سایر منابع:
سایر خبرها
علل گرایش پسران مجرد به ازدواج با زنان مطلقه
، چه خوب که مادرش نسبت به این مسئله آگاهی داشته باشد و اجازه دهد آن پسر زمان بیشتری را با پدرش بگذراند. مادرهایی که خیلی مهربان هستند و نسبت به پسران شان حساسیت بالایی دارند، بزرگ ترین خطا را در مواجهه با این پسران مرتکب می شوند. درواقع پسرها در سه تا شش سالگی می توانند زمان بیشتری را با مادر بگذرانند اما بعد از آن بهتر است بیشتر با پدر در ارتباط باشند. جایگزینی برای مهربانی های مادربزرگ ...
کلید حل بحران آب در جیب مردم یا دست دولت؟
،اجتماعی و محیط زیست آب و آبفا و رییس کمیته حقوقی،اجتماعی و میراث فرهنگی استانداردهای آب و آبفا وزارت نیرو معتقد است که کشور دچار کمبود آب و بحران شدید شده است به بیان دیگر بحران آب خودش را به شکل کمبود آب نشان میدهد و آن را میتوان به چند دسته تقسیم کرد. در مرحله اول می توان به کمبود آب مطلق، مانند مناطق کویر که مطلقاً آبی وجود ندارد،اشاره کرد به طوری که اگر بخواهیم در این مکان ها کمبود آب ...
با همزاد شاه بیشتر آشنا شوید+تصاویر
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست [...] به گزارش گروه تاریخ مشرق ؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست نوشت و تحلیل کرد. یکی دست به توهین زد وی را هرزه و دزد و قاچاقچی نامید و دیگری وی را فردی طرفدار حقوق زنان خواند و آزادیخواه و وطن پرست نامید و دیگران در بین این دو سر تحلیل متضاد، مطالبی نگاشتند. ولی اشرف که بود؟ اشرف در واقع هم اینهایی که نوشته اند بود و هم نبود. شاید تعجب کنید یعنی چه؟ بله جای تعجب هم دارد. در جایی که خاندان پهلوی بنا به قانون حق دخالت در سیاست را نداشتند وی در سیاست دخالت می کرد و چه آشکار هم دخالت می کرد. وی مثل بقیه خاندان علاوه بر این ویژگی دست درازی هم در اقتصاد داشت. نه اقتصاد از نوع مشروعش، بلکه اقتصادی که به قول امروزیها ناشی از آقا زادگی و وابستگی به رانتهای قدرت و ثروت است. در این میان همزادی وی با شاه هم مزید بر علت بود که بتواند بیش از دیگر اعضای خاندان سلطنت در برخی از اموری که شاید در شأن آنان نبود دخالت نماید. زندگی آزاد و بنا به قولی بی بند و بار وی شاید علت اصلی نوع نگاه هرزه نگارنه برخی نویسندگان به نوع زندگی اوست. البته وی همیشه دوست داشت که در این جنجال خبری بماند و هیچگاه فراموش نشود. جنجالهای خبری ای که گاه مثبت بود و البته بیشتر منفی. بیست سال پیش روزنامه نگاران فرانسوی به من “پلنگ سیاه” لقب دادند و باید اعتراف کنم که تا اندازه ای از آن لقب خوشم می آمد، و از بعضی جهات اسم بامسمایی است. طبیعت من هم مانند پلنگ سرکش و یاغی و آکنده از اعتماد به نفس است. اغلب به سختی می توانم خوداری و متانتم را در میان جمع حفظ کنم. اما راستش را بگویم گاهی آرزو می کنم که به چنگ و دندان پلنگ مجهز بودم تا می توانستم به دشمنان سرزمینم یورش آورم. با این همه اشرف پهلوی نقشی گاه پر رنگ و گاه کم رنگ در کل دوره سلطنت برادرش داشت. اشرف همواره در همه جا خود را در درجات کمتری نسبت به برادر و خواهرش می دید و خود کاملاً بر این امر اذعان داشت. شمس و اشرف وقتی پنج ساعت بعد به دنیا آمدم، اصلاً از آن هیجان و جوش و خروشی که تولد برادرم به وجود آورده بود خبری نبود. گفتن اینکه من ناخواسته به دنیا آمدم شاید کمی تندروی باشد، اما خیلی هم دور از واقعیت نیست...