سایر منابع:
سایر خبرها
بالاخره یک نفر باید اعتراض می کرد
و به سختی توانسته آن را حفظ کند و به جایی برساند که بتواند به صورت مجاز فعالیت کند، بعد از سال ها اولین آلبوم مجاز خود را اسفند سال 92 منتشر کند و خرداد امسال هم آخرین کنسرت خود را روی صحنه ببرد و البته در این میان از رفتار وزارت ارشاد برای مجوز آلبوم و کنسرت های خود سورپرایز شود و اعلام کند هیچ وقت فکر نمی کرده همه چیز به این خوبی پیش رود، چه اتفاقی می افتد که با تمام این شرایط تصمیم می گیرد چنین ...
گزارشی از زندگی زنان خیابانی معتاد در تهران (16+)
شنیدن داره؟ خوب این خبرنگارا ما را سوژه خودشون کردن. زندگیم رو بگم که چی؟ تاثیری داره؟ - اگه دوست نداری صحبتی کنی من اصراری ندارم. هر جور راحتی. - یه چند لحظه صبر کن، (خودش را جمع و جور می کند): چی بگم؟ بچه محله اتابکم، 23 سالمه، هشت ساله بیرونم، 15 سالم بود که با یه پسره آشنا شدم، مث خیلی از دخترای دیگه گول خوردم، رفتم خونش، بهم تعارف کرد و ... . - چی تعارف کرد؟ ...
کریمی:محرمی با فاصله بهترین فوتبالیست تاریخ ایران است
.... و "آقای خاص" (نام فیلمی که از زندگی فیروز کریمی ساخته شد) این فصل ملوان را گرفت و ظرف سه ماه از تیم قعرنشین و کاندیدای سقوط یک مدعی ساخته که پس از چهارمین برد متوالی اش به گفتگو نشستیم. با او می شود از 25 سال فوتبال ایران و هر آنچه اتفاق افتاده حرف زد اما خب فضای ما محدود است و خلاصه اینکه بخشی از مهم ترین قسمت های مصاحبه با فیروز کریمی را در این شماره می خوانید. ...
در سوگ از دست دادن شیر جبهه ها، حاج محمد ایزدی(چریک پیر)
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از نافع، سر شب به خانم گفته بودم نمیخواهم بخوابم. میترسیدم بخوابم و خوابهای پریشان ببینم... سعی کردم منطقی و متین باشم. آرام و آهسته لباس پوشیدم و رفتم حیاط بغل دستی. وارد حیاط منزل حاجی که شدم حزن عجیبی احساس میکردم. نمیخواستم باور کنم. وارد که شدم دیدم دایی علیرضا، دایی حسین، دایی غلامرضا، مسعود، مادرم - دختر بزرگ حاجی - و حاجیه خانم بالای سرش به آهستگی ...
استیلی: تمامی پیشنهادهای سینما را رد می کنم!
این موضوع هیچ ارتباطی به پروین نداشت؟ - بالاخره حضور پروین هم در این فیلم بی تاثیر نبود. وقتی علی آقا پذیرفت در این فیلم نقش ایفا کند، من هم در تصمیمی که گرفته بودم مصمم تر شدم ولی اینکه بگویم صرفا به خاطر حضور پروین ترغیب شدم در این پروژه سینمایی شرکت کنم درست نیست، من قبل از پروین در این مورد تصمیم خودم را گرفته بود. چقدر تمرین فیلمنامه خوانی داشتید؟ کلاس بازیگری هم رفتید؟ ...
سحر دولتشاهی: عاشق باشی، خوشبختی
دهم بازیگریست ؟ الان که فکر می کنم حقیقتش همه کارهای صحنه ای ام را دوست دارم. هرشب اجرای تئاتر با توجه به رو در رویی مستقیم با تماشاگر تجربه جدید و متفاوتی است ولی کاری که خیلی دلم برایش تنگ می شود و بارها به کارگردانش گفته ام که دوست دارم می شد هرچند سال یک بار دوباره آن را بازی کنم تجربه های اخیر به کارگردانی محمدرضا کوهستانی است. فضای کار به گونه ای بود که هر بار به آن فکر می ...
