شهادت برای نجات یک نسل
سایر منابع:
سایر خبرها
رستگاری به وقت 24 سالگی
بیشتر اوقات نگران امیررضا بود آن هم به خاطر سرنترسی که او داشت و برایش همیشه دعای عاقبت به خیری می کرد، بار آخر که رفته بود کربلا زیر بقعه امام حسین ( ع) از آقا خواسته بود عاقبت پسرش ختم به خیر شود. سال گذشته قسمت شد و مادر به تنهایی به پیاده روی اربعین رفت، از سفر که برگشت، کسالت داشت. پنج روزی می گذشت، اما همچنان حال خوبی نداشت، با پسر بزرگش به درمانگاه رفت و امیررضا هم به باشگاه ...
قتل هولناک یک دندانپزشک توسط برادرش ؛ کباب جسد تکه تکه شده را به حیوانات دادند!+ عکس
بیابان های اطراف تهران رها کردیم. با اعترافات این جوان، پزشک فراری نیز در جزیره کیش دستگیر شد اما قتل برادرش را انکار کرد و مدعی شد که قاتل، دستیار شرکت است، وی گفت:روز حادثه دستیارش به برادرش داروی بیهوشی تزریق کرده و به سبک سریال خونسرد که از شبکه نمایش خانگی پخش می شود، وی را روی ویلچر بسته و او را به قتل رسانده است. پزشک عمومی و دستیارش چند روز قبل به همراه قاضی محمد مهدی براعه ...
آن قدر دنبال هادی رفت که از داوود چیزی باقی نماند!
همین فرصت به جبهه رفتید. وقتی از منطقه برگشتید واکنش شان چه بود؟ گذشته از اینکه در نبودشان به جبهه رفتم، آن زمان فقط 16 سال داشتم و مسلماً به عنوان پدر و مادر نگران می شدند. اما جو خانواده ما اینطور بود که ما به خودمان جرئت می دادیم چنین کار هایی انجام بدهیم. ما هم مثل خیلی از خانواده هایی که جوان ها یا نوجوان های شان به جبهه می رفتند، یک خانواده مذهبی و انقلابی داشتیم؛ بنابراین پدر و مادرم با ...
به سبک بزرگمردان کوچک
. بعدها فهمیدیم که آموزش های نظامی را دیده و برای اینکه حرمت ما را نگه دارد و برای رفتن به جبهه، روی حرف های ما حرفی نزند، به مناطق جنگی رفته است. 15ساله بود و منتظر آمدن او به خانه بودیم تا عید نوروز را در کنار هم باشیم. در همان زمان خبر شهادتش را آوردند و به آرزویش که شهادت بود رسید. مادر تعریف می کرد: رضا می دانست که من به شیرینی کشمشی علاقه دارم. به همین خاطر، پول توجیبی های خود را پس انداز می کرد و ...
خاله شهید علی وردی: آرمان، شیوه شهادتش را در خواب دیده بود
...> سمیه فروغی ، خاله آرمان است که به واسطه شیر دادن به آرمان، مادر رضاعی او هم هست. او درباره علاقه اش به آرمان می گوید: آرمان تقریباً هم سن و سال دخترم بود. با توجه به اینکه خواهرم کلاس می رفت، وقتی نبود، من به آرمان شیر می دادم. همین سبب شده بود که مثل پسرم دوستش داشته باشم. وقتی هم که آرمان شهید شد، انگار عزیزترین فرد زندگی ام را از دست دادم. البته همه می دانند شهادت آرزوی آرمان بود. یک وقت هایی به ...
احسان با شهادتش گوی سعادت را از من ربود
...> به او گفتم نمی خواهد شما بروی! شما چند روز نبودی، من زنگ می زنم به فرمانده ات و می گویم که احسان نمی آید! گفت نه من به دوستانم هم سپردم که ساعت چهار صبح من را بیدار کنند. صبح رفت و همان روز به شهادت رسید. همیشه می گفت اگر من شهید شدم و خبر شهادت مرا آوردند بی تابی نکنی، حواست باشد. خواست خدا بر این بود که او به آرزویش برسد. به فرموده سردار حاج قاسم سلیمانی، باید شهید بود تا به شهادت رسید ...