هر چند خانواده من پرجمعیت بود، دوران کودکی ام اغلب در تنهایی گذشت. شمس به عنوان بچه اول، دختر محبوب و عزیز کرده بود. برادرم البته، به عنوان پسر اول و ولیعهد مورد محبت و احترام همه بود. خیلی زود متوجه شدم که من غریبه ای هستم که باید جایی برای خودم دست و پا کنم. در سالهای بعد خرده گیران و منتقدان من می توانستند بگویند که من در این راه افراط کرده ام، و حضور من در همه جا آشکار بوده است. اما به هر حال در بچگی کمتر مورد توجه قرار گرفتم. شاید همین کم توجهی کلی خانواده نسبت به او در دوره کودکی و نوجوانی موجب شد که در آینده تلاشهای زیادی نسبت به ورود به امور سیاسی و سپس اقتصادی گردید که نقش وی پر رنگ تر از سایر خواهران و برادرانش شد. شاید اولین نقش وی در امور سیاسی را در سفرش به شوروی بتوان دید. سفری که در خصوص مسائل و مشکلات آذربایجان بود و شاه وی را بعد از سفر مهم قوام به آنجا فرستاد که شاید بتواند از ظرافتهای زنانه وی برای نرم کردن دل به ظاهر سنگ استالین استفاده نماید. بنا به گفته خود اشرف- که شاهدی هم به غیر از خودش نداریم- این سفر، سفر موفقی هم بود. تاج الملوک به همراه اشرف و شمس با تمام شور و هیجانی که در خود سراغ داشتم تقاضا کردم که به حمایت روسها از جمهوری آذربایجان خاتمه دهد و کوشیدم استالین را متقاعد کنم که این دولت پوشالی بر روابط میان دو ملت ما در سالهای آینده آسیب خواهد رساند. ملاقاتی که قرار بود ده دقیقه باشد دو ساعت و نیم طول کشیده بود، و وقتی که ملاقات به پایان رسید استالین با من دست داد و تا دم در بدرقه ام کرد. پیش از اینکه از او خداحافظی کنم دستش را روی شانه ام گذاشت، به چشمانم نگاه کرد، و گفت: مراتب احترام و سلام مرا به برادرتان، شاهنشاه ابلاغ کنید و به او بگویید اگر او ده نفر آدم مثل شما داشت، هیچ جای نگرانی نداشت. رو کرد به مترجم و در حالی که با دست به من اشاره می کرد گفت: آنا پراودا پاتریوت، ایشان یک وطن پرست واقعی اند...حال که کار سیاسی ما به پایان رسیده بود، استالین میزبانی مهربان و دقیق و مراقب شده بود. پیش از آنکه با یک شخصیت مشهور ملاقات کنم، همیشه تکلیفم را انجام می دهم و هر چه اطلاعات مربوط به زندگی و شرح حال او گیرم بیاید می خوانم. در مورد استالین، می دانستم که هرگز از شاهزاده خانمی پذیرایی نکرده است و حتی هیچ علاقه ای هم به حکومت سلطنتی ندارد. اما آن روز تشریفات بی اندازه دلواپس من بود، مکرر به من نگاه می کرد و می پرسید که راحت هستم یا نه، چای و کیک تعارف می کرد... پیش از آنکه روسیه را ترک گویم، استالین کت پوست سمور بسیار گرانبهایی برایم فرستاد. این هدیه چنان جلب توجه کرد که نام مرا در سرخط روزنامه ها و مجلات جا داد، اما من هنوز آن را به عنوان یادگاری از نخستین مأموریتم در سیاست خارجی گرامی می دارم. اشرف و شمس پهلوی در نوجوانی آخرین باری که اشرف در امور سیاسی به صورتی کاملاً آشکار شرکت کرد و خود بارها نسبت به آن افتخار می کرد به روزهای پیش از کودتای 28مرداد باز می گردد. این ایام درست مصادف با روزهایی بود که شاه در اوج ضعف و ناتوانی قرار داشت و اشرف نیز به عنوان کسی که