سایر منابع:
سایر خبرها
سوشا مکانی: با اختلاف بهترین دروازه بان ایران هستم | دوست دارم استقلال برنده دربی شود
می دهم. من برای نیم فصل به فولاد رفتم و همراه این تیم به عنوان قهرمانی لیگ رسیدیم. آقای فرکی مربی ما بود و بعد از قهرمانی از فولاد جدا شد و به سپاهان رفت. من هم، چون با نظر ایشان به فولاد رفتم، ترجیح دادم جدا شوم و پیراهن تیم دیگری را بپوشم. از باشگاه استقلال با من تماس گرفتند. من هم به دفتر آقای نظری جویباری رفتم. فقط دارم عین واقعیت را می گویم و دوست دارم اگر خواستید از افرادی که در جلسه حضور ...
سوشا مکانی: لیست تیم ملی دستوری است / امیدوارم استقلال برنده دربی شود
بودنم هم قصد و غرضی ندارم. پس چرا چند سال قبل پرسپولیس را برای بازی انتخاب کردی؟ کمی مفصل است اما برای تان توضیح می دهم. من برای نیم فصل به فولاد رفتم و همراه این تیم به عنوان قهرمانی لیگ رسیدیم. آقای فرکی مربی ما بود و بعد از قهرمانی از فولاد جدا شد و به سپاهان رفت. من هم چون با نظر ایشان به فولاد رفتم، ترجیح دادم جدا شوم و پیراهن تیم دیگری را بپوشم. از باشگاه استقلال با من تماس ...
از مطلق نگری در امان ماندم
خواندید؟ با اینکه از ما 6 خواهر و برادر، چهار نفرمان دانشگاه تهران پذیرفته شدیم اما واقعیت این است که من همچنان از درس و کلاس بیزار بودم. از همان روزهای کودکی از اقتدار و جدیت پدرم بدم می آمد، چون از واهمه پدر درس خواندم و دانشگاه رفتم. برادر بزرگ ترم تنها کسی بود که ابتدا راهی سپاه دانش شد و بعد کنکور شرکت کرد و به مدرسه عالی بازرگانی رشت رفت؛ ازآنجایی که تنها بود سال بعد به من گفت اجازه ات ...
خواننده ای که سبک خواندنش برای خودش هم عجیب است/ قصه مردی که 2هزار فرزند دارد+ فیلم
خیرخواهانه خود گفت: 300 خیر هستیم که در یکسال 2000 بچه یتیم را تحت پوشش قرار دادیم. یکسال پیش بعد از فرمایش مقام معظم رهبری درباره کمک های مومنانه، تصمیم گرفتیم کاری برای سبد کالا و ارزاق مردم انجام دهیم. بچه های ما در سنین مختلف هستند به طور مثال از بچه یکساله تا دختر دانشجوی کارشناسی ارشد تحت پوشش قرار گرفته اند. البته این کمک ها به همین جا ختم نمی شود، اگر فرزند پسر باشد تا زمان پیدا کردن کار و اگر ...
آیا مرگ علی انصاریان توطئه بود؟
.... چون وضعیت ایشان به سمت بدتر شدن می رفت و سی تی اسکنش هم – که بعدا جنجال برانگیز هم شد – بد بود، به فکر این افتادیم که تمهیدات تنفسی بهتری داشته باشد. چون من در 5 ماه آخر هم پزشک مرحوم آیت الله کنی هم بودم، عموی آقای انصاریان (برادر شیخ انصاریان) با من تماس گرفتند و گفتند دیشب پسر برادر مرا ویزیت کردید، لطف کنید بیایید و روند کار را ادامه بدهید. بنده گفتم شرایط سخت است و درگیری هایم زیاد است اما ...
مقصد؟ هر جایی جز اینجا
مادام بواری نیستم. من مَردَم. اواخر دهۀ هشتاد در بیمارستانی در نیویورک به دنیا آمدم و برای رفتن به خارج کلی وقت آزاد دارم؛ پیوسته به این کار ترغیب شده ام. این حق مسلم من است؛ و اصلاً متأهل نیستم. اما، اگر هم روزی متأهل بشوم، یقین دارم در ماه عسل هم در خیال خودم به ماه عسل خواهم رفت. نه، من باتجربه ام؛ مرغ همسایه همیشه غاز است. شش سال پیش، پس از تحصیلاتم در کالج، به مراکش رفتم. از آن ...
