مادر مافیا ؛ لبخند به دنیای مخوف مافیا
سایر منابع:
سایر خبرها
سلفی با چای حضرتی / روایتی از صف خانم ها در چایخانه حرم رضوی
پذیرایشان باشند. سرش را تکان می دهد و می گوید: ان شاءالله البته بماند که خدابیامرز دیابت داشت با این همه شیرینی نمی دانم چکار می کرد. خانم دیگری که حرف های ما را شنیده وارد گفت وگوی ما می شود و می گوید این چه حرفی است مادر، قند سفره آقا مضر نیست بماند حتماً فایده هم دارد. به این چیزها فکر نکن و کامت را شیرین کن. من خودم رژیم دارم اما این چای دومم است و بعد با شیطنت می خندد. دیگری که لهجه اصفهانی ...
ایران برنده مادر همه بازی های جام جهانی
نیم خیز شدیم، خروج کیسی کلر ... فریاد ما ... همه روی پنالتی تاکید داشتند جز اورس مایر . او هم البته پنالتی را تایید کرد منتهی 20 سال بعد! داور سوئیسی گفت: در آن صحنه من این احساس را داشتم که مهاجم خیلی راحت افتاد. اما بعدا که صحنه را دیدم متوجه شدم که اشتباه کردم. یک پنالتی کاملا واضح بود که من تصمیم اشتباهی گرفتم! اعترافی بی فایده! ... چند دقیقه بعد کلودیو رینا از پشت 18 قدم ...
ماجرای مخوف ترین زن قاتل؛ زنی که هفت شوهرش را کشت
همشهری آنلاین: اسم قاتلان سریالی که می آید، همه یاد مردهایی می افتند که قربانی هایشان را تا سرحد مرگ می ترساندند و بعد به قتل می رساندند. شاید به همین دلیل به قاتلانی مثل جفری دامر، لقب جنایتکاران مخوف سریالی را داده اند؛ اما در صفحات حوادث روزنامه ها و درفهرست قاتلان سریالی، نام تعدادی زن هم دیده می شود؛ زنانی که با خونسردی تمام در یک دوره محدود با به قتل رساندن زنجیره ای افرادی مشخص ...
چرا دیگران را حیوان خطاب می کنید؟
...> می گویند: اسم هرکس، مثل کلمه رمز ورود به قلب او و نزدیکی و صمیمیت با اوست؛ برای همین کسانی که خیلی همدیگر را دوست دارند و صمیمی هستند، همدیگر را به نام کوچک صدا می زنند. می گویند: همان طور که در داستان های قدیمی، اگر کسی می خواسته وارد قلعه یا کاخ یا اتاق شخصی و خصوصی کسی شود، باید اسم رمز را کامل و درست بر زبان می آورده تا قفل آن محل برایش باز شود؛ نام دیگران را هم باید درست و کامل ...
جوان مدافع حرم با کیف 40 میلیارد تومانی چه کرد؟
بود قمه را در هوا می چرخاند که کسی نزدیکشان نشود. همان موقع علی و برادرش هم همان دور و بر بودند. علی دل و جگردار بود. با موتور افتاد دنبال دزد با اینکه ممکن بود جان خودش و برادرش به خطر بیفتد. اما بچه زبر و زرنگی بود. در کمال ناباوری نیم ساعت بعد با کیف پر از پول و نفس نفس زنان آمد. مثل فیلم ها بود اما واقعیت داشت. بنده خدا صاحب کیف، بهت زده فقط تماشا می کرد. کاسب ها دورشان جمع شده بودند. بنده خدا ...
مانتوی آبرنگی متین ستوده تو اینستاگرام همه رو شوکه کرد | خانم با این تیپ تینیجری 180 درجه عوض شده
در اون می بینی، چون باورش می کنی که توی این سن کم چطور با همه مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می کنه و روز به روزم صیقل می خوره و آب دیده می شه. اینکه چطور تلاش می کنه برای زندگی کردن درست! من شیوا را شبیه همون الماسی می دونم که در شرایطی سخت تبدیل می شه به گرانبهاترین جواهر دنیا! می فهمه که باید بپذیره که الان خودشه و خودش و یه تنهایی که قراره اون را تحمل کنه، نه خواهری هست و نه پدر و مادری. این حس ...
قتل دخترکوچولو که تولدش باعث مرگ مادرش شد / کینه ای که رنگ خون گرفت
مسیر در ورودی ساختمان ردپای خون آلود هر سه آنان مشخص بود، ردپای مردانه، زنانه و کودکانه را می شد به راحتی تشخیص داد. بدون اینکه از کسی چیزی بپرسد، ردپاها را تعقیب کرد، خانه آنان در طبقه اول بود و در چوبی آن کاملا باز بود، داخل رفت. پذیرایی 20 متری ای که با فرش قرمزرنگی پوشانده شده بود را پیش روی خودش دید. اثاثیه هیچ بهم ریختگی ای نداشتند جز آینه دکور تزئینی در گوشه مبل ها که شکسته شده و ...
