هوس بازی هایم پایان نداشت و دوست داشتم هر روز تجریه رابطه جدید...!
سایر منابع:
سایر خبرها
زنم از روز عروسی به من خیانت کرد / با خواستگار قبلی اش رابطه پنهانی داشت!
نمی گرفت تا این که حدود چهار سال قبل یک گوشی هوشمند خرید و با ورود به شبکه های اجتماعی روزگار مرا سیاه کرد از آن روز به بعد با و آرایش نامناسب پشت فرمان می نشست و برای تغییر دکوراسیون منزل پول های زیادی را هزینه می کرد. دیگر به رفتارهایش مشکوک شده بودم تا این که سال گذشته روزی که به آرامی وارد منزل شدم صدای همسرم را شنیدم که تلفنی با فردی در آن سوی خط صحبت می کرد اما سخنان او نشان از یک ...
منفورترین مرد ایران را بشناسید ! / زنش را وادار به بی عفتی نزد مردان کرد !
ارتباط من و او صمیمی شد و مدام با یکدیگر در ارتباط بودیم. اما وقتی می دیدم سالومه چگونه در رفاه و آسایش زندگی می کند و هر چیزی را دوست داشته باشد به راحتی می خرد، از نظر روحی به هم می ریختم و از خانواده ام متنفر می شدم، چرا که در برابر سالومه احساس سرشکستگی می کردم و به اوضاع اقتصادی خودم افسوس می خوردم. تا این که روزی سالومه از من خواست در شرکت تجاری برادرش مشغول کار شوم. اگرچه حقوقش ...
محله ام را به پیشنهاد کاری خوب در ژاپن ترجیح دادم | 2 قهرمان جهان و 2 قهرمان آسیا از شاگردانم بوده اند
کرده بودم. البته در تمام این بازی ها به دور از چشم پدرم و مخفیانه حضور پیدا می کردم. وقتی پدرم از موضوع مطلع شد که من کمربند مشکی تکواندو را هم گرفته بودم. ماجرا از این قرار بود که پدرم با ورزش های رزمی مخالف بود. روزهایی که تمرین داشتم یا برای مسابقه آماده می شدم مادرم لباس هایم را در گوشه ای آماده می کرد و من آنها را بر می داشتم و از خانه بیرون می رفتم. نعیمی می افزاید: این ماجرا حدود 4 ...
زن جوان: خودم را صرف خوشگذرانی مردها کردم
زن جوان گفت: در 22 سالگی به خواست و اجبار پدرم به عقد جوانی 32 ساله درآمدم که متاهل بود. رحمان عاشق همسرش بود اما چون بعد از گذشت 5 سال از زندگی مشترک شان هنوز باردار نشده بود به خواستگاری من آمد و مرا نیز به عنوان همسر دوم خود برگزید. پدرم کارگری می کرد و اوضاع مالی خوبی نداشت از این ازدواج خیلی خوشحال بود. خلاصه من به خانه رحمان رفتم و در 25 سالگی دخترم را به دنیا آوردم ولی همواره ...
پست ترین مرد ایران را بشناسید ! / زنش را وادار به بی عفتی نزد مردان کرد
همسرش به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد مراجعه کرده بود. این زن جوان درباره ماجرای ازدواجش با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی سواد بود که به سختی می توانست هزینه های زندگی خانواده 5 نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار ...
روباه فضای مجازی!
که به تازگی از همسرش جدا شده بود، بنای دلسوزی گذاشت و مرا تشویق به طلاق کرد. رحمت جوانی چرب زبان و خوش چهره بود به همین دلیل هم مرا چنان فریب داد که خودم هم نفهمیدم چگونه در دام او افتادم. خلاصه رحمت به من قول داد که اگر از کرامت طلاق بگیرم، با من ازدواج می کند و پسرم را هم به فرزندی می پذیرد! من هم که از اعتیاد و رفتارهای غرورآمیز شوهرم خسته شده بودم، بلافاصله پیشنهادش را پذیرفتم و با وجود ...
صدور حکم اعدام برای مردی که دختر نوجوانش را در سنین 10تا 14سالگی بارها آزار داد/ مرد متجاوز 4بار ازدواج ...
