سایر منابع:
سایر خبرها
روایاتی تکان دهنده از زندگی زنان معتاد (+16)
...> - اونوقت تو چیکار کردی؟ - از قبل از اینکه این اتفاق بیفته با یه پسری به اسم رحیم آشنا شده بودم. یعنی مشتریم بود. بعد از اینکه بابام این حرفو زد، وسایلمو جمع کردم رفتم پیش رحیم. کراک می زد. دوسش داشتم، البته اوایل. تلاش کردم ترک کنه. دو سال دویدم که این اتفاق بیفته ولی آخرش خودم معتاد شدم. - چرا؟ - از رو لج و لجبازی. البته فکر و خیال هم زیاد داشتم. می خواستم به همه ...
خیلی دنبال دیده شدن نیستم
هنوز تمام نشده و هر از گاهی آنها را وا می دارد تا بار دیگر با سرگشتگی های حمید هامون همراه شوند، برای بیتا فرهی هم هنوز تمام نشده و در زندگی اش جاری و ساری است، خودش می گوید: ممکن است در سال، چند بار هامون را ببینم. وقتی از نظر کاری دلتنگ می شوم و کمبود پیدا می کنم، آن را می بینم. انتظار هفت ساله بانو بعد از "هامون"، مهرجویی بلافاصله دست به کار ساخت "بانو" شد. او در جایی گفته ...
بازار نوروزی اهواز چنگی به دل نمی زند/ انتقال دست فروشان به آخر دنیا+تصاویر
و نتوانم تهیه کنم. تنهایی راهی خرید شدم ولی این ها کجا و توان منه کارگر کجا؟ محمدبزاز باشی، کاسب در رسته لباس مردونه فروشی در رابطه با خریدو فروش این ایام می گوید: بازار امسال به نسبت سال های قبل شلوغ نیست. از یکسو قیمت ها روز به روز بالا می رود و از سوی دیگر قدرت خرید مردم پایین می آید. وجود دست فروش ها نیز مزید بر علت شده که کار و کاسبی ما بی رونق شود تا آن جا که شب عید است و ما در ...
بنیاد در آینه مطبوعات
.... خدا، پدر، محمد... در این مرکز سه گروه جانباز بستری شده اند، جانبازان همیشه بستری، که برخی از آنها از سال 70 تاکنون در ا ینجا بستری اند، جانبازان بخش روزانه که تنها ساعتهای خاصی در آسایشگاه حضور دارند و جانبازانی که به دلیل مشکلات روانی حاد به صورت مقطعی و در بازه های زمانی یک هفته تا چند ماه ا ینجا بستری می شوند. من وارد این آسایشگاه شدم و اتاق به اتاق سراغ آدمهایی را گرفتم که گویی دیگر ...
فدایی زینب را به مادرش زهرا هدیه کردم
.... بعد شهادتش تازه متوجه علت کارهای خیر مهدی و احسان هایش شدیم. هیچ وقت لباس نو نمی پوشید. میلاد و مراسم جشن ها، دو تا لباس رنگی داشت و باقی سال مشکی. یک بار گفتم: مهدی جان لباس رنگی بپوش، همه فکر می کنند که ما عزاداریم. گفت: کی گفته ما عزادار نیستیم؟! ما تا قیام قیامت عزادار حسین(ع) و زهرا(س) و فرزندانش هستیم. شهیدم کن زمانی که مهدی تازه زبان باز کرده بود از اولین کلمه ...
کار غیرقانونی در زابل!
کمی همت دیگر صورت گیرد بدون شک همان چند دست فروش دیگری که درحاشیه پیاده رو نیز مشغول بکار هستند دراین مکان میتوانند به کار خود ادامه دهند و مزاحمتی برای عبور عابرین هم ایجاد نکنند. کسب و کار دست فروشان در چهاراه دکترا جرم و در دیگر نقاط شهر آزاد است! اما متاسفانه نه تنها ساماندهی کامل در دستور کار قرار نگرفت بلکه همان عده ای که پیش از این نیز به فکر ساماندهی افتاده بودند حال از ...