در کارهای مختلف دخالت می کرد با درخواست دکتر مصدق از شاه به شکلی کاملاً جدی از ایران اخراج شده بود. در این ایام که زندگی وی با توجه به ریخت و پاشهای نامعمولش به سختی می گذشت از سوی سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس مأمور شد که حامل پیامی از سوی آنان برای شاه ناامید باشد. وی در خصوص زندگی محنت بارش در پاریس پیش از کودتای 28مرداد می نویسد: در زندگی من این تنها باری بود که از نظر مالی شدیداً دست و بالم تنگ بود، و اصلاً به عقلم نمی رسید که در یک مملکت بیگانه، که دستم از تمام امکاناتم کوتاه شده بود، چطور این مشکل را حل کنم. نومید و سرگشته و بی قرار شدم. من همیشه، حتی وقتی که بچه بودم، مشکل خواب داشتم، اما حالا تمام شبها را با بیداری و کلافگی به صبح می رساندم. در این گیرودار بود که کم کم شبهایم را درکازینوها سپری کردم که وسیله ای برای لذت بردن نبود بلکه به همان دلایلی بود که گاهی مردم را وا می دارد برای فرار از واقعیت بیش از حد مشروب بخورند یا به مواد مخدر پناه ببرند ولو آن که تهیه آنها برایشان بسیار سخت باشد. به زودی تمام پولی را که برایم مانده بود باختم، و ضربه این کار چنان شدید بود که مدتهای مدید دور میز قمار نگشتم. اشرف در کنار محمودرضا پهلوی در سفر به شمال با تمام این احوال تنها چیزی که وی را نجات داد نه قمار و مشروب بود بلکه سرنگونی دولت ملی ایران بود. تابستان گرم پاریس سال 1332برایش با ملاقات با دو تن از عوامل سازمان جاسوسی غربی خوشیمن بود. نخستین پیشنهاد به وی رساندن پیامی دلگرم کننده به شخص شاه از طریقی مطمئن بود که آن شخص می توانست اشرف باشد. اشرف این کار را پذیرفت و این عملش را همیشه به عنوانی عملی قهرمانانه برای خود استفاده می کرد. و شاید پر بی راه هم نبود. زیرا زمینه ساز این شد که سالهای بعد دست بالا را نسبت به سایر اقوام در امور داشته باشد. سفر چند روزه و غیر قانونی وی به تهران که از چشم حکومت دور نبود در تهران سر و صدای فراوانی به پا کرد. هر چند که پس از چند روز وی مجبور به ترک تهران و بازگشت به اروپا شد ولی نامه دلگرم کننده به شاه رسید هر چند که چند روز بعد شاه و همسرش ثریا فرار را بر قرار ترجیح دادند ولی قرار کودتا به سرانجام رسید و اشرف هم پس از چند ماه به ایران بازگشت. هر چند در سالهای پس از کودتا شاه که تازه طعم قدرت را چشیده بود دیگر نمی خواست شریکی حتی در مسائل جزئی برای خود بپذیرد. چنین بود که پس از کودتای 28مرداد دیگر پای اشرف از این امور کوتاه شد.ولی وی با تأسیس سازمانهایی مانند شاهنشاهی خدمات اجتماعی و یا در سالهای پایانی سلطنت برادرش با تأسیس بنیاد اشرف همچنان به صورتی کامل در سایه، با نام سازمانهای خیریه و غیره ردپایش در سیاست اجتماعی کشور دیده می شود. اشرف و شمس در دو طرف عروس و داماد از خانواده راسخ بعد دیگر زندگی اشرف زندگی خصوصی وی است. زندگی ای که با سه ازدواج-مانند برادرش- عجیب و غریب توأم بود که دو تای آن به طلاق انجامید و آخرینش هم زندگی ای بود که هر چند گرم آغاز شد ولی با توجه به روحیات هر دو – اشرف و بوشهری- به شکلی غیر طبیعی ادامه یافت. ازدواج اول اشرف، ازدواجی به شکل کاملاً سنتی و بر خلاف ظاهر حکومت غربی ماب رضاشاه اجباری بود. یعنی دو جوان از دو