جزئیات تازه از آتش سوزی کمپ ترک اعتیاد لنگرود
سایر منابع:
سایر خبرها
بدترین گوشی های سامسونگ را بشناسید! + لیست قیمت انواع گوشی سامسونگ
ی سامسونگ توش بیشتر فرو رفت توی سال 2013 یعنی دقیقا چند ماه بعد از اون گلکسی روند پیش اومد. سامسونگ دید که نوکیا یه گوشی 808 ریویو زده و اومده توش از یه دوربین شبیه به دوربین های دیجیتالی حرفه ای گذاشته، سامسونگ هم اومد گفت که من نباید عقب بمونم و اومد گلکسی s4 zoom رو عرضه کرد که یه گوشی مثل دوربین یا به اصطلاح کمرا فون بود و یه دوربین قلمبه توی قسمت پشتیش بود که مثلا تو دستتون بگیرید و مثل ...
من آرمین، سارق اصلی بانک ملی هستم / 170 صندوق را با چکش باز کردیم
ندان بودم، چون آنها تمام تقصیرها را گردن من انداخته و به ماموران گفته بودند؛ آرمین برنامه و نقشه سرقت را کشید و سرکرده ما بود. خلاصه چون تمام تقصیرها گردن من افتاد از همه دیرتر آزاد شدم، ولی آن سه نفر دیگر کمتر از 15 روز بازداشت بودند و بعد با قید وثیقه آزاد شدند. یک سال، یک سال و نیم طول کشید تا حکم نهایی از سوی دادگاه اعلام شود. من دوباره به ناچار تحت فشار مالی از دسته چک پدرم استفاده ...
سارق اصلی بانک ملی:به خاطر بدهکاری نقشه سرقت را کشیدم
. خلاصه چون تمام تقصیرها گردن من افتاد از همه دیرتر آزاد شدم، ولی آن سه نفر دیگر کمتر از 15 روز بازداشت بودند و بعد با قید وثیقه آزاد شدند. یک سال، یک سال و نیم طول کشید تا حکم نهایی از سوی دادگاه اعلام شود. من دوباره به ناچار تحت فشار مالی از دسته چک پدرم استفاده کردم تا خودم را از آن وضع نجات دهم، ولی ماجرا درست نشد که هیچ، بدتر هم شد. این وسط تهدیدهای طلبکاران هم ادامه داشت؛ از همسر و دو دختر ...
ترجمه وسوسه به کتابفروشی ها آمد
. (مکث مختصر) همون جا بود... سایه ای رو دیدم روی علف ها، مثل لکه جوهر. (خنده مضحک) مقابل چشمام. لکه تاریک انگار فیلم دیگه ای باشه. خودش بود. (مکث مختصر) افتاده بود. نیدده بوده که نرده نداره. دستشو گرفته بودم، اما بهش نگفته بودم که نرده نداره. تقصیر من بود. چون هیچی بهش نگفتم، نزدیک اومده بود و افتاده بود؛ به همین راحتی. چن دقیقه بعدش، تو رسیدی. گریه ام بند نمی اومد. پلیس فهمیده بود. گفتی برم طبقه بالا خودمو قائم کنم. این کتاب با 66 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 72 هزار تومان عرضه شده است. کد خبر 5935132 فاطمه میرزا جعفری ...
حل و فصل 200 میلیارد پرونده بدهکاری طی سال گذشته در خراسان رضوی | گذشت شاکیان از بدهکاران 4 برابر کمک ...
. ما یک پویش هدیه ماندگار (رویداد های شاد) داریم و از ابتدای مردادماه سه خانواده به جای برگزاری جشن تولد برای فرزندان یا نوه هایشان، هزینه را به ستاد دیه داده اند. تابه حال دلتان برای یک مددجو سوخته است؟ فراوان! موقعی که یک خانمی می آید و چهار بچه ریزودرشت دنبالش هستند، چطور می توانم بگویم دلم برای دیگری سوخت، ولی برای این نسوخت. بعد از دو سال که آمدم مشهد، یکی از همکاران قبلی ...