4 فرزند با یکی از دخترانش به نام سحر زندگی می کند. وی در ادامه راز هولناکی را برملا کرد و گفت: موضوعی که باعث شد از او شکایت کنم جنایتی است که در حق دخترش مرتکب شده است. چند روز قبل سحر که 14 ساله است به خانه ما آمد و در حالی که وضعیت جسمی و روحی خوبی نداشت گفت که پدرش از 4 سال قبل او را مورد آزار و اذیت قرار می داده است هرچند بارها به نامادری اش گفته بود اما او باور نکرده و حتی دعوایش ...
شوکه شدن مادر بعد از باز کردن بسته پستی دختر 13 ساله اش !
کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: 3ساله بودم که پدرم را از دست دادم اما مادرم مرا دختری مقاوم تربیت کرد؛ به گونه ای که با سختی و مشقت درس خواندم و بعد هم وارد نهضت سوادآموزی شدم. از آن روز به بعد بسیاری از مسیرهای طولانی را پیاده می رفتم تا هزینه های تحصیل در دانشگاه را بپردازم حتی در خوراک و پوشاک هم بسیار صرفه جویی می کردم تا این که ازدواج کردم؛ ولی با آن که در آموزش وپرورش استخدام شده بودم ...
یادآوری برخی اتفاقات تلخ زندگی، اشک دیوید بکام را درآورد/ ما را تهدید کردند که فرزندمان را می دزدند!
پر از استرس بوده، من آن روزهای بد را از خاطرم پاک کردم و فکر می کنم دیوید هم همین کار را کرد. تصور کنید بچه داشته باشید و تهدید به مرگ شوید. دیوید در حالی که تمام این مسائل در جریان بود باید بازی می کرد و من با نوزاد تنها در آپارتمان بودم. با بروکلین به استادیوم می رفتم و آزار و اذیت ادامه داشت، توضیحش سخت است. ویکتوریا قبلاً گفته بود که دلش می خواهد همه آن طرفداران بیمار را که به خاطر ...
سکوت دیوید بکام درباره حواشی قدیمی شکست؛ بدون سخت گیری فرگوسن و پدرم چنین بازیکنی نمی شدم/ 25 سال پیش آن ...
اینطور بود. اما در اعماق وجودم به خاطر خیلی چیزها ناراحت بودم. تا زمانی که شروع به صحبت در مورد آن کردم متوجهش نبودم. چون تا حالا در موردش صحبت نکرده بودم. خوشحالم که امروزه جوانان، فوتبالیست ها، مردم می دانند که می توانند با دیگران صحبت کنند و به راحتی می توانند به دیگران بگویند که حالم خوب نیست یا احساس خوبی ندارم . فکر می کنم خیلی موضوع مهمی است به خصوص در مورد کودکان و نوجوانان. اما 25 سال پیش ...
روایت عبدالحسن نجفی از روزهای جنگ در کردستان ؛ما منتظر جنازه ات بودیم!
جذاب زندگی شما از کی و کجا آغاز شده؟ زندگی ما که همه اش معمولی بوده؛ سر زمین گندم و جو و نخود. فقط دوره مجروحیتم توی سربازی اتفاق های خاصی دارد. مربوط به زمان جنگ می شود؟ بله. جنگ شروع شده بود و من هم باید می رفتم خدمت سربازی. خودم دوست داشتم بروم سپاه، ولی پدرم اصرار داشت بروم ارتش. رفتم و تقسیم شدم به لشکر 64 ارومیه. خود لشکر توی ارومیه بود، گردان ها و گروهان هایش ...
طناب دار فرجام ارتباط پنهانی با زن جوان همسایه
رفتم و پس از بستن دست و پاهای مرد 33 ساله، پیکرش را درون پراید خودش گذاشتم و به منزل ویلایی خودم در همان نزدیکی بردم که به تازگی آن را خریده بودم. آنجا آمپول هوا به او تزریق کردم تا اعتراف بگیرم که چرا همسرش را اذیت می کند! ولی وقتی دیدم دیگر جانی در بدن ندارد، جسدش را درون چاه فاضلاب انداختم و چند روز بعد هم با نخاله های ساختمانی آن چاه را پر کردم. هنگامی که زن جوان نیز اظهارات مرد 40 ...
شوهرم هر ماه من را جای کرایه به خلوت صاحبخانه می فرستاد و..!
بعد از آن که تحصیل در مقطع راهنمایی را به پایان رساندم دیگر به مدرسه نرفتم و مشغول امور خانه داری شدم. چرا که علاقه زیادی به درس و مشق نداشتم و می خواستم در خانه به مادرم کمک کنم تا این که خودم زندگی مستقلی را تشکیل بدهم. در حالی که 21 ساله بودم یکی از همسایگانمان مرا برای پسرش خواستگاری کرد. اگرچه آن خانواده را از سال ها قبل می شناختیم، اما هیچ اطلاعی از وضعیت ...
روایت حضور بانوی مبارز انقلابی نیشابوری در جنگ
...> خورشاهی بیان کرد: چند ماهی از بی خبری من از مرتضی می گذشت و من بیشتر از همیشه دلتنگ مرتضی بودم. در شیفت های شب با همکارانم برای دیدن شهدا به سردخانه بیمارستان می رفتیم، در یکی از شیفت ها، نیمه های شب با خلوت شدن بخش به همکارم گفتم برویم سردخانه، همکارم سرد و بی حوصله گفت؛ نمی آیم، با خودم گفتم امشب تنهایی به سردخانه می روم، اما وقتی برای برداشتن کلید رفتم، دیدم کلید سردخانه سر جایش نیست، مطمئن ...
پیشنهاد مهاجرت داشتم ولی به ایران وصلم/ از من می ترسند و مرا به دزدی متهم کردند!
، اجازه دادم به ایفمارک بیایند و کار کنند و خروجی کار هم گویای همه چیز است. البته طبیعی است وقتی موفق پیش می روی برخی مانع تراشی می کنند. من اگر دنبال منافع شخصی بودم حداقل یک خانه و ماشین داشتم. البته پشیمان نیستم؛ چراکه سبک زندگی من این است که دوست دارم ایجاد کنم. خیلی ها اما از فوتبال به خانه های بالاشهر رسیدند که امیدوارم درآمدشان از راه درست باشد اما درمورد خودم می توانم بگویم که از هیچ رانتی ...
عنایت غیبی امام زمان(عج) در شب عملیات مسلم بن عقیل به روایت صادق آهنگران
غوطه ور بود و رنگ به صورت نداشت. رفتم کنارش نشستم. با اشاره از من درخواست آب کرد. قمقمه ام را نگاه کردم. خالی بود و آب نداشت. از نگاه های بسیجی شرمنده شده بودم. سرش را روی زانویم گذاشتم. در این هنگام بسیجی گفت : اگه می شه زبونت رو روی زبونم بذار. زبونم خشک شده و عطش دارم وبالاخره آن بسیجی با لبان تشنه به شهادت رسید. روضه که تموم شد، خواستم دعا را ادامه دهم، یک دفعه آیة الله "اشرفی ...
قتل یک زن با ماهیتابه در رباط کریم
کنار وی افتاده بود که شواهد نشان می داد پیرزن با ضربه ماهیتابه به سرش از پا درآمده است. پسر قربانی که پلیس را مطلع کرده بود به ماموران گفت: من چند سال است ازدواج کرده ام اما هر روز به مادر و پدر پیرم سر می زدم و یا با او تلفنی صحبت می کردم. امروز هرچه به او تماس گرفتم تلفنم را جواب نداد. من که نگران شده بودم مقابل در خانه رفتم .وقتی پدرم در را باز کرد از او پرسیدم چرا مادرم جواب تلفن را ...
زندانی کردن حقوقدان معروف برای کم کردن رو
نحوه اداره کشور بی نهایت دلخور و غمگین بود و به رغم سابقه نظامی اش نارضایتی عمیق خود را در این باره پنهان نمی کرد. چه بسا انباشت غم و اندوه در ابتلای او به سرطان بی تاثیر نبوده باشد. برخوردم با زنده یاد نعمت احمدی معمولا تصادفی اما بسیار بود. خلق و خویش را می شناختم، ولی چند روز هم بندی در قرنطینه زندان اوین در سال 82 سبب آشنایی عمیق ترم با او شدم. سه، چهار روزی که با مرحوم نعمت در ...
شوهرم هر ماه من را جای کرایه به خلوت صاحبخانه می فرستاد و..!
شوهر معتاد یک دختر 24 ساله به خاطر فقر و بی پولی درخواست های تاروا و کثیفی را از او داشت که زندیگ این دختر راه به کلی سیاه کرده بود. به گزارش وقت صبح ،بعد از آن که تحصیل در مقطع راهنمایی را به پایان رساندم دیگر به مدرسه نرفتم و مشغول امور خانه داری شدم. چرا که علاقه زیادی به درس و مشق نداشتم و می خواستم در خانه به مادرم کمک کنم تا این که خودم زندگی مستقلی را تشکیل بدهم. ...
باورم نمی شد روزی که از علاقه شوهرم به دخترا باخبر شوم خودم هم...!
مان ایشان ازدواج موقت داشت. البته وقتی ازدواج کردیم هم همسر صیغه ای داشت. برای اینکه از بودنش با هر زنی جلوگیری کنم و اینکه خسته شده بودم از بس به من گفته بود برایم زن دوم بگیر، تصمیم گرفتم برایش زن بگیرم. یادم می آید که یک روز بلند تابستانی بود، من تنها در خونه بودم و بچه ها تهران منزل پدرم بودند و همسرم یک خانمی را به خانه آورد و به من گفت: برو بیرون . شما حساب ...
حکم اعدام برای مرد کثیف
به گزارش خبرنگار جام جم، تحقیقات درباره این پرونده از دو سال قبل با شکایت مرد میانسالی در پلیس آگاهی تهران آغاز شد . این مرد با شکایت از برادر 45ساله اش به نام بهروز گفت : چند روز قبل برادرزاده ام تینا هراسان و نگران به خانه مان آمد و ماجرایی را برایم تعریف کرد که باورش سخت بود اما وقتی بررسی کردم متوجه شدم راست می گوید. بهروز چهار سال این دختر را تحت سلطه سیاه خود قرار داده بود . این رفتار باعث ...
باورم نمیشد فیلم کثیفی که در گوشی دوستم می دیدم فیلم ...!
از هم جدا شدند. اما به خاطر دو دخترشان با هم در رفت و آمد بودند. دیروز دخترم همراه دامادم برای تفریح از خانه بیرون رفت اما دیگر بازنگشت. چند بار با تلفن همراه آنها تماس گرفتم اما هیچ خبری از آنها نیست. پدر شوهر سابق دخترم نیز خبری از آنها ندارد و حالا ما نگران آنها هستیم. تلاش پلیس برای یافتن ردی از این زن و مرد آغاز شد. تا اینکه دو روز بعد مشخص شد نادر ...
اصلا فکرش هم نمی کردم که همسرم با دختر جوان خواهرم رابطه داشته باشد/او مخفیانه با شوهرم رابطه داشت و ...
بود و بالاخره سیمین به عقد همسرم در آمد. حالا او در قصری که من سال ها برای هر تکه آجر آن زحمت کشیده ام پادشاهی می کند و من هر روز بیشتر از گذشته تحقیر می شوم و... شایان ذکر است، این پرونده توسط کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد رسیدگی قرار گرفت.
این زنان قهرمانند|کارآفرینی به سبک زنانه
.... می گوید: زندگی خرج داشت و باید آن را تامین می کردم. برای همین دست به کار شدم و با تهیه چرخ خیاطی کارم را شروع کردم. از همسرم خیاطی یاد گرفتم. مرتب سفارش کار می گرفتم. بعد چند نفر را برای همراهی استخدام کردم. پسر کوچکترم هم کمکم می کرد. کم کم اوضاع روبه راه شد تا الان که بیش از 20 بانوی سرپرست خانوار با من کار کرده و درآمدزایی می کنند. ...
دستگیری یک قاتل پس از 16 سال در مشهد + عکس
بخوانید مرد قاتل با جسد تکه تکه شده همسرش از مشهد به تهران سفر کرد او گفت: شهریور سال 1386 در یکی از روستا های استان ایلام، مشغول مرمت پل باستانی بودیم که زیرنظر میراث فرهنگی کار می کردیم، اما آرام آرام نیرو های کار تعدیل شدند و همین موضوع به کشمکش میان کارگران انجامید؛ چراکه هیچ کس دوست نداشت کارش را از دست بدهد! در این اثنا چند تن دیگر از کارگران که از اقوام دور و نزدیک خودم بودند، دعوا ...
الینا قرار نبود از من بچه دار شود، اما او در سفر...
دیپلم درس خواندم اما ادامه تحصیل ندادم و به خدمت سربازی رفتم. بعد هم به پیشنهاد یکی از دوستانم در فروشگاه خشکبار و ادویه جات مشغول کار شدم اما بیشتر اوقاتم را در فضای مجازی سیر می کردم. مدام چشمانم را به صفحه نمایش گوشی تلفن همراه دوخته بودم و در چند گروه دوست یابی عضو شده بودم. حدود 2 ماه قبل در یکی از همین گروه های فضای مجازی با زن جوانی ارتباط برقرار کردم که مدعی بود از ...