گفت وگو با نادر گلچین خواننده نام آشنای موسیقی ایرانی به مناسبت گرامیداشت وی در شهر اصفهان
بودیم و در عرض این یک هفته هفت نوار کاست پر کردیم. به هر حال این همه شوق و اشتیاق به یک انرژی درونی احتیاج داشت که آن زمان بود. اگر این شوق و اشتیاق نباشد، این زایش به وجود نمی آید. به هر حال تعدادی از این آثار منتشر شده است و اتفاقا چند اثر هم بدون اجازه منتشر شده اند. چندی پیش با پسر مرحوم خرم در همین ارتباط تماس گرفتیم که او گفت ما فکر می کردیم برای انتشار این آثار از شما اجازه گرفته شده است ...
هرگز نا امید نبودم
ای نشست و از پارچه های ساتنی که در خانه بود یک شنل دوخت. هیچ وقت فراموش نمی کنم، روزی لباسی بر تن من کرد که شبیه لباس فرمانروایان بود و مرا روی صندلی در کوچه نشاند و گفت: سهم تو دویدن و راه رفتن نیست، سهم تو فرمان دادن به بچه هاست. تو به آنها بگو چگونه بازی کنند. از آن زمان اندیشیدن و مدیریت در شخصیت من شکل گرفت. سال ها گذشت و با وجود اینکه دانش آموز فعال و درسخوانی بودم، آخرین سال دبیرستان به ...
شوهر خیانتکار از فداکاری همسرش می گوید
. می گفت مطلقه است و کس و کاری ندارد. لفظ قلم حرف می زد، دلباخته اش شدم و اسیر هوی و هوس. همسرم را با دو بچه قد و نیم قد تنها گذاشتم. یک سال و نیم زن بیچاره را رنج دادم. فاطمه می دانست چکار می کنم اما آبرویم را حفظ کرد. اجازه نداد هیچ کس ازگند کاری هایم سر در بیاورد. تنها جریمه او این بود که دیگر به چشمانم نگاه نمی کردو از ته دل نمی خندید. متاسفانه ارتباط ...
عاقبت مردی که میخواست قرآن را بسوزاند
.... (فکر می کردند کس دیگری زده است.) گفتم: کی را بگیرند؟ من او را زدم. مردم باور نمی کردند. کسروی را بردند. چند پاسبان هم من را به پاسگاهی در میدان توپخانه بردند و من هم چند وقتی آنجا زندانی بودم. علمای نجف نامه زدند به تهران، تلگراف زدند. حتی خود آیت الله کاشانی اعلامیه پخش کردند در بین مردم و تهدید کردند که اگر یک مو از سر این سید (نواب) کم شود، دست به اقدامات جدی و اساسی خواهیم زد ...
خط تماس خواندنی شد
پرواز یک سوء تفاهم بود. چرا که این شهید بسیار گسترده است و فرازهای بسیاری در زندگی ایشان وجود دارد اما صحبت شد که 8 سال اول و زمان جنگ را کار کنم نه زمان بعد از جنگ را. بایرامی ادامه داد: کار نگارش کتاب که جلو می رفت من نگران تر می شدم و بارها نیز پشیمان شدم که کار خراب بشود و از عهده ام برنیاید به حدی پشیمان شده بودم که برخی از دوستان را واسطه قرار دادم که با سردار ناظری درباره انصراف ...
حوزه نقادی شعر مدنی، مضمونی و فرایندی است/ نویسنده ای که از کوره جنگ دوم جهانی به سلامت بیرون آمد/ دست ...
فتیشیستی به تاریخ دارند؛ این داستان ها می خواهند ژانری از گذشته به دست دهند و خط مستقیمی از گذشته تا اکنون رسم کنند. از این رو بیش از حد به حافظه اتکا دارند، درست برعکسِ روایت های چهلتن که در تمام آنها چیزی هست که به حافظه در نیامده است و برهم خوردن تمایز زیستنی ها و بودنی ها در آنها، بر اشباحی نور تابانده است که در بین مکان ها و بدن های روایت سرگردان اند. از این رو چند واقعیت باورنکردنی بیش از ...