کار غیرقانونی در زابل!
کمی همت دیگر صورت گیرد بدون شک همان چند دست فروش دیگری که درحاشیه پیاده رو نیز مشغول بکار هستند دراین مکان میتوانند به کار خود ادامه دهند و مزاحمتی برای عبور عابرین هم ایجاد نکنند. کسب و کار دست فروشان در چهاراه دکترا جرم و در دیگر نقاط شهر آزاد است! اما متاسفانه نه تنها ساماندهی کامل در دستور کار قرار نگرفت بلکه همان عده ای که پیش از این نیز به فکر ساماندهی افتاده بودند حال از ...
فدایی زینب را به مادرش زهرا هدیه کردم
می شد. مهدی می گفت که شاید این رفتار و این اخلاق من تأثیر خودش را بگذارد و از راه اشتباهی که انتخاب کرده اند برگردند. مهدی در عمل جذب حداکثری داشت. عکسی برای شهادت دوست شهید در ادامه می گوید: مهدی زیاد اهل عکس و فیلم و... نبود. هر چه امروز عکس از این شهید عزیز می بینید، کار دوستانش است. یک عکس مربوط به عید سال 1392یعنی چند ماه قبل از شهادتش دارد. رفته بودیم پادگان دوکوهه در جنوب ...
بازگشت از جهنم مالزی
مردی هستند که معلوم است فوت کرده اند. پروانه که متوجه کنجکاوی ام شده، می گوید عکس های پدر و مادر و برادرم است. پدر و مادرم وقتی در مالزی زندانی بودم به فاصله 6 ماه از یکدیگر فوت کردند. آنقدر غصه خوردند که دق کردند. برادرم سالها پیش تصادف کرد و جانش را از دست داد و من و دخترهایم، همه امید پدر و مادرم بودیم و برای همین وقتی به زندان افتادیم، آنها ضربه شدیدی خوردند. درباره مرگ ...
عاقبت مردی که میخواست قرآن را بسوزاند
کردند کس دیگری زده است.) گفتم: کی را بگیرند؟ من او را زدم. مردم باور نمی کردند. کسروی را بردند. چند پاسبان هم من را به پاسگاهی در میدان توپخانه بردند و من هم چند وقتی آنجا زندانی بودم. علمای نجف نامه زدند به تهران، تلگراف زدند. حتی خود آیت الله کاشانی اعلامیه پخش کردند در بین مردم و تهدید کردند که اگر یک مو از سر این سید (نواب) کم شود، دست به اقدامات جدی و اساسی خواهیم زد. ...
روایت دردناک شاهدان عینی از حادثه آزادگان
.... نمی دانم در بحث حقوق و مسافرشان چه تاثیری دارد. این همه سرعت می روند که چه شود؟ من بعد از سال ها اولین بار بود سوار اتوبوس شدم و این هم نتیجه اش. وضعیت خانم ها بدتر است. شکستگی های متعدد دارند. از هشت کشته، هفت نفرشان هم خانم بودند. اینطور که پلیس راهور گفته بخش پشتی اتوبوس نقص فنی هم داشته است. نقص فنی که در کنار سرعت غیرمجاز بلای جان مسافران شده. به خصوص مسافران قسمت پشتی، زنان. سایه ...
خیلی دنبال دیده شدن نیستم
هنوز تمام نشده و هر از گاهی آنها را وا می دارد تا بار دیگر با سرگشتگی های حمید هامون همراه شوند، برای بیتا فرهی هم هنوز تمام نشده و در زندگی اش جاری و ساری است، خودش می گوید: ممکن است در سال، چند بار هامون را ببینم. وقتی از نظر کاری دلتنگ می شوم و کمبود پیدا می کنم، آن را می بینم. انتظار هفت ساله بانو بعد از "هامون"، مهرجویی بلافاصله دست به کار ساخت "بانو" شد. او در جایی گفته ...
