم با خودم فکر کردم بچه هایم تنها می مانند به همین خاطر آنها را هم کشتم تا در آن دنیا همه با هم باشیم. پس چرا خودت را نکشتی؟ من ابتدا همسرم را با روسری سفید رنگی خفه کردم و بعد هم دو فرزندم را به همین گونه. وقتی تصمیم گرفتم خودم را بکشم ترسیدم و پشیمان شدم تا اینکه به بالکن رفتم و به همه گفتم خانواده ام را کشته ام، اما کسی باور نکرد تا اینکه در خانه همسایه را شکستم. پس از این پلیس آمد و مرا دستگیرکرد و به کلانتری برد. برای چه در کلانتری نگفتی که اعضای خانواده ات را کشتی؟ ترسیدم و خواستم به زندان بروم و مأموران را فریب دهم. آن روز شیشه هم مصرف کردی؟ بله. من قبل از قتل شیشه مصرف کردم و وقتی همه را کشتم، دوباره شیشه مصرف کردم و روی بالکن رفتم. ...
کاش رمان مرا مثل سیب زمینی و تخم مرغ به خارج صادر می کردند
از ناشر گرفته و توزیع کرده اند، باخبر شدم، واقعا تأسف خوردم و تعجب کردم. مگر چند نسخه بوده؟ 70 نسخه! البته ناشر نسخه انگلیسی اصلاً کتابی نداشته که برای توزیع در نمایشگاه کتاب فرانکفورت در اختیار ارشاد بگذارد. چون چاپ اول آن تمام شده و من اجازه انتشار چاپ دوم آن را به شمع و مه نداده ام. بنابراین، همان 70 نسخه هم به صورت دیجیتالی چاپ شده بود. شکل ارائه آن در نمایشگاه فرانکفورت ...
روایت تکان دهنده یک پناهجوی ایرانی
روز پیش وقتی باخبر شدم که سر از ترکیه و بعد هم یونان درآورده تا خودش را به اروپا برساند از تعجب خشکم زد. اینجا اوضاعش خیلی بد نبود، کار و کاسبی معمولی داشت اما زندگی خانوادگی خوبی نه. حالا دارد با من چت می کند، بین حرف هایش شکلک های خنده می فرستد، مخصوصا جاهایی که انگار حوصله گفتن ندارد. اولین چیزی که می پرسم این است: اینترنت از کجا می آوری؟ و می فهمم که گویا در نقطه صفر مرزی بین یونان و مقدونیه ...
شعر و داستان حوزه؛ رو به پیشرفت با آینده ای درخشان
به این عرصه شد که آن هم مربوط به زمان حضورم در تهران می شود. پس از آغاز به کار مدرسه اسلامی هنر در سال 84 ، با شرکت در کلاس های آقای مصطفی مستور، از نویسندگان خوب و قوی کشورمان ، داستان نویسی را شروع کردم. در همان ایام، شعر و داستان را با هم کار می کردم. تاکنون هم اشعار زیادی گفته و داستان های زیادی نوشتم که به خاطر بعضی از آنها جایزه هم گرفتم. البته تخصص و علاقه ...
جمشید مشایخی: من میلیونرم!
استاد به من اجازه نداد نقشش را بازی کنم. ایشان به من گفت منظور استاد این نبوده، بلکه خواسته به شما بگوید همان طور که کار نانوا، نانوایی است کار نقاش هم نقاشی است. خواسته بگوید شما باید نقاشی بلد باشی تا بتوانی نقش مرا بازی کنی. این شد که از آقای حجت شکیبا، استاد نقاشی درخواست کردم با من نقاشی کار کنند و در این حین متوجه شدم نقاشی چقدر کار سختی است. بعد هم نقش را پذیرفتم و بازی کردم و خدا را شکر همه ...
محرم هر 10 قدم من را کتک می زد!
نونهالان ایران اسپرت بازی می کرد. آن روز خیلی دوست داشتم همراهش به محل تمرین بروم و گریه می کردم. او هم راضی شد که من را همراه خودش ببرد. مادرم کرایه مان را داد و به استادیوم خمسرشهر در خیابان عسگریه رفتیم. رسول نویدکیا در ادامه گفت: محرم تمرینش را انجام داد و بعد از آن به او گفتم بیا پول کرایه برگشت مان را نوشابه و کیک بخریم و پیاده برگردیم. محرم هم قبول کرد و هر چه مادرم پول داده بود را ...
تجلیل چینی ها از طنزپرداز ایران+عکس
نهایت به علت سکته قلبی راهی بیمارستان توس شد و دیگر او را ندیدیم. آبان ماه 94 وقتی همراه 9 نفر از 9 کشور دیگر به سفر چین دعوت شدم، به دلیل ماجرایی که از آقای صلاحی به یاد داشتم، تصمیم گرفتم تا در روز بازدید از دیوار چین، همراه گروه نباشم. دلم نمی خواست در جایی قدم بردارم که عمران صلاحی اذیت شده بود. اما هنگامی که به من گفتند باید همراه گروه باشم و هیچ راه فراری نداشتم، آقای صلاحی ...
از جاده های سیدنی تا ریو با رکابزن 40 ساله ایران
کرج رفتیم و من یک کفش دوچرخه به مبلغ 25 هزار تومان خریدم. البته پدرم دوست نداشت من وارد دوچرخه سواری شوم و می گفت، وقتم را هدر می دهم. چون ما یک مزرعه بزرگ داشتیم بیشتر علاقه مند بود کنار خودش باشم اما با این حال هیچ موقع مانع کارم نشد و کمتر کسی در آن زمان برای فرزندش یک کفش دوچرخه به قیمت 25 هزار تومان می خرید. -با چه کسی دوچرخه سواری حرفه ای را یاد گرفتید؟ کاظمی مستوفی ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (194)
وایسه عکس بگیرگیم، مال خودم نیست. - دیگه خدایی با عکس کباب و سوشی یارانه قطع نکنین بی انصافا! 8- مدرم امروز ترشی مخلوط درست کرد. به غیر از دمپایی حموم و زیرشلواری بابام بقیه چیزا رو ساطوری کرد ریخت توش. 9- یه بار بچه بودم دلم بستنی قیفی می خواست گریه کردم نشستم وسط خیابون ننم مثل دیوید بکام سانترم کرد تو جوب! دیگه آدم شدم! ...
کتابت 72 لوح با جوهر اخلاص
می شدند. موسویان افزود: برای اجرایی شدن برنامه های مربوط به کتابت قرآن فلزی لازم بود از ماه ها قبل دست به کار شوم. به همین دلیل از ابتدای این طرح تا انتهای کتابت حدود 6 ماه زمان صرف شد در حالی که کتابت قرآن بر صفحه های برنز یا برنج که با به کارگیری دو هنر حکاکی و خطاطی انجام شد، دو ماه به طول انجامید و به این ترتیب کتابت این اثر معنوی سال گذشته به پایان رسید، اما متأسفانه گرفتاری های متعدد ...
داستان عشق بانو پوری و مرتضی
نامزدی برادر سیاوش کسرایی با مرتضی و سایه آشنا شدم. سیاوش دوست زمان کودکی ام بود. قبلا ذکر سایه و کیوان و شاملو را از دوستان و آشنایانم شنیده بودم. به همین دلیل پس از نیم ساعت گفتگو به نظرم رسید که سال هاست با هم دوست و آشنا بوده ایم. حتی بعدها برای خودم تعجب آور بود که چگونه همان شب، به علت اینکه سر میز شام بشقاب دم دست نبود، من و کیوان در یک بشقاب غذا خوردیم؟... معذلک رابطه بین ما، رابطه دو دوست ...
بسیج باید حافظ انقلاب و امنیت ملی باشد
دفاع مقدس اگر ارتش که برای خودش سازمانی کلاسیک داشت و البته برای جنگ هم تربیت شده بود اگر می خواست چنین مسئولیتی را عهده دار شود که مردم را برای حضور در جنگ آموزش دهد، سازماندهی و اعزام کند که دیگر ارتش هم می شد سپاه و بسیج. سپاه ستاد بسیج است و سپاه به این منظور تشکیل شد که بتواند مردم را در عرصه دفاع و امنیت کشور وارد کند، ارتش سرباز دارد که نیروهای مردمی هستند ولی اجباری است، زمان جنگ بعد از ...
وقتی که فلز وارد نقاشی می شود
هنری اش دارد. وی خاطرنشان کرد: خود من مدت هاست روی ماشین ها کار می کنم در حالیکه می دانم شاید هیچ کس علاقه مند نباشد تا به دیوار پذیرایی خانه اش تصویر ماشین را بیاورد اما من چون به دنبال نگاه هنری خودم بودم و تمایز برایم حائز اهمیت بود این سوژه را دنبال کردم. وی در پایان گفت: در این چند سال در نمایشگاه هایی که حضور داشتم کمتر دیدم که بازدیدکنندگان راجع به آثار نظر بدهند و ...
خرده پول های تهِ حساب ها چه سرنوشتی دارند؟
ایران آنلاین / فرقی نمی کند چه زمانی و با چه انگیزه ای دست به افتتاح این حساب ها زده باشید؛ خواه یک تصمیم آینده نگرانه برای پس انداز باشد یا امید به بردن جایزه های وعده داده شده از سوی بانک مورد نظر؛ به هرحال روزی به یک شعبه از بانکی مراجعه و با دست مبارک تان، یک حساب پس انداز باز کرده اید. بعد از چند صباحی هم یا روز مبادا رسیده و به پول پس انداز شده نیاز پیدا کرده اید یا ناامید از برنده شدن در ...
از نجف تا کربلا/ سفرنامه اربعین (قسمت دوم)
بود پا را از شبستان بیرون بگذاری و خودت را روبه روی سرویس های بهداشتی جدید حرم ببینی که با پله برقی به زیرزمین می رفت! کاملا غیر ارادی، البته خدا را شکر. بعد از دو روز بند کمرم باز شد. جمعیت را دعا کردم. این فرایند یک ساعت طول کشید تا در برگشت خودم را از کوچه پس کوچه های بازار اطراف حرم نجات دادم و رسیدم باب قبله. خورشید داشت تازه طلوع می کرد. جای همه خالی توی ایوان طلا ...
سحر زکریا و علایق فرهنگی اش
کار خودش می تواند به ترویج کتاب خواندن کمک کند. باید تدابیری از سوی مسئولان اندیشیده شود تا جوانان به سمت مطالعه متمایل شوند و سطح اطلاعات خود را بالا ببرند. شاید به نظر ایده آل گرا بیایم اما این تدابیر در همه کشورها در نظر گرفته شده است. ما حتی نمی دانیم از تکنولوژی چگونه استفاده کنیم. خودم به علت اینکه برخی مردم نمی دانند از امکانات مجازی چگونه استفاده کنند، مجبور شدم تلگرام را از برنامه های تلفن همراهم حذف کنم یا مثلا کاربرد درست اینستاگرام به خوبی جا نیفتاده است. در این برنامه قرار است با یکدیگر تبادل اندیشه داشته باشید نه اینکه فقط عکس غذایی که خورده اید را بگذارید. ...
شکستِ مهاجرانِ ایرانی در ادبیات
خبرگزاری ایلنا: مهاجرت همراه خود احساسات جدیدی را در انسان به وجود می آورد. طبیعتاً این احساس جدید، نیازمند هنر و ادبیاتی جدید است. ادبیات مهاجرت را شاید بتوان همان آه نویسنده تعریف کرد. نویسنده ای دور از وطن و دلتنگ که این دلتنگی را در لفافه می پیچد تا حتی از جلوی چشم خودش هم مخفی کند. در این ادبیات خبری از خشم و خروش و عصیان نیست. ادبیات مهاجرت مؤلفه ها و مشخصه های خاص خود ...
تحریک پیشکسوت پرسپولیس علیه عادل فردوسی پور
سرویس ورزشی جوان ایرانی مهمترین و داغ ترین اخبار ورزشی: به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز ، ضیا عربشاهی درباره اظهاراتی که علیه عادل فردوسی پور طی روزهای گذشته انجام داده بود عنوان کرد:در برنامه مربوط به انتخاب بهترین بازیکنان در 90، عادل یک مقدار در حق من کم لطفی کرد و من هم روی ناراحتی حرف هایی زدم که البته در این باره زیاده روی کردم.چون از کم لطفی ایشان ناراحت بودم. وی افزود ...
شب ها از ناراحتی نمی خوابم / ویل اسمیت گفت که شاید وارد سیاست شود: به رویای آمریکایی باور دارم، هیچ جای ...
آی سینما نوشت: بازیگر 47 ساله در مصاحبه اخیر خود با هالیوودریپورتر در رابطه با وقایع سال جاری امریکا گفته: این روزها به قدری خشمگینم که نمی توانم بخوابم و به همین دلیل شاید اسمیت بخواهد این نارضایتی را در مسیر دیگری مثل سیاست وارد کند تا بتواند قدمی مثبت در جهت بهبود اوضاع – یا دست کم حال خودش – برداشته باشد. اسمیت که دیروز (چهارشنبه) در برنامه اواردز چتر با اجرای اسکات فینبرگ شرکت ...
شوهرم به قولش عمل نکرد و مرا به مسافرت خارج از کشور نبرد
شوهرم یک روز آمد و گفت که کارهای او برای رفتن انجام شده ولی برای من یکی دو روز بعد انجام می شود. برای همین او باید زودتر از من برود. وی افزود:شوهرم گفت خودش به تنهایی می رود و وقتی کارهای من درست شد از آنجا برایم بلیط می خرد و کارهایم را انجام می دهد تا من هم پیش او بروم. ولی او رفت و من تازه متوجه شدم شوهرم اصلا نمی خواسته من همراهش بروم. او در این مدت فقط کارهای خودش را به صورت جدی ...
امینی متنی 94 ساله را به صحنه می برد
شاخصه های نمایش ایرانی را هم در خود دارند، است و نمایشنامه هایی را اجرا می کنم که کمتر اجرای عمومی شده اند. نمایش جیجک علیشاه نیز همین ویژگی ها را داشت اما بر عکس برگزین که اثری کاملا تراژیک است نمایشی کمدی بود. این مدرس تئاتر متذکر شد: بعد از شک و تردیدهای زیادی که در اجرای نمایش جیجک علیشاه داشتم و خوشبختانه برخلاف نظر برخی که می گفتند این متن قدیمی دیگر قابلیت اجرا در دنیای امروز را ...