سایر خبرها
وقتی جمشید مشایخی با آتش سیگار تنبیه شد / آرزوی شنیدن خبر پایان جنگ در جهان
لباس های او را مرتب و تمیز می کردم تا خیالش راحت باشد. من و او همواره در کنار هم تلاش کرده ایم و خدا را شکر که نمونه یک زن و مرد عاشق بوده ایم. زن و شوهرهای جوان چگونه می توانند مسیر شما را ادامه بدهند؟ با گذشت، محبت و دوست داشتن . هیچ گاه نباید خودخواهی پیشه کنند و همیشه هرکدام باید به فکر دیگری باشد. و آرزوی شما برای هموطنان؟ شادی و خوشبختی عمیق قلبی برای تک تک شان و سالی خوش برای همه ایرانیان. 58241 ...
تمام قلبم تو را صدا می زند
لیست سهمیه فرش ماشینی که به فرماندهان تخصیص داده شده بود، اسم خودم و شما را خط زدم. احساس کردم با شنیدن این حرف ها همسر آن آقا کمی مکدر شد. هر چند وضع مالی و زندگی آنها همان زمان هم بهتر از ما بود و ما چند موکت داشتیم و یک فرش ماشینی جهیزیه ام، که طبق رسومات ما این فرش را داماد برای جهیزیه خریده بودم. وقتی آنها رفتند گفتم حاج آقا ما که فرش نداریم چرا اجازه ندادی از آن سهمیه فرش استفاده ...
مجیدی ها به اسپانیا رفتند / فرهاد چهارشنبه به نیوکمپ می رود
از نزدیک می بینه که انگار اگه فرناز نره ورزشگاه اصلا بازی برگزار نمی شه! خخخ, پیشکسوتای ما تو همچین بازی هایی فیکس بازی می کردن و گل هم می زدن ولی این عمو باید یه پولی هم بده تا تو ورزشگاه راش بدن! آپلود عکس دربی هشتم : پرسپولیس 4-1 استقلال 8 + 15 - پاسخ دایی و کریمی و مهدوی کیا به عنوان بازیکن در نیوکمپ بازی کردن............. مجیدی هم چندین میلیون پول خرج می کنه تا ...
بوی اسفند در بهارِ جنوب
ها همان بچه ها هستند، همان بگوبخند، همان حرف های همیشگی. حالا بسته به اینکه نخستین جایی که می روید کجا باشد و چه کسی، چه چیزی از شلوغی آن روزهای اینجا و آدم های اینجا برایتان بگوید، حالتان عوض می شود. شاید شرهانی بروید، شاید فکه و شاید هم خرمشهر و ... هیچ فرقی نمی کند اما زمان برگشت به اتوبوس و نشستن سر جایتان، دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست. حال ظاهری بچه ها مثل بگو بخندهای رفتن نیست؛ همه ...
روایتی واقعی از علی دایی که پیشتر نشنیده اید
. هر دو تا داداشام ، مامانم و بابام مات و مبهوت به من نگاه میکردند و شماره نوشته شده کف دستم. حتمن در آ لحظه با خودشان می گفتند این بچه چی میگه خل شده. داداشم گفت : چرا حرف مفت میزنی بگو تا حالا کدوم گوری بودی ، گفتم: به خدا رفته بودم علی دایی رو دعوت کنم، اگر جمعه نیومد هر چقدر خواستین منو بزنید. 7.همه جا جار زدم زدم که جمعه علی دایی می آید خانه ما برای مولودی، همه مسخره ام می کردند و ...
قلعه نویی: شنیدم وزیر گفته یک ریال به قلعه نویی ندهید
خاطر یکسری از مسائل ورزشی و هم به خاطر حرفهای بی ربطی که در شخصیت خودشان بود و به ما ربط دادند. جا دارد از او تشکر کنم چون در کانون خانواده درگیر تربیت بچه هایم بود و از طرفی هم چون من می خواستم به عده ای باج ندهم ترکش های زیادی به سمت ما پرتاب می شد که با لطف خدا این ترکش ها به خودشان برگشت. همان طور که می دانید شریک زندگی در همه حال کنار شماست و همسر من با مقاومتش به من خیلی کمک کرد. البته در ...
تجدید بیعت مردم شهرستان آبیک با شهدای کربلای ایران+ تصاویر
انجام نمی دادند که می طلبد خدمت صادقانه به مردم سرلوحه کار مسئولان قرار می گیرند. وی افزود: برخی اوقات کوتاهی ها و کم و کاستی هایی از سوی مسئولان در جامعه حس شده یا مشاهده می شود که لازم است مسئولان با تقویت حس خدمت و نوع دوستی به مردم راه شهدا را ادامه دهند. رحمانی ادامه داد: اعتقاد داریم و ثابت شده است که ارواح مطهر شهدا همواره حاضر و ناظر بر اعمال ما هستند که همه باید تلاش ...