بازار نوروزی اهواز چنگی به دل نمی زند/ انتقال دست فروشان به آخر دنیا+تصاویر
و نتوانم تهیه کنم. تنهایی راهی خرید شدم ولی این ها کجا و توان منه کارگر کجا؟ محمدبزاز باشی، کاسب در رسته لباس مردونه فروشی در رابطه با خریدو فروش این ایام می گوید: بازار امسال به نسبت سال های قبل شلوغ نیست. از یکسو قیمت ها روز به روز بالا می رود و از سوی دیگر قدرت خرید مردم پایین می آید. وجود دست فروش ها نیز مزید بر علت شده که کار و کاسبی ما بی رونق شود تا آن جا که شب عید است و ما در ...
بنیاد در آینه مطبوعات
.... خدا، پدر، محمد... در این مرکز سه گروه جانباز بستری شده اند، جانبازان همیشه بستری، که برخی از آنها از سال 70 تاکنون در ا ینجا بستری اند، جانبازان بخش روزانه که تنها ساعتهای خاصی در آسایشگاه حضور دارند و جانبازانی که به دلیل مشکلات روانی حاد به صورت مقطعی و در بازه های زمانی یک هفته تا چند ماه ا ینجا بستری می شوند. من وارد این آسایشگاه شدم و اتاق به اتاق سراغ آدمهایی را گرفتم که گویی دیگر ...
گفت وگو با نادر گلچین خواننده نام آشنای موسیقی ایرانی به مناسبت گرامیداشت وی در شهر اصفهان
مشکلی در کشورم هست آن را بپذیرم ولی جلای وطن نکنم. مضاف براینکه پیش از انقلاب بارها به کشورهای مختلف سفر کردم اما در نهایت به این نتیجه رسیدم دنیاهای متفاوت ممکن است به لحاظ کسوت ظاهری در من تغییری ایجاد کند اما در باطن افرادی مثل من چیزی جریان دارد که در خاک ایران ریشه گرفته و از آن بهره می جوید. بنابراین ترجیح دادم غرب تفرجگاه من باشد و زندگی ام در ایران. در این راه سختی هایی متحمل شدم که از گوشه ...
هرگز نا امید نبودم
ای نشست و از پارچه های ساتنی که در خانه بود یک شنل دوخت. هیچ وقت فراموش نمی کنم، روزی لباسی بر تن من کرد که شبیه لباس فرمانروایان بود و مرا روی صندلی در کوچه نشاند و گفت: سهم تو دویدن و راه رفتن نیست، سهم تو فرمان دادن به بچه هاست. تو به آنها بگو چگونه بازی کنند. از آن زمان اندیشیدن و مدیریت در شخصیت من شکل گرفت. سال ها گذشت و با وجود اینکه دانش آموز فعال و درسخوانی بودم، آخرین سال دبیرستان به ...
شوهر خیانتکار از فداکاری همسرش می گوید
. می گفت مطلقه است و کس و کاری ندارد. لفظ قلم حرف می زد، دلباخته اش شدم و اسیر هوی و هوس. همسرم را با دو بچه قد و نیم قد تنها گذاشتم. یک سال و نیم زن بیچاره را رنج دادم. فاطمه می دانست چکار می کنم اما آبرویم را حفظ کرد. اجازه نداد هیچ کس ازگند کاری هایم سر در بیاورد. تنها جریمه او این بود که دیگر به چشمانم نگاه نمی کردو از ته دل نمی خندید. متاسفانه ارتباط ...
خط تماس خواندنی شد
پرواز یک سوء تفاهم بود. چرا که این شهید بسیار گسترده است و فرازهای بسیاری در زندگی ایشان وجود دارد اما صحبت شد که 8 سال اول و زمان جنگ را کار کنم نه زمان بعد از جنگ را. بایرامی ادامه داد: کار نگارش کتاب که جلو می رفت من نگران تر می شدم و بارها نیز پشیمان شدم که کار خراب بشود و از عهده ام برنیاید به حدی پشیمان شده بودم که برخی از دوستان را واسطه قرار دادم که با سردار ناظری درباره انصراف ...
