افشای راز خیانت زن شکست خورده در عشق پوشالی در صحنه تنهایی با مرد متاهل
سایر منابع:
سایر خبرها
داستان تلخ دختر جوان از رابطه جنسی در جشن تولد
...> آن جا بود که با تعارف پسری جوان، شربت آلبالویی را نوشیدم که بعد فهمیدم آن شربت به مشروبات الکلی و داروی خواب آور آلوده بوده. ♥ کلیک کنید: موضوعی مهم در مدارک خودرو که خیلی ها نمی دانند ♥ خلاصه در آن شب شوم حیثیت و آبرویم بر باد رفت و صبح که از خواب بیدار شدم سرنوشتم به تباهی کشیده شده بود. با وجود این چیزی به پدر و مادرم نگفتم و این راز را همچنان پنهان نگه داشتم. بعد از این ...
سوء استفاده پسر جوان از دختر 21 ساله/ او مرا به خانه خواهرش برد!
مادرشوهرم با بهانه های بیخودی مرا کتک می زدند تا مجبور شوم از شروین طلاق بگیرم. آن ها آن قدر مرا در تنگنا قرار دادند تا 2 سال بعد ناچار شدم به منزل پدرم بروم چرا که آن ها مرا از خانه بیرون انداخته بودند. یک سال از این ماجرا سپری شد ولی شروین مرا رها کرده بود و هیچ گاه از من خبری نگرفت. در این مدت تنها شده بودم تا این که شبی به یک میهمانی جشن تولد دعوت شدم. آن جشن به صورت مختلط و همراه با رقص و ...
وصیت نامه شهید نیک بخت محمودی
دوست می داشتم پدرم تو کعبه مقدس آنان می بودی و مادرم تو گل سرسبد وجودی هستی ام بودی - اما حقیقت را بگویم من خدا را بیشتر از همه شما دوست می داشتم و همه شما را در برابر جلوه عشق خدا فراموش کردم می دانید چرا چون در طی این بیست بهار عمرم گفته بودم اشهد ان لا اله الا الله چون همین کلمه بود که پیغمبر ما محمد مصطفی (ص) برای آن مبعوث و در این راه زحمت ها و شکنجه ها دید و علی به خاطر آن در محراب به شهادت ...
فرار زن 17 ساله از چنگ همسایه شیطان صفت
بدسرپرست بود اما من هیچ وقت پدر و مادرم را ندیدم! وقتی با شاهین به گفت وگو نشستم، مهر و محبت عمیقی را در چشمانش دیدم و متوجه شدم که او هم به خاطر همین بی پناهی کاملا مرا درک می کند! خیلی زود اشک شوق ریختم و دل باخته شاهین شدم و در حالی پای سفره عقد نشستم که شاهین باید به خدمت سربازی می رفت. از سوی دیگر نیز هزینه های زندگی سرسام آور بود و ما چیزی نداشتیم. این بود که با کمک خیرین خانه ای اجاره کردیم و ...
طلای کاراته جهان بر گردن دانش آموزی از نصف جهان درخشید
. بعد، ابتدا دو سال در کلاس های تکواندو شرکت کردم؛ سپس به دلیل جابه جایی محل زندگیمان، پدرم مرا به باشگاه سپاهان برد و همان جا از استاد عزیزم، آقای افتخاری پور، سؤال کردند که با توجه به سابقه ی دوساله ی فعالیت پسرم در رشته ی تکواندو، الان بهتر است در همان رشته کار کند یا به سمت کاراته برود؟ استاد افتخاری پور، آن روز گفتند تکواندو فقط با پا کار دارد اما کاراته با دست و پا کار می کند و پیشنهاد دادند ...
زن جوان دور از چشم همسرش به دفتر کار مرد پولدار رفت/لو رفتن رابطه غیر اخلاقی زن جوان با مرد ...
من زندگی مشترکم را با فولاد آغاز کنم. خلاصه بدون هیچ مراسمی زیر یک سقف رفتیم اما هنوز 6 ماه از ازدواجمان سپری نشده بود که فهمیدم شوهرم از چند سال قبل با زن مطلقه ای رابطه دارد در همین روزها بود که فولاد همه جهیزیه ام را برای زندگی با آن زن به مکان نامعلومی برد و مرا رها کرد. من هم پس از دو سال دوندگی بالاخره موفق شدم از فولاد طلاق غیابی بگیرم. بعد از این ماجرا چند بار به صورت موقت ...