جنایت شوم علیه دختر کر و لال
بعد از دستگیری به جنایت خود اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: عصر روز حادثه در مسیر رفتن به خانه بودم که متوجه شدم زهره کنار خیابان ایستاده است. بعد از اینکه فهمیدم کر و لال است، فکر شیطانی به ذهنم رسید و با بهانه ای او را به خانه یکی از دوستانم به نام حامد 25 ساله کشاندم و نیت شوم خود را عملی کردم و بعد او را در خیابان رها کردم.متهم درباره ماجرای قتل گفت: من در آپارتمان دوستم بودم که متوجه شدم ...
ماجرای جالب ساخت ساعت آبی در اسارت
در آنجا به کیفیتی بود که پیدا کردن یک پر پیاز در آن جزء موارد استثنایی و اتفاقات نادر بود. ما چند ماه بود که رنگ سبزی، پیاز و ادویه و حتی نمک را ندیده بودیم و جز یک غذای ثابت برای هر روز چیز دیگری به ما داده نمی شد. یکی از مسائل ما در زندان تعیین وقت بود، چون همان طور که قبلاً گفته بودم، موقع اسارت، تمام وسایل ما را گرفتند؛ از جمله ساعت. تعیین وقت برای ما فقط از روی روشنایی آسمان، همان ...
من از کی روش محبوب ترم
پایانی وجود ندارد.آرزو می کنم بتوانیم با کمک و همکاری همدیگر ، همه موفقیت ها را برای ایران به دست بیاوریم. امسال چطور؟ عید نوروز ایران هستید یا قبل از روز اول سال جدید (20مارس) می روید؟ قبل از عید می روم. متاسفانه امسال هم نوروز این جا نیستم. گفتم که ما سال بسیار فشرده ای را پیش رو داریم. در خلال عید بازیکنان تعطیل هستید و استراحت می کنند تا برای اردوی تیم ملی آماده ...
دیدگاه شهدا در انتخاب راه شهادت
منزله والسادسه یقال لروحه اسرح فی الجنه حیث شئت والسابعه ان ینظر فی وجه الله و آن ها لراحه لکل نبی وشهید. اولین قطره ی خونی که از شهید به زمین ریخته می شود، همه ی گناهانش آمرزیده می شود. سرش در دامن دو همسرش (که خدا به او عطا می کند) حورالعین قرار می گیرد و آنان غبار از صورتش پاک می کنند وبه اوخیر مقدم و آفرین می گویند و او نیز به آنان آفرین می گوید. از لباس های بهشتی به شهید پوشانده می ...
بیتا فرهی از دلیل رفتنش به پاریس گفت!
است در سال، چند بار هامون را ببینم. وقتی از نظر کاری دلتنگ می شوم و کمبود پیدا می کنم، آن را می بینم. انتظار هفت ساله بانو بعد از "هامون"، مهرجویی بلافاصله دست به کار ساخت "بانو" شد. او در جایی گفته است که فیلمنامه این کار را بر اساس شخصیت بیتا فرهی نوشت. شاید شخصیت بانو را به فرهی نزدیک دیده و با شناختی که از او داشت، این نقش را به فرهی پیشنهاد کرد و این چنین بود که فرهی، شکیبایی ...
عاشقانه های یک پدر با عکس فرزندانش
...، ترکش در چند سانتی متری قلب او خانه کرده بود، او داشت آخرین لحظات عمر خود را سپری می کرد، دیدن لحظات جان کندن او برایم سخت و ناگوار بود، هیچ وسیله ای برای جراحی نداشتم و انتقال او به پشت جبهه، نیاز به صرف زمان داشت، دیوانه وار دور او می چرخیدم، بغض گلویم را چنگ می زد، کاری از دستم ساخته نبود، آن برادر لحظه ای چشمانش را باز کرد، مرا که دید با دست به جیب پیراهنش اشاره کرد. به سرعت ...