حوزه نقادی شعر مدنی، مضمونی و فرایندی است/ نویسنده ای که از کوره جنگ دوم جهانی به سلامت بیرون آمد/ دست ...
فتیشیستی به تاریخ دارند؛ این داستان ها می خواهند ژانری از گذشته به دست دهند و خط مستقیمی از گذشته تا اکنون رسم کنند. از این رو بیش از حد به حافظه اتکا دارند، درست برعکسِ روایت های چهلتن که در تمام آنها چیزی هست که به حافظه در نیامده است و برهم خوردن تمایز زیستنی ها و بودنی ها در آنها، بر اشباحی نور تابانده است که در بین مکان ها و بدن های روایت سرگردان اند. از این رو چند واقعیت باورنکردنی بیش از ...
جنایت شوم علیه دختر کر و لال
بعد از دستگیری به جنایت خود اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: عصر روز حادثه در مسیر رفتن به خانه بودم که متوجه شدم زهره کنار خیابان ایستاده است. بعد از اینکه فهمیدم کر و لال است، فکر شیطانی به ذهنم رسید و با بهانه ای او را به خانه یکی از دوستانم به نام حامد 25 ساله کشاندم و نیت شوم خود را عملی کردم و بعد او را در خیابان رها کردم.متهم درباره ماجرای قتل گفت: من در آپارتمان دوستم بودم که متوجه شدم ...
ماجرای جالب ساخت ساعت آبی در اسارت
گذاشت و یا چای در آن می ریختم، چون چای دو سه نوبت بیشتر در روز نمی دادند و همه آن می ریختم، خورده نمی شد. با وجود ساعت، عملاً لیوان من در اشغال بود، مجبور بودم موقع غذا خوردن ساعت را از کار بیاندازم و بعد از آن دو مرتبه ساعت را راه بیندازم. فکر کردم قطرات را مستقیماً در داخل جلد مسواک بریزم ولی قرار دادن بشقاب روی جلد مسواک که به صورت عمودی روی زمین قرار گرفته باشد امکان نداشت و بشقاب می افتاد ...
من از کی روش محبوب ترم
پایانی وجود ندارد.آرزو می کنم بتوانیم با کمک و همکاری همدیگر ، همه موفقیت ها را برای ایران به دست بیاوریم. امسال چطور؟ عید نوروز ایران هستید یا قبل از روز اول سال جدید (20مارس) می روید؟ قبل از عید می روم. متاسفانه امسال هم نوروز این جا نیستم. گفتم که ما سال بسیار فشرده ای را پیش رو داریم. در خلال عید بازیکنان تعطیل هستید و استراحت می کنند تا برای اردوی تیم ملی آماده ...
دیدگاه شهدا در انتخاب راه شهادت
منزله والسادسه یقال لروحه اسرح فی الجنه حیث شئت والسابعه ان ینظر فی وجه الله و آن ها لراحه لکل نبی وشهید. اولین قطره ی خونی که از شهید به زمین ریخته می شود، همه ی گناهانش آمرزیده می شود. سرش در دامن دو همسرش (که خدا به او عطا می کند) حورالعین قرار می گیرد و آنان غبار از صورتش پاک می کنند وبه اوخیر مقدم و آفرین می گویند و او نیز به آنان آفرین می گوید. از لباس های بهشتی به شهید پوشانده می ...
بیتا فرهی از دلیل رفتنش به پاریس گفت!
است در سال، چند بار هامون را ببینم. وقتی از نظر کاری دلتنگ می شوم و کمبود پیدا می کنم، آن را می بینم. انتظار هفت ساله بانو بعد از "هامون"، مهرجویی بلافاصله دست به کار ساخت "بانو" شد. او در جایی گفته است که فیلمنامه این کار را بر اساس شخصیت بیتا فرهی نوشت. شاید شخصیت بانو را به فرهی نزدیک دیده و با شناختی که از او داشت، این نقش را به فرهی پیشنهاد کرد و این چنین بود که فرهی، شکیبایی ...
