محمد جور دیگری برایم عزیز بود/ زائر قبر پسر جاویدالاثرم حضرت زهرا (س) است
سایر منابع:
سایر خبرها
شهید محمدخانی ؛ از آرزوی حضور در سپاه پاسداران تا شهادت در راه دفاع از حرم
فاش نیوز - پس از شهادت محمدحسین محمدخانی، سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی با کلامی مقتدرانه این گونه توصیفش کرد: دلاوری ها و شجاعت های شهید عمار مانند همت بود. عمار مثل پسرم بود. همیشه برایش صدقه می گذاشتم و می گفتم مراقب خودتان باشید. به گزارش خبرگزاری دفاع پرس ، بیش از سی سال از پایان جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق با جمهوری اسلامی ایران گذشته و زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان ...
سبک زندگی امامان و پیامبر در همسرداری و تربیت فرزند
بازگو کن . ایشان همیشه رسیدگی به فرزندان را در اولویت قرار می داد. سلمان می گوید:روزی فاطمه زهرا(س) را دیدم که مشغول آسیاب بود. در این هنگام فرزندش حسین گریه می کرد. عرض کردم:برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ ایشان فرمود:من به آرام کردن فرزند اولی هستم، شما آسیاب را بچرخانید. پیامبر به حضرت علی فرمود:بشنو از من آن چیزی را که به امر پروردگار می گویم. هیچ مردی نیست ...
دختر 7 ساله قربانی خیانت مادر شد | عاقبت دردناک رابطه نامشروع با زن متاهل؛
عصبانی شده بود و می گفت چرا به خیابان رفته است. برای همین سرش را به دیوار کوبید. بعد هم من بچه را به بیمارستان رساندم. من خودم بچه دارم. دلیلی ندارد این کار را بکنم. حتی با پدر بهار تماس گرفتم و گفتم بیا این بچه را با خودت ببر لیلی او را می کشد، اما نیامد. متهم درباره اینکه چرا با یک زن متاهل رابطه داشت، گفت: من فکر می کردم لیلی طلاق گرفته است. به من گفته بود از شوهرش جدا شده است. او ...
نوجوان 9 ساله صفاشهری چگونه جان 4 نفر را از مرگ حتمی نجات داد؟
چند برابر شد و عرق سردی بر پیشانی اش نشست. او هنوز هم نمی داند که چگونه مسیر چندکیلومتری تا بیمارستان را با سرعتی عجیب طی کرد و وقتی فرزندش را باندپیچی شده روی تخت بیمارستان دید، فکر کرد که دیگر همه چیز تمام شده است. فریبا رنجبر، مادر خانواده، خانه دار است و به دلیل مشغله کاری همسرش در معدن سنگ، بیشتر وقتش را با فرزندانش می گذراند. او نیز حادثه روز هجدهم بهمن ماه سال 99 را هیچ وقت فراموش ...
شهدا الگویی ابدی برای کشورمان هستند
شهدا است، افزود: ما در آسایش و امنیت به سر می بریم. این نعمت به خاطر ایثار و از خود گذشتگی است که شهدا در طول 8 سال دفاع مقدس و همچنین شهدای مدافع حرم انجام دادند. امیدوارم قدر شهدا را بدانیم و با ادامه راهشان به آرمان های آنها وفادار باشیم. در ادامه جلسه مادر شهید بیان کرد: فرزند شهیدم بسیار مهربان بود و همیشه با لبخند با دیگران حرف می زد. وی قبل از اینکه در عراق به شهادت برسد در سوریه ...
مهندسی که فرمانده یک تیپ هجومی شد
یزدی داشت؛ اما 9 تیر 1364 در تهران به دنیا آمده بود. پدرش رزمنده و ایثارگر دفاع مقدس است. چند ماهه بود که عمویش، ولی الله محمد خانی و سه ساله بود که دایی اش، سردار ساعتیان، به شهادت رسیدند. به همین خاطر، حال و هوای خانه شان با جنگ و جهاد و شهادت آمیخته بود. دبستان را در مدرسه شاهد خیابان آزادی تهران گذراند. تحصیل در آن دبستان باعث شد حال و هوای جهاد و شهادت در او حفظ شود. راهنمایی اش را ...
هفت راهکار کلیدی استاد تراشیون برای تربیت فرزند
بخش از کار است، آیا ارتباط من با فرزندم همیشه احترام گونه است؟ یعنی وقتی به دیروز نگاه می کنم به یک هفته قبل نگاه میکنم، آیا فرزند من این طور روی من حساب می کند که من به عنوان مادر به او احترام می گذارم؟ یا نه گاهی اوقات شخصیتش را خرد میکنم؛ کوچکش میکنم؛ بعد وقتی با او کار دارم، به او احترام می گذارم؛ بچه ها این را میفهمند. لذا وقتی میگوییم باید ارتباط ما احترام گونه باشد، یعنی در همه حال ...
شهید گمنامم من را پیدا کرد/ مازیار علاقه زیادی به امام حسین (ع) داشت + فیلم
پسرم مخالفت کرد و گفت فعلا خرید نکنید چون من دیشب خوابی دیده ام که باید به ایران بروم. تا زمانی که به ایران نروم و خوابم را جبران نکردم ازدواج نمی کنم. مادر شهید کریمی ادامه داد: من هم با او موافقت کردم. پسرم پاسپورتش را برای آمدن به ایران دریافت کرد و حدود یک سال بعد با من تماس گرفت و گفت می خواهد به سوریه برود، اول از او خواستم که به سوریه نرود و به او گفتم تو خودت گفتی به ایران می ...
قصاص برای پسری که پدرش را کشت
پسر عصبانی که با حمله به والدین خود، پدرش را کشته و مادرش را زخمی کرده بود، با درخواست قصاص از سوی خواهران و برادرش به مرگ محکوم شد. این حادثه هولناک یک سال قبل اتفاق افتاد و پلیس با تماس تلفنی شهروندان در جریان درگیری خونین قرار گرفت. دقایقی بعد از این حادثه پدر و مادر متهم که سلمان نام دارد، در حالی که به شدت زخمی شده بودند به بیمارستان منتقل شدند. شدت خون ریزی پدر به حدی بود که او ...
شهید محمدخانی ؛ از آرزوی حضور در سپاه پاسداران تا شهادت در راه دفاع از حرم
. راهنمایی اش را هم در یک مدرسه نمونه مردمی در محله مهرآباد گذراند. عضویت در بسیج مسئول بسیج دانش آموزی مسجد صاحب الزمان (عج) که مدت ها مربی بسیج محمد حسین بود، تعریف می کرد: حدود سال 1374 محمد حسین برای ثبت نام در بسیج آمد سراغم. آن روز ها او کلاس پنجم دبستان بود. جزو بچه هایی بود که خیلی راحت در دل همه جا باز می کرد. قرار بود تابستان آن سال با دانش آموزان ممتاز مدارس ...
زانو زدن حاج قاسم مقابل مادرشهید مدافع حرم+عکس
شهید شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی فرزند دوم خانواده بود که در تیرماه 1364 و زمانی که پدرش در جبهه بود، به دنیا آمد. او در نوجوانی و جوانی اش شاعر، مداح و اهل ورزش بود. محمدحسین در دوره دانشجویی مسئولیت بسیج دانشگاه سراسری یزد را بر عهده داشت. بعد از شروع جنگ در سوریه، او با نام جهادی عمار در جبهه های سوریه حضور پیدا کرد و 16 آبان ماه 1394 در حلب سوریه با مسئولیت فرمانده تیپ سیدالشهدا به شهادت رسید و پیکر مطهرش در قطعه 53 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) آرام گرفت. پایان پیام/ ...
بعثی ها بعد از شهادت به معاون حاج همت رحم نکردند
گروه فرهنگی جهان نیوز : آن چیز که در ادامه خواهید خواند بخش هایی از خاطرات مادر سردار شهید علی اصغر رنجبران در گفتگو با تهران پرس است: علی اصغر فرزند نجیبی بود و از همان ابتدای کودکی اش عادت به کوچه رفتن و دعوا کردن با بچه های دیگر نداشت و ما هم چون تک پسر بود به او علاقه داشتیم و بسیار برای تربیتش تلاش می کردیم. وقتی دیپلم گرفت تهران نماند و به جبهه اعزام شد. همیشه به من و ...
روایاتی از محل دفن حضرت یوسف (علیه السلام)
.... در این هنگام فرشته مرگ به سراغ ایشان رفت و جان به جان آفرین تسلیم کردند. قبر حضرت یعقوب (علیه السلام) کجاست؟ چون یعقوب از دنیا رفت، یوسف بنابر وصیت پدر، جنازه او را به فلسطین برد و در کنار قبر ابراهیم و اسحاق دفن نمود و به مصر بازگشت. در این که یعقوب پس از ورود به مصر چند سال در آنجا زیست، اختلاف است. بسیاری گفته اند که مدت توقف آن حضرت در مصر هفده سال بود و پس از آن از ...
دلواپسی آسمان دل ها را بارانی کرد
...، با صدای پیرزنی که قاب عکس فرزند شهیدش را در دست گرفته. نگاه ها به او دوخته می شود. با دیالوگ های مادر شهید، نفس ها در سینه حبس می شود و دل ها به دل مادر شهید گره می خورد. تماشاگران به ویژه دختران دهه نود شانه به شانه مادر شهید زیر سایه بال های فرشتگان آسمان دلشان بارانی می شود. اینجا گلستان شهدای اصفهان یکی از درهای ورود به بهشت و قدمگاه دختران و پسران نازنین ایران زمین ...
من عزیزم را از دست دادم ...
، به طور گسترده در شبکه های اجتماعی دست به دست شد؛ اما محمد بعداً جسد پسرش را در سردخانه بیمارستان پیدا کرد. محمد به یاد می آورد: آخرین باری که یوسف را زنده دیدم، درست قبل از رفتن من برای کار بود. تا دم در خانه مان دوید تا من را در آغوش بگیرد. بعد از اینکه چند بیسکویت و موز به او دادم، مرا بوسید و خداحافظی کرد. او می خواست دکتر شود. شاید چون همیشه می دید که برای کار به ...
جانبازی مصطفی رازی بود که بعد از شهادتش به آن پی بردیم
بزرگ شده بود. من مدام با خودم می گفتم انگار بدنش ورزیده شده برای جنگ. بعد از تمام شدن سربازی اش، سپاه او را برای مهارت مکانیکی اش جذب کرد. خودش دوست داشت نظامی باشد، اما مرحله به مرحله پیش می رفت. وقتی هنوز سرباز بود، مانوری گذاشته بودند که مصطفی سه روز و سه شب درگیر این مانور بود. آن زمان فرمانده شان شهید حاج حسین همدانی بود. وقتی پسرم از مانور برگشت تعداد زیادی تقدیرنامه و جایزه دستش ...
3 فرزندمان را به من و مرا به خدا سپرد و رفت
من اثر گذاشت. شکر خدا بچه ها بزرگ شده اند و الان به من رسیدگی می کنند و بسیار احترام مادرشان را دارند. خبر شهادت در مدرسه روزی که خبر شهادت همسرم آمد، من اطلاع نداشتم. آن روز به مدرسه پسرم رفته بودم که یک خانمی به من گفت شوهرت به جبهه رفته است. گفتم چطور؟ گفت چیزی نشده، فقط از بستگانم در مورد خوبی های همسرتان شنیده ام، خواستم همین را بگویم... با صحبت های آن خانم، دلم شور افتاد ...
وداع با مادر شهیدان و همسر شهید فاتحی
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ، مرکز اصفهان ؛ حاجیه خانم عابدی 40 ساله و مادرچهار دختر و سه پسر بود که همسرش شهید محمد حسین فاتحی در 48 سالگی و در سال 1360 با شروع جنگ تحمیلی، عازم لبنان شد و سال 1362 همان جا به شهادت رسید. سه سال از تاریخ شهادت همسرش نگذشته بود که غلامرضا فاتحی فرزند اولش در 27 سالگی در عملیات آزادسازی مهران، شهیدشد. دو سال بعد هم فرزند پنجمش، ابراهیم فاتحی 19 ساله را ...
شهیدی که داعشی ها جگرش را بیرون کشیدند
جواب مادر که گفته بود ما دینمان را ادا کرده ایم و تو نیازی نیست به سوریه بروی پاسخ داده بود مادر اینگونه نیست و در واقع این سعادتی بود که نصیبتان شده بود. پدرش از لحظه سخت خداحافظی گفت. آن زمانی که حمید رفت می دانست حسرت دیدار دوباره او به دلش می ماند اما با این حال راهی سوریه شد. شوخی نبود چراکه بحث دفاع از حرم حضرت زینب (س) مطرح شده بود و هیچ جایی برای شک و تردید نبود. به حمید الها ...
شش روایت خواندنی از سبک زندگی شهدای مدافع حرم
به من گفت: خواهر! نگران نباش، محمدرضا پیش من است. روز بعد حالم حسابی منقلب بود. به همسر و بچه هایم گفتم: شما به بهشت زهرا بروید، من می مانم و خانه را مرتب می کنم. احساس می کردم مهمان داریم! عصر همان روز، همسرم و مهدیه دخترم و محسن پسر کوچکم، از بهشت زهرا برگشتند. در همان لحظه،صدای زنگ درب منزل بلند شد. به همسرم گفتم: حاجی قوی باش! خبر شهادت محمدرضا را آورده اند!! حاجی به سمت درب رفت. وقتی به اتاق ...
آیین بزرگداشت آیت الله فاطمی نیا (ره) در تهران برگزار می شود
عرفان عملی پرداخت. وی همچنین از محضر آیات عظام سید محمد حسین طباطبائی، سید محمدحسن الهی، محمدتقی بهجت، سید رضا بهاءالدینی، محمدتقی آملی و محمدعلی اراکی نیز بهره فراوان برد و سال های متمادی به پژوهش، خطابه و تربیت وپرورشِ علمی و دینیِ طلاب حوزه های علمیه و نسل جوان اهتمام نمود. این استاد فقید پس از یک دوره بیماری،26 اردیبهشت ماه سال 1401 در تهران درگذشت و در حرم حضرت معصومه(س) مدفون ...
این دانش آموز به قولش عمل کرد + فیلم
راهپیمایی 13 آبان به سفارت سابق آمریکا رفت. پس از بازگشت از این مراسم آمد و گفت: مامان دوست داری مادر شهیدت کنم؟ گفتم: نه مامان. او گفت: مادر شهید بشی خیلی خوبه. من مجدد گفتم که نه و باز حسین حرفش را مانند یک قول تکرار می کرد. چون او را دوست داشتم به دنبالش دویدم و پسرم به طبقه بالای خانه مان رفت. حسین بدون اینکه من و همسرم بدانیم پیش پدر شهیدان مقدم و طاهریان که در محله ما زندگی می کردند ...
مادر بودن، تجربه ای تکرارنشدنی و غافلگیرکننده
من میدانم که پسرم عاشق این است که با پدرش وقت بگذراند و بازی کند. بازی کردن با پدر در این مثال می شود موضوع مورد علاقه ی فرزندم یا به عبارتی یک پاداش از طرف من به او محسوب می شود. از طرفی من میخواهم هر شب پسرم حوالی ساعت 9 به رختخواب برود. اگر بتوانم هر شب یا اغلب شب ها در طول هفته شرایطی را فراهم کنم که دخترم قبل از خواب، چند دقیقه با پدرش بازی کند و بعد به رخت خواب برود، پاسخ خوابیدن در ساعت 9 ...
زندگینامه شهید محمدرضا عسگری
اولین فرزند او به دنیا آمد که برای او نام بنت الهدی را برگزیدند. بنت الهدی درباره پدرش می گوید: پدرم به جبهه علاقه داشت. همیشه می گفت چون در زمان امام حسین(ع) نبوده است که (به ندای آن حضرت) لبیک بگوید می خواهد جبران کند. موقعی که می خواست به جبهه برود می گفت: حرفهای مادر را گوش کن. او را اذیت نکن. وقتی از جبهه برمی گشت برایم اسباب بازی می خرید. مهربان بود و عصبانی نمی شد. ...
قتل دردناک دختر 7 ساله به دست مادر خیانتکار و مرد غریبه
همیشه سر بچه را به دیوار می کوبید. آن روز هم از دست بهار عصبانی شده بود و می گفت چرا به خیابان رفته است. برای همین سرش را به دیوار کوبید. بعد هم من بچه را به بیمارستان رساندم. من خودم بچه دارم. دلیلی ندارد این کار را بکنم. حتی با پدر بهار تماس گرفتم و گفتم بیا این بچه را با خودت ببر لیلی او را می کشد، اما نیامد. متهم درباره اینکه چرا با یک زن متاهل رابطه داشت، گفت: من فکر می کردم لیلی ...
از رفتن فرزندم به جبهه تا بهبودی کامل از مجروحیت مخالفت کردم/ابوالقاسم مقید به اقامه نماز اول وقت بود
امام باید بروم و رفت و سرانجام بیست و هفتم بهمن ماه سال 1364، در هورالعظیم بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و در بهشت زهرای شهر تهران تشییع و به خاک سپرده شد. با فرزندم وداع کردم وی با اشاره به خاطرات شنیدن خبر شهادت فرزندش می گوید: ساعت 12 شب زنگ خانه به صدا درآمد فرزندانم رفتند در را باز کردند یک ساعتی طول کشید. بعد یک ساعت دیدم فرزندانم مشوش و نگران هستند گفتم چه اتفاقی ...
خواسته شهید پاکستانی زینبیون از حاج قاسم
...: تهذیب زیاد منزل نمی آمد و بیشتر در مدرسه و مسجد بود. وقتی درسش تمام شد، تصمیم گرفت به ایران بیاید. مدتی در مدرسه آیت الله خویی در مشهد مقدس بود. سپس به مدرسه امام آمد و سه سال در آنجا مشغول به تحصیل بود تا این که تصمیم گرفت به عنوان مدافع حرم به سوریه برود. یک روز جمعه ساعت 3 بعد از ظهر بود که تلفن زد و گفت: می خواهد به سوریه برود. یادم آمد که لحظه تولدش هم روز جمعه ساعت 3 بعد از ظهر بود و در روز جمعه ساعت 3 بعدازظهر هم به شهادت رسید. بیشتر بخوانید طوفان الاقصی نه فقط یک عملیات نظامی که فریاد دادخواهی یک ملت است انتهای پیام ...
می گفت با من مثل شهید گمنام رفتار کنید! (حدیث دشت عشق)
به ناحیه پهلو و پشت سرش همچون مادرش حضرت زهرا(س) در سن 37 سالگی به شهادت رسید. پیکر این عزیز در زادگاهش شهر رشت تشییع و تدفین شد. مادر شهید سیرت نیا در مصاحبه ای گفته است: اسماعیل می گفت اگر شهید شدم با من مثل یک شهید گمنام رفتار کنید. او مجرد بود که از طرف سپاه مرا به مشهد برد، بعد مرا در جایی نشاند و گفت: مادر جان این جا بنشین و گریه کن، گفتم: پسر، مگر آدم بیخودی هم گریه می کند؟ گفت ...