درخواست قصاص برای عروس خطاکار
حرف زدند و بعد که به خانه رفتیم، پدرم خواب بود. سعید و مادرم دهان پدرم را با چسب بستند و بعد مادرم دست هایش را به دور گردن پدرم فشار داد. آن ها سپس جسد پدرم را با ویلچر از خانه بیرون بردند و سوار خودرو کردند. من هم همراهشان بودم که به بیابان رفتیم و جسد را آنجا رها کردند. مادرم در این مدت من را ترساند و گفت نباید در این باره با کسی حرف بزنم. بعد از اطلاعاتی که کودک خردسال در اختیار پلیس گذاشت ...
بازیگر معروف ایرانی درگذشت | علت فوت آرش میراحمدی ساعتی پیش در بیمارستان +عکس
سختی پذیرفت. پدربزرگم، یعنی پدر مادرم انسان بسیار بزرگی بود و من از ایشان بسیار آموختم. وقتی با پدرم صحبت کرد، حرف شان اثرگذار شد و پذیرفت. درواقع پدربزرگم از روراستی و صداقت آرش خوشش آمده بود. می گفت او حیله گر نیست و تو فقط همین یک زاویه را از او می بینی. هیچ کس از صداقت بدش نمی آید و برای من هم بسیار مهم بود. آرش:به نظرم وقتی روراست و ساده جلو می روید و با عشق و علاقه واقعی قدم می ...
فرزند طلاق بودم و 17سالگی از رابطه نامشروع باردار شدم...
برای سایت جنایی از زندگی پر فراز و نشیبش می گوید: 17 ساله هستی و به تازگی نوزادی به دنیا آوردی. برایمان از زندگی ات بگو. من وقتی 11 ساله بودم پدر و مادرم از هم جدا شدند، آنها اختلاف داشتند و در نهایت از هم جدا شدند. بعد من با مادرم زندگی می کردم تا اینکه مادرم ازدواج کرد. مدتی با مادربزرگم زندگی می کردم و بعد هم رفتم پیش پدرم. *پدر و مادرت بعد از جدایی ازدواج کردند ...
قتل هولناک همسر به خاطر اختلافات مالی مقابل چشمان 2 فرزند
به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز، سردار کارآگاه علی ولیپور گودرزی رئیس پلیس آگاهی پایتخت اظهار کرد: دختر جوانی به مرکز فوریت های پلیسی 110 تماس گرفت و با صدایی لرزان به اپراتور گفت، پدرم با چاقویی که در دست داشت ضربه ای مرگبار در حیاط مجتمع مسکونی به قفسه سینه مادرم وارد کرده است؛ لطفاً با اعزام مأموران به ما کمک کنید. وی افزود: با اعلام این خبر، بلافاصله تیمی از کارآگاهان اداره دهم ...
دلنوشته شهید کریم زادگان درباره دفاع مقدس
زندگی نخواهند توانست به من امنیت دهند. جبهه هم نا امن است. فقط امنیت مطلق خداوند است. من دلواپس مولود و امید (همسر و فرزند) نیستم. من نگران گریه های سوزناک مادرم و ناله های شبانه ی پدرم نیستم. من شادمانه می روم، چون خدای من خدای آن ها هم هست. عظمت وجودی او بالاتر از درک من عاجز می باشد. من خود را و همه آن ها را به او وا گذاشتم تا مرا راهبر باشد. او هرجا مرا ببرد آنجا بهشت من است و بهشت ...
قتل مرد تهرانی به دست خانم بلاگر معروف و همدستش / دختر بچه راز قتل پدرش به دست مادرش را لو داد + فیلم و ...
حرفی بزنم او مرا تهدید می کرد. سپس آریا در جایگاه متهم ایستاد و منکر قتل شد. وی گفت:من مدل بودم که با بهنام و همسرش آشنا شدم. سمیرا با من درد و دل می کردو می گفت شوهرش او و بچه اش را به بهانه های مختلف کتک می زند. او می خواست شوهرش را ادب کند.به همین خاطر پیشنهاد داد تا شبانه به خانه شان بروم .وقتی بهنام بیهوش بود ما او را آرایش و لباس های زنانه به تنش کردیم و از او عکس گرفتیم ...
دختر 6ساله: مامان با همدستی مردغریبه، بابا را کشت و جسدش را آتش زد
دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. جلسه دادگاه در ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و از طرف دختر خردسال قربانی درخواست دیه را مطرح کرد.سپس مادر بهروز درخواست قصاص کرد. در این جلسه شهرام به جایگاه رفت و اتهام قتل را رد کرد و گفت: قبلاً به خاطر سمیرا قتل را گردن گرفته بودم اما حالا حقیقت را می گویم او قاتل است.در حالی که ادامه جلسه به آینده موکول شد روز گذشته ...