عاشقانه های یک پدر با عکس فرزندانش
...، ترکش در چند سانتی متری قلب او خانه کرده بود، او داشت آخرین لحظات عمر خود را سپری می کرد، دیدن لحظات جان کندن او برایم سخت و ناگوار بود، هیچ وسیله ای برای جراحی نداشتم و انتقال او به پشت جبهه، نیاز به صرف زمان داشت، دیوانه وار دور او می چرخیدم، بغض گلویم را چنگ می زد، کاری از دستم ساخته نبود، آن برادر لحظه ای چشمانش را باز کرد، مرا که دید با دست به جیب پیراهنش اشاره کرد. به سرعت ...
دختر فال فروش همزاد دخترک گمشده
دخترک فال فروش در ایستگاه متروی تجریش همزاد دختر گمشده ای بود که پلیس و پدر نگرانش در جست وجوی او هستند. در حالی که برق شادی به چشمان پدر سلیمه نشسته بود او با دیدن نگاه های غریبانه دخترک فال فروش ناامیدانه با دو دست به سرش کوبید و روی زمین نشست پدر دلشکسته در تجسس دختر گمشده اش به دختری فال فروش رسید، او همانند سلیمه لباس مدرسه به تن داشت و بالای پله های ایستگاه مترو نشسته ...
اینجا راهیان نور دیگری است...
... خدا، پدر، محمد، محمدجان آرام باش... بابا جان امشب مرگ قطعی است. آقا محمد راه می رود، دراز می کشد، دستش همچنان بر روی سرش است، باز هم می گوید، مرگ امشب قطعی است و همین طور روزهایش شب می شود. هم اتاقی دیگرش روی تخت نشسته، فقط می لرزد، کلمه ای نمی تواند سخن بگوید؛ او سال هاست که روزهایش در خیره شدن به یک کنج اتاق شب می شود. کمی آن ورتر سراغ مردی می روم که صورت دلنشینش ...
روایت متفاوت دختر جوان آمریکایی از سفر به ایران
اضافه نکنم؟!تهران دقیقا آن جایی نبود که تصور می کردم. این نوشته را در آپارتمان دوستم، رعنا می نویسم. جایی که ما با هم با یک لیوان چای داغ نشسته ایم و به صداهای بلند انفجار که از خیابان می آید گوش می دهیم؛ چند دقیقه یک بار نور یک انفجار بزرگ، آپارتمان را روشن می کند و ما با ترس به هم نگاه می کنیم. این، بخشی از جشن های آغاز سال نو در ایران است. جشنی که به آیین زرتشتی و باورهایی از سه هزار سال پیش ...
مفسر قرآنی که نباید نامش برده می شد
متهم می شد. تا جایی که من به یاد دارم، از سال 78 79 که من با ایشان آشنا شدم، تا زمانی که فوت کردند، نه تنها کتاب هایشان، بلکه مقاله هایی که بویی از بهبودی در آن ها به مشام می رسید، به راحتی اجازه چاپ نداشته است. من واقعا نمی دانم کتابی مانند یوسف صدیق چه اشکالی دارد که نگذاشتند چاپ شود. این کتاب با بیانی بسیار شیرین و قرآنی تحریر شده است و استاد دوباره آن را مورد تجدید نظر قرار دادند و ...
داستان واقعی؛ دختر زیبایی که سیاه بخت شد...!
؟ خب مثه آدم بخوابید، ظهر برید آرایشگاه تا 5 و 6 آماده می شید دیگه! من نمی فهمم چرا شما زن ها اینقدر خودتون رو عذاب می دید؟ راست می گفت به روی خودم نیاوردم. آرایشگاه شلوغ بود. لباس شبم را روی چوب لباسی آویزان کردم و روی صندلی انتظار نشستم. خانم آرایشگر صدایم زد: مریم ...! بلند شدم. شما از طرف نازی جون اومدی؟ با لبخند گفتم: آره ببخشید اینقدر اصرار کردم. عروسی برادرمه. نازی جون خیلی از شما ...