اینجا خانه ما| پهلوانان کجای مجلس نشسته اند؟
بارها درباره این صحبت می کردیم که وقتی سجاد کاری می کند که واقعا او را عصبانی می کند، چطور جلوی خودش را بگیرد. یک روز سجاد با بی خیالی همه جنگنده هایی را که علی با تلاش زیاد با لگو درست کرده بود و گوشه اتاق شان گذاشته بود تا بعدا با آنها جنگ بازی کند را تکه تکه کرده بود و به قطعات ریز اولیه تبدیل کرده بود و ریخته بود توی جعبه لگوها. علی که از مدرسه آمد، فوری رفت سراغ سازه های ...
انتشار داستان زندگی شهید حججی برای نوجوانان به قلم ابراهیم حسن بیگی
.... سلام کردم. نگاهم کرد و گفت: چرا با لباس شخصی؟ کجا بودی؟ گفتم: مرخصی ساعتی بودم. گفت: خب چرا اومدی؟ تو که قبلاً رفته ای سوریه. برو بیرون از اتاق... در صدایش تحکم بود و دستور. اما به سادگی زیر بار حرفش نمی رفتم: حجی! بنویس دیگه من آماده ام. نه آقا محسن! تو قبلاً رفته ای. نمیشه دیگه وقتم رو نگیر. امکان نداره. می دونم اما به من گفتن فقط یه نفر رو همراهت به یار ...
547سال حبس به علاوه 6 ماه!
از گفت وگوی یعقوب توکلی با او که در کتاب حقیقت سمیر از سوی انتشارات سوره مهر چاپ شده است. انگار بیدار شده بودم... مرا به اتاقی بردند و چشم بندهایم را باز کردند. تعدادی افسر و سرباز ایستاده بودند... اتاق شبیه مطب بود. یک میز پزشکی هم در گوشه ای قرار داشت. پیرمردی به ظاهر پزشک به زبان عربی صحبت می کرد... گفت: حالا درمانت می کنم. البته به روش خودم. فکر بیهوشی و مُسکن رو هم از سرت بیرون کن ...
با سهیل کوچکی که آسیب نخاعی دید اما شکست را نپذیرفت/ قدرت اراده و امید
دوچرخه ای داشتم اما به نظرم اینکه بعدها دوچرخه جزئی از زندگی من شد به آن برنمی گردد. نوجوان که بودم همچنان بسکتبال بازی می کردم و یادم هست همان ایام، دوچرخه ام را دزد برد و من بی دوچرخه شدم. چون علاقه شدیدی به رایانه داشتم، برای تحصیلات دانشگاهی شهر خودم را انتخاب کردم و به دانشگاه لاهیجان رفتم. کارهای مختلفی را تجربه کردم؛ مثلاً چون عموهایم آرایشگر بودند، من هم دیپلم آرایشگری گرفتم و یک سال پیش آن ها ...
چند جاذبه جالب گردشگری بندرعباس
های گذشته که این حمام باز بود، مشتریان زیادی داشت. هر روز تعداد زیادی از مردم بندرعباس برای استحمام و شست وشوی بدن خود به این حمام می رفته اند. تا این که در سال 1340 خورشیدی لوله کشی شهری به بندرعباس آمد و مردم این شهر توانسته اند در خانه های خود حمام درست کنند. این اتفاق باعث شد که حمام گله داری به یک مکان متروکه تبدیل شود. این حمام از بخش های مختلفی مثل سر بینه، گرم ...
غوغای ناقضان حقوق بشر در غزه
ماهیت پنهان رویکردی که ایالات متحده همواره زیر پوست دفاع از حقوق بشر در پیش گرفته باقی نمی گذارد. بنابراین دیگر کسی فریب این دروغ آنتونی بلینکن که گفته فرزندان خودش را در تصاویر بچه های فلسطینی کشته و زخمی در غزه می بیند، نمی خورد. او در حالی این را بر زبان می آورد که همه فلسطینی ها به او نگاه می کنند و می گویند: دست های شما آغشته به خون است. نارضایتی داخلی ابعاد زیر پا گذاشتن ...
روایت تاثیرگذار این راننده تاکسی اشکتان را درمی آورد
دانشگاه به قیمت {تاکسی} ازت پول میگیرم. حقیقتا هم دلم شکست از دیدن اینکه یه نفر از صبح تا شب و شب تا صبح باید دنبال دراوردن یه لقمه نون باشه هم با دیدن دخترش که اینجوری با عشق کمک پدرش میکرد خوشحال شدم. بخاطر اینکه اولین مسافرش بودم کرایه رو دو برابر بهش دادم و گفتم خدا کنه دستم برات خوب باشه. ...