آدم ربایی 5 میلیاردی برای انتقام از کارفرما
شدند که من در کار خرید و فروش مواد هستم. هرچه گفتم مرا اشتباه گرفته اند فایده ای نداشت. آنها به زور مرا سوار ماشین خود کرده و راه افتادند. وی افزود: گروگانگیران مرا به خانه ای در جنوب تهران منتقل کرده و در آنجا دست و پایم را بستند. سپس با پدرم تماس گرفتند و برای آزادی من درخواست پول کردند. در نهایت وقتی فهمیدند که پدر و مادرم پلیس را در جریان قرار داده اند، حساب مرا که 90 میلیون تومان در ...
دو مهر طلاق !
تریاک مصرف می کرد. از این بابت نگران شدم . موضوع را با پدرش در میان گذاشتم. دعوای مفصلی بین شوهرم و پدر و مادرش درگرفت. او که تعهدی برای مسئولیت پذیری نداشت مدتی است از خانه فرار کرده و هیچ خبری نداشتیم تا این که گفتند در حال سرقت وسایل داخل خودرو دستگیرش کرده اند. تقاضای طلاق دادم. این زندگی آخر و عاقبتی ندارد. ازدواج اولم به خاطر پول و ثروت خانواده شوهرم بود و ازدواج دومم به ...
قاتلِ مادر بخشیده شد
محاکمه به رد مال و 15سال حبس محکوم شدیم. سال95 بعد از 15سال حبس آزاد شدم. بعد از آزادی چه کردی ؟ به خاطر سابقه ام کسی به من کار نمی داد و با بدبختی در رنگ فروشی مشغول به کار شدم. یک سال بعد از آزادی معتاد به شیشه شدم. با مادرت اختلاف داشتی؟ عاشقش بودم. از روز قتل بگو. برادرم خواب بود، من و مادرم اتاق نشیمن بودیم، شیشه مصرف کرده و دچار توهم شدم ...
پژوهشی تازه درباره تجربه گران مرگ؛ مغز تا یک ساعت پس از ایستادن قلب فعال است
گوشه ی بالا سمت راست جایی که بودم می توانستم یک نفر را ببینم. هیچ صورتی نداشت، ولی بدنش مردانه بود. اسمم را فریاد زد و قبل از اینکه خیلی دیر شود، دستم را قاپید. من دستم را دراز کردم و احساس کردم کسی مرا به طرف خودش می کشد. صدایی شنیدم که می پرسید: نفس می کشد؟ نفس می کشد؟ بیمار شماره 2: یادم است که در یک زمین وسیع بودم که چادرهای خاکستری رنگی در همه جای آن پراکنده بود. پیکرهای بدون صورتی هم ...
16 سالگی و شنیدن خبر شهادت همسرت حس غریبی دارد!
آشنایی و ازدواج تان با شهید چطور رقم خورد؟ من متولد 1349 هستم. از شهید پنج سال کوچک تر بودم. همشهری و اهل توابع اقلید فارس بودیم. شهید را نمی شناختم. چون اهل یک محل بودیم خانواده هایمان از هم شناخت داشتند. چون مسجد می رفتم، شهید مرا دیده بود. البته او برای کمک به باغ پدرم هم می آمد. نهایتاً به خواستگاری آمدند و سال 1362 شاید 13 ساله هم نبودم که ازدواج کردیم. سه سال شریک زندگی او بودم. ...
استمرار کربلا امام حسین (ع)، در کربلا ایران متبلور می شود
...> حاضر به مصاحبه نبود، او می گفت: کار برای رضای خدا بوده، ولی من اصرار داشتم، در نهایت پذیرفت. از سردار پرسیدم، اصالتا اهل کجا هستید؟ در حالی که متواضعان سرش پایین بود، گفت: از استان البرز و اهل اشتهارد هستم؛ ادامه داد، پدرم کشاورز بود و من هم در حین درس خواندن کنار پدرم مشغول کار بودم و بعد ها هم در کوره آجرپزی به کار مشغول شدم، در حالی که نگاه نافذش عکس امام را نشانه گرفته بود ...
دستم همچنان بلندی ها را طلب می کند
من بزرگ تری. فقط می توانم به حرف هایت گوش دهم و بغلت کنم . خانواده ام تنها افرادی هستند که لغزش و نگرانی مرا می بینند. تنها کسانی که با آن ها کاملاً صادق، شاد و بی خجالت روبه رو می شوم. آن ها به شکل خوبی مراقبم هستند. پس درحالی که گفته می شود، بهترین پدر دنیا هستید، پدر پُرمشکلی هم هستید؟ یک بار وقتی از دکتر می آمدم، دیدم بیرون مطب صدهانفر ایستاده اند. به همدیگر فشار می دادند تا ...
این گونه بود که دختری هوسران نام گرفتم و کسی سراغم نیامد...
وجود این، تنها پاسخ آن ها این بود که او پسر است اما آینده تو نابود می شود! این استدلال های پدر و مادرم درحالی بود که من تحت تاثیر شبکه های ماهواره ای، فقط آزادی می خواستم! معتقد بودم هیچ کدام از اعضای خانواده ام مرا درک نمی کنند! در این میان به لجبازی با پدرم روی آوردم و ساعت ها در فضای مجازی پرسه می زدم تا این که در اینستاگرام با هوشنگ آشنا شدم. حالا دیگر او همه ...
قتل زن سرایدار به دست شوهر معتاد
کردیم مادرم در مدرسه کار پیدا کرد و از تابستان امسال به عنوان سرایدار مشغول کار شد. مادرم کار می کرد و ما هم در اتاق سرایداری مدرسه ساکن شدیم. پدرم معتاد بود امروز مادرم سرگرم آشپزی بود که پدرم آمد، طبق معمول با هم دعوا کردند، اما پدرم ناگهان چاقویی برداشت و او را زد بعد هم فرار کرد. دستگیری متهم در ادامه تحقیقات بازپرس جنایی دستور بازرسی محل هایی که احتمال داشت ...
فشار وارد شده از خارج کشور بر نظام یک بازی کثیف سیاسی است
مرا به دسته های زنجیرزنی بازار ببرد و زنجیر بزنم. وی افزود: بعد از چند روز سختی بیماری، حالم کم کم رو به بهبود رفت و مادرم نذرش را ادا کرد. زنجیر کوچکی برایم خرید که هنوز بعد از 70 سال آن را دارم. بعد ها که بزرگ تر شدم جذب این جریان عاشورایی شده بودم. مادرم با فرهنگی که داشت این نذر را کرد. آینده ام را تعریف کرد و در اختیار این آیین بزرگ عاشورایی قرار داد. همسر فریده سپاه منصور ...
عضو باند زنبور های سرخ از قصاص فاصله گرفت
نگرفتی؟ من 15 سال زندان بودم و در زندان هم با افراد خلافکار زیادی آشنا شدم و انواع جرم یاد گرفتم. عبرتی برای من نداشت و فقط وقتی آزاد شدم همه چیز و زندگی ما هم عوض شده بود. پس از آزادی در مغازه رنگ فروشی مشغول به کار شدم، اما مشکلات خانواده و گرفتاری هایی که پیش آمد، باعث شد دوباره به مواد پناه ببرم و زندگی ام را دوباره تیره و تار کردم. چه مشکلاتی داشتی؟ مادرم در دوران نوجوانی اش با ...
تجاوز وقیحانه به زن جوان جلوی چشمان همسر بی غیرتش/ زن جوان همان شب همسرش را به قتل رساند+جزییات
مصایب و رنج و غم های زمانه که با خطوط سرنوشتم عجین شده و سخت آزرده ام ساخته است!؟ از بس قلب کوچکم مالامال از درد ها، ناامید ی ها و لبریز از ناراحتی ها و غم ها شده، احساس می کنم که روزی این همه اندوه و درد، سرانجام محو و نابودم خواهد ساخت. در یک خانواده ساده و معمولی زندگی می کردم ، مادرم مرا همیشه ایّام مورد مهر و محبّت فراوان خود قرار می داد، ولی پدرم آنگونه که می بایست هیچگاه به اعضای ...
عشق به شهادت ویژگی شاخص شهدا و ایثارگران است
من جلو میزد و گاهی عقب، با حرف هایی که از بچه ها شنیده بودم و باکسب تجربه از آنها ماشین را زیر چشم گرفته، خونسرد به طرف سبزه میدان و بازار روانه شدم. خودم را به دل جمعیت زدم و با شتاب به طرف مغازه مان روانه شدم. یک نفر از پشت مرا صدا زد و گفت بیا! من هم رفتم مرا سوار ماشین کردند و به اداره ی ساواک بردند. با وارد شدن در راهروی تاریک باران مشت و لگد و فحش شروع شد". ابراهیم برای پیروزی انقلاب ...
شهادت در سالگرد ازدواج و پس از پذیرش قطعنامه
دخترم اعظم، مؤمن است. در روزی اش شهادت است و من مطمئنم آخرش هم همسرش شهید می شود. من هم می گفتم خدا کند خودم شهید شوم. شهید طباطبایی پسرعمه من بود که از کودکی در رفت و آمد بودیم و او می شناختیم. او بسیار نجیب و سر به زیر بود و طوری که در مهمانی ها اصلا سرش را بالا نمی کرد. پدرم، سیدداود را خیلی دوست داشت و می گفت پسر مؤمنی است و برای انقلاب خیلی زحمت کشیده . در سال 64 مراسم عقد کنان ...