شهدای نخبه قرآنی و دانش آموختگان مکتب وحی
همیشه ذکر یا زهرا(س) و یا حسین(ع) را زمزمه می نمود و گاهی از مادر تقاضای می نمود برایش روضه حضرت زهرا(س) بخوانند. عبدالله که مثل سایر برادرانش ارادت ویژه ای به بنیان گذار انقلاب اسلامی داشت، با فرمان حضرت امام خمینی مبنی بر حضور در جبهه ها و دفاع از اسلام و ایران، در سال 1361 در حالی که 17 سال بیشتر نداشت، به عنوان رزمنده بسیجی در عملیات فتح المبین شرکت کرد و چند ماه بعد از طرف سپاه پاسداران ...
10 شهید نوجوان که در جنگ تحمیلی به شهرت رسیدند+عکس و فیلم
...: شهید محمد حسین فهمیده شهید فهمیده مشهورترین شهید نوجوان دفاع مقدس است همان شهیدی که نام روز نوجوان بر سالروز شهادت او نامگذاری شد. او یک دانش آموز 13 ساله بود که به شهادت رسید. محمد حسین فهمیده، فرزند محمدتقی در سال 1346 در خانواده ای مذهبی در محله پامنار شهر قم چشم به جهان گشود. او دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد ...
صفر تا صد شهادت 3 مامور پلیس توسط سرباز عصبانی / پای چوبه دار جان دوباره گرفت
امام حسین(ع) و حضرت زهرا (س). این ماجرا حدود نیم ساعت طول کشید. من چشمانم بسته بود و نمی دانستم اطرافم چه می گذرد. با وجود کاری که انجام داده بودی چطور بخشیده شدی؟ گفتم پشیمانم و من را ببخشید. واقعا شرمنده شان بودم. گناه بزرگی مرتکب شده بودم. مادر یکی از مقتولان گفت به شرطی می بخشم که از این به بعد نماز بخوانی و راه درستی انتخاب کنی. ظاهرا یکی از شهدا فرزند کوچکی ...
برای رفتن به جبهه دست به دامان رهبری شد
قرآن می نشست و در کنارش تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران و بسیج، در سال 1359با کمک دوستانش پایگاه بسیج در روستا، راه اندازی کردند. آموزش های نظامی، قرآن و عقیدتی را در همین پایگاه گذرانده پیگیر شد تا همراه بسیجیان روستا به جبهه اعزام شود. اما سن پایین و جثه کوچکش مانعش شد. مروج خوش بیان مرحمت با آنکه سن و سالی نداشت اما دلنشین و جذاب ...
قاسم هایی که نهضت خمینی (ره) را پیش بردند
حسام داد و او درحالی که تنها 12 سال داشت برای دفاع از میهن، آموزش نظامی دید و در سال 1360 راهی جبهه شد، اما مرگ پدر و کمی بعد شهادت برادرش محسن، برای مدتی حسام را از جبهه دور کرد و وی در سن نوجوانی مسئولیت نگهداری از مادر و دو برادر کوچک تر را بر عهده گرفت، اما دوری از فضای معنوی جبهه ها، روح او را افسرده کرده بود تا اینکه بار دیگر مادر را راضی کرد تا به هم رزمانش در جبهه بپیوندد. او از ...
برادرکشی وحشتناک در خیابان فرشته تهران/ آقای دکتر جسد را کباب کرده و خوراک حیوانات کردند! + جزئیات
روی صندلی در آن سریال ایده می گرفتم! فرزین جوانی 24 ساله است که برای تحصیل در یکی از رشته های علوم پزشکی از شهرستان به تهران آمده بود. او می گوید که کار می کرد و درس می خواند تا اینکه با صابر آشنا شد و در یک مرکز درمانی منشی او شد. ماجرا را مو به مو شرح می دهد و می گوید: مدتی بود که صابر از اختلافاتی که با برادرش داشت با من حرف می زد. می گفت که نقشه قتل برادرش را کشیده است و ...
قتل فجیع دختر 7 ساله در خواب توسط پدر سنگدل
قوه قضاییه در این باره گفته بود که انگیزه قتل ها در هفت بخش قابل دسته بندی است؛ خیانت زوجین، اختلافات مالی و ملکی، قتل ناموسی، نزاع و درگیری خیابانی و لحظه ای، سرقت و قتل ناشی از مصرف مواد صنعتی و جنون آمیز و قومی قبیله ای . عمه آوا در مورد چگونگی مطلع شدن از حادثه می گوید؛ برادرم و همسرش در خانه پدری ما در هیدج زندگی می کردند. شب حادثه یکی از همسایه ها به من زنگ زد و گفت آوا حالش خوب ...