از برگرداندن کیف زوج لهستانی تا اهدای قلب پسر راننده/دانشگاهی به نام تاکسی
خبرگزاری میزان - بیست و هشتمین قسمت از برنامه دعوت میزبان دو پیرمرد بود، ابراهیم دهباشی و علی حسن ظفری دو تن از رانندگان تاکسی تهران بودند؛ دهباشی در آغاز گفت: 13 سال در شهر خودمان خامنه بودیم بعد به تهران آمدم چند سال در شرکت شیر پاستوریزه تهران حسابدار بودم، اما فکر کردم کاری برای خودم داشته باشم تاکسی برای من یک دانشگاه بود حدود 52 سال است که راننده تاکسی هستم. دهباشی در ادامه با ...
رازگشایی از ماجرای ناپدید شدن دختر جوان
وآمد می کردند که یکی از آن ها صادق بود. دانشجوی رشته پزشکی که پیش از این با دختر جوان دوست بود. رابطه او با آوا و رفت وآمدهایش به خانه دانشجویی و داشتن کلید خانه، باعث شد به پسر جوان مشکوک شویم و به تحقیقات از او بپردازیم. بیشتر بخوانید فقط و فقط خودتان رمز را وارد کنید ادامه تحقیقات صادق، اما اصرار داشت از سرنوشت آوا بی خبر است و نمی داند چه بلایی سر او آمده ...
تهدید های زن میانسال به قیمت جانش تمام شد
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، ساعت 9 شب شنبه 11 اردیبهشت، خبر قتل زنی میانسال در خانه دوستش به پلیس اعلام شد. صاحبخانه در تحقیقات به مأموران گفت: من تنها در یک خانه دو طبقه قدیمی زندگی می کنم. دوستم امشب در خانه من میهمان بود. ساعتی بعد کسی زنگ خانه را زد، چون من سرگرم آشپزی بودم دوستم برای باز کردن در به طبقه پایین رفت، اما دقایقی بعد متوجه صدای فریاد های او شدم با عجله پایین رفتم ...
وفای به عهد آرپی جی
همشهری آنلاین _ سروش جنابی: این بازیکن استقلالی که افتخارات زیادی در کارنامه ورزشی اش دارد، چندسالی است مدال خوش رنگ خدمت به گردن آویخته و مشغول خدمت رسانی به اشخاصی است که قصد دارند از دام اعتیاد رهایی پیدا کنند. او 12 سال پیش که در کانون ترک اعتیاد ندای ایمان رهیافتگان منطقه 19 بستری شد، عهد کرد پس از بهبودی خدمتگزار کسانی باشد که مثل خودش دوست دارند غول اعتیاد را شکست بدهند. حالا سال هاست که ...
روایت مردی با 400 فرزند!
. همه ما دوست داریم خانه و ماشین آنچنانی داشته باشیم اما طمع پایانی ندارد و اگر وارد مسابقه ثروت اندوزی شویم، بی پایان است. من هنوز بچه های تحت پوششم را ندیده ام.به دخترم می گویم تو تنها نیستی! خدا به همه توفیق بدهد وارد این خط و مسیر کمک شوند. *دوست دارم هرروز بیشتر کمک کنم همیشه سر نماز از خدا خواستم اول دست بده به من بدهد و بعد به من مال بدهد و این خیر را از من دریغ نکند. دقت کنیم تو چشم خدا همه فقیر هستند و همه در درگاه او فقیر هستیم.دوست دارم هر روز این کمک ها و حجمش بیشتر شود. انتهای پیام/ ...
بازداشت قاتل داعشی زن تهرانی!
.... وی افزود: ترانه از دوستانم است که امشب به خانه ام آمد و در آشپزخانه با هم در حال آشپزی و صحبت بودیم که ناگهان زنگ خانه به صدا در آمد که ترانه دید من سرگرم آشپزی هستم پیشنهاد داد که خودش در را باز می کند. سار ادامه داد: ترانه برای باز کردن در به پایین خانه رفت که پس از چند دقیقه فریاد های ترانه به گوش رسید که با عجله خودم را به طبقه پایین رساندم که در همان لحظه یک مرد از ...