خانواده مطرح و صاحب نام برای شمس و اشرف انتخاب شد. علی قوام برای شمس و فریدون جم برای اشرف. و البته جالب ترین این بخش هم مبادله این دو همسر به دستور رضاشاه و بنا به درخواست شمس دختر دردانه شاه بود! تغییر همسری که همواره مورد نکوهش و ناراحتی همه دوران زندگی اشرف بود. بدین لحاظ اشغال ایران به دست متفقین اگر برای همه ضرر داشت برای اشرف سودی فراوان داشت و آن خلاص شدن از این ازدواج اجباری بود. ازدواج دوم وی با فردی مصری به نام احمدشفیق بود که به یکباره و سریع انجام شد. ثمره آن دو فرزند علاوه بر فرزندش از علی قوام بود. اشرف خود همیشه از اینگونه ازدواجهای نامتعارفش یاد کرده و خود را چندان پای بند این گونه تعهدات سخت نمی بیند. چنانکه به هنگام جدایی از شفیق و پیوستنش به بوشهری به آن اشاره می کند: پس از تبعید و بیماری طولانیم به نظرم از اینکه دوباره در ایران پیش برادرم بودم چنان خوشحال بودم که خانه جدیدم همانطور که بود به نظرم خیلی عالی می آمد... پیش از ترک فرانسه، با مهدی[بوشهری] به تفاهم رسیدم: من از شفیق درخواست طلاق می کردم و هر چه زودتر با هم ازدواج می کردیم. علی ایزدی و اشرف پهلوی در بازید از یک مرکز اجتماعی وقتی با شفیق سخن از طلاق به میان آوردم او با طلاقی آرام و بی جنجال موافقت کرد به شرط آنکه چند سالی صبر کنیم تا بچه هایمان بزرگتر شوند. من هم قبول کردم. هیچ وقت مادر متعارفی نبوده ام، درست همانطور که هرگز همسر متعارفی هم نبوده ام. اما با این همه رابطه بسیار بسیار نزدیک و مهر آمیزی با بچه هایم داشته ام. چون احساس می کردم که همسری بوده ام که نتوانسته ام به ازدواج آن چنان توجه و مراقبتی را مبذول بدارم که هر ازدواجی برای پرو بال گرفتن و موفق بودن به آن نیاز دارد، وقتی شفیق گفت که اگر طلاق را به تعویق بیندازیم بچه ها کمتر صدمه می خورند، قبول کردم که حق با اوست. تأخیر در طلاق برایم دشوار بود، اما به نظرم کم کم داشتم درک می کردم که به خاطر انتخاب زندگی اجتماعی باید بهای آن را هم بپردازم...هرگز از خودم در آینه خوشم نیامده بود، حتی به رغم اینکه مردانی به من گفته بودند که جذاب هستم. همیشه در آرزوی چهره کسی دیگر بودم(دقیقاً نمی دانم چهره چه کسی)، پوست روشن تر و هیکلی بلندتر. همیشه خیال می کردم معدود آدمهایی دراین دنیا از نظر قد از من کوتاهتراند طوری که وقتی کسی را می دیدم که ریز نقش و کوتاهتر از من است کمی احساس رضایت می کردم. مهدی[بوشهری] به من گفت که من نقص ندارم، و چون او بهترین دوستم بود، مرا بر آن داشت که خودم را آدمی کم نقص ببینم...به عنوان زنی که همیشه درگیر و گرفتار کار است، در زندگی خصوصی ام سعی کرده ام آزاد باشم و راه خود را بروم. واضح است که چنین نگرشی با ازدواجهای بسیار موفق سازگار است. من جفتهایم را عوض کرده ام، پیر شده ام-اما عوض نشده ام. سومین ازدواج من نیز، پس از آغاز شبهه انگیز خود، کم کم نشانه هایی از تنگنا و دست انداز از خود بروز داد. در چند سال اول شوهرم سخت کوشید که زندگی اش را با برنامه پرتقلا و پر جنب و جوش من سازگار کند...