روایت مادرانه از یک شهید؛ ای کاروان آهسته ران!
قدری بیشتر از دیگر داستان های این کتاب به چشم می خورد که همین تصویرسازی عمیق سبب برجسته شدن داستان شد. وقتی پای داعش به سوریه باز شد. او خودش را یک مهاجر افغان ساکن ایران، معرفی کرد و اسم مستعارش را حسن قاسم پور گذاشت و 25 فروردین ماه سال 1393 راهی سرزمین شام شد و 22 روز آنجا بود. در آخرین عملیات چون هشت نفر بودند، رو به فرمانده عملیات کرد و گفت: اشکالی ندارد چون هشت نفر هستیم اسم عملیات ...
نگاهی به رمان روز بخیر آقای نویسنده
اماکن و اتفاقات، همگی در این کتاب، مثل یک جورچین چند هزار تکه، با دقت و وسواس انجام شده است. در وهله اول، در روز بخیر آقای نویسنده، از نظر زبانی با واژگان و لحنی عمدتاً ایرانی مواجه هستیم و معلوم است نویسنده، همه هوش و حواسش را به کار برده تا از کلمات بیگانه استفاده نکند یا کمتر و فقط بنا به ضرورت استفاده کند. جدا از این، توصیفات رمان، همه جزئی و عینی هستند و مانند صحنه های یک فیلم سینمایی ...
به هم پیوستن تکه های کاشی اصالت
سیمرغ به نظر می آید. درست مثل یک پرنده افسانه ای که چشم تیز کرده است و با سوختنش، تولدی دوباره پیدا کرده و در نسل های بعد، تکثیر شده است. سهراب، درست مثل داستان رستم و سهراب، بدون اینکه پدر او را بشناسد و او پدر را، در میدان جنگ جهل، زخم می خورد و زخم می زند. سالار درمی یابد که از پسر ناشناخته اش در سامان دادن وطن، جامانده و از چشمان هیز و خائن غیر، رودست خورده است؛ هرچند که ما سهراب ...
ماجرای مرگ آگاهی شهید چمران
بیاید؟ چه می دانست! حتماً نه. خبرنگاری کرده بود، شاعری هم، حتی کتاب داشت. اما چندان دنیاگری نکرده بود. لاگوس را در آفریقا می شناخت چون آنجا به دنیا آمده بود و چند شهر اروپایی را، چون به آنجا مسافرت می رفت. بابا بین آفریقا و ژاپن مروارید تجارت می کرد و آن ها خرج می کردند، هر طور که دلشان می خواست. با این همه، او آن قدر لبنانی بود که بداند لبنان برای جنگ همان قدر حاصلخیز است که برای زیتون و نخل. هر ...
نگاهی به چند عنوان کتاب صوتی که در بهار 1402منتشر شدند
صوتی از روایت های زنانه از میان کتاب های صوتی منتشر شده در بهار امسال، نخستین کتابی که جلب توجه می کند تنها گریه کن نوشته اکرم اسلامی است. این کتاب، قصه خانم اشرف السادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان است و فصل هایی از زندگی او را بازخوانی می کند. روایت کتاب به خاطرات خانم منتظری تکیه دارد و او در آن، از خودش، از سال های دور و نزدیک زندگی اش، از تجربیات ریز و درشتی که پشت سر گذاشت سخن می ...
غواصی که در قبر خندید!
؛ واقعا یک لبخند روی صورتش نقاشی شده بود، درست مثل خنده ی یک آدم زنده! زن به عکس شهید دست کشید: باور نکردم. خنده؟ گفتم شاید احساساتی شده اند. آخر مگر می شد جسدی که پنج روز توی سردخانه بود و گردنش به حدی خشک شده بود که برای درآوردن پلاک مجبور شدیم زنجیرش را پاره کنیم، بخندد؟! خودم صورتش را دیدم. یخ زده بود. نه، امکان نداشت این اتفاق بیفتد. با همان ناباوری پشت جمعیت ایستادم. فیلمبردار هم تلاش ...
فروش "بامزگی": کودکانی که بازی شان، کار است ولی کارشان بازی نیست
درونی می سازند. برای مثال، هر کودکی زبان بدن، و به عبارت بهتر، لبخندهای خاص خودش را دارد. این کودکان در دیجیتال مارکتینگ به تدریج با واکنش هایی که از تماشاگران حاضر در جلوی صحنه دریافت می کنند پی می برند که از نگاه دنبال کنندگان کدام استایل از لبخند پسند بیشتری دارد، کدام شکل از تکان دادن دست، ابرو یا سر به هنگام حرف زدن مخاطب پسندتر است. شاید گفته شود که آنان هنوز به چنین ...
مهارت هایی که پیش از ازدواج باید فرا گرفت
مشترک داشته باشد. ارتباطات او با جنس مخالف را کنترل شده دنبال کنند تا او هم از خطرات این نوع تعامل ها در سن نوجوانی در امان بماند و هم از نظر روانی آمادگی برخورد مناسب با جنس مخالف خودش را داشته باشد. ارتباط بیشتری با فرزند نوجوان خود برقرار کنند، به ویژه با فرزندی که جنس مخالف خودشان را دارد تا او از بستر کوچک خانواده خود چگونگی برخورد با جنس مخالف را بیاموزد. اجازه ندهند بچه ها از نارضایتی احتمالی ...
مادر ؛ فیلمی اکشن با صحنه های نفس گیر
اجباری است که تکه هایی از مادر را به دخترک الصاق می کند. مساله جنایتکار بودن یا نبودن نیست. مساله درست خود زندگی است که برای داشتنش باید جنگید. برای زندگی تا حد مرگ باید جنگید. و آنها می جنگند. در قلب آلاسکا، در میان برف که گویا تمام جهان را درنوردیده و حیات هنوز در آن جاری است. در زندگی با گرگ مادر و بچه هایش. گوزن ها، درختان و هر چیزی که بشود به قلب هستی، آدمی را اتصال بخشد. فیلمی به کارگردانی نیکی کارو و البته با صحنه هایی اکشن و نفس گیر. فیلمی که آخرش می شود یک نفس راحت کشید و از عاقبت به خیری آدم های فیلم شادمان شد. ...
ماجرای شهادت سید عارف چه بود؟
یا مبصرها اداره کنند و مثل سابق صبحگاه ها طولانی نباشد و حالت نظامی و نظام جمع نداشته باشد. البته آقای عمویی هم به بچه های آموزش نظامی، فرماندهان گردان ها و گروهان ها سفارش کرده بود به حرف مسئولان دبیرستان گوش کنند. آن موقع من ارشد کلاس بودم و حضوروغیاب سر صف و صبح گاه را انجام می دادم. این موضوع برای سید عارف گران تمام شده بود که چرا من برخلاف نظرش، با انتظامات مکتب همکاری کرده بودم ...
برخی فکر می کنند به خانواده شهدا خیلی رسیدگی می شود
، بیشتر پدرتان نقش داشت یا مادر؟ پدر و مادر مکمل یکدیگر هستند. همیشه مهربانانه مراقب ما بودند. مثلاً اگر برای بازی بیرون می رفتیم به ما می گفتند 7 شب باید خانه باشی و ما هر جا می رفتیم 7 شب خود را به خانه می رساندیم. در تلویزیون که سخنرانی یا برنامه ای دینی پخش می شد مادر خودش نگاه می کرد و ما را هم دعوت می کرد به نگاه کردن. در ماه رمضان ها می گفت ما روزه کله گنجشکی بگیریم. مغازه پدرم که می ...
مرد معتاد همسر و 2 کودکش را به قتل رساند/ مادر دختر کوچکش را در اجاق گاز پنهان کرد تا زنده بماند!
رو شدند. به دستور بازپرس کشیک قتل که خودش را خیلی زود به صحنه جنایت رسانده بود اجساد به پزشکی قانونی منتقل شدند. راز گشایی این پرونده در حالی در دستور کارآگاهان جنایی قرار گرفت که با معمای پیچیده ای روبه رو شده بودند. شوهر قاتل است تحقیقات اولیه از همسایه ها نشان می داد شب قبل از جنایت زن وشوهر همسایه درگیری ومشاجره لفظی داشتند که صدای این بگو مگوها به ...
زوج های شاعر خاطرات عاشقانه شان را روایت کردند
دست کم 30 سال بود و شاید بتوان گفت عمر زندگی مشترکشان بیشتر از تمام زوجین دعوت شده بود. زوج شاعری که نطفه آشناییشان هم به شعر و محافل ادبی برمی گشت به صحنه دعوت شدند و از نمک آشناییشان خاطراتی به اشتراک گذاشتند که لبخند بر لب همگان آورد. بهروز قزلباش، شاعر و نویسنده به نحوه آشنایی خود با همسرش اشاره کرد و گفت: حدود سال های 68 بود که به حوزه هنری می رفتیم و آن سال ها انجمن شعر حوزه ...
جنگ جهانی سوم ؛ اقتدارگریزی و مسئولیت اجتماعی
اخلاقی یک شیفته فیلم های ویدئویی خانگی را موشکافی می کند، جنگ جهانی سوم کاوشی در تأثیر نگاه بی تفاوت یک کارگردان به افراد مقابل دوربین است. وقتی لادن (مهسا حجازی) همدم شکیب به صحنه فیلمبرداری می رود و امیدوار است با او بماند، ستاره غیر منتظره سینما باید روایت دقیق خودش را تغییر دهد. خیلی زود، بار دیگر پرسش ها درباره ایمنی فردی مطرح می شود. جای تعجب ندارد که سیدی در یادداشت خود بر فیلم، از ...
تحلیل فیلم یحیی سکوت نکرد
،تسلیم میشود. حس کنجکاوی یحیی ،وفادارتر از پدرش هست ودر تمام فیلم تنهایش نمی گذارد.یحیی به کندو کاش در اتاق ادامه میدهد تا یک گوشی پزشکی پیدا میکند و اول صدای قلب خودش را گوش میکند و بعد سعی میکند به صدای قلب همه وسایل اتاق گوش کند.یحیی برای پر کردن تنهایی اش،میخواهد برای هر جسم بی جانی،قلب تپنده فرض کند و با انها به عنوان موجوداتی که مثل خودش نفس می کشند ،ارتباط بگیرد. عمه انقدر نمیخواهد ...
بی نام پدر از شاهنامه به عنوان تاریخ اسطوره ای وام می گیرد
کشته می شود، اما در بخش سوم داستان در نقش شمسی، دختری اهل کاباره به داستان برمی گردد. تا اینجا خواننده فهمیده که محمد، شخصیت اصلی داستان که از اتفاق با شمسی در کاباره آشنا شده، پسر اوست و لیلا کشته نشده؛ بلکه حافظه اش را از دست داده است. اینجا محل مناقشه درباره حقیقتی است که اگرچه خواننده آن را نمی داند، اما نویسنده به عنوان دانای کل داستان از اول قصه آن را می داند، ولی بارها و بارها مادر و پسر را ...
اجاره دادن زنان جوان به مردان هوسران | 2 خواهر آرزومند ازدواج در دام زن تبهکار | به اسم خواستگار آنها را ...
ولی سلیمان ادعا کرد چون مدارکش در کشور دیگری است باید مدتی خواهرم را به عقد موقت خودش درآورد تا بعد از تکمیل مدارک در ایران، مراسم ازدواج دایم را برگزار کنیم. خواهرم نیز پذیرفت و با خواندن صیغه محرمیت به عقد موقت سلیمان درآمد اما یک هفته بعد او به بهانه آوردن اسناد و مدارک هویتی به یکی از کشورهای همسایه رفت و دیگر بازنگشت. وقتی موضوع را پیگیری کردیم او مدعی شد مبلغ 50 میلیون تومان به ...
مثل یک مادر برای زوج جوان
ادامه داد تا جایی که حالا علاوه بر جهیزیه و تامین اقلام زندگی، هم به فکر ایجاد کسب وکار برای این جوان هاست، هم سرپناهی که در آن زندگی مشترک شان را شروع کنند. اهل خوزستان است؛ خونگرم و مهربان؛ درست مانند پدر و مادرش که همه زندگی شان را وقف کار خیر و دستگیری از نیازمندان کردند. حالا او هم به پشتوانه درسی که از آنان در زندگی گرفته، در همین مسیر قدم گذاشته: مادر و پدرم در اهواز حسینیه دار ...
قصه جالب کشف یک لنگه پا!
باعث شد که به پلیس شدن علاقه پیدا کنم. البته اوج این ماجرا به تماشای فیلم ها و سریال های پلیسی مثل پوآرو و خانم مارپل برمی گردد. یادم می آید که آنقدر محو این سریال ها می شدم که خودم را جای کارآگاهان می گذاشتم و حدس می زدم که مثلا قاتل چه کسی است و به نوعی در نقش خانم مارپل فرو می رفتم. سختی های کار در اداره دهم اوایل که در اداره دهم پلیس آگاهی که مختص رسیدگی به پرونده های قتل ...
عضو کمیته فنی خودش را برای سرمربی گری استقلال پیشنهاد داد!
برای چه اخراج شده و آن بازی هم که با آن شکل تمام شد. در هر صورت با شناختی که از فوتبال ما و استقلال پیدا کرده بود نظرم این بود بماند بهتر است. چون گزینه ایرانی زیادی نداشتیم و گزینه خارجی هم اگر الان بیاورند تجربه به ما می گوید 5، 6 تا بازی اول را از دست می دهد تا بخواهند شناخت پیدا کنند از استقلال و این باعث می شود در فوتبال ما زمان از دست برود. تغییرات مدیریتی یا مسائل مرتبط به مجوز ...