درخواست بیشرمانه داماد بی غیرت از عروس / می خواست لباس نپوشم !
سایر منابع:
سایر خبرها
ازدواج پیرمرد 62 ساله با دختر 23 ساله | نقشه شوم برای ازدواج با دختر 23 ساله
قرار بود در تجارتخانه پدرزنم مشغول به کار شوم، اما به خواست خدا در یکی از ادارات دولتی استخدام شدم و ادامه تحصیل دادم. با این حال هیچ تغییری در رفتار های سرد و سخت گیرانه همسرم به وجود نیامد. من هم این غرور و خودبزرگ بینی او را تحمل می کردم تا این که فرزندانم بزرگ شدند و اوضاع مالی من نیز روز به روز بهتر شد تا جایی که دیگر در زندگی کمبودی نداشتم و خانواده ام در رفاه و آسایش بودند. بالاخره ...
از تجاوز در رستوران تا صیغه مخفیانه
.... خلاصه با اصرار سعید و به طور پنهانی به عقد موقت نعیم درآمدم تا از این بی کسی و بی سروسامانی نجات یابم و هم این که به قول سعید حامی و پشتیبانی در زندگی داشته باشم! چرا که نعیم متاهل بود و نمی خواست خانواده اش در جریان ازدواج او قرار بگیرند! بعد از ازدواج با نعیم روزهای خوبی را سپری می کردم تا این که متوجه شدم باردار هستم. وقتی موضوع را به همسرم گفتم او نه تنها خوشحال نشد بلکه اصرار ...
خانمم مدام به من شک داشت، اماخودش رسوا شد و با دوست پسرش لو رفت
یک لحظه به آن دختر دل باختم به طوری که گویی همه سعادت و آینده ام در گرو یک لبخند او بود. آن روز آن قدر فرشته را تعقیب کردم تا بالاخره شماره تلفن منزلشان را گرفتم و از یک باجه تلفن عمومی به او زنگ زدم. این گونه رابطه من و فرشته آغاز شد تا این که مدتی بعد تصمیم به ازدواج با او گرفتم چرا که خانواده اش وضعیت اقتصادی خوبی نداشتند و در حاشیه شهر مستاجر بودند به همین دلیل فکر می کردم چنین ...
صیغه موقت منشی جوان برای تصاحب اموال مدیرعامل
. این زن جوان که مدعی بود از نظر مالی کم و کسری در زندگی اش ندارد ولی خوشبخت نیست درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: در یک خانواده هفت نفره به دنیا آمدم. پدرم کارگر ساده ساختمانی بود و با دستان پینه بسته اش هر روز سر گذر می رفت تا شکم من و چهار خواهر دیگرم را سیر کند. مادرم نیز که یک زن ساده روستایی بود به امور خانه داری اشتغال داشت و نمی توانست در بیرون ...
چهره هفته | رها شده در باد؟!
برخی می گویند رونالدو به ایران بیایند تکلیف سیم کارتش چه می شود؟ فکر می کنند ما در جیب خود سیم کارت آزاد داریم به رفقای خود می دهیم. چنین امکانی نداریم فعلا! فقط به خبرنگاران چنین سیم کارتی داده ایم. اگر رونالدو به ایران بیاید باید سکوی بله و ایتا را نصب کرده و با خانواده و دوستان خود تماس بگیرد و به آنها بگوید این سکوها را نصب کنند و از آنها استفاده کند. خیلی هم دلش بخواهد این کار را بکند. احتمالا اگر به جای نگارنده این سطور بودید، بدون هیچ اغماضی راوی حرف های بالا را با در نظر گرفتن برخی شرایط به عنوان چهره هفته انتخاب می کردید. این شرایط اما خیلی هم ساده ...
