سایر منابع:
سایر خبرها
دستمزد قاضی شارح در سربداران چقدر بود؟
ها را تست کرده ام از پرویز پورحسینی گرفته تا دیگران. می خواهم نقش را به تارخ بدهم. کیهان گفت او ژیگول است و به درد این نقش نمی خورد. گفتم: من شیخ ها را بهتر می شناسم. خواهشی از تو دارم. انتخاب شیخ ها با من، مابقی با تو. قاضی شارح و شیخ حسن جوری را من انتخاب بکنم. کیهان قبول کرد. تمرین های تارخ شروع شد. وقتی به خودش گفتیم اصلا باور نمی کرد. البته من قبل آن ...
روایت های آیت الله مهدوی کنی از زندگی در محله قدیمی تهران | نقش عالم محله کن در لغو قرارداد رویتر
زده به سرم. پدرم خیلی مقید بود که ما به کسی تعدی نکنیم، بدون اینکه از ما بپرسد که عمدی بوده یا سهوی یا چرا این کار را کردی، فکرشان این بود که بالاخره بی مبالاتی کردی، جلوی مردم دو سه تا سیلی به من زدند و گفتند دیگر به کسی جسارت نکنید. فقط دو مورد یادم هست که پدرم مرا تنبیه کرد که یک مرتبه اش همین بود و غیر از این دو مورد یاد ندارم پدرم با من حتی بد حرف زده باشد. تربیت مذهبی و روشنفکری حاج ...
مخوف ترین دعوای فامیلی/ برادرزن ها با شلیک های وحشتناک هواخواه خواهر شدند
شده است. پسرم را از دست دادم پدر احمد، عکس پسر جوانی را در دست گرفت و در ادامه گفت: بعد از اینکه احمد به کما رفت، پسر کوچک من به نام مجتبی درصدد انجام کار های اداری بود، اما او و فرزندانش مورد تهدید قرار گرفته بودند. برای همین مجتبی فرزندان خردسال خود را به یکی از روستا های آستارا منتقل کرد تا در امان بمانند. خودش به خاطر کار و شغل در تهران مانده بود و گاهی به بچه ها سر می ...
لب های خندان او به وقت وداع با مادردیدنی بود
نمایش نامه سربداران و تعقیب ساواک محمد مهدی محب شاهدین در اسفند 1336 به دنیا آمد. 11 ساله بود که پدرش را از دست داد. گویا خدا چنین مقدر کرده بود تا او از کوچکی با سختی ها و محرومیت ها دست و پنجه نرم کند. برادر شهید می گوید: برادرم در مقطع دبیرستان بود که با نوشتن انشایی علیه حکومت، از دبیرستان اخراج می شود. او با ادامه مبارزه علیه رژیم دستگیر شده و به زندان می افتد. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ...
عباس امیر انتظام به روایت همسرش؛ در قتل های زنجیره ای جزو لیست بودیم
... 55 - 54 که فونداسیون آن را گذاشتند، ایشان پیش خرید کرد و سال 56 تحویل داشتند؛ یکسال هم با خانواده و همسر سابق و بچه ها اینجا بودند که بعد رفتند سوئد و بعد هم که دستگیر شد. برای اینکه اینجا امن بماند، پری خانم اینجا را در واقع به هیچی در ماه و مبلغی جزیی به یکی از دوستانش اجاره داده بود. ولی خیلی خرابی به بار آمده که حالا بماند. بعد دیگر در این بلاتکلیفی ها وقتی دیگر ماندگار شد، نمی توانست هر ...
اشک علی علیپور در آنتن درآمد
ترانسفر شدم اروپا. در سال دوم شرایط خوبی داشتم با 9 گل زده ولی فرصت داده نشد. هیچ وقت به من علیپور این فرصت و شانسی که همه منتظر آن هستند داده نشد. از این موضوع خیلی ناراحتم. تو قبل از جام جهانی 2022 که مصدوم نبودی؟ فقط در معادلات نیامدی. - نه، مصدوم نبودم. نه دعوت شدم نه هیچ چیز. بعد از قطر وقتی آقای کی روش آمدند، لیستی دادند و در ایمیل به باشگاه گفتند این بازیکن از فلان تاریخ تا ...
عاشقانه ها و عارفانه های شگفت انگیز یک شهید
باتوسل به خدا صبر پیشه کند. اما او دوباره پس از چند دقیقه شروع به ناله کردن نمود. دوباره به او گفتم صبر و استقامت کند. در همین هنگام متوجه شدم که می توانم پای چپم را حرکت دهم. داشتم پای چپم را حرکت می دادم که یک مرتبه یک نفر به من گفت: پایت را تکان نده که دارم می میرم. از او پرسیدم: شما چه کسی هستید؟ گفت: من مرتضی محمدخان هستم. آقای مرتضی محمدخان عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود و بعد هم در کابینه ...
روزی که استاد شهریار برای شعرخوانی به لشکر عاشورا آمد/ پدری که فرزندانش را نذر سلامتی امام (ره) کرد
در عملیات بیت المقدس3 شهید شد. وی ادامه داد: جالب است که بعد از عملیات به تبریز برگشتیم و قرار شد برای عرض تسلیت به خانه این شهید برویم، همه بچه ها تحت تاثیر بودند و گریه می کردند اما پدر شهید به ما با حالت عجیبی گفت اصلا گریه نکنید، من می دانستم که محمدتقی شهید می شود وقتی که امام (ره) بیمار بودند و حاج احمد در تلویزیون از مردم خواست که برای امام دعا کنند من احساس کردم خطر امام را تهدید ...
عباس امیر انتظام ؛ نیم قرن تلاش برای اثبات بی گناهی/ Dearی که یک زندگی را نابود کرد
تمام از بازرگان یاد می کرد هر چند که برخی از اعضای نهضت آزادی مایل نبودند به آنان منتسب شود. به بیان دیگر بیش از هر شخص دیگری بازرگان انتظار امیر انتظام را برآورده کرد. به همین خاطر اگرچه از دیگران گله داشت اما همواره از بازرگان به نیکی یاد می کرد. 6. ابوالحسن بنی صدر؛ با این که هر دو در جوانی عضو جبهه ملی بودند اما روابط نزدیکی با بنی صدر نداشت. تنها هر دو مصدقی بودند. سطح ...
در نشست تجربه نگاری مطرح شد: تلخ و شیرین های حضور در جمع دهه هشتادی ها
...، چون همه ی این ها را داشتیم، خانواده ها خودبه خود درگیر بودند. هر مشکلی که داشتند، زبانشان باز می شد و می گفتند که حاج آقا! ما این مشکل را داریم. یعنی همان ارتباطی که می خواستم با خانواده ها ایجاد شود را داشتیم. اگر بچه ای مشکل دارد و از یک دردی می نالد، خودبه خود رجوع می کردند که حالا یا ما بلد بودیم و جواب می دادیم و یا اگر بلد نبودیم به مشاور ارجاع می دادیم. این فعال تبلیغی آ ...
چشمان شهیدِ سراوانی، آبرویم را خرید
ه می دهید روی ماشین تان یا علی بنویسم؟ نگاهش کردم، یک دستش شکسته بود در دلم گفتم با دست شکسته! تا خواستم به خودم بیایم، چند نفر سر ماشین ریختن و برچسب یا علی را به شیشه ماشین چسباندند. جشن غدیری برپاست، از کجایش بگویم! هنوز چند قدمی نرفته بودم که لیوان های رنگارنگ شربت در گرمای بی رحم شب های تابستان به رویم چشمکی زدند، لیوان را برداشتم و از هُرم وجودم با خنکای شربت های میهمانی بابای ش ...
ناگفته هایی از فتنه های سه دهه اخیر/بی بصیریتی خودی ها یکی از علل ایجاد فتنه ها
دن مرد سکته ای، پیاده می شود و او را به جای خود سوار بالگرد می کند و برای همیشه یک چشمش را از دست می دهد. حاج علی فضلی، در بین بچه های جبهه ملقب به علی آهنی است. این آهنی بودن در مورد او، مرهون ترکش هایی است که در وجودش خانه کرده اند و در این همه سال اطبا هرکار کرده اند از جای شان تکان نخورده اند که نخورده اند! سردار40 زخم عمیق در سرتاسر بدنش از سال های دفاع مقدس به یادگار دارد و 60 ب ...
پاسداشت زبان فارسی در کردستان/ برخورد احمد متوسلیان بخاطر یک کلمه فرانسوی!
یازهرا (س) و نویسنده کتاب برادر احمد درباره کتاب برادر احمد اظهار داشت: این کتاب حاصل شش جلسه گفت وگوی همرزمان و دوستان حاج احمد متوسلیان است که سال 1385 دور هم جمع می شدند و گفت وگو و تحلیل و ذکر خاطرات می کردند. وی این کتاب را یک اثر کاملا مستند معرفی کرد و افزود: مجری این جلسات اقای محمدعلی صمدی و حمید داودآبادی بوده اند؛ حاصل این جلسات حدود 25 سال در آرشیو بود تا اینکه صوت آن به دست ...
شهیدِ هنرمند
کیهان درباره اعزام وی به جبهه گفته بود: یک روز بدون اطلاع قبلی از راه مدرسه به جبهه رفت و پدر و مادرش نیز که اطلاع نداشتند خیلی نگران شده بودند و پرس وجو می کردند تا اینکه خودش تماس گرفت و گفت که در دزفول تحت آموزش نظامی برای اعزام به جبهه است. بعد از گذراندن دوره های آموزشی به گردان امیرالمومنین(ع) پیوست و در عملیات های نصر 8 و والفجر 10 به عنوان نیروی خط شکن شرکت داشت تا اینکه از ناحیه ...
لذتی به بلندای جهان/ سختی هایی که شیرینی صدبرابری دارد
یا برعکس. البته در بعضی از برنامه ها که برای سخنرانی می رفتم اگر فرزندم شیرخواره بود با خودم می بردم. از او درباره معدلش پرسیدم که با 4 فرزند چگونه می توانست به همه درس ها و کارهایش برسد؛ او گفت: سال های اول تحصیل با اینکه خیلی سرم شلوغ نبودم ، معدلم تعریف آن چنانی نداشت اما از زمانی که مادر چند فرزند شدم، با دقت تمام سر کلاس به درس گوش می دادم چون می دانستم بعد از این، فرصت دیگری برای ...
بی قرار شهادت در حرم امن الهی به آرزویش رسید
کارت این طرح شدم. این جانباز دفاع مقدس گفت: بهمن ماه سال 1362 در قالب لشکر حضرت حجت(عج) به منطقه اعزام شدم؛ در آن زمان برادر بزرگترم در سومار، هادی در خرمشهر، پدرم سر پل ذهاب و حمید هم در چنگوله بود. برای عملیات والفجر 5 در دهلران ساکن شدیم، سنم کم بود، لباس اندازه ام نبود و این اولین تجربه من در جبهه بود، یک ماه با برادرم در یک منطقه بودیم. پس از آن هم 9 بار به منطقه اعزام شدم، پنج بار ...
از تهران تا برن
برقع های سیاهی ایستاده اند که تنها چشم هایشان پیداست. با چندین بچه کوچک که معلوم است بدون هیچ استراحتی، پشت سر هم به دنیا آمده اند. فرزندانی که معلوم نیست تربیت خانواده، آنها را به کدام مسیر سوق دهد. دختر جوانی که دنبالم آمده، فارسی را با ته لهجه ای ترکی صحبت می کند. متولد سوئیس است و آرزویش زندگی در ایران است. خانواده اش از حدود 40 سال پیش که به سوئیس آمده اند، دیگر هرگز به ایران برنگشته ...