دختر فال فروش همزاد دخترک گمشده
دخترک فال فروش در ایستگاه متروی تجریش همزاد دختر گمشده ای بود که پلیس و پدر نگرانش در جست وجوی او هستند. در حالی که برق شادی به چشمان پدر سلیمه نشسته بود او با دیدن نگاه های غریبانه دخترک فال فروش ناامیدانه با دو دست به سرش کوبید و روی زمین نشست پدر دلشکسته در تجسس دختر گمشده اش به دختری فال فروش رسید، او همانند سلیمه لباس مدرسه به تن داشت و بالای پله های ایستگاه مترو نشسته ...
اینجا راهیان نور دیگری است...
را اگر بیرون آسایشگاه می دیدم، محال بودم باور کنم جانباز اعصاب و روان است، کنارش که رفتم با گرمی سلام کرد، می گفت در عملیات والفجر دو از ناحیه سر مجروح شده، وقتی پرسیدم چرا رفتی، لبخند زد، سرش را به سمت آسمان برد و گفت این قول و قرارهایی است بین من و خدا. بسیار دلتنگ خانواده اش بود، یک هفته ای می شد که به اینجا آمده و باید دو ماه بستری باشد، می گوید چگونه دوری خانواده ام را تحمل کنم ...
روایت متفاوت دختر جوان آمریکایی از سفر به ایران
اضافه نکنم؟!تهران دقیقا آن جایی نبود که تصور می کردم. این نوشته را در آپارتمان دوستم، رعنا می نویسم. جایی که ما با هم با یک لیوان چای داغ نشسته ایم و به صداهای بلند انفجار که از خیابان می آید گوش می دهیم؛ چند دقیقه یک بار نور یک انفجار بزرگ، آپارتمان را روشن می کند و ما با ترس به هم نگاه می کنیم. این، بخشی از جشن های آغاز سال نو در ایران است. جشنی که به آیین زرتشتی و باورهایی از سه هزار سال پیش ...
مفسر قرآنی که نباید نامش برده می شد
، کراجکی، ابن بابویه و کلینی بر اساس این دست روایات فتوا داده بودند. یعنی هر سال ماه رمضان سی روز و ماه شعبان بیست و نه روز در نظر گرفته می شد. با هر ملاکی این روایات در کتب الکافی و الفقیه انتخاب شده باشد، از نگاه بهبودی مردود است. وی در مورد ورود این دست روایات به این کتاب های مشهور گمانه زنی هایی کرده است که در مقدمه چاپ دوم معرفة الحدیث به طور مفصل آمده است. به زعم استاد بهبودی، این دست روایات در ...
داستان واقعی؛ دختر زیبایی که سیاه بخت شد...!
؟ خب مثه آدم بخوابید، ظهر برید آرایشگاه تا 5 و 6 آماده می شید دیگه! من نمی فهمم چرا شما زن ها اینقدر خودتون رو عذاب می دید؟ راست می گفت به روی خودم نیاوردم. آرایشگاه شلوغ بود. لباس شبم را روی چوب لباسی آویزان کردم و روی صندلی انتظار نشستم. خانم آرایشگر صدایم زد: مریم ...! بلند شدم. شما از طرف نازی جون اومدی؟ با لبخند گفتم: آره ببخشید اینقدر اصرار کردم. عروسی برادرمه. نازی جون خیلی از شما ...
بنزما: اغلب اوقات به بارسا گل می زنم
شوی؟ این یک هدف است. تمام بازیکنان رویای آن را دارند. این چیزی است که به آن فکر می کنم و همیشه گوشه ذهنم بوده است. قبلا خیلی به آن فکر نمی کردم زیرا در بهترین سطح نبودم. - چرا می خواهی این جایزه را ببری؟ باید افتخاراتی مانند قهرمانی در جام جهانی را به دست آورید یا 80 گل در فصل بزنید. کار آسانی است (با خنده). باید علاوه بر همه این ها گل های مهمی بزنید. سایت ورزش 11، بصورت کاملا خصوصی فعالیت می کند و هیچگونه وابستگی به ارگان و یا سازمان دولتی ندارد، جهت حمایت از این سایت مردمی، ما را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید. ...