حماسه آفرینی بزرگ مردان کوچک جنگ تحمیلی
شهادت در نزد تو چگونه است گفته بود احلی من العسل. رضا پناهی هم قبیله عاشق ترین عارفان زمانه اش بود، 12 سال بیشتر نداشت و جثه اش هم کوچک بود، به اصرار از مادرش خواسته بود برود جبهه، گفته بود من عاشقم، مادر به شوخی گفته بود دوست دارم این سن داماد شوی، ولی رضا جدی پاسخ داده بود من شوخی نمی کنم، میخواهم به جبهه بروم. می گویند وقتی از هفت خوان رستم برای رسیدن به جبهه رد شد، چندباری خواستند برش گردانند ...
پ؛ مثل پیراهن؛ مثل پلاک
هایش می زد تا برای ما در روستا خرجی بفرستد. حالا تا عمر دارم مدیون آنها هستم. درست است گرانی شده، مخارج بالا رفته اما همین دید و بازدیدها را که دیگر نباید خودمان از خودمان بگیریم. مادر شهید رضا مشعوف می گوید: من هیچ وقت به بچه ها نگفتم به ده خرجی می فرستادیم تا اینکه از زبان عمویشان شنیدند. عروس یک خانواده که می شوی باید خودت را دختر آن خانه بدانی. من اگر مادر و برادر خودم هم در مضیقه بودند همان ...
یادی از دو شهید نوجوان که در دفاع از محله جوادیه شهید شدند | گل برگ سرخ لاله ها در کوچه های شهر
مناسبت هفته بسیج قرار بود همه نیروها در مسجد سادات تا صبح کشیک بدهند. شهرام هم آن شب رفت. نیمه های بامداد ساعت حدود3بود که خودرویی مشکوک درحالی که تمام سرنشینانش حالت عادی نداشتند وارد خیابان منتهی به مسجد سادات می شوند. شیشه های مشروب را به طرف مسجد پرت می کنند و این زمان شهرام همراه چند نفر دیگر از بسیجی ها نزدیک خودرو و سرنشینانش می روند تا از ماجرا سردرآورند. خودرو با سرعت حرکت می کند و شهرام و ...
امشب برنامه چشم و چراغ زندگی شهید علی وردی را روایت می کند
دیده به جهان گشود. او در رشته مهندسی عمران در دانشگاه پذیرفته شد و به گفته پدرش پس از یک سال تحصیل، به دلیل علاقه به درس های حوزه، از دانشگاه انصراف داد و وارد حوزه علمیه گردید. وی قبل از شهادت، تحصیلات حوزوی را در مدرسه علمیه آیت الله مجتهدی در تهران در پایه سوم می گذراند و بسیجی یگان امام رضا (ع) سپاه محمد رسول الله تهران بود. مادر شهید علی وردی درباره آرزوی فرزندش می گوید: زمانیکه به ...
دشمنان به دنبال تسخیر اذهان جوانان و نوجوانان هستند
به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد، صدراله بابلی امروز یکشنبه در مراسم نواخته شدن زنگ مبارزه با استکبار در مدرسه سمیه سرپل ذهاب، اظهار داشت: شهید حسین فهمیده یک نوجوان نمونه و پرورش یافته اسلام و انقلاب بود که امام عظیم الشان در وصف این شهید می فرمایند: رهبر ما آن طفل 12 ساله است که با آن قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن تانک را ...
باید از روزی ترسید که آرمان ها نباشند
خبرگزاری مهر ، گروه فرهنگ و ادب_ الناز رحمت نژاد : آرمان علی وردی متولد 13 تیر 1380 در تهران است. او در رشته مهندسی عمران در دانشگاه پذیرفته شد و به گفته پدرش پس از یک سال تحصیل، به دلیل علاقه به درس های حوزه، از دانشگاه انصراف داد و وارد حوزه علمیه شد. وی قبل از شهادت، تحصیلات حوزوی را در مدرسه علمیه آیت الله مجتهدی در تهران در پایه سوم می گذراند و بسیجی یگان امام رضا ( ع) سپاه محمد رسول الل ...
شهادتی غریبانه در جوار امام غریب
موتور گیر کرد و زمین خورد، این زمین خوردن فرصت را در اختیار ضارب از خدا بی خبر قرار داد تا بنشیند روی قفسه سینه اش و سرش را از گردن مجروح کند و بعد قفسه سینه و قلب و داد از دل مادری که تازه از کربلا برگشته و وای از صبری که خدا به او داده است. بله، دعاهای مادر در سفر کربلا اجابت شد و دانیال با شهادت، عاقبت به خیر شد و مزارش شد گلزار شهدای مشهد، بهشت امام رضا ( ع) . کد خبر 699530 ...