باری، آن نوع سازگاری که مهدی در ابتدای ازدواجمان از خود نشان داده بود نتوانست به طور نامحدود ادامه یابد ومن بیشتر از آن به او احترام می گذاشتم که چنین کاری را از او بخواهم. لذا هر چندعمیقاً هر کدام زندگی جداگانه ای را برای خود در پیش گرفتیم. در عوض دوستان بسیار خوبی برای هم شده ایم. هر وقت امکان داشته باشد وقتمان را با هم می گذرانیم، و می دانیم که وقتی مشکلی پیش بیاید می توانیم به هم پناه بیاوریم. البته همسران اشرف، خصوصاً دو همسر آخرش از مزایای این ازدواج بهره کامل را بردند و در مشاغل حساس و پر آب و نانی مشغول کار شدند که می توانستند از همه معایب این شازده خودسر چشم پوشی کنند. همانطور که گفته شد اشرف که دستش را در سیاست کوتاه می دید در یک سری کارهای خیریه و اجتماعی از قبیل سازمانهای زنان و سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و نهایتاً تأسیس بنیاد اشرف پهلوی متمرکز کرد. سازمانها و اعمالی عوام پسندی که هیچگاه از چشم شاه دور نبود و در بسیاری از مواقع شاه در تنهایی خود همراه وزیر دربارش از آن به تمسخر و کنایه یاد می کرد. هر چند که بنا به نوشته های علم هیچگاه کار جدی ای در خصوص جلوگیری از این اعمال از سوی شاه انجام نگرفت. یک بار که شاه از دست اشرف شکار شده بود، اسدالله علم وادار به اینگونه نوشتن شد: “نسبت به امور والاحضرت شاهدخت اشرف دستور سختگیری شدید صادر فرمودند. یقین دارم والاحضرت سخت برخواهند آشفت. اگر خودکشی نکند خوب است. چون اخیراً هم کسالت عصبی پیدا کرده اند وحشت دارم ولی چاره نیست. بیچاره شاه می فرمودند، این خواهر و برادران من همه هر کدام یک نقص دارند. عرض کردم، خدا به آنها نقص داده که شما را کامل کند و درست می گفتم، تعارف نبود.” کیش، اشرف و محمدجعفر بهبهانیان وی حتی پای فراتر نهاد و با کمک برادر تاجدارش به سازمان ملل رفت و رئیس کمیته ایرانی حقوق بشر شد و همواره از سوی یکی از دیکتاتورترین حکومتهای خاورمیانه به دفاع از آزادیهای سیاسی و حقوق اولیه انسانها زد. کار کمیک و خنده آور که مورد تمسخر بسیاری از روزنامه ها و مجلات غیر وابسته غربی را فراهم می کرد. هر چند شاه با بسیاری از این ادا بازیهای اشرف به ظاهر مخالفت می کرد ولی به نظر می رسد از اینکه فردی از خاندان پهلوی که نامشان به بدنامی در حقوق اولیه انسانها شهره اند بتواند در سازمانهای مختلف بین المللی به دفاع از آنان بپردازد و شاه به کمک این راه برای خود کسب وجهه ای نماید تا حفظ ظاهر نماید، ولی چه سود که اشرف با بلند پروازیهایش که گاه به شوخی می ماند پای از گلیم حد و حدود خود بیرون می کرد و حتی شاه را هم وادار به عصبانیت می نمود. به عنوان مثال زمانی که اشرف داعیه ریاست بر مجمع عمومی سازمان ملل را داشت و در این راه شکست خورد خواستار نمایندگی دائمی ایران در این سازمان شد، بحثی چنین بین شاه و علم درگرفت: از آنجا که والاحضرت اشرف شانس انتخاب شدن برای ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را ندارد، حالا در کله اش فرو رفته که به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل انتخاب بشود. شاه گفت:این خواهر دوقلوی من روز به روز دیوانه تر می شود...