سایر خبرها
واریز سه میلیارد برای نجات دو اعدامی
و این پسر از مرگ نجات پیدا کرد. بنابراین پرونده او برای رسیدگی دوباره به شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و این بار پسر جوان صبح دیروز در مقابل هیأت قضائی همین شعبه قرار گرفت. در این جلسه پسر جوان به قضات گفت: من قصد جنایت نداشتم و آن روز تنها به هواخواهی پسرعمویم دست به این اشتباه زدم. پس از آن هم وقتی مادر قربانی حاضر به رضایت شد، خانواده خودم و تمام فامیل هرچه خانه و آپارتمان ...
پسر هاشمی مسئول ساماندهی اراذل و اوباش و تخریب ها بود
به هاشمی گفتم جریان اجتماعی به سمت احمدی نژاد رفته بود و تقصیر خود شما بود. طبیعی است که بسیجی ها به شما رأی نمی دهند. گفت: چرا؟ گفتم: فیلم درست کردی، پسرت مهدی اسمش را گذاشته مارمولک2! منظورم فیلم انتخاباتی اش بود. وقتی این جریان را گفتم به فکر فرو رفت... ایشان در میزگردی با دخترها و پسرها نشسته بود. در آنجا آقای هاشمی گریه می کند! تا ایشان گریه می کند می گویند کات، فیلم خراب شد. از نو! آقای هاشمی عصبانی می شود و می گوید: یعنی چه؟ من را مسخره کردید. مگر گریه کنم چه اتفاقی می افتد؟! پسرش می گوید: بابا غصه نخور ما در حال ساخت مارمولک 2 هستیم ! ...
باقری: ما با جمع بندی خودمان یک لایحه برای الگو نوشته ایم/کشوری: اگر الگو را نقشه جامع اداره کشور ...
دعوت شدم بنده به دوستانی که من را دعوت کردند در آن جلسات گفتم که شما در دو ساعت می خواهید کدام بُعد از الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت را بحث کنید؟ ببینید حتی در امور تدوین الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت که در سازمان مدیریت بود فرصت بحث کافی به کارشناسان داده نمی شد در حد اینکه یک کسی دو ساعت بیاید. مثلاً شما خودتان بعداً این نقشه ی راه ما را که در قم بعد از 15 سال مطالعه ی ما راجع به الگوی اسلامی-ایرانی ...
90/ تهامی ماجرای سپاهان را تایید نکرد
. داستان چه بود؟ هر مربی سلیقه خودش را دارد و من تشخیص می دادم آنها بازی نکنند. من تمرینات را نگاه می کردم و بازی می دادم. وقتی خوب تمرین نکنی نباید بازی کنی. 90: در حد لیگ برتر بودند؟ شاید اگر خوب تمرین می کردند بودند. 90: درست است که قرار بود پدرش کمک کند ولی چون پول نداد بازی نکردند؟ پدر آنها با آقای ملکی کار اختصاصی می کرد و دوست نزدیکش ...
90/ همین پنج شنبه قبل پای سریال کیمیا گریه ام گرفت
شده بود. وقتی رفت انگار پشت و پناهم را از دست دادم و احساس کردم تهی شده ام. خداوند همه پدران اسیر خاک را رحمت کند. می توانم بگویم آشنایی با همسرم بهترین حادثه زندگی ام بود زمانی که به لحاظ روحی و روانی در شرایط خوبی نبودم با او آشنا شدم و از این بابت خیلی خوشحالم و حالا 13 سال است که در کنار هم زندگی می کنیم که امیدوارم همچنان تداوم داشته باشد. * بهترین هدیه زندگی ام را از خداوند گرفتم ...
کی روش ناجی فوتبال نیست/ سرخابی ها 15 سال است بازیکن نساخته اند!
شما حضور کی روش در ایران به فوتبال ما کمکی کرده است؟ - کی روش در فوتبالی مطرح شده که کاروانش از دنیا عقب افتاده است. مهاجرانی پدر فوتبال امارات است، این را خود آنها می گویند و حالا فوتبال آنها در حال جلو زدن از ماست. قطر،لبنان یا فلسطین هم آنقدر قوی شده اند که دیگر حریف ما می شوند. در این فوتبال اگر بخواهیم فاکتور منطقی در دست داشته باشیم می توانیم خیلی راحت بگوییم تعداد گل های یک سال لیگ ما ...
گریه های تلخِ شیرین!(پاورقی)
- این فکر احمقانه را کنار بگذار، فکر کردی که چه کارت می کنند؟ به خصوص وقتی معلوم شود تو دختر مهندس یوسفی ، زندانی سیاسی مخالف شاه هستی ، لابد... حرفم را قطع می کند و می گوید: اهمیتی ندارد، من فقط در این لحظه نگران مادرم هستم . تازه چه ربطی به پدرم دارد؟ می گویم : پس من چه ؟ من بعد از تو چه کار کنم ؟ صدایش می لرزد و با گریه جواب می دهد: محمود! عذابم نده ، تو در تمام این سال ها ...
سومین نشست خبری جشنواره موسیقی فجر برگزار شد
و طبیعتا سازهای بادی را هم داریم. قطعه شور عشق هم تغییراتی دارد و طولانی تر خواهد شد. علاوه بر آن قسمت بداهه نوازی سه تار مسعود شعاری را در این اجرا خواهیم داشت. مسعود شعاری نیز در همین باره گفت: این اتفاق بعد از 14، 15 سال می افتد فکر می کنم زمانی که ما این پروژه را کار کردیم اولین تجربه ای بود که به این شکل روی یک ساز ایرانی انجام می شد و در زمان خودش کار نوعی بود. در حال حاضر که می ...
خاطرات خواندنی قرائتی از سیلی امام(ره) و نماز شهید بهشتی
ماموران شاه وارد مدرسه شد و شروع به فحّاشی و قُلدری کرد. من شاهد بودم حضرت امام که بیست و چند سال بیشتر نداشت، جلو آمد و چنان سیلی بر صورت او نواخت که برق از گوشش پرید. *شیراز ، شهر ملا صدرا شهید مطهری(ره) می گفتند: من دوست دارم هوای شیراز را تنفّس کنم. گفتند: چرا؟. جواب داد: چون ملاصدرا در این شهر نفس کشیده است. *مساحت سرم که زیاد نشده! شیخ انصاری(ره) در زمان گمنامی ...
خواننده جوان آبادانی با صدایی از جنس دفاع از هنر بومی
که امروز حتی اگر کار تکراری و یا بازخوانی می خوانم با تاسی از فضای آن ایام، امضای خودم را هم پای آن داشته باشم. موسیقی بعد از ضرب با قابلمه در کنار خانه و خانواده، چه زمانی برای تو شکل جدی تری به خود گرفت؟ - سال 67 بود که به بندرعباس نقل مکان کرده بودیم، در گروه سرود مدرسه عضو شدم و پیامد آن 3سال متوالی عنوان تک خوان برتر مدارس کشور را کسب کردم. پس شاید اولین بار در ...
در میدان تجربه
را به عنوان سپاهی دانش تعلیم معلّمی می دادند، بر انسجام پذیری ذهنم افزودند، ضمن آنکه فرزند یک پلیس بودم و دیسیپلین شغلی پدر نیز در انظباط پذیری ذهنم اثر نهاده بود. به دلیل این آمادگی ها علاقه ام به معلّمی که از کودکی با من بود شدّت یافت و معلّم شدم و با دانش آموزانم تئاتر کار کردم با شیوه ای که می کوشیدم روشمند و آموزشی باشد. سپس امتحانات "انستیتو مربّیان هنری" متعلّق به آموزش و پرورش را با رتبه ...
شهریار آقایی: با چماق نمی شود اعتماد مردم را کسب کرد
...> بسم الله الرحمان الرحیم . حدود 30 سال است که در کرج ساکن هستم و خودم را کرجی می دانم ودر دوره های مختلف زمانی فعالیت های سیاسی و اجتماعی زیادی در شهرستان کرج داشته ام. به عنوان نمونه از مجلس پنجم به بعد به صورت مستقیم در کرج کار سیاسی داشتم و در انتخابات دوم خرداد سال 76 مسول ستاد کارگزاران کرج و یکی از افرادی بودم که در افزایش آرای آقای سید محمد خاتمی در کرج نقش آفرینی مستقیم داشتم. در ...
کریم انصاری فرد: به پرسپولیس تعصب دارم/ امیدوارم قهرمان لیگ شود
تیم را انتخاب کنم. اولین بار چه کسی به تو پیشنهاد حضور در تیم پانیونیوس را داد؟ آن زمان در ایران بودم. یادم می آید که در خانه بودم و مدیر این باشگاه با من تماس گرفت. او به من گفت که فیلم بازی هایت را دیده ایم و حاضریم تمامی شرایط مورد نظرت را قبول کنیم. بعد از تحقیق در مورد پانیونیوس و صحبتی که با مدیربرنامه هایم داشتم، تصمیم گرفتم به یونان بروم. آنجا همه چیز را بررسی کردم و ...
محرم نویدکیا: برخلاف میلم در سپاهانم
حاشیه های فوتبال دیده ایم اما محرم نویدکیا با این که الان خودش می گوید به شدت با مدیریت و حتی رییس کارخانه مشکل دارد هیچ وقت این مشکلات را علنی نکرده و به عنوان یک چهره یاغی و معترض شناخته نشده. دوست ندارم تیمم وارد حاشیه بشود و وقتی این اتفاق می افتد من خودم بیشتر اذیت می شوم. واقعا اعتقاد دارم اگر سپاهان نبود من هم نبودم. یک دلیل دیگرش هم این است که فوتبال ایران اینقدر احتیاج به حرف زدن و ...
روش پس گرفتن پول در خریدهای آنلاین و اینترنتی
شرکت خصوصی می سپارد. بعد از چند دقیقه انظار، تماس من به یکی از کارشناسان شرکت داده ورز سداد وصل شد. وقتی مو به مو مراحل پیگیری ام را برای کارشناس مربوطه توضیح دادم، ایشان لطف کردند، بزرگواری کردند، یک راه حل ساده جلوی پای ام گذاشتند: خب پول تان را تشریف ببرید از جایی که خرید کردید پس بگیرید! از بهت و تعجب هولناکی که بر من مستولی شده بود بگذریم؛ بر خودم مسلط شدم و گفتم: استاد! برادر! این ...
استاد علی اکبر قاضی زاده
نام محمد علی نیک عهد، برای آن که بقیۀ زمین های او قیمت پیدا کند، این مدرسه را ساخت و تا دو سال مدرسه به نام او بود . در دبستان و دبیرستان، شاگرد برجسته ای نبودم. به شعر و ادبیات کمی گرایش داشتم. در دبیرستان، شعر می گفتم و داستان می خواندنم. دلم می خواست پزشک شوم که از سر دیپلمۀ دبیرستان دهخدا خیلی زیاد بود. خودم را هلاک کردم تا موفق شوم. آن زمان کنکور را در شش نوبت برگزار می کردند؛ هر ...
اگر کودکتان به کیفتان سرک می کشد!
خانواده ایرانی - چند سال پیش در لابی هتلی منتظر پذیرش بودیم که متوجه شدم دختر کوچولویی آمده سراغ چمدانمان و سعی می کند در آن را باز کند. حس کردم شاید مادر و پدر این کودک که با بی خیالی مشغول کار خود بودند، نتوانسته اند فرزندشان را خوب تربیت کنند... آن روز کمی جا خوردم اما امروز که خودم بچه دار شده ام، می فهمم که کودکان چقدر کنجکاوند و کنترل آنها گاهی چقدر سخت است. آنها دوست دارند هر ...
تنها لژیونر ایران در عراق: اینجا امنیت کامل وجود دارد
ایران به گفتگو بنشیند: *چه شد که سر از فوتبال عراق درآوردی؟ به واسطه دو دوست قدیمی در فوتبال عراق، دو ملی پوش سابق این کشور صالح صدیق و حوار ملامحمد. *چه شناختی از فوتبال شان داشتی؟ از فوتبال باشگاهی عراق شناخت چندانی نداشتم. ابتدا قضیه را جدی نگرفتم اما وقتی رفتم و شرایط را دیدم، باورم نشد. *تو در فوتبال ایران با راه آهن به اوج رسیدی اما آرام آرام تیم ملی را از دست ...
جزئیات منتشر نشده از ترور شهید هسته ای
آیات مربوط به شهدا مقابلم می آمد و به من آرامش می داد. اوایل که حادثه ترور اتفاق می افتد، یک دلتنگی زیاد شامل حال افراد می شود. یک روزی خیلی دلتنگ شده بودم فقط دوست داشتم که داریوش در کنار ما حضور داشت، البته آرمیتا هم همینطور بود، چند روز بعد از شهادت داریوش با آرمیتا از مزار برمی گشتیم، من از فاصله دور پدرم را دیدم و به آرمیتا گفتم که بریم پیش بابا و دقت نکردم که او برداشت دیگری می کند، به ...
کاغذ باطله...
مراجعه کننده زنی 29 ساله است که با مراجعه به مرکز مشاوره فرماندهی انتظامی استان گلستان،داستان زندگی خود را برای مددکار این مرکز این گونه شرح می دهد: فرزند سوم یک خانواده 5 نفری هستم که دارای یک خواهر و یک برادر بزرگتر از خودم هستم؛زمانی که 17 ساله بودم در یک محفل دوستانه با پسری آشنا شدم.او به من ابراز علاقه کرد و من شیفته وی شدم. تا آن روز کسی به من ابراز محبت نکرده بود و ...
نه فمینیستم نه بی حجاب نه سیاستمدار؛ من یک نویسنده ام!
... یثربی: شاید به خاطر این بود که هیچکس به بوسنی توجه نمی کرد و من خودم را جای زنان بوسنی می گذاشتم ان شالله در کارهای آینده ام قصد دارد به سوریه نیز بپردازم. من یک دختر 22 ساله بودم که برنده بهترین کتاب سال دفاع مقدس در رشته تئاتر و فیلم نامه شدم؛ به خاطر اینکه بسیاری از دوستانم را در زمان جنگ از دست داده بودم. من یک سفر گروهی به لبنان داشتم که می خواهم خاطرات آن را بنویسم ...
کامیابی نیا: کروش و برانکو از یک جنس هستند /تغییر سیستم پرسپولیس لطف بزرگی در حق من بود
تو داده است؟ در این زمینه مثل مادرم هستم. دوست دارم چیزی که می خواهم را به دست بیاورم و او هم در زندگی اش برای رسیدن به هر چیزی زحمت کشیده است. او در این سال ها هم خیلی دنبال کارهایم بوده است. البته پدرم هم نقش بزرگی در زندگی ام دارد اما این خصوصیت اخلاقی ام به مادرم رفته است. از همین طریق می گویم که دست هردوی آنها را می بوسم و برای اینکه ثابت کنم فرزند آنها هستم، برای پرسپولیس جانم را هم می ...
گفتگویی با مادر خانواده پنج شهید سجادیان از اهالی روستای جورد رودهن+فیلم
من اولین شهید نبودم و آخرین آنان نیز نخواهم بود. زیرا تا ظلم هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هم هستیم چرا که ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست. وقتی پدر می خواستند به جبهه بروند در اثر کهولت سن بیماری ها و دردهای متعددی داشتند. زانویشان درد می کرد و معده شان ناراحت بود. من مانع می شدم و می گفتم که پدر شما چهار فرزندتان را در راه خدا داده اید خواهش می کنم که ...
قول سردار غیاثی به مادر شهید صمدیان/ همانجایی که زیارت عاشورا می خواند علی را دفن کردیم
که تفاوت سنی زیادی با خودش نداشت تاکید می کرد از نماز اول وقت، نماز شب و قرآن غافل نشود. حسن صمدیان برادر شهید نیز با بیان اینکه در هنگام شهادت برادرم، 15 ساله بودم، افزود: در آخرین خداحافظی، چون حالت چهره علی با همیشه فرق می کرد بعد از رفتن او، به مادرم گفتم؛ علی دیگر برنمی گردد که مادرم از این حرف ناراحت شد و گفت پسرم را به امام زمان (عج) سپرده ام از قسمت باشد برمی گردد. وی ...
سرمربی قهرمان:بزرگترین اشتباه من اعتماد بود!
...> من محرم را وسط نینداختم. من مخالف این کار بودم که بازیکن در این موارد که مربوط به باشگاه است، دخالت کند ولی وسط جلسه ای که با دکتر خلیلیان و محرم داشتیم، ایشان گفتند وضعیت مالی خوب نیست، محرم با بچه ها حرف بزند. من هم گفتم اختیار با شماست. خودم هم 300 میلیون پاداش قهرمانی را بخشیدم و 200 میلیون از قراردادم کم کردم. وقتی هم جدا شدم، یک ریال اضافه نگرفتم و فقط تا همان روزی که کار کردم، دستمزد خواستم ...
گل فروش هایی که با کمک پیمان ابدی قهرمان ملی شدند
رئیس جمهور ایران بودم، هر کاری یک سری مدرک و عکس دارد، ضمن این که شما این شاگردهایی که الان مسابقه می روند بیاورید ببینید اینها شاگرد کی بودند و از کجا آمدند. پدر و مادرهای اینها خودشان دست بچه هایشان را به دست من دادند شما هم می دانید. ما در استخر امجدیه کار می کردیم من با مسئول استخر صحبت کردم گفتم شما شیرجه را مجانی کنید اتفاقی نمی افتد. آن زمان سال 78-79 که یک میلیون تومان برای حقوق یک نفر ...
روحانی گفت تلویزیون خودمان ارزش دیدن ندارد
آقای هاشمی، کارگزاران و دیگرانی که تمایل به آقای هاشمی و جناح چپ دارند، برای آنها یک فاجعه بود. آنها بعد از هشت سال حکومت در دوره اصلاحات تصور می کردند کشور کاملا تمایل به سمت لیبرالیسم پیدا کرده است اما ناگهان احمدی نژاد آمد. * هنگامی که فرمانده نیروی انتظامی شدم به عنوان فرمانده ناجا دیداری با آقای خاتمی در کاخ سعدآباد داشتم. اواخر تیرماه، روزهای آخر ریاست جمهوری شان بود. از ایشان علت ...
عمر برف است و قرارداد، آفتاب تموز
؛ مخالف بودن اما راضی شون کردم. می گفتن همینجا بمون بالاخره می تونی یه کاری برای خودت دست و پا کنی و زندگیتو بچرخونی. می گفتن یک مغازه خواروبارفروشی بزن از همونا که بهش می گن سوپرمارکت ؛ خدابزرگه. منم بهشون جواب می دادم: آخه مادر من، پدر من، مگه یک محله، چند تا مغازه خواروبارفروشی می خواد؟ هرکسی را که می شناسم زده به همین کار! آن چیزی که می گفت، به نظر حکمی بود که طی این سال ها در کشور ما ...
چشم های رو به پنجره
.... کوچک تر که بود حتما تأکید داشت برای محرم لباس مشکی بپوشد. مداحی هم یاد گرفت. یادم می آید کم سن و سال بود. من و پدرش کنارش نشسته بودیم و کس دیگری آنجا نبود. گفتم خجالت نکش کسی اینجا نیست برایمان مداحی کن. دیدم دارد گریه می کند. گفتم تو هنوز نخوانده ای که داری گریه می کنی. گفت: مداح باید اول خودش دلش بسوزد و بعد شروع به مداحی کند. خلاصه شروع کرد به خواندن و خوب می خواند. با پدرش خوشحال شدیم ...
دختر عجیب 13 ساله با چهره ای 50 ساله!! +عکس
...، لیپودیستروفی (lipodystrophy) ، رنج می برد اما شدت بیماری او بسیار کمتر از شدت بیماری زارا است. او می گوید که در لحظه های بعد از تولد زارا متوجه شده است که دخترش بیماری او را به ارث برده و علایم بیماری اش را در چهره و بدن دخترش یافته است: من در آن لحظات از دست خودم بسیار عصبانی بودم که این بیماری را به دخترم منتقل کرده ام! به خودم گفتم او حالا مجبور است یک عمر با دردسرهایی که من در طول عمرم کشیده بودم کنار بیاید و بسوزد و بسازد! . ...