دلجویی ائمه سامرا از زائر معترض (حکایت اهل راز)
: ای مرد خداشناس! مگر با بچه صحبت می کنی؟! چه می گویی؟ برای چه می گویی؟ برای نان می گویی که نان، امشب نیست؟! گفت: نه، من دو روز و سه شب نخورم، گرسنه نمی شوم، اما میهمان سه امام باشیم، سر بی شام زمین بگذاریم که هیچ، ما را برای کشتن ببرند! من از این امام ها گله دارم. به هر وسیله ای بود، او را ساکت کردم و به زور کشیدم و بردم مدرسه. در زدیم، باز کردند، رفتیم داخل اتاق. به رفیقم گفتم: ای مرد بزرگوار! مگر ...
آدینه با داستان/ رفته ها در باران برمی گردند
سیاهی که روزها زیر آفتاب تابستانی مانده باشد. از آن روز شب ها از کابوس گربه ی سیاه رنگ و رو رفته و روزها از وحشت رسیدن شب و رنگ سیاه آن، بی قرار و پریشان بود. صدای راننده ی ماشین از کابوس گربه ی سیاه، کشاندش بیرون: - یه گربه ی مریضی رو چند روزه آوردم خونه نون و آبش میدم. راننده داشت از توی آینه ی جلو به عقب نگاه می کرد که یعنی مخاطبم تویی. چشم های شان در آینه یکدیگر ...
نکونام: کارشناسان داوری هم به مشکلی برای فوتبال ما تبدیل شده اند!/ امیدوارم شیطنت ها از طرف دشمنان ...
استقلال در مورد سقف بودجه این باشگاه بیان کرد: خطیر از روز اول گفت که باشگاه نمی تواند از سقف بودجه عبور کند و با توجه به اینکه سال سختی داشتیم، امیدواریم از سال بعد یا نیم فصل به آرامش برسیم. این صحبت ها انجام شده و اتفاق خاصی برای باشگاه استقلال نمی افتد. بلانکو بازیکنی فوق العاده باکیفیت است و این نکته را در تمرینات نشان داده سرمربی استقلال درباره وضعیت گوستاوو بلانکو مهاجم تازه وارد ...
خلاصه داستان قسمت 68 سریال ترکی ذغال اخته
هستند که قرار است شعله مراسمشونو برگزار کنه جواهراتی روبرویش می گذارد و میگه هدایایی هست که قرار است به عروس داده شود و همانند ساعت خوشحال می شوند که یک تکه جواهر هم خودش انتخاب کنه و بردارد بعد از رفتن اون مرد سولماز متوجه می شود اشتباه کرده. آیلین به فاتح زنگ میزنه و میگه متوجه شدم که خانواده همسرتون قدر شما رو نمی دونن خواستم زنگ بزنم چون نگرانتون شدم اگه خواستین حرف بزنین من هستم فاتح میگه همه ...
خلاصه داستان قسمت 67 سریال ترکی ذغال اخته
نامه را به دست نورسما برسونم. وکیل عامر به فاتح و مته خان و عبدالله خان میگه برن خونه و استراحت کنند چون اونجا کاری از دستشون بر نمیاد باید منتظر رای دادگاه باشند سپس به عبدالله خان میگه اگه مجرمو پیدا نکنیم عامر تو دردسر بزرگی میوفته. شب نیلای سر میز شام به دوعا میگه چرا آذرخش خانم بی فکر همچین کاری کرده؟ دوعا ناراحت میشه و جوابشو میده که مته خان با خشم رو به دوعا میگه نیلای راست میگه ...
ایرج امینی در گفت و شنودی از روزگاران دیپلماتیک
.... چند روز بعد، نتیجه اعلام شد. دور اول موفق شده بودم. دور دوم، صحنه ای از ریچارد سوم، اثر شکسپیر، و نقش ریچارد را انتخاب کردم که شاید برای سنم مناسب نبود. به هرحال به گفته استادم یک نمره کم آوردم و رد شدم. البته 18 سال بیشتر نداشتم و می توانستم چند بار دیگر در کنکور شرکت کنم اما آزرده شده بودم. دیگر شوق قبلی را برای هنرپیشگی نداشتم. البته درس هایم را ادامه دادم. اما در ضمن فکر می کردم شاید بهتر ...
جنگ غزه فقط جنگ نظامی نیست بلکه جنگ روایت هاو رسانه هاست
ین یک انحراف هست، این یک نکته بسیار مهم هست و پیشنهادم این هست که همان طور که ما جبهه مقاومت توانست با عملیات طوفان الاقصی آن تصویر پوشالی رژیم صهیونیستی را تغییر بدهند و واقعاً همه را به شگفتی وادار بکنند من فکر می کنم که باید در عرصه رسانه ها کار مشابه یعنی "جبهه مقاومت رسانه ای " تشکیل بشود و یا رسانه های موجودی که دارند برای جبهه مقاومت کار می کنند آن ها تقویت شوند این خودش بحث بسیار مفصلی است وبرا ...
واکنش سه چهره سرشناس دنیای بدنسازی به هادی چوپان! / ما تو رو به عنوان قهرمان انتخاب کرده بودیم!!
که دو نفر اونها جز 18 انسان تاریخ هستن که قهرمان مسترالمپیا بودن! اولین اونها دکستر جکسون هست که نوشته تو فوق العاده بودی داداش و من تو رو برنده انتخاب کرده بودم بعد از اون هم سمیر بنوت رو داریم که حسابی بعد از اعلام نتیجه عصبی بود و اون هم نوشته که وقتی قبل از مقدماتی توی بک استیج دیدمت گفتم همه چیز تموم شده، به هرحال تو همین الان هم قهرمان مسترالمپیا هستی. و در آخر ریچ گاسپاری هم یکی ...
ما به اهمال کاری اعتیاد داریم
صبح روز جمعه 12 آبان در کمپ ترک اعتیاد رهایی واقع در شهرستان لنگرود استان گیلان یک آتش سوزی رخ داد و به دنبال آن 32 نفر فوت و 17 نفر مصدوم شدند. در خبرهای اولیه علت آتش سوزی، آتش گرفتن پرده یکی از اتاق ها از طریق بخاری و سرایت آن به دیگر بخش های کمپ معرفی شد. اما با این وجود همچنان ابعاد و چگونگی وقوع این حادثه مبهم بود. از این رو برای شنیدن روایت شاهدان حادثه به لنگرود رفتم. در دقایق پایانی نگارش این گزارش و نقل روایت خانواده جان باختگان و مصدومان حادثه، فرمانده نیروی انتظامی گیلان اعلام کرد متهم آتش سوزی کمپ لنگرود دستگیر شده و به آتش زدن کمپ اعتراف کرده است. ...
توطئه علیه قالیباف؛ صندلی ریاست زیر پای آقای رئیس لرزان شد
امام مقایسه کنند و از این نمد برای خود کلاهی ببافند. متاسفانه سیاست زدگی تا جایی است که این جلسه که هیچ نماد، شعار، صحبت، پلاکارد و... درباره انتخابات نداشت را انتخاباتی معرفی کردند، اما نشست انتخاباتی چند روز قبل خودشان در حرم امام را که چند میلیارد برای آن هزینه کرده اند فراموش کردند! شورای وحدت؛ پا به پای شریان در نقد قالیباف عدم حضور دو چهره اصلی شورای وحدت یعنی مصطفی ...
ماجرای ما و مافیا
داخل کادر به اون کوچکی جا نمیشه و ثانیا هر مدل نقاشی که بکشی پاسخ نامه تصحیح نمیشه. حالا من چیزی می دانستم که بقیه داوطلبان گرامی کنکور نمی دانستند. برای همین شب را با خاطر آسوده خوابیدم و صبح کنکور با مداد مشکی نرم پررنگی که همراه خود داشتم، به 98 درصد سؤالات پاسخ صحیح دادم و توانستم رتبه اول شوم. بعد از خواندن این برگه از مافیا به خاطر تلاش های خستگی ناپذیرش تشکر و همانجا آرزو کردم تک تک کسانی که در کلاس های کنکور مافیا شرکت می کنند، رتبه اول را کسب کنند. ...
زینب موسوی کیست؟
دوستش دارم و نمی خواهم ازش دست بکشم چون فکر می کنم اگر ازش جدا بشوم به ریاکاری می رسم و ترجیح می دهم بیشعور باشم تا ریاکار 7 سال طراح وب بودم من برای 7 سال طراح وب بودم، طراح وب خوبی هم بودم، درآمد خوبی هم داشتم ولی یه روزی یه جایی وقتی از کارم استعفا دادم و تو خونه نشسته بودم و به بی پولی و بیکاری فکر میکردم که این کانالو زدم و به اون چیزی که همیشه رویاشو داشتم فکر کردم و ...
عباس شاخه گل نامزدش را کجا پنهان می کرد؟!
حجم انبوه فعالیت هایش یکی دو سالی بود که برای رفتن به سوریه به من اصرار می کرد. من به او می گفتم عباس! نه! زمان رفتنت رو من مشخص می کنم؛ الان هم می گم هنوز وقتش نشده... در این یکی دو سال دوره های نظامی از جمله جنگ افزار را گذراند. در همان مدت بود که نامزد کرد. مدتی که از نامزدی اش گذشت به او گفتم تو از اون مردای عاشق پیشه میشی چون به نامحرم نگاه نمیکنی. خندید. چند روز که گذشت پیش من آمد و گفت: حاجی ...
چند داعشی گوشم را بریدند!
...: آب شهادت اش رو خورده پسرم. _آبجی من بگم ناراحت نمی شی؟ _نه، داداش گلم! بگو؛ هم تو آروم میشی، هم من. همه چیز به خوبی پیش می رفت. عذرا اون روز هم با شما حرف زد. آمد گفت: اکبر، صادق می گفت قاسم هم میاد پیش ما هر دو، برای آمدن قاسم خوشحال بودیم. مثل هر روز سرکار بودیم. محمدرضا آمد و گفت: داداش این دور و برها چند نفر مشکوک می زنند. فرید رو کرد به ما و گفت: بچه ها سرگرم کارتون ...
رازهایی که این چند نفر فاش کردند، تکان دهنده شد!
هم برنداشت بدنم ، سالمِ سالم این مرحله رو رد کردم با حقیقتی که طرب تعریف کرد، احتمالا او تا کنون باید دستگیر میشد!: در سن 7 سالگی، یک دختر بچه ی 3 ساله رو دزدیدم آوردم خونه مون. چون قشنگ بود و می خواستم نگهش دارم برای خودم ساعید هم الکی الکی الگوی بقیه شد: برا مسابقات شعر نماز مدرسه از اینترنت شعر کپی میکردم و اینجوری 3 سال پشت سر هم نفر اول کشوری شدم و کلی جایزه گرفتم، تازه ...
اوبی میکل: وقتی پدرم را گروگان گرفتند، آبراموویچ قصد داشت افرادش را برای آزادی او بفرستد
... چلسی حمایت بزرگی از من کرد. به یاد دارم رومن آبراموویچ گفت دوست داری چند نفر را به آن جا بفرستم؟ میدونم اگر چنین کاری انجام بدم می تونم پدرت را آزاد کنم . واکنشم این گونه بود که چطور می خوای این کار رو انجام بدی؟ آبراموویچ در پاسخ گفت نگران نباش، فقط اگر دنبال این گزینه هستی بذار من انجامش بدم . پدرم وقتی تماس می گرفت گریه می کرد و از من می خواست هر چه آدم ربایان می خواهند فراهم ...
ماجرای تبلیغات کتونی سالار عقیلی
کنترل می کرد و می گفت مشکلی ندارید. سالار عقیلی چند قدم به سمت دوربین می آمد و با ذکر نام مرکز خرید و آدرسش می گفت: من وارد شدم، دیدم دارند مردم رو به خاطر کرونا چک می کنند. کار بسیار پسندیده ای است و امیدوارم دیگر مراکز خرید هم این کار را بکنند. برخی نوشتند: مردم دارن جون میدن (از کرونا) جناب سالار عقیلی خیلی شیک داره مرکز خریدی در ولنجکو تبلیغ می کنه! یا الآن نباید خرید ...
پایان دلهره های شبانه در جنوب شهر
تا ارتباط بگیرم. کمتر خانه می روم چون به فضای باز نیاز دارم. دلالی بنگاه می کنم. علم ژنتیک بلدم. دمای بدنتون رو بیارید پایین و با ماه و ستاره ارتباط بگیرید. پشت سر مددکاران راه افتاد و داخل ون رفت و یک لحظه از حرف زدن دست نکشید. مانور موادفروش ها کف خلازیر چند نفر از معتادان متجاهر به ون ها منتقل می شوند، اما پشت سر آنها ماشین هایی تردد می کنند تا مطمئن شوند چه کسانی منتقل شده اند ...