حرص و آزش برای مال اندوزی ارضا شده حالا در پی افکار احمقانه و جاه طلبانه است... اگر یک سر سوزن قابلیت مدیریت داشت با کمال میل پیشنهادش را بررسی می کردم، ولی چون خواهر من است خیال می کند می تواند از بالای سر وزارت خارجه کارهایش را انجام دهد. جاه طلبیهای او حقیقتاً نامعقول است. دستور داد تا فوری او را از نیویورک به تهران فرا بخوانم. زنان دربار؛ از راست: فاطمه، اشرف، فرح دیبا، فریده دیبا، شمس و شهناز پهلوی ولی به هر روی اشرف با همه این به ظاهر ناملایمتی برادر کارهای خود را به پیش می راند و برادر با همه غرولندش در حضور علم مجبور به اجابت بسیاری از خواسته های وی می شد. اعمال و رفتار اشرف در اروپا و در محافل داخلی بین مردم وسیاستمداران چنان آشکار بود که گاه این اخبار با درج شدنشان در مطبوعات غربی جنجالی برای حکومت ایران به پا می کرد که دود آن هم مسلماً بیشتر به چشم شاه می رفت.چنانکه چندین بار جنجالهای مختلف در اروپا نام ایران و اشرف را بارها بر سر زبانها و تیتر اول مطبوعات کرد. اخباری که به ندرت با سانسور داخلی ایران به گوش مردم می رسید ولی همه سردمداران از این گونه وقایع اطلاعات کاملی داشتند. در سال 57که مجدد موج اعتراضات مردمی در کشور شدت گرفت برای بار دوم اشرف به نوک تیز تبلیغ مخالفان نظام پهلوی تبدیل شد. نوک تیزی که به هدف اصابت کرد و همه می دانستند این هدف پاشنه آشیل شاه است. شاه هم این را خوب می دانست و حفظ نظامش از اوجب واجباتش بود، چنانکه اشرف خود می نویسد:”آخرین باری که ایران را دیدم اوت 1978[مرداد57]بود. از کنفرانس سازمان بهداشت جهانی در روسیه برگشته بودم و کشور را در اوج بی نظمی فزاینده دیدم. برادرم اصرار کرد که کشور را ترک کنم و من چنین کردم.” این بار نه یک مخالف شاه دستور به خروج وی از ایران داد- چنانکه مصدق این کار را در دهه سی کرده بود- بلکه به دستور نزدیک ترین فرد به خود مجبور به این کار شد. وی آخرین منظره ای که در ایران دید اینگونه بود: وقتی از بالای بنای یادبود شهیاد پرواز می کردم، دیدم که یک گوشه ای آن پایین کاملاً سیاه است، لحظه ای بعد متوجه شدم که این توده سیاه توده ای از زنان ایران است، زنانی که به یکی از بالاترین سطوح آزادی در خاورمیانه دست یافته بودند. در اینجا همان چادر مشکی هایی را سر کرده بودند که مادر بزرگهاشان در مراسم عزاداریها به سر می کردند. فکر کردم، خدایا، کار به اینجا رسیده است؟ برای من این صحنه به دیدن کودکی می مانست که بزرگش کرده بودم و اکنون ناگهان بیمار شده و رو به مرگ است. نصب نشان بر سینه برادر سال 57 نیویورک میزبان تتمه زندگی اشرف بود و او در 37 سالی که در این شهر زندگی کرد شاهد مرگ آخرین فرزندان رضاشاه-البته بجز غلامرضا- بود. منابع 1-پهلوی، اشرف. چهره هایی در یک آئینه. تهران، فرزان روز، 1377٫ 2-حدیدی، مختار. پهلویها. تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.1391٫ ج2٫ 3٫علم، اسدالله. یادداشتهای علم. تهران، مازیار، 1387٫ج6و7٫ Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
10 فیلم برتر سال سینمای جهان
: در این انیمیشن 3 بُعدی و کامپیوتری که شاید فلسفی ترین کارتون سالهای معاصر باشد، با زندگی دختری خردسال به نام رایلی اندرسن روبرو هستیم که 5 احساس اساسی شادی، غم، ترس، خشم و نا امیدی بر زندگی وی حکم می رانند و به واقع در مغز او مشغول به ستیز با یکدیگر هستند. در چنین بحبوحه ای او همراه با پدر و مادرش از مینه سوتا به سان فرانسیسکو آمریکا کوچ می کند تا مشکلات تطابق با محل زندگی اش نیز بر معضل ستیز ...