اولین مصاحبه بهروز وثوقی/پرسپولیسی بودم به خاطرحجازی طرفدارآبی ها شدم
؟ چرا نتواند؟ صد درصد همین طور است. البته من چون دور از ایران هستم نمی دانم موفقیت های سینمایی چه اثری در تولید نشاط ملی دارند ولی از نظر غرور اظهر من الشمس است. همین الان هر زمان فیلمی از ایران جایزه ای می گیرد یا اکران می شود همه احساس غرور می کنند و در آمریکا من بارها شاهد این حس و غرور بوده ام. * چرا مرم ورزشکاران و ستاره های سینما را دوست دارند؟ چون در همه جای دنیا ورزش ...
نانوایی که به نیازمندان نان رایگان می دهد
نانوایی نصف نان می گیرم و چون داغ و برشته است در طول مسیرم می خورم. کاغذی که پشت شیشه اش هم زده نشان می دهد که چقدر دل بزرگی دارد. این جور آدم ها خیلی کم شده اند و باید قدر آنها را بدانیم. شاگرد آقا هاشم هم درباره اوستایش می گوید: آقا هاشم برایش رضایت مشتری خیلی مهم است. تمام تلاشش را می کند تا نان بد به دست مشتری ندهد. برایش هم فرقی نمی کند آن کسی که از او نان می گیرد نان رایگان می خواهد یا بابت نان می خواهد پول بدهد. همین موضوع باعث شده بعد از این همه سال مشتری هایش ثابتش حفظ شوند. ...
حاتمی کیا: ابایی ندارم بگویم یک تنه یک سپاهم
از خودم سؤال می کردم از اینها چه می خواهم؟ اصلاً به خودم می گفتم وقتی چیزهایی را نفی می کنم، چه چیز دیگری را باید جایگزین آن کنم. بالاخره من دست خودم را به کجا باید بگیرم. این مفهوم شک و تردید از همان زمان در ذهن من ایجاد شد اما دامنه این شک چقدر است؟ نمی دانم. در فیلم بادیگارد هم جایی سر تیم حفاظت از حاج حیدر سؤال می کند، تو که به همه چیز شک نکرده ای؟ انگار می خواهد مطمئن شود حیدر اصل ...
بازخوانی رنج نامه سید احمد خمینی به آیت الله منتظری درباره منافقین، لیبرالها و مهدی هاشمی معدوم
نمی شود، ولی این نوشته بر آن نیست که خدمات حضرتتان را ترسیم کند که خدمات شما خود کتاب مفصلی خواهد شد و هیچ کس زحمات و فداکاری های تان را فراموش نمی کند و رهبر انقلاب و همه دوست داران انقلاب از این موضوع در شگفتند که چرا شما یک مرتبه از آن مواضع به این موضع گیری ها رسیدید. این نوشته بر آن است تا نشان دهد برای عدم تحقق آنچه که شد چه زحماتی کشیده شده است و ریشه آنچه نمی بایست می شد، چیست ...
گفتگو با خانواده شهید پاسدار اسلام محسن میرزابلند
بسیار گریه می کرد و به همین دلیل قرار شد در بیمارستان سنبلستان (امین کنونی) تحت عمل جراحی قرار بگیرد؛ همه ی کارها توسط خانواده برای بستری شدن او انجام شد، حتی پول تخت هم داده شده بود اما مشکل، تهیه خون برای عمل جراحی بود! مادر و پدر همه کاری کردند، حتی برای خرید خون هم اقدام کردند ولی نشد. در آخر نذر کردند که اگر محسن شفا پیدا کند، در روضه ی امام حسین (ع) آب دهد و از بیمارستان بدون عمل جراحی ...
ناگفته هایی از دوران مسئولیت دربنیاد
تمامش نکنم. مثلا" ایجاد درآمدزایی شده بود، از لحاظ مثلا" خرید زمین، خرید زمین های کشاورزی، مجتمع تجاری وغیره. این ها را مرکز نمی تواند پول بدهد، طوری بود که خنده دار بود، بعضی وقت هاهم آقای ظریف منش به شوخی می گفت به ما کمک نمیکنی. واقعا" استاندار هم هماهنگ بود. ایده های بلندی داشتیم. ولی در مجموع خیلی خسته کننده شد. خانواده ام آزرده بودند. فاش نیوز: لرستان بعد از مشهد بود ...
