سایر منابع:
سایر خبرها
اینجا خانه ما| خواب بعدازظهر یک مامان!
بلند بلند برای دیوارهای اتاق، داستان حضرت یوسف(ع) را می خواند. تازه سواددار شده ها، به خواندن در سکوت اعتقادی ندارند. هرچه می خواهند بخوانند را باید به گوش همه افراد در شعاع پنجاه متری شان برسانند. من با این کارش مشکلی ندارم. همین که ماهی یک بار کتابی دستش بگیرد و از دو سال آموزش عمومی در دبستان، استفاده ای بکند، برایم غنیمت است. سجاد هم مثل بسیاری از اوقات در حال ساختن و پرداختن و بازی با لگوهای ...
مادر شهید مدافع حرم: دوست نداشتم پسرم برود سوریه!
خلیفه خانه شهید، خود خداست. شهید بلباسی سرانجام در 16 اردیبهشت سال 95 در منطقه خان طومان به شهادت رسید. روایتی از شب قبل اسارت شهید محسن حججی چند روز قبل از سفرش به سوریه یک شب شام رفتم خانه شان. بعد از خوردن غذا گفت مامان می خواهم بروم سوریه. مخالفت کردم و گفتم نه، تو 3 تا بچه داری، دائما هم که مأموریتی. پدرت هم تازه فوت کرده و باید بمانی پشتیبان من باشی. همسرت هم درست است حرفی ...
قصه رضا و مزار شهید گمنام و قسم های مادر
نیست بچه های چه کسی هستند؟ خدا مرا حاجت روا کرد و پسرهایم همه عاقبت بخیر شدند و رضا یک سر و گردن از بقیه بالاتر شد. از همان روز فرو ریختن ساختمان پلاسکو و شهادت رضا، قفل خانه رضا کلیدی به خود ندیده است. هیچ کس دلش نمی آید در خانه رضا را که خودش نقاشی اش کرده بود و جهیزیه همسرش را با وسواس و دقت در خانه چیده بود باز کند و جای خالی اش را ببیند. قرار بود جمعه ای که دیگر نمی آید مادر را به ...
اولین جملات شهید صدرزاده بعد از مجروحیت+عکس و فیلم
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، مصطفی صدرزاده سه سال و نیم بیشتر نداشت. مادرش در مراسم روضه روز تاسوعا بود که مصطفی به کوچه رفت و با یک موتورسوار تصادف کرد. به مادر خبر دادند که مصطفی کشته شده است. مادرِ او مقابل کتیبه های حضرت ابوالفضل (ع) نشست و گفت: یا ابوالفضل(ع) پسرم نذر خودتان است. از او نگهداری کنید و من او را تربیت می کنم برای سربازی شما. مصطفی، خوب می شود و سال ...
یکی از بهره های داستان های قرآنی توجه به حقایق غیبی است
به خدا توکل و صبر کند. مادر موسی نیز نگران بود. از این رو به خواهر موسی که دختر بچه ای بود گفت: تو دنبال این صندوق برو و ببین کجا می رود! ببین از سرنوشتش خبری به دست می آوری؟! دنبال آب رفت، دید عده ای جمع شده اند و درباره مشکلی با هم مشورت می کنند. جریان این بود که آب صندوق را به کاخ فرعون آورده بود و فرعونیان آن را گرفته بودند. وقتی آن را باز کردند دیدند بچه ای زنده در آن است. بنای ...
آقای مدعی العموم! ما را به آغوش مادرمان برگردانید
پهنای صورت مهربانش. دو سال است در مرکز کرمان پارسا زندگی می کند، ابوالفضل که از روی مبل بلند می شود، علیرضا با لبخند قشنگش می آید و می نشیند کنارم. منم دوست دارم ووشو کار کنم، برادرم هم اینجا بود، اما رفت پیش مادرم، مادرم توی خونه داییم زندگی می کنه و نمی تونه همه ما رو پیش خودش نگه داره، یه خواهر 18 ساله دارم که اونم توی مرکز دخترهاست . دو، سه تا از بچه ها دور و بر ما ایستاده اند و با ...
سی و سه روز مقاومت
با وجود شهادت دوستانش، بیماری مادر و تمام شرایط سختی که داشتیم حمیدرضا خوشحال بود، انگار روی ابرها راه می رفت، مرتب می خندید، اصلا جور دیگری شده بود، موقع خداحافظی از ما مرتب می خندید. مادرم نمی توانست از حمید چشم بردارد. حمیدرضا را جور دیگری دوست داشت. اصلاً حمیدرضا برایش جدای همة فرزندانش بود. عاشقانه دوستش داشت. موقع خداحافظی از مادر چند بار قول داد که زود برگردد و مادر را دکتر ببرد. حمیدرضا رفت ...