آذرخش فراهانی: بدترین اتفاق زندگی ام شکست عشقی بود
، انتقاد شما از فضای موسیقی کشور چیست؟ نقد من بیشتر به مسئولان موسیقی کشور است. نقد من به رفتار و منشی است که به جای حمایت، مانع فعالیت موسیقی می شود. *اگر به دوران نوجوانی برمی گشتید همین مسیر را می رفتید یا هنر و شغل دیگری انتخاب می کردید؟ صد در صد انتخاب من همین راه بود. *از فضای هنری خانواده بگویید. پدر و مادرم همیشه از کارهای هنری ما حمایت می کردند. مادر من ...
لبخند رهبری کافی ست
است که یه یاد این بانوی نمونه روز گرامیداشت مادران و همسران شهداء نام گذاری گردیده است. خبرنگار آرمان کرمان مصاحبه ای را در این زمینه با همسر سردار شهید الله دادی از نیروهای مستشاری که در دفاع از حریم حضرت زینب به شهادت نائل آمدند انجام داده است که مشروح آن را در ادامه می خوانیم: همسر شهید الله دادی با اشاره به نامگذاری این روز که به یاد حضرت ام البنین گرامیداشت و تکریم ...
دیدار شهردار اصفهان با مادر شهید محسن شهیدی راد؛
حساب می آیند، اظهار داشت: موفقیت تیم مدیریت شهری با دعای پر خیر و برکت مادران و همسران شهدا حاصل می شود چرا که آن ها نزد خداوند جایگاه والا و گرانقدری دارند. وی ادامه داد: حرکت و فعالیت هایی که امروز توسط تیم مدیریت شهری صورت می گیرد به واسطه آبرو شهدا بوده و از همین باید در انجام فعالیت ها از آن ها، نزدیکان و خانواده آن طلب دعای خیر کرد. جمالی نژاد با اشاره به روز گرامیداشت مادران ...
حضور در لیست انتخاباتی امید انتخاب خودم نبود/برای نمایندگی در مجلس دهم با برادرم مشورت کردم
امثال من که دارای این گونه سوابق انقلابی بوده اند، سخت بود لذا بخاطر احساس مسئولیت وارد عرصه نمایندگی شدم و اینکه کشوری با این همه منابع غنی اینطور دچار بیکاریست در شأن ملتی با فرهنگ انقلابی ایران نیست و باید این نقاط ضعف را جبران کرد. *باشگاه خبرنگاران جوان: آیا برای ورود به عرصه نمایندگی با شخص خاصی و یا برادرتان نیز مشورت داشته اید؟ نوبخت: بله. با بسیاری از اشخاص برای ...
نوروز پیش از اسلام و پس از اسلام
بزرگ اسلام است و همچنین بوسیدن از آداب دیگر آن است، البته دین اسلام جامع است و برای همه کلان رفتارهای انسانی و ریزه کاری های انسان برنامه دارد، لذا برای بوسیدن نیز برنامه دارد و این نکته گفتنی است و باید توجه کرد که دین اسلام می فرماید بوسیدن پدر و مادر عبادت است و بوسیدن فرزندان درجات بهشت را بالاتر می برد و در معارف اسلامی، بین اجر و درجه مثل نظامیان تفاوت است، گاهی کسی کاری می کند که برای یک بار ...
مادران و همسران شهید اسوه های ایثار و فداکاری/ تکریم از همسران و مادران شهدا وظیفه همگان است
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از پایگاه خبری اوشیدا اگر مادران و همسران شهید نبودند تا روحیه جانفشانی و ایثار شهدا را تقویت کنند امروز ایران اسلامی، در اسارت و چنگال بیگانگان بود. تنها انتظار مادران و همسران شهدا تکریم، احترام و قدرشناسی مردم و همچنین پاسداری از خون شهداست که انتظاری بجا و شایسته می باشد. این بزرگواران بار سنگینی بر دوش کشیده و داغ بزرگ از دست ...