تصاویر کمتر دیده شده از شهید آرمان علی وردی +عکس و فیلم
انقلاب و اعتقاداتش توهین کند تا شکنجه دادن او را متوقف کنند، با صدایی مصمم از آن چه به آن باور دارد دفاع کرده و آشوبگران را عصبانی تر می کند. در نهایت چند ساعت بعد پیکر نیمه جان او توسط بسیجی ها پیدا شده و 2 روز بعد، 6 آبان ماه 1401 به شهادت می رسد. اولین تصویری که از آرمان در فضای مجازی پخش شد، تصاویر چهره خونین او بود؛ تصاویری که هیچ انسانی نمی توانست از آن ها بی تفاوت بگذرد و قلبش به درد ...
روزی که چشم و چراغ شیراز رنگ خون گرفت
الهی به ضریح مقدس پناه آورده بودند و غافل از اینکه آخرین دیدارشان با دنیاست، گوشه ای در حال عبادت بودند که با شلیک نخستین گلوله، به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. تسبیح، چادر های سفید، قرآن ها و سنگ فرش های حرم، آغشته از خون کسانی شد که آمده بودند چند لحظه ای احمدبن موسی (ع) را زیارت کنند و بروند. آن شب 13 چراغ به چراغ های حرم اضافه شد، از مادر و کودک خردسال گرفته تا خادم 70 ساله ...
پدر شهید آرمان علی وردی: ضربه هایی که به آرمان می زدند، حساب شده بود +عکس
بیشتر از هر چیز دیگری به آن خانه نور می بخشید. وقتی مهمانان نشستند، برادر 12 ساله آرمان، محمدامین، وسایل پذیرایی را از مادربزرگش در آشپزخانه تحویل می گرفت و با سلیقه و ادب از مهمانان برادرش پذیرایی می کرد. خیلی از کارهایی که آرمان انجام می داد به خاطر مردم بود پدر آرمان مثل همیشه غمش را پشت صورت آرام اما محکمش پنهان کرد و رشته سخن را در دست گرفت تا همسرش، که انگار ...
روزی که آرمان گفت: اگر گذاشتید یک لقمه شهادت گیرمان بیاید!
و شهادتی دلم را بدجور به درد آورد صبح جمعه 6 آبان ماه بود که آرمان برای همیشه آسمانی شد و به آرزویی که سال ها دنبالش بود، رسید. اما این داغ برای مردم کشورمان داغ سنگینی بود. سپهر درباره خبر شهادت آرمان می گوید: وقتی خبر شهادت آرمان را شنیدم، به بیمارستان رفتم. هیچ کس نمی توانست جلوی گریه اش را بگیرد. آن شب برای عزاداری به منزل آرمان رفتیم. همان شب، فردی که خودش را کارآگاه دایره قتل ...
لبخندی که راز شهادت محسن شد
می گذارد. از همان روز مهربانی را با خودش به خانه آورد. لحظه به لحظه بزرگ شدنش تزریق عشق بود به رگ های مادر و پدرش، با به حرف افتادنش با اولین مامان و بابایی که گفت، با اولین قدم هایش مادر را تا عرش می برد. از همان کوچکی کمک حال همه، مخصوصا پدر در کارهای کشاورزی بود سن و سالی نداشت اما برای همه مثل کوه بود. روزها از پی هم می گذشتند و دل مادر با تماشای قد کشیدنش آرام ...
گریه هایم را نگه می داشتم برای خلوت و سحر
کفر بایستند و از ایران اسلامی دفاع کنند. اشرف السادات منتظری مادر شهید معماریان می گوید که محمد همان طور که خواسته بود به شهادت رسید. وقتی از پایین پای محمد سنگ های لحد را می چیدند و فقط یک سنک لحد مانده بود تا صورت محمد از چشمم پنهان شود. گفتم صبر کنید. بعد روی قبر خم شدم و به محمد گفتم: محمد جان! هر چی خواستی همان شد . روایت های مادر شهید را پیش رو دارید. خیاط کوچک ما منزل مان در ...
یک روز در غزه
همه ما التماس می کند که آیا می توانیم برای او و خانواده اش نان تهیه کنیم. ساعت 3:30 بعد از ظهر یک مارمولک را در اتاق پیدا کردم. من به سراغ اعضای خانواده ای می روم که میزبان ما هستند. آنها ما را از بدبختی که مدرسه ماندن داشت نجات دادند؛ به ما غذا می دهد و از ما مراقبت می کند + می گویم: در اتاق یک مارمولک است.فکر نمی کنم بیشتر از این بتوانم اینجا بمانم ...