سیسمونی با سیم و زر
پول نیست. قدرت خرید نیست. خرید و فروش نیست. توان خرید جهیزیه نیست. بزم ها و جشن های عروسی مثل قبل نیست. آری، خیلی از چیز ها تغییر کرده. گرانی باعث شده بسیاری از رسوم عوض شود و خیلی از چیز ها محدود اما... با وجود همه ی این ها هنوز هستند کسانی که برای خرید ازهم سبقت می گیرند، چشم و همچشمی می کنند و در این آشفته بازار دست از مقایسه خود با دیگران برنمی دارند. راه دوری نرویم ...
یکسان والدین را از خواب غفلت بیدار می کند
) شبیه انیمیشن های پرطرفدار این روزگار نیست. زرق وبرق ندارد. طراحی کاراکتر و اکشن و پس زمینهٔ آن چنانی ندارد، اما عوضش تا دلتان بخواهد، حرف دارد. با همین ظاهر ساده اش، وزن دارد. با گران روی بالا (محتوای فاخر)، نرم نرم در مغزتان رسوخ می کند و به افکارتان می چسبد و پاک هم نمی شود. داستان، روایت پدری است که پاسخ آن به تمام سؤالات بالا، مثبت است. او در شهری پر از آدم هایی درست مثل خودش زندگی می ...
خبر خوب| ماجرای 5قلوهایی که رهبر انقلاب نامشان را انتخاب کردند
گروه خبرخوب: امروز را برای خودتان تبدیل کنید به یک روز اختصاصی با خدا. بله در مقابل پروردگاری که لحظه به لحظه هوایتان را دارد. حواسش به شماست و حال خوبتان را می خواهد. شماهم یک روز شش دانگ حواستان را بگذارید پای پروردگار. از همان اول صبح که چشم باز می کنید قدم به قدم رضا و رضایت خدا را در نظر داشته باشید. برای هر کار کوچک و بزرگی. آن وقت کارهای خانه جور دیگری به کام تان شیرین می شود ...
بانویی که چریک امام شد
نهاده بود، زنی سوای زنان قدیمی و آن روزی که متعلق به سال 1318 بود. کمی آن طرف تر از زنان محبوس در خانه اما نه کمی نه؛ بیشتر از این ها توفیر داشت؛ یک سر حواسش نه! تمام حواسش را داده بود به درس و بحث و اداره امور هر چه از دستش برمی آمد. الحق که خیلی کارها از دستش برمی آمد و زمانه را متحیر می ساخت. همه فن حریف بود و پای مبارزه؛ همه وقتش از برای مبارزه بود اما هشت فرزند قد و نیم قد ...
مرد کشاورزی که یک زن بود
کرد تا پدر، آرزو به دل سر به زمین نگذارد و در خانه اش به مدد تامان گل باز بماند. پدرش مالک وکدخدای ده بود. پولش از پارو بالا می رفت اما وقتی که به رحمت خدا رفت، اتفاقاتی پیش آمد که فقط این خانه برایش ماند. حالا او با نوه و عروس یکی از خواهرهایش زندگی می کند. این حرف ها را مشهدی محمد برایمان می گوید، همسایه تامان گل. او این زن را از کودکی به خاطر دارد. خودش زیاد اهل حرف زدن نیست و از پرسش ...
مادر شهیدی که حجاب درست و حسابی نداشت! + عکس
ایران آمدند، کم کم روی حجاب او کار کرد. مادرم ابتدا که به ایران آمد، تنها با یک روسری و بلوز و دامن حجاب داشت، اما آرام آرام خودش چادر را برگزید. خب من هم از مادر الگو گرفتم و چادری شدم. وقتی مادرم حجاب چادر را پذیرفت، فهمیدم موضوع برای پدرم خیلی مهم است و هیچ گاه دوست نداشته ما بدون چادر بیرون برویم. حتی اجازه نمی داد خانم ها بدون چادر به منزل ما بیایند. همه اقوام ما چادری هستند و مثل ...