برنامه خندوانه و سمت خدا را دنبال می کنم/برخی انتقادها به شبکه دنا غیرمنصفانه است
... شاید مردم استات درنگاه اول به دلیل چهره و تسلط این مجری و خبرنگار احساس کنند که وی اهل استان های دیگر است اما این جوان اهل یکی از روستاهای شهرستان دنا بوده و مسیر موفقیت را با تلاش و ممارست طی کرده است. موفقیت این جوان و جوان های دیگر شبکه دنا نشان می دهد فرزندان کهگیلویه و بویراحمد در همه عرصه ها شایستگی های فروانی داشته اما محرومیت ها و عدم رسیدگی مسئولین به طور شایسته به این استان باعث ...
گرامیداشت مادران چشم به راه در برنامه حلما
بود که الگو و نمونه ای برای همه تاریخ و به شمار می رود. امروز روز وفات آن بزرگ زن تاریخ جهان اسلام است. امروز ما در انقلاب اسلامی مادرانی مانند ام البنین کم نداریم. مادرانی که امروز جلسه ما را منور و مزین کردند. صلاحی که امروز به ملاقات مادران چشم به راه رفته بود، ادامه داد: ساعاتی پیش به ملاقات یکی از مادرانی که دو فرزندش به نام های محمود و داوود عبدالهی شهید شده اند، رسیدیم، می گفت: من ...
آیا اسرائیل ایالت 51 آمریکاست؟ + تصاویر
ترین مراکز برنامه ریزی و اجرائی ایالات متحده را در احاطۀ خود قرار داده اند، اما سازمان های یهودی و سران صهیونیسم در آمریکا همواره می کوشند تا یهودیان را در همۀ عرصه های این کشور مظلوم و تحت فشار نشان دهند که این بازی این به چند دلیل انجام می گیرد: 1- تقویت انسجام و وحدت میان گروه های مختلف یهودی و انذار و هشدار به آنان از هضم شدن در جامعه آمریکا. 2- ایجاد فشار روحی بر یهودیان برای احساس تشویق و ...
سیدمرتضی(ع)؛ امامزاده ای با سه و نیم میلیون زائر در سال
قرار داده، می توان فهمید که او فرزند پسر بعد از امام رضا(ع) است. حتی مادر ابراهیم اکبر(یکی از فرزندان امام موسی الکاظم)، را نَجِیّه ذکر کرده اند و اهل نَوبِیِهّ دانسته اند. در این که امام کاظم(ع)، چند فرزند به نام ابراهیم داشته است دو دیدگاه وجود دارد. یک دیدگاه این است که ابراهیم از اولاد امام کاظم(ع)، یک فرزند بیش نیست. این که اکثر تاریخ نگاران، از جمله شیخ مفید در ارشاد، طبرسی در اعلام الوری ...
مهراوه شریفی نیا؛ قبل از کیمیا، بعد از کیمیا (2)
...، فرق می کند. دختر بزرگ آقای شریفی نیا و خانم حاجیان. اصلا جنس اش جنس دیگری است. باید با اهالی سینما رفت و آمد کرده باشید تا متوجه شوید چی می گوییم. بین همه چهره های سرشناس موسیقی که تا اسمی در می کنند، سرسنگین می شوند و بچگی های شان را فراموش می کنند، مهراوه یکی از تک و توک ستاره هایی است که گم نشده است. خودش را گم نکرده است. به رغم همه صحبت های تان که می گویید شهرستان قبول نمی ...
بساط دم عید دوچرخه !
را در دل دوربین جا کرده اند، اما این لنز قدیمی هیچ وقت از دل عکاس بیرون نمی رود. دایی عزیز، به خاطر همه ی آن ذوق و شوق ممنونم. *** ستاره سید سروش طباطبایی پور: در کودکی به دو راز بزرگ پی بردم. اول این که فهمیدم چشمک ها، راه به قلبم دارند و همه ی دلم را برای دیگران رو می کنند. به دوست، آشنا، غریبه... وسط شادی، وسط غم... حتی موقع اخم هم تا چشمک ...
هفت چهره در بهار!
پسته را داخل ظرف برگرداندم. از آن سال به بعد، همیشه قبل از این که به آن جا برویم، پدرم همه جور خوراکی برایمان می خرید و ما می خوردیم و یادآوری می کرد در خانه ی بزرