سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی مادر با بخشش تمام شد
به عنوان سرایدار و بابای مدرسه در یکی از مدارس شهر کرج کار می کنم. بیست و چهارم دی ماه، همسرم برای خرید اتاق سرایداری را ترک کرد، اما بازگشتش طولانی شد. من و بچه ها نگرانش بودیم. ساعتی بعد زنگ در به صدا درآمد. سراسیمه از خانه خارج شدم. راننده تاکسی مقابل در ایستاده بود و می گفت بیایید کمک کنید. همسرتان را به عنوان مسافر سوار کرده بودم که حالش بد شده است. وی اضافه کرد: وقتی ...
مایلی کهن: شاید با عباس آقا پنجم هم نمی شدیم
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا ، مایلی کهن در گفت و گویی تفصیلی درباره همه مسایل تیم ملی امید، کی روش و برنامه 90 صحبت کرد. او با صدایی رسا و شفاف مواضع اش را بیان کرد و همه را از دم تیغ گذراند و گفت نه تیشه را کسی به آقایان داد و نه ریشه را. همه دست کس دیگری است. خواندن این مصاحبه پرتیتر را از دست ندهید. گویا از تیتر ما ناراحت هستید. شما جای پسر من هستی و این ...
زندگی خصوصی محافظ خوش تیپ رییس جمهور +تصاویر
حتی در نماز صبح های مسجد هم شرکت می کنند. زمانی هم که حاج خانم از من سوال کرد چند سالمه و پرسش هایی از این دست، با اینکه ارتباط راحتی با ایشان داشتم و حس هم کردم قضیه مربوط است به یک خواستگاری اما نمی دانستم برای پسر خودشان می خواهند. زمانی که داشتیم بر می گشتیم خانه در راه به مادرم هم موضوع را گفتند. مادرم چون من تک دختر بودم همیشه می گفت: دوست ندارم زود ازدواج کنی صبر می کنم ...
داستان خواندنی آینه
شناسنامه قبلی شان را ازطریق پست به محل صدور ارسال دارند تا بعد از چهار هفته بتوانند شناسنامه جدید خود را دریافت کنند ، مرد به صرافت افتاد دست به کارجستن شناسنامه اش بشود وخیلی زود ملتفت شد شناسنامه اش راگم کرده است . اما اینکه چرا تصور میشود سیزده سال ازگم شدن شناسنامه او میگذرد ، علت اینکه مرد ناچار بود به یاد بیاورد چه زمانی با شناسنامه اش سروکار داشته است ، وآن برمیگشت به حدود سیزده سال پیش ...
شهید همدانی گفت مراقب باشید فتنه گران به مردم آسیب نرسانند/ شوخی انفجاری 2 سر بُرد سردار همدانی با طلبه ...
کردی کلاه آهنی را بگذار روش و برویم چند متر آن طرف تر بایستیم. چاشنی را دادم و با ترس و لرز روشن کرد. چند متر که آن طرف تر رفتیم دیدم نفس نفس می زند، گفتم: سپهر ترسیدیا!. چاشنی عمل کرد و کلاه آهنی 30 متر به هوا رفت. سپهر با تعجب نگاه می کرد. وقتی این آزمایش را انجام دادیم، رفت پیش سردار همدانی و گفت حاجی این گرشاسبی کلاه آهنی را به هوا فرستاد!(خنده) جلسه بعد یک TNT نیم پوندی آوردم و گفتم ...
نقشه سیتروئن برای بازار خودرو ایران
از آن جان سالم به در برد. دوگل آن روز سوار بر یک خودرو لوکس اصیل پاریسی بود. در واقع او با اولین خودرو برند DS از مهلکه گریخت و از آن زمان به بعد DS خودرو همیشگی روسای جمهور فرانسه شد. خودرویی که از نظر سیستم هیدرولیک و تعلیق طوری بود که با سه چرخ هم حرکت می کرد. حتی اگر یک چرخش در جریان یک سوءقصد تیر خورده و پنچر شده باشد. برنامه بازدید گروه خبرنگاران ایرانی از یکی از فروشگاه های DS ...
فرهنگ در رسانه
استریت ویو یا نمای خیابان گوگل قرار است افزون بر گوگل ارث و گوگل مپز، که جاده ها و خیابان ها را در سراسر جهان به نمایش می گذارد، داخل ساختمان ها را هم نشان بدهد، همه این آثار موقت را نیز در اختیار بسیاری خواهد گذاشت و ثبت آنها را دست کم در اینترنت ممکن می سازد.این هنر بیشتر جنبه اعتراضی دارد و حتی "بنسکی " در کارهای خود بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی را مورد انتقاد قرار می دهد. هنر ...
لایک هایی که دل می برند و استکیرهایی که عاشق می کنند!
ایستگاه های خطرآفرینی برای حیات خانواده عنوان می شود؛ ایستگاه هایی که قطار زندگی را به ایستگاه آخر یعنی طلاق عاطفی و بعد طلاق رسمی می برد.! این روند از یک دهه گذشته چنان سرعت گرفته است که اکنون فرصت پیشگیری از دست رفته است، زنگ خطرها دیر به صدا در آمده یا گوش ها برای شنیدنش سنگ بوده است، امروز زمان زمان درمان نیز در گذر است و آمار و ارقام طلاق، نارضایتی از زندگی مشترک و .. نشان می دهد کوچک ...
پرسه در اینترنت؛ حرکت بر لبه تیغ
اجتماعی موجب افزایش آن شده اند، تنوع طلبی عاطفی و جنسی است. دیگر برای جوانان عادی شده است که به راحتی بگویند هر چند وقت با یک نفر در ارتباط بوده و بعد کات کرده اند و با دیگری دوست شده اند. این موضوع به تنوع طلبی عاطفی و جنسی منجر شده و آسیب های روانی و خانوادگی بسیاری را به همراه می آورد. طلاق عاطفی، مهم ترین آسیب شبکه های اجتماعی تلفن همراه موضوع دیگری که آسیب این فضا شمرده ...
چه محتوایی برای لینکدین مناسب نیست؟
دهد من چه کاره ی سایت هستم که این حرف ها را می زنم؟ از میان تمام بزرگوارانی که تا کنون به خواندن این نوشتار دعوت کرده ام که شاید بتوانم تاثیری هر چند جزئی در بهبود محتوای این سایت داشته باشم، کسانی نیز بوده اند که با گفتن: شما مگر مدیر اینجا هستید؟ شما چه کاره اید؟ پاسخم را داده اند. در پاسخ به این عزیزان عرض میکنم: اول از همه، من کاره ای نیستم. فقط جزو افرادی ام که از این شبکه ...
رمزگشایی عجیب و حیرت آور از نمادهای فیلم بانک پاسارگاد توسط کارگردانش!/ از آن بهمن تا این بهمن چه ...
. مخصوصاً که در آخر، سگ را هم نمی برد. تنها اطلاعی که این سکانس به مخاطب می دهد این است که جملۀ خالکوبی پسر چه بوده است. البته این سکانس از موارد قابل تحمل در فیلم شماست. بله. خیلی ها می گویند این سکانس باعث روان شدن فیلم شده است. چون دو تا آدم دارند با هم حرف می زنند. * بعد از جشنواره آیا دخل و تصرفی در فیلم کردید؟ بله. 13 دقیقه از زمان فیلم، کم کردیم. از 102 دقیقه ...
جنایت دوم مرد شیشه ای پس از آزادی از زندان
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 3 بامداد دیروز قاضی حسین پور، بازپرس ویژه قتل از دادسرای جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری 108 نواب از قتل پسر 14 ساله ای به دست پدرش با خبر شد. لحظاتی بعد از اعلام این خبر، بازپرس به همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل حادثه که آپارتمان مسکونی ای در انتهای خیابان مرتضوی بود، حاضر شد و با جسد پسر 14 ساله ای به نام محمدعلی روبه رو شد که با فشار بر عناصر ...
ماجرای بازداشت آدم ربایان 5 میلیارد تومانی
اعترافات خود، درباره روز آدم ربایی افزود: مقابل مدرسه علی رفتیم و منتظر شدیم تا علی از مدرسه خارج شود. ابراهیم راننده بود و صورتش را پوشانده بود تا شناسایی نشود. امیر در صندلی جلو و من هم در صندلی عقب نشسته بودیم. پس از آنکه علی به عنوان مسافر سوار ماشین شد، دست وپا و چشمانش را بستیم و به طرف ویلای ابراهیم راه افتادیم. در این مدت نیز، تماس ها از سوی ما دو نفر انجام می شد . ابراهیم - متهم ...
کار داستان خدشه دارکردن امر عادت شده است
، چون نه حرفی برای خواننده دارند نه چیزی به هستی ادبیات ما اضافه می کنند و نه اعتباری برای نویسنده اش دست وپا می کند. از میان همان ده، پانزده درصد باقی مانده، چهار، پنج مجموعه می ماند که راهی به دهی می برند و معمولا یکی، دوتا داستان قابل تأمل و گاه درخشان دارند. اگر بخواهم در مورد داستان های این سال ها حرف بزنم مجبورم همین چند مجموعه یا همین چند داستان را ملاک بگیرم و بگویم البته کارهایی شده است اما ...
وخیزا بیا خنداخند نمک بپاش رو اون قند
مجری ادامه داش. تو سرپایینی اسب و خر یکی می شود/ خلایق، خر چه لایق/ ابر و باد و مه و خورشید و فلک بیکارند/ بیکاری به ز بیگاری/ مهمان تا نیامده حبیبه اصلا کسی نمی خندید زیاد انگار فضای خنده خیز هنوز تو مراسم نبود. بضی شعرا خنده نداشت خب نیمیتونیم پوزی ملتا عریض کونیم که زوری بخندن آخه. با توام گوشادا واکون دیگه شعری آخرس *** مجری گف: دف می زند آ متولد 68س، رزیتا کریمی اومد بالا آ یه شعری ...
مقاله ای از رضا جمشیدی زیبایی های کرمانشاه در لابلای خاطرات گردشگران
دوره قاجاری و صفوی به دست مرمت گران دلسوز در چند نقطه کرمانشاه بود ولی واقعیت این است که ساختمان های بسیاری به مرمت نیاز دارند که نباید در این مورد وقت کشی شود. با نام های قدیمی بازار از جمله بازار کلیمی ها و سکونت مسیحیان چنین پیداست که کرمانشاه خطه چند فرهنگی مسالمت آمیز ادیان و اقوام گوناگون بوده و در درازنای تاریخ با وجود کاخ خسرو در نزدیکی قصر شیرین، قلعه ها، غارها، آتشکده ها، تپه ها، پل ...
فرهنگ در رسانه
تحریر درآمده است، اما اگر چنین کاری می کردم، هیچ گاه فرنگیس به چنین جایگاهی دست نمی یافت. ترجیح دادم فضا را از نزدیک ببینم و با دیگرانی که این زن را می شناختند صحبت کنم. او در پاسخ به این که آیا ناشر شما را برای تحویل این اثر تحت فشار قرار نداد، با خنده می گوید: هر چند آنها ما را جزو نویسنده های تنبل به شمار می آورند، اما با ما کنار می آیند. به نظرم وقت گذاشتن برای چنین آثاری ارزشش را ...
سهم بلخاری و نوروزبیگیدر نشانه گذاری های فیلمی از گروه هنر و تجربه
... * ریتم شما در خیلی جاها، بطئ است. مانند سکانس آمدن میلاد به خانه برای بردن سگ. مخصوصاً که در آخر، سگ را هم نمی برد. تنها اطلاعی که این سکانس به مخاطب می دهد این است که جملۀ خالکوبی پسر چه بوده است. البته این سکانس از موارد قابل تحمل در فیلم شماست. بله. خیلی ها می گویند این سکانس باعث روان شدن فیلم شده است. چون دو تا آدم دارند با هم حرف می زنند. * بعد از جشنواره آیا دخل ...
گفته بود دعا کنید تا محرم تمام نشده، من هم شهید شوم
نمی دانستند به چه طریق به من این خبر را بگویند. هیچکس جرأت نمی کرد به من بگوید. کم کم، دیدم که چند نفر دیگر از فامیل های نزدیکم آمدند و دیگر شک کردم اتفاقی افتاده است. بعد از آن ها، چند خانم آمدند که آن ها را نمی شناختم. گفتم: من شماها را نمی شناسم، مطمئن هستید که درست آمده اید؟ گفتند: از بسیج مسجد محله آمده ایم. ناگهان، حس خاصی بهم دست داد، مصطفی گفته بود اگر اتفاقی بیفتد خبر می دهند ...
هیث لجر، جوکری که دیگر نمی خندد!
گیلدفورد در نقش پیتر پن تجربه کرد. زندگی حرفه ای لجر در شانزده سالگی، امتحانات دیپلم دبیرستان را گذراند و از مدرسه بیرون آمد تا به دنبال بازیگری برود و به همراه دوستش تره ور دی کارلو، تا سیدنی با اتوموبیل رفتند. او حدود یک سال بعد به شهر خودش پرث برگشت تا در یک مجموعهٔ تلویزیونی به نام شیرین (1996) نقش یک دوچرخه سوار هم جنس گرا را بازی کند. او در سال 1996، پیش از ...
عروسک های فرنگی ناصری مونس دختران اندرونی
چشم های آسمانی رنگ، همیشه متفکر و محزون. خیلی بردبار و حلیم، خیلی موذی و تفتیش کننده(فضول) و اغلب این دختر غمناک، مشغول آوازه خوانی و نغمه سرایی بود. یکی از آنها سبزه با موهای سیاه انبوه، چشم های درشت و قدری تابدار(منحرف). خیلی پر حرف و سبک، رقاص قابلی و مضحکه (شوخ طبع)عجیبی. تمام ساعات عمر مشغول اختراع (ابداع) حرف خنده دار یا حرکت لغوی (مشغول به مسخره بازی) و اغلب به قدری آشوب (شلوغ) کرده می ...
نجات گروگان 5 میلیاردی در عملیات 72 ساعته+عکس
.... پدر پسر 16ساله وقتی شنید گروگانگیران در ازای آزادی پسرش 5 میلیارد تومان می خواهند، پلیس را درجریان قرار داد و با دستور بازپرس رضوانفر کشیک دادسرای جنایی پایتخت تیم های عملیاتی وارد عمل شدند تا این نوجوان را از چنگال تبهکاران نجات دهند. بررسی های میدانی نشان داد که گروگانگیران با خودروی سمند به کمین علی نشسته اند. پدر علی که در زمینه خریدوفروش لوازم آشپزخانه مشغول به کار ...
اختراعی برای فرید
جرأت فکر کردن به مخترع شدن را هم نمی کردم چه رسد به اینکه بخواهم دست به آچار بشوم. می گویم یعنی مادرت هیچ وقت غر نزد که به جای این کار ها درست را بخون؟ با خنده جواب می دهد: بعضی اوقات پیش می آمد که از اینطور حرف ها بزنند که آن هم از نگرانی های طبیعی هر پدر و مادری است. خودم هم حواسم بود و همه این فعالیت ها و شیطنت هایم در کنار درس خواندن بود. می گویم پس بچه درس خوان بودی؟ درسم بد نبود، یعنی با همه ...
نجات گروگان پنج میلیاردی در 72 ساعت
.... آنها در روز حادثه، سوار بر خودروی سمند سفید رنگ در اطراف مدرسه گروگان پرسه می زدند. ابراهیم به عنوان راننده، صورت خود را پوشانده بود و امیر در صندلی جلو و مهدی در صندلی عقب نشسته بودند. آنها علی 16 ساله را پس از خارج شدن از مدرسه، به عنوان مسافر سوار کردند اما به محض سوار شدن او دست، پا و چشمانش را بستند و به ویلایی اجاره ای در اسلامشهر بردند. امیر و مهدی در چند نوبت با خانواده گروگان تماس ...
گروگانگیری 5 میلیاردی در زندان کلید خورد
آنها مدتی بعد با ربودن پسر تاجر ثروتمند، قصد اخاذی 5میلیاردتومانی داشتند اما آنچه نصیبشان شد دستنبد سرد پلیس بود. بعدازظهر 28دی ماه پسر16ساله ای به نام علی و همکلاسی اش پس از تعطیلی مدرسه در خیابان محمدعلی جناح منتظر تاکسی ایستاده بودند تا به خانه بروند. سمند سفید رنگی کنار آنها توقف کرد و هردو نوجوان سوار شدند. به جز راننده که کلاه به سر و عینک دودی به چشم داشت، جوان دیگری روی ...
امضای 17 سند همکاری بین ایران و چین/ مشاجره ظریف و ترکی الفیصل در داووس/ حذف برنامه انتقادی حوزه سلامت ...
؛ [ امیر در صندلی جلو و مهدی هم در صندلی عقب نشسته بودند ] ؛ پس از آنکه علی به عنوان مسافر سوار ماشین شد ، دست و پا و چشمانش را بستیم و به طرف ویلای ابراهیم راه افتادیم ؛ طی این مدت نیز تماس ها توسط ما دو نفر انجام می شد " . *ابراهیم : اولش همه چیز شوخی بود ابراهیم ( متهم اصلی پرونده ) با تایید اظهارات دو متهم دیگر پرونده ، در اعترافاتش به کارآگاهان گفت : " این ماجرا اولش شوخی شوخی ...
فرهنگ در رسانه
جشنواره دادم انتخاب نشد اما همان فیلم جوایز متعددی را در جشنواره های خارجی گرفت.وی افزود: برای تهران ساعت 7 صبح هم در سال 81 متقاضی بودم که در ابتدا ستاد جشنواره اعلام کرد در مسابقه است و بعد آن را به بخش مهمان فرستاد. مینای شهر خاموش هم کاندید 7 سیمرغ بلورین شد اما دوستان دولتی که مخالف آن بودند اعمال نفوذ کردند و کلا یک سیمرغ به فیلم دادند. هر چند در بخش جنبی بیشترین جوایز را گرفت.این کارگردان ...
آن سوی هرمز (174)
جایمان میخکوب می شویم. دو نفر دیگر از همین مارونی ها با سلاح های خود پشت سر کارگر پمپ بنزین و جمال توما ایستاده اند. به الیزابت می گویم این همان آرامشی است که درباره اش صحبت می کردیم. تیربارچی فریاد می زند ساکت، حرف نباشد. آن ها از ما می خواهند سوار ماشین جمال توما شویم؛ یکی از مارونی ها پشت فرمان آن و مارونی دیگر کنارش می نشیند. دو مارونی دیگر جمال را سوار جیپشان کرده و اتومبیل ما حرکت می کند. پشت ...
روایت پرهول و هراس از سفر قاچاقی به اروپا
. دیگر در خاک ترکیه بودیم. در مسیر مرز زمینی که به ترکیه می رسد، چند باند قاچاقچی، کمپ هایی به پاکرده اند و همه با هم در ارتباط اند. چند گاراژ شبیه مسافرخانه های بین راهی مدام از مسافران قاچاقی پر و خالی می شود. ساعتی بعد در کمپی دیگر، یک ماشین ون از راه رسید و 30 نفر سوار آن شدند تا به کمپ بعدی برسند. بیشتر مهاجران، افغانستانی بودند و قاچاقچی های ترکیه بیشتر به زبان کردی حرف می زدند. ...
اینجا ناکجاآباد است، اعتراض نکنید!
.... یکی از دستیاران مشغول گریم جواد رضویان است. کمی آن طرف تر در اتاقی خلوت مهران غفوریان، سیامک انصاری و نصرالله رادش را می بینیم که هر کدام در یک طرف نشسته و منتظر آغاز تصویربرداری هستند. نقاشی های نصرالله رادش جلب توجه می کند. خودش به خنده می گوید، یه پا هنرمندیم . در ادامه از وی برای برای مصاحبه تقاضا می کنیم اما تمایلی نشان نمی دهد. در این فاصله به ...