شهید حججی چگونه برات شهادتش را گرفت؟
سری چیزهای بهتری را به دست بیاوری، من از تو و مادرت دل کندم! تا بتوانم نوکری حضرت زینب را به دست آورم! آرزو دارم تا خدا در این سفر به من نگاه کند، خیلی دوستتون دارم مواظب خودتون باشید و سعی کنید طوری زندگی کنید که خدا عاشقت باشد! اگر خدا عاشقت شود، خوب تو را می تواند خریداری کند. موظب خودتون باشید، دعا کنید من هم رو سفید شوم . به گزارش فارس، پیکر شهید حججی مهرماه سال 96 یعنی پس از بیش از 40 روز از دست داعشی ها با توافق صورت گرفته حزب الله آزاد شد و به میهن بازگشت و در نجف آباد اصفهان به خاک سپرده شد. ...
فرزند شهرری؛ محبوب گیلانغرب | کردها می گفتند برادرقلی پسر ماست!
هیبت او را بین مردم می دیدم واقعاً به او افتخار می کردم. روز اول صبحگاه نرفتم. خودش دنبالم آمد و چنان در خوابگاه را زد که در 13 ماهی که با او بودم حساب کار دستم آمد. همه بچه های محل با او به گیلانغرب رفته بودند. من آنجا شاهد بودم که دوستان محلی هم به او چشم قربان می گفتند. او در کار بسیار جدی بود. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- *منتشر شده در همشهری محله منطقه 20در تاریخ 1395/12/ ...
سیب سرخ در دستان شهید
قربان در آسمان پرواز می کند، پروازکنان آمد و روی بالکن خانه نشست. گفتم: قربان پرنده شده ای؟ گفت: بله، و بعد یک سیب خیلی زیبا که یک طرفش قرمز و طرف دیگرش زرد بودبه من داد و گفت: مادرجان صبور باش. پرواز کرد و رفت. پدر قربان که فوت کرد من بچه هایم را با کارگری بزرگ کردم و برایم خیلی عزیز بودند. خبر مفقود شدن قربان را هنگامی که در شرکت بودم به من دادند. با شنیدن این خبر ...
انقلاب اسلامی از انقلاب سرخ حسین (ع) نشات گرفته است
به گزارش دفاع پرس از اهواز، شهید مدافع حرم علیرضا حاجیوند قیاسی روز یکم مهرماه سال 1364 در دزفول چشم به جهان گشود. وی پس از گرفتن دیپلم به دانشگاه رفت و مدرک کارشناسی کشاورزی را دریافت کرد. علیرضا از نیروهای فعال بسیجی گردان امام حسین(ع) و مسجد صاحب الزمان(عج) شمالی دزفول بود، همچنین به عنوان عضو شورای بسیج ادارات دزفول فعالیت داشت و داوطلبانه از سوی بسیج به سوریه اعزام شد. وی همراه ...
حاج ذبیح و حکایت خانه طاهری ها | ماجرای معتادهای دروازه غار و دخترفراری ها
. یادشان مانده که چطور همه زندگی اش را وقف سر و سامان دادن به 250 خانواده فقیری کرد که در حاشیه محله 13 آبان در آلونک زندگی می کردند. همراه با جمعی از اهالی محله در خانه باصفایش به دیدنش رفتیم و پای حرف ها و خاطراتش نشستیم. ان شاء الله قرضی را که گرفتند پس می آورند؛ اگر هم نیاوردند هیچ ایرادی ندارد. حتماً در توانشان نیست. اگر دستشان به دهنشان می رسید که در خانه من را نمی زدند. بچه های حاج ...
با چای روضه بود که دل ها جلا گرفت
...> خورشید اهل بیت، روی نیزه جا گرفت وقتی فضای روضۀ مکشوفه گشته باز خواهی بگویمت که چرا دل نوا گرفت؟ مادر میان قتلگه و شمر هم رسید مویش کشید و بعد برید و هوا گرفت لرزید دست و پای کریهش ولی به عمد سر را مقابل حرم و بچه ها گرفت خورشید هم تحمل این صحنه را نداشت فوراً غروب کرد و عالم عزا گرفت محسن پالیز دار ...
قصه مادری که پسرش را به علی اکبر امام حسین (ع) بخشید
گوسفندهای قربانی شده، رسید به مسجد. باید گوشتشان خرد می شد. دست جنباندیم. چند ساعت بود که بی وقفه کار می کردیم. گاهی چشم هایم سیاهی می رفت. ولی محل نمی دادم. بلاخره رنگ و رویم، حالم را لو داد. کمی ضعف داشتم و رنگم سفید شده بود. اصرار کردند برگردم خانه و استراحت کنم. شاید اگر وقت دیگری بود، حرف شأن را گوش می کردم؛ ولی آن روز فرق می کرد. همان جا با صدای بلند گفتم: آقا جان، یا اباعبدالله! اگه تا فردا که ...
پسر دریا به خانه پدری رسید
شان می روم. پسر قهرمان از محل خدمتش در بندرعباس آمده و مادر که از لاهیجان مهمان حسینیه شده، آنقدر در جمع سرو های جوان سپیدپوش چشم دوانده تا بالاخره شاخ شمشادش را پیدا کرده. با اینهمه بی تابی، مادر چطور توانسته آن 8 ماه دوری را تحمل کند؟ می پرسم و در جواب می گوید: در تمام آن 8 ماه، با دعا، خدا را صدا زدم. مدام نذری پختم و پخش کردم به این نیت که همه بچه ها از این ماموریت به سلامت برگردند، پسر من هم ...
مهرِ بانوی بختیاری پناه کودکان زاگرس شد
همان روز ها وسعت سفره های خانه شان هر روز بیشتر می شد و بی بی هر روز مهمان داشت آن هم از نوع قد و نیم قدش. درِ خانه شان همیشه باز بود و بچه های بی سرپرست همیشه خدا دور بی بی می چرخیدند. او هم دریغ نمی کرد و نمی گذاشت هیچ کدامشان طعم تلخ یتیمی رنجشان دهد. برای همه مادری می کرد و روز به روز آوازه بی بی ماه بیگم بیشتر در شهر ها و روستا ها می پیچید و بچه های بیشتری راهی عمارت بی بی می شدند. بی ...
صیغه بارداری چیست؟
دارد که مادر میانجی باشد. او می گوید اهدای تخمک برایش چندان به صرفه نبوده و بارداری برایش بهتر است، چون حواسش بیشتر به همه ماجراست؛ برای اهدای تخمک پول دندانگیری نصیب آدم نمی شود. شاید 3میلیون. آن هم اگر همه تخمک ها را خالی نکنند و چیزی برای خود آدم بگذارند. معمولا هر بار باید 20تخمک خارج شود. دکترها هم به خاطر بیهوشی و عوارض پیشنهاد نمی کنند بیشتر از دو بار این عمل را انجام دهی. اما زای ...
همیشه نقش مادر مهربان را به من می دهند
بازخورد سریال را گرفته اید؟ زیاد از خانه بیرون نمی روم اما در جمع دوستان و آشنایان وقتی از این سریال صحبت می شود، اغلب راضی هستند و می گویند به خاطر قصه پرکشش، بازی ها و کارگردانی خوب سریال، آن را از تلویزیون دنبال می کنند. به نظر من این موضوع که مردم با سریال ارتباط برقرار کرده اند اتفاق خوبی است و اگر همه سریا ل ها به همین شکل ساخته شوند شاید مردم مثل گذشته با سریال های تلویزیونی همراه شوند. اما ...
در این دوره و زمانه چطور فرزاندانمان را تربیت کنیم؟
سبک های تربیتی می گوید: در علوم روانشناسی سبک های تربیتی متفاوتی وجود دارد؛ مثل سبک تربیتی والدین کمال گرا و وسواسی که مشخصه ی بارزشان سخت گیری شان است، سبک تربیتی والدین آسان گیر که مشخصه ی بارزشان حمایت بیش ازاندازه از بچه ها است، سبک تربیتی والدین متفاوت در روش های تربیتی که پدر و مادر اصلاً باهم هماهنگ نیستند و یکی سخت گیر و یکی آسان گیر است، والدین گناهکار که در سبک تربیتی شان همیشه خودشان ...
در سوگ درگذشت مهجورانه همسر شهید حاج مهدی عراقی، او هم دومی نداشت
زندان در تبعید، آن روزهایی که به زحمت در هوای گرم به برازجان رفت تا همسرش را در زندان ببیند هم اهل گله نبود. نه اینکه چون جبر زمانه است راضی باشد؛ خودش این مسیر را انتخاب کرده بود. یادم هست وقتی گفت ازدواج آنها در روزهای اوج فعالیت فدائیان اسلام بوده، از او پرسیدم هنگام خواستگاری، از فعالیت هایش خبر داشتید؟ گفت: ایشان به من گفته بودند و من هم خودم قبول کردم. راستش را بخواهید، همه با ایشان مخالف ...