جانباز اغتشاشات پائیز 1401: مردم اجازه ندادند آشوبگر ها سرم را ببرند+عکس
...، با فیزیوتراپی باز به کار افتاد. 10 روزی در بیمارستان بستری بودم و سپس برگشتم خانه. در آن 10 روز بعضی از اقوام و آشنایان، 5 بار خبر شهادت من را به همسرم و خانواده ام دادند. انگار لذت می بردند از عذاب کشیدنشان. اما الآن خدا را شکر، حالم خوب است. فقط یک وقت ها یک سری چیزها یادم می رود. نکند مردم به راهپیمایی 13 آبان نیایند یک ماه و خرده ای از آن اتفاق گذشت و به 13 آبان نزدیک ...
زن جوان: شوهرم بخاط اینکه به من شک داشت از خانه بیرونم کرد و قفل در را عوض کرد
به گزارش اینتیتر به نقل از زنهار، زن 37 ساله در حالی که بیان می کرد اگر می دانستم این رفتار دلسوزانه من این گونه آبرویم را به باد می دهد داخل آسانسور می ایستادم و هیچ وقت وارد خانه خودم نمی شدم به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: دختری 18 ساله بودم که عاشق پسر خاله ام شدم مهرش به دلم نشسته بود و به چیزی جز ازدواج با او نمی اندیشیدم محمد هم مرا عاشقانه دوست داشت و آشکارا به ...
اشتباه کردم و نباید فریب می خوردم/ لذت رابطه با پسرجوان زندگیم را نابود کرد+جزییات
پوشیدن لباس های نامناسب وضعیت ظاهری خودم را تغییر داده بودم من پا را فراتر گذاشته بودم و از یک حجاب معمولی به یک بی حجاب و بد لباس تبدیل شده بودم. یک روز همسرم خیلی راحت اجازه داد برای آن که از تنهایی بیرون بیایم در یک شرکت تولیدی کار کنم همه کارگران آن شرکت زن بودند و در شبکه های اجتماعی تلفن همراه عضویت داشتند من هم با خرید گوشی گران قیمت تحت تاثیر همکارانم قرار گرفتم و عضو یکی از گروه ...
پ؛ مثل پیراهن؛ مثل پلاک
جنوب شهر. صفای همسایگی اینجا بیشتر است. نمی گویم مردم شمال شهر سردند، نه! رفت و آمدشان کم است. توی یک ساختمان همسایه ها همدیگر را نمی شناختند. اینجا اما این طور نیست. رضا که شهید شد همه اهل کوچه سیاه پوشیدند. 14 سال پا به پای من منتظر برگشت رضا بودند. پیکرش را هم که آوردند دوباره مشکی پوش شدند. در خانه شان را به روی مهمان های رضا باز گذاشتند. خدا رحمت کند رحیمه خانمی بود که تمام پخت و پزها را انجام ...
گزارش میدانی یک هفته بعد از حادثه معدن طزره دامغان
وقتی کارش تمام شده، 900 پی پی ام گاز بیرون آمد؟ اینها سهل انگاری ایمنی مجموعه رزمجاه غربی است. گاز به حدی است که دیروز متوجه شدم دو کارشناسی که از تهران آمده اند، اصلا نتوانسته اند وارد معدن شوند. در ادامه صحبت ها با برادر قربانعلی کمال، متوجه می شوم که خانواده کمال علیه معدن البرز شرقی طرح شکایت کرده اند و دادستانی هم به این خانواده نامه زده که شکایت شان را پیگیری کنند. از طرح شکایت سایر ...
فیلم واقعی لحظه فرار عروس از دست داماد ! / تا در خانه عشق اش دوید ! / ببینید نقشه کشیده بود !
شوهرم ساکن شدیم. در حالی که فقط 6 ماه از دوران نامزدی ما می گذشت ، یک شب در میان بهت و ناباوری ، پرهام با بیان این که من دیگر تو را دوست ندارم به شدت کتکم زد و مرا از خانه بیرون انداخت چراکه من دیگر به دلیل خواسته های نامعقول و زننده او حاضر نمی شدم بیشتر از این مورد شکنجه های جسمی قرار بگیرم. از سوی دیگر چون هیچ آشنایی در مشهد نداشتم با پدرم تماس گرفتم و همان شب به شهرستان رفتم ولی روز بعد همسرم ...