شکنجه مرگبار کودک شش ساله توسط ناپدری
آزار دانیال را بر عهده نگرفت. متهم گفت: دانیال شب ها جایش را خیس می کرد و شب ادراری داشت. آن شب هم همین اتفاق افتاد. من برای اینکه او را تنبیه کنم مجبورش کردم چند ساعت ساکت باشد و حرفی نزند. پس از چند ساعت که می خواستم سر کار بروم او یکمرتبه شروع به فحش دادن به من کرد. من وقتی دیدم دانیال این فحش های زشت را تکرار می کند با پشت دست به دهن وی زدم که باعث شد سرش به اوپن آشپزخانه بخورد. بعد ...
پرسه های دزد حرفه ای در دانشگاههای تهران
دزد قدیمی با کمین در دانشگاه های تهران به سرقت های پنهان از دانشجوها دست می زد. ساعت 9 شب 18 دی ماه مأموران کلانتری 119 مهرآباد هنگام گشتزنی در پارک هاشمی به مرد مرموزی برخوردند که در حال خروج از پارک بود. مأموران وقتی به تن پیمایی دست زدند با چند کارت دانشجویی که نشان می داد مرد جوان دانشجوی دانشگاه های تهران و شهید بهشتی است، روبه رو شدند. وقتی چند گوشی موبایل و دوربین نیز ...
بولتن موسیقی ؛ مجلۀ خبری روزانۀ موسیقی (18اسفند)
فکر می کنند من فعالیت زیادی در موسیقی ایران داشتم درواقع خیلی گوشه گیر بودم و تنها سوشیال مدیا باعث شد تا کارهایم در ایران هم دیده شود وگرنه الان 15 سال است که من در ایران کنسرتی نداشتم و فعالیت خاصی هم ازسوی من دیده نشد. ناظری با ناخوشایند دانستن دوری ها و بی مهری ها بین اهالی هنر، بیان کرد: حقیقتا این دوری ها و دشمنی ها که میان هنرمندان دیده می شود نه به نفع جامعه هنرمندان و نه به نفع ...
شاید فلامینگوها "میقان" را از یاد ببرند
شدم آبی ندیدم، شاید هنوز تا رسیدن به تالاب باید بیشتر رفت، اما هرچه رفتیم فقط خشکی و نمناکی همراه با خاک های سفید (پودر س دیم) قابل مشاهده بود. از روی کنجکاوی پرسیدم تالاب خیلی دور است و با کمال تعجب شنیدم اینجا تالاب است، اما چه تالابی؟ دریغ از آن همه رویایی که در ذهنم حک شده بود، تالاب خشک شده بود، تنها در گوشه ای از آن مقداری آب به مثابه این که باران آمده باشد، جمع شده بود، می گفتند 3 ...
بنزما : مدیر رئال مرا مثل پسرش دوست دارد
زیادی کنارم باشند. در لیون همین طور بود. به بزرگترین باشگاه جهان پیوسته بودم و تنها و بازنده بودم. به تیمی پرستاره ملحق شدم و باید بیشتر کار می کردم. در آن زمان نمی گفتی که خودت هم بازیکن بزرگی هستی؟ راستش نه. جوان بودم. فقط 21 سال داشتم و به فوتبال فکر می کردم. به رئال ملحق شده بودم اما خیلی مشکل بود. چه چیزی مشکل تر بود؟ این که اولین تعویض تیم باشم مشکل بود. تلاش ...
اتفاقی که مسیر زندگی فنایی را تغییر داد/ چگونه بلاتر داور ایرانی را به آمریکا رساند
سالگی وارد دانشگاه ورزش شده و در آنجا کلاس داوری دایر شد و نقطه آغاز ورود من به داوری آنجا بود. 25 نفر در این کلاس ها مشغول به آموختن بودند و تنها من توانستم داور شوم. در کنار آن رشته های دیگر را نیز تجربه کردم، به عنوان مثال در سال 47 با رکورد یک متر و هفتادوپنج، قهرمان آموزشگاه های تهران شدم. جالب است که همه فوتبال را دوست داشتند اما شما داوری را... البته فوتبال هم بازی می ...