دل شکسته!
صدا کنه جاسم صدا می کرد! آقا محمدرضا پیامش برای روز شهدا را هم اینگونه بیان می کند: لحظه ای فکر کنیم برای چی انقلاب کردیم، برای چی این همه جوان شهید دادیم؟ برای این دادیم که برخی مسئولان بروند دنبال خوشگذرانی و کارهای سیاسی! پس تلاش برای سازندگی و آبادانی مملکت چه می شود؟ شهدا هم جوانی و زندگی و خانواده خود را دوست داشتند، می توانستند در زمان جنگ بی تفاوت باشند یا از کشور بروند و امروز ...
مهسا کرامتی : با تک فرزندی موافق نیستم
که خداوند از روح خود در وجود انسان دمیده است و من حالا این روح خداوندی را بهتر حس می کنم. با مادر شدن دل تان بزرگ و صبرتان بیشتر می شود. سال ها قبل وقتی به کلاس های مولوی شناسی می رفتم استاد عزیزی داشتم که در تفسیر یکی از اشعار مولانا گفتند اول خدا عاشق بنده شده است و بعد بنده عاشق خداوند می شود. تمام این احساسات را می توان در ابعاد کوچک تر با مادرشدن حس کرد. من فکر می کنم ...
فرهنگ در رسانه
. بازیگر سریال شهرزاد ادامه داد: بعد از این همه سال فعالیت در این عرصه هنوز هم همان حس و اضطراب های اولیه را دارم. وقتی وارد کلاس های تئاتر شدم، یادم می آید در آن زمان کارگردانی تئاتر و سینما نبود، در سال 1331 تنها یک کتاب تئاتر داشتیم. وی با بیان اینکه بازیگری عشق زندگی اش بوده است، گفت: وقتی می دیدم بازیگر روبه روی مردم قرار می گیرد و با آنها صحبت می کند برایم بسیار جذاب بود و هنوز هم برایم لذت بخش ...
چند لحظه ای پای خاطرات تلخ و شیرین تکنسین های اورژانس
می خوردم ماساژ می دادم و با کمک عموی بچه آمبو ( بالنی برای اکسیژن رسانی ) می زدم 20 دقیقه در راه بودیم که تنفس ها به 5 دم در دقیقه افزایش پیدا کرده بود، امید بود ولی ناامیدی بیشتر ، در همین حال پدر بچه انگار متوجه چیزی شده باشد با صدایی لرزان گفت محمدرضا در حین بازی شربتی را پیدا کرده بود که شاید همان شربت را خورده پرسیدم فکر می کنی که چه شربتی بوده ، جواب سوال متادون بود ... حال آن لحظه ی من چیزی ...
انتشار 100 خاطره کوتاه از شهید علی محمودوند
محیط را از آنجا دید. عده ای از بچه های گردان عمار را دیدم که مثل وقت هایی که برای عملیات می رفتیم، پشت سر هم صف بسته بودند و در یک ردیف حرکت می کردند. هر چه به من نزدیکتر می شدند، بهتر می توانستم صورت ها و سربندهای یاحسین آنان را ببینم. ناگهان با دیدن اندام درشت و قدِ بلند مسعود ملا که پیشاپیش همه حرکت می کرد، به وجد آمدم و با تمام توان، نامش را فریاد زدم، اما صدایی از گلویم خارج نشد. می خواستم خودم ...
وزیر ورزش:نان جمهوری اسلامی را خوردند و به کنفدراسیون سیگنال فرستادند
هم مثل آن کشاورزی که وزیر شده بود به دانشکده و آن اتاق خاک گرفته می روم و خاک ها را پاک و کتاب ها را هم فوت می کنم. سر یک کلاس می روم و در کنار دانشجوها حاضر می شوم تا اگر یک روز در وزارت خانه نبودم دیگر دغدغه نداشته باشم. *به روزهای بعد از وزارت هم فکر می کنید؟ بله. *فکر می کنید این روزها چقدر دوام داشته باشد؟ خودم که فکر می کنم خیلی کوتاه باشد! ولی برنامه هایی که می ریزیم ...
شهدایی که رفتند و مدافعانی که می روند تا دین بماند/ زود قضاوت نکنیم
بدون هیچ انگیزه دنیوی آن جا هستند؛ زیرا آن ها به حس و حال بچه های زمان جنگ رسیده اند. به یقیین باید گفت امنیتی که امروز داریم مدیون همین شهدا هستیم، این شهدای مدافع حرم با این که می دانند پشت سرشان کلی حرف است این بی مهری را به جان می خرند و باز هم می روند، چون نحوه عاشق شدنشان مانند عاشق شدن من و امثال من نیست. آن ها معنی عشق را فهمیده اند که توانستند در داخل دل دشمن نفوذ کنند، در حالی که ما وقتی فیلمی از تکفیری ها می بینیم شب را نمی توانیم بخوابیم و تنمان می لرزد. کاش کمی درمورد شهدا بیشتر فکر کنیم و زود قضاوت نکنیم؛ همه چیز آن طور که برخی مردم می گویند نیست... ...