خیاطی که معلمی را برگزید
از پیرمعلمان شهرستان است. با وجود این که سن و سالی از او گذشته، اما روز های آغازین تدریسش را به یاد دارد. مادرش خیاط بود و قرار بود خیاط شود، اما چرخ روزگار به گونه ای چرخید که او معلم شود و دانش آموزان بی شماری زیر دستش رشد یابند. زاده ی ششم دی ماه 1307 است و 95 سال سن دارد، ولی در شناسنامه سال 1308 نوشته شده است. می گوید: پدرم میرزا محمد بود و مادرم ربابه سلیمی. آن ها نسبت ...
حسین اوجاقی؛ مهندس خوش تیپی که در اغتشاشات پاییز 1401 شهید شد
رباب از آن زن هایی بود که هم مادری اش را می کرد، هم عضو بسیج بود و هم خانواده را مدیریت می کرد. از آن زن ها که وقت ندارم و نمی توانم و حالا بچه دار شدم باید تا آخر عمر خانه نشین شوم در تعریفش از زندگی نمی گنجد. به جای اینکه زندگی خود را کوچک و محدود کند، خود را وسعت بخشیده بود تا بتواند هر آنچه را لازم می داند در زندگی اش مدیریت کند و الهام بخش فرزندانش باشد. الفی که با یک خواب به ی ...
زن بی شرم: برادر شوهرم به من علاقه داشت با او وارد رابطه شدم!
به گزارش اینتیتر به نقل از زنهار، غیاب فرشید بخاطر مشغله های کاری موجب شد تا رفته رفته برادرش جای او را بگیرد و نقش شوهر را برای همسرش ایفا کند. در یک خانواده متوسط بزرگ شده و پس از دیپلم گرفتن به دلیل قبول نشدن در کنکور و چند سالی در پشت کنکور ماندن، سرانجام با فرشید که او نیز مانند خودم از جامعه ای نه چندان مرفه بود، برخلاف میل باطنیم به دلیل اصرارهای مکرر پدرم و مادرم مبنی بر همان ...
امام حسن (ع) نظر و خواست مردم را اولویت قرار می دادند/ حضرت زور علیه مردم را گمراهی می دانستند/ مهم ترین ...
مردم همراهی نکردند، اجبار و تحمیل می کند، ولی امام این چنین نمی کند. اساساً یکی از دلایل اصلی صلح این بود که امام پذیرش خواست و نظر مردم را داشت لذا امام به مردم عرض کردند که اگر عزت می خواهید، عزت شما در ادامه جنگ با معاویه است، اگر می خواهید زندگی کنید ولو اینکه عزت نداشته باشید، صلح کنیم که فریاد زدند البقاء البقاء؛ می خواهیم زنده بمانیم؛ بر این اساس امام طبق خواست مردم صلح کردند. ...
سفر به سوی آرامش
انبیا و آخرین حلقه از زنجیرۀ پیامبران، وی برای همیشه الگوئی منحصر به فرد و بی نظیر و تکرارنشدنی است. این بحث و مجادله ای بوده که بعدها از بطن آن دو الگوی مرتبط ولی کاملاً متفاوت در ساختار آیندۀ اسلام پدید آمد. با تفسیرهای متفاوت از سخنانی که محمد(ص) یک هفته بعد و در راه بازگشت از مکه گفت، این تفاوت عمیق تر هم شد. پس از اتمام فریضۀ حج آن سال، زائرانی که راهی مدینه بودند شب هنگام در نزدیک ...
سفر سینمایی در واپسین روزهای ماه صفر
باعث رنجش پدر و مادرش می شود. تا این که یک شب روح عباس و حسین و زینب به خانه می روند و برای یک روز با آن ها زندگی کرده و به اوضاع خانه سرو سامان می دهند ... پرویز پرستویی، بهروز شعیبی و آهو خردمند در فیلم سینمایی میهمان داریم هنرنمایی کرده اند. ************************************************** فیلم سینمایی جدید یک جای معمولی به کارگردانی اوبرتو پازولینی ، پنج شنبه 23 ...
فال روزانه پنجشنبه 23 شهریور 1402
همیشه مواظب سلامت وجود نازنینتان باشید. بیماری مهلکی در این ماه کمین شما را می کشد. خرداد سال آینده زمان فرخنده ای برای شماست. در این ماه شرایطی برای مسافرتی خاطره ساز پیدا می کنید. به همراه دوستان یا اعضای خانواده راهی سفر شوید و با کوله باری پر از خاطره های ماندگار به دیار خود باز گردید. تیر سال آینده با عشقی آشتین روبه رو خواهید شد. مواظب احساسات خود باشید و کاری نکنید که پشیمانی به دنبال داشته ...
50 فیلم سینمایی تدارک تلویزیون برای 3 روز تعطیلی
...، با خالده و خانواده اش آشنا می شود و به تدریج متوجه کمک های رحمت به آنها می شود. آنها همگی به حرم می روند و درخواست شفا برای پسران شان می کنند. تیم پزشکان به رحمان اطلاع می دهد که ... محمد کاسبی، رحیم نوروزی، خالده قلی آوا، قربان مسیم اف و مهدی فقیه در این فیلم بازی کرده اند. - فیلم تلویزیونی روز ملاقات به کارگردانی مهرداد غفارزاده ، شنبه 25 شهریورماه ساعت 08:10 صبح از شبکه دو ...
خداوند با صابران است
واقع است. خاطره ای به نقل از خواهر شهید آن زمان اوضاع اقتصادی ما زیاد خوب نبود به همین دلیل علیرضا تا کلاس اول راهنمایی بیشتر درس نخواند. اوایل کشاورزی می کرد و مواقع بیکاری به بنایی و صافکاری می رفت تا از این طریق کمک خرج خانواده باشد. بعد از مدتی تصمیم گرفت به جبهه برود من خیلی ناراحت بودم، چون بسیار به او وابسته بودم. شب قبل از اعزام از او خواستم از تصمیمش منصرف ...
احمد زودتر از سپاه بازنشسته شد تا به پیکار با داعش برود
. نیروهای داعش قرآن و نماز شب می خواندند زمانی که نیروهای ما برای شناسایی، پشت چادرهای داعش می رفتند صدای قرآن و نماز شب خواندن آنها را می شنیدند، برای آنها تشخیص حق از باطل بسیار مهم بود چون همه مسلمان و به اصول دین مقید بودند و آنها باید مسیر درست را انتخاب می کردند. چون احمد با اخلاص بود و خالصانه برای خدا کار می کرد، با توکل به خدا و ولایتمداریش پیدا کردن مسیر ...
از مسیر بهشت زهرا تا زمان خاکسپاری آنقدر آزاردهنده است که ...
که در ذهنم از او بود خراب شود از همان کنار در که حدود 3 متر بود از دور او را نگاه کردم و رفتیم. شب به خانه ی مادر بزرگ رفتیم و پس از صحبت قرارشد که پس فردا خاکسپاری باشد و مسجد برای هفتم گرفته شد. صبح روز موعود به سمت بهشت زهرا رفتیم نزدیکی آنجا همسرم قصد خرید چند چیز را داشت قیمت اقلامی که خریداری کردیم حدود 85 هزار تومان بود اما صاحب مغازه آن را با ما حدود 150 هزار تومان ...
علی امینی از زبان خودش | متن پیاده شده نوار اول مصاحبه تاریخ شفاهی
.... ؟؟؟ مرحوم داور با خانواده ی ما به مناسبت همین دعواهای قضایی و سیاسی که البته شما خیلی جوان بودید و مسبوق نیستید چهل چهل و پنج سال طول کشید در خانواده ی ما این اشخاص مختلف مرحوم نصرت الدوله فیروز که پسر عرض کنم که خاله ی بنده و همشیره زاده مادرم بود و دیگران دیگران به این مناسبت آمد و رفتی در منزل ما بود. خب مرحوم داور هم جزو اشخاصی بود که می آمد و می رفت. یه روزی از دفتر مرحوم داور تلفن کردند ...