مجید رسم شهادت را از برادرش طاهرآموخت
مجید ببینیم. طاهر مربی و معلم مجید بود و حالا شاگرد می خواست راه معلمش را بپیماید و عاقبت مجید نیز در همین مسیر به شهادت رسید. کودکی های مجید چطور گذشت، چه خصوصیات اخلاقی داشت؟ داداش مجید یک بچه ساکت با چهره مظلوم بود. البته هیچ وقت زیر بار ظلم نمی رفت و همیشه از حق خودش و آدم های ضعیف تر دفاع می کرد. از چهار سالگی شروع کرد به یادگرفتن قرآن و در هشت سالگی یک قاری قرآن بود. می ...
که اردیبهشت 1364 آسمانی شد بچه محله بنفش در شلمچه آسمانی شد
مختار وقتی به سن خدمت رسید، راهی شد. جنگ و تجاوز بعثی ها هم او را نترساند. همه نگرانی برادرم از تنهایی پدرم در کار کشاورزی بود. دائم تماس می گرفت و می گفت من فقط ناراحت شما هستم، ناراحت بابا هستم که دست تنهاست و کاری از دستش برنمیاد. آخرین روز ها هم تماس گرفت و گفت تا دو ماه دیگر خدمتم تمام می شود و برای کمک به شما می آیم. برادرم 22 ماه در منطقه خسروآباد و آبادان و شلمچه خدمت کرد. ...
شهید طوسی از من خواست شعری برای اعزام بسرایم/ بهر فتح کربلا... به ما جلوه داد
برادرانم داشت، این دوستی به من نیز منتقل شد و شدت گرفت. تا جایی که شهید طوسی مرا به اسم صادق جان صدا می کرد و یادم نیست غیر از این صدایم کرده باشد. آن زمان شغل شما چی بود؟ من آن زمان شاغل در صدا و سیما بودم و به خاطر اینکه فضای معنوی وخالصانه ای در سپاه وجود داشت شب ها برای خوابیدن و نگهبانی به سپاه می رفتم و با بچه های سپاه بیشتر می جوشیدم. خب داشتید می فرمودید که شهید ...
قتل هولناک زن تهرانی در خانه دوست
را زدند. دوستم آیفون را برداشت و چون گوشی اش خراب بود و صدا نمی آمد، به مقابل در رفت تا ببیند چه کسی پشت در است. بعد از رفتن دوستم ناگهان صدای جیغ و فریاد شنیدم و سراسیمه از خانه خارج شدم و دیدم دوستم در طبقه همکف و داخل راهرو غرق در خون روی زمین افتاده است و همزمان مردی سراسیمه از در خانه خارج شد. وی ادامه داد: من در طبقه دوم خانه ساکن هستم و طبقه همکف خالی است و آن مرد را نشناختم. ...
انگیزه پسر جوان از قتل زن مورد علاقه اش چه بود
، گفت: من در این خانه تنها زندگی می کنم و دوستم ترانه هم گاهی به دیدن من می آمد. او امشب مهمان من بود و لحظه حادثه من داخل آشپزخانه مشغول آماده کردن شام بودم که صدای زنگ خانه ام نواخته شد دستم بند بود و ترانه برای باز کردن در به پایین رفت و لحظاتی بعد صدای دلخراشی به گوشم رسید و به سرعت خودم را به طبقه پایین رساندم که دیدم ترانه خونین نقش بر زمین است و مرد جوانی هم با دیدن من به سرعت از خانه فرار ...
زن 26 ساله: صیغه دایمی (99ساله) براتعلی شدم
عاشقانه ای را آغاز کردیم. چندماه بعد متوجه شدم همسرم به مواد مخدر آلوده است ولی من که به او علاقه مند بودم، نه تنها او را منع نکردم بلکه با تشویق و ترغیب همسرم، خودم نیز پای بساط مواد مخدر نشستم تا به قول معروف غم و غصه هایم را فراموش کنم. چند سال بعد در حالی که خودم نیز به شدت معتاد به مصرف مواد مخدر شده بودم و جنین دو ماهه ای را باردار بودم، متوجه شدم که همسرم رفتارهای مشکوکی دارد و پیامک های زیادی رد ...
روایت متفاوت و مستند از اتهام شیمیایی 2018 در دوما سوریه
، بعد از من دکتر فاتح مدیر آن شد، و بعد خانم دکتر امانی تقریبا از اواخر سال 2015 تا زمان آزاد سازی آن توسط ارتش عربی-سوری مدیر آن بود. موافقید منزل خانم دکتر امانی که مدیر بیمارستان بود را به شما نشان دهم؟ منزلش نزدیکه، تقریبا 500 متر، با اینجا فاصله دارد. بفرمایید. محمد ادبی بللو، پدر خانم دکتر امانی: تقریبا در پنج ماه اول آغاز بحران، یک دکتر سلیم نامی بود که مدیر بیمارستان کهف ...
اتهام جنسی دختر نوجوان علیه پسر 24 ساله
که با آن مواجه بودم ترک تحصیل کردم و متاسفانه به تدریج به سمت فساد اخلاقی کشیده شدم تا جایی که مدتی از منزل فراری شدم و سر از خانه های فساد درآوردم اما پس از مدت کوتاهی متوجه اشتباه خودم شدم و توبه کردم. در حالی که تصمیم گرفته بودم زندگی سالمی داشته باشم با آصف آشنا شدم او نیز مدتی بود که اعتیادش به شیشه را ترک کرده و به مصرف مشروبات الکلی روی آورده بود و به دلیل بیکاری در حاشیه شهر مشروبات الکلی ...
اندکی بنشین که باران بگذرد منتشر شد/عاشقانه ای از همسر معلم شهید امیرحسین موسوی
.... نفسم توی سینه حبس شده بود. شوکه شده بودم. آن روز، روزی که به عقد او درآمدی، روزی که با این ازدواج سرنوشتت تغییر کرد، درست روزی بود که خداوند به روح من حیات بخشید. روزی که زاده شدم. هرگز فکر نمی کردم که قرار است یک روز عاشقانه های از جنس نورِ تو را قلم بزنم. سرنوشت این گونه بود که سال ها بعد، با تو و زندگی ات گره بخورم و سرنوشت خودم هم تغییر کند. عزمم را بیشتر جزم کردم و با ...
محبی: امیدوارم با انتخابی بهترین کشتی گیر انتخاب شود/به هیچ چیز جز مدال المپیک فکر نکردم
چیزی مشخص نیست. آنها گفتند دوست داریم تو در ایران محک بخوری. درخواست من هم این بود با توجه به تمریناتی که داشتم فرصت دهند خودم را نشان دهم تا هر کسی که لایق است به المپیک اعزام شود. محبی درباره اینکه در چند اردو به تیم ملی دعوت نشده ، تصریح کرد: چند اردوی اول بعد از انتخابی جهانی مصدومیت داشتم. نظر کادر این بود در اردوها نباشم. یک اردو قبل از مسابقات آسیایی شرکت کردم اما چون پدرم مریض ...
بازیگر سریال احضار: در کودکی تحت تاثیر خسرو شکیبایی و مادربزرگم بودم + عکس
مینو سراغ شما آمد؟ ابتدا نقش شیده پیشنهاد داده شد، آن مقطع مشغول بازی در سریال می خواهم زنده بمانم بودم و در آن لحظه به فاکتورهایی همچون همکاری با آقای افخمی و کار برای ماه رمضان بسنده کردم و نمی توانستم کل فیلم نامه را مطالعه کنم بنابراین خواستم دیالوگ ها را برایم ارسال کنند تا با روحیات شیده آشنا شوم. نقش را دوست داشتم و حتی قرارداد بستم و تست گریم هم دادم، سپس شرایطی برایم به وجود ...