ارادت عجیب شهید توسلی به حضرت فاطمه(س)/ آرمانی که محقق شد
امرار معاش چه می کنید؟ بیان کرد: با لطف و نظر حضرت آقا که فرمودند، خانواده شهدای مدافع حرم را تکریم کنید. اوضاع بهتر شد اما هنوز مسئولان و سازمان ها کاری نتوانستند بکنند چون حق هم دارند نیاز به مصوبات و کارهای اداری دارد، مشکلات زیاد است، بعد از از دست دادن عزیزمان، خانواده شهدا پس از چندماهی تحت سرپرستی بنیاد شهید قرار می گیرند، ما همه این ها را از خداوند می خواهیم و نه از مسئولان و سازمان ها. ...
صحبت های همسر مرحوم هادی نوروزی؛ اگر هادی مثل روز تشییع پیکرش تشویق میشد هیچ وقت فوت نمی کرد!
.... با خانه برادرش هم تماس گرفتم اما آنها عادت داشتند تلفن خانه را از پریز بکشند. انگار همه چیز دست به دست هم داده بود تا هادی آن شب از بین ما برود. در این حین بود که با اورژانس تماس گرفتم و به همسایه ها گفتم این اتفاق افتاده. بعد برای امتحان کردن همان رمز قدیمی موبایل هادی را زدم که دیدم تلفنش باز شد و فهمیدم که دوباره رمز قبلی را روی تلفن همراهش گذاشته است. باورتان نمی شود بگویم تمام عکس های هانا ...
وداع با شکوه مردمان خطه کویر با سرو قامتان فاطمی
راهنما می کرد نه هنوز خیلی مانده ترجیح داد مابقی راه را با پای پیاده برود من هم به دنبالش از تاکسی پیاده شدم تا مسیر شهدا را با پای پیاده بروم تا از جمعیت جا نمانم. انگار پاهایم جلوتر از خودم حرکت می کرد، نمی دانم دست خودم نبود، اما دلم می خواست هرچه زودتر به میدان شهدا برسم. چند روز است که شهر در جنب و جوش است، مردم حال و هوای دیگری دارند، در گوشه گوشه شهر بوی سپند، سلام و ...
قرار ما گلزار شهدا
راه افتادم. با خود می گویم این شهید کیست که آرزو مقابلش ایستاده و سلام می دهد. جلو می روم نام شهید را می خوانم چه زیباست نامش همچون چهره اش متین است؛ شهید متین احمدی. می پرسم این شهید کیست از کجا می شناسیش؟ می گوید متین آقا دوست من است یکی از دوستان صمیمی من که مدت کوتاهی است با او آشنا شدم، یکی از دوستانی است که در سفر به راهیان نور پیدا کردم. با آرزو در گلزار شهدا قرار می گذارم. سر ساعت ...
حسین علیزاده از همه حواشی سال 94 می گوید
ایران این مسئله دچار هرج و مرج هم می شود؛ یعنی ما نمی دانیم وزارت ارشاد که باید برای فرهنگ و هنر سیاست گذاری کند، آیا دغدغه اش مسئله هنر است یا فروش هنر که به نظر می آید بیشتر مسئله دوم است. انگار همه اجراکنندگان و مجریان به این سمت سوق پیدا می کنند که پول بیشتری خرج کنند و در نتیجه، پول بیشتری هم از مردم بگیرند. برای اینکه مردم پول بیشتری خرج کنند باید مردم را سرگرم کنید؛ مثل تخمه شکستن ...
معرفی خودرو گریت وال ولکس C30
... از اتومبیلی در این رنج قیمت نمیتوان توقع شاهکار داشت اما وقتی هموطنانش مثل جک و جیلی با قیمت های نه چندان زیاد چهره های بسیار معقول و عامه پسندی را ارئه داده اند انتظارات حتی در سبد ارزان قیمت ها و حتی برند های چینی نیز بالا رفته و همه میخواهند با کمترین پول اتومبیلی زیبا بدست بیاورند، (همچین میگوییم کمترین پول انگار نه انگار که 40، 50 میلیون معادل حقوق 4 سال یک کارمند ساده است! ولی خوب ...