پیکر زخمی و لب های ترک خورده شان را هرگز ازیاد نمی برم
آرامش بدهید. شما خودتان در سن 16 سالگی همسر شهید شده و همین روز ها را در دوران دفاع مقدس گذرانده بودید؟ من خودم همسر شهید بودم و شرایط دخترم را به خوبی درک می کردم. خیلی به مریم روحیه می دادم. وقتی همسر مریم شهید شد بعضی ها که به خانه ما می آمدند به مریم می گفتند چرا همسرت را فرستادی؟ من هم می گفتم ممکن بود بماند، اما همان موقع در خیابان تصادف کند و بمیرد. اینکه این اتفاق افتاده و ایشان شهید شده یعنی خدا ما را خیلی دوست دارد. روز هایی که بر دخترم (همسر شهید مهدی نوروزی) گذشت، تکرار روز های بعد از شهادت سلیمان بود. به فاصله چند سال بعد همان احوالات برایم تکرار شد. ...
فروغ شعرم را حفظ بود
شاعر تازه کار بودم؛ اما سیمین بهبهانی صاحب کتاب و جایگاهی مشخص بود و همه وی را در شعر و ادبیات قبول داشتند؛ به همین دلیل دوستی ما در حد سلام و ادای احترام بود؛ اما بعد از انقلاب که وی به کانون نویسندگان آمدند، آشنایی من با ایشان بیشتر شد. نامه نگاری من با وی هم مربوط به همین زمان است. به خاطر دارم سال 46 که کانون نویسندگان تشکیل شد، من یکی از اعضای ابتدایی آن بودم. در آن زمان خانم بهبهانی در کانون ...
قتل همسر به خاطر بچه دار نشدن
...، بعد از یک ماه به تهران برگشتم به خانه پدرزنم رفتم تا با همسرم آشتی کنم. وقتی زنگ خانه شان را زدم همسرم با فحاشی و داد و فریاد من را از خانه بیرون انداخت. خانواده اش هم از او حمایت می کردند. بعد برادرش به سراغم آمد و من را هل داد. از خانه شان خارج شدم، اما آن ها بازهم به من فحاشی می کردند. آنقدر عصبانی شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم. به سمت ماشین رفتم یک چاقو برداشتم و به خانه برگشتم به ...
روایت مردی که از امتحان الهی سربلند بیرون آمد
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سیما ؛ او ادامه داد: کارگر بنا بودم اوایل ازدواج حدود 5 ماه به خانه مادرم رفتیم. بعد سراغ چاه کنی رفتم، خانه ای ساختم و به آنجا رفتیم. صاحب سه فرزند شدیم. بعد از به دنیا آمدن فرزند سوم کم کم خانم ام بیمار شد و خودم کارها را انجام می دادم. محمد برمایی کارشناس برنامه در این بخش راجع به موضوع مهریه صحبت کرد و گفت: موضوع مهریه مشکل دختر و پسر نیست بلکه مشکل دو ...
برخی قهرمان های منطقه مسافرکشی می کنند!
...> در آن مقطع اتفاقی بود، اما اطمینان دارم اگر اتفاقی وارد کاراته نمی شدم، در آینده بی شک سراغ این رشته رزمی می رفتم. چون واقعاً عاشق مبارزه بودم. از همان دوران کودکی عاشق بروسلی و جکی چان بودم و حسابی با بچه های مردم و به ویژه 2 خواهرم به خیال خودم با فنون کاراته که از فیلم ها یادگرفته بودم، مبارزه می کردم. چون برادر ندارم، خواهرهایم که از خودم بزرگ تر هستند، همواره نقش حریف ورزشی برایم داشتند و ...
سپهبد علی صیاد شیرازی
مشهد بودم، اما پدرم به واسطه ی این که ژاندارم بود، از درگز به مشهد، رفت و آمد می کرد تا این که به گرگان منتقل شد و در همین شهر، تحصیلات ابتدایی را تمام کردم. بعد به شاهرود رفتیم و از آن جا به آمل و گنبد و از گنبد دوباره برگشتیم گرگان. در سال1323 متولد شدم. دو خواهر و شش برادر بودیم که یک برادرمان در جوانی به رحمت خدا رفت. تیمسار! خیلی دوست دارم خاطره ای از دوران کودکی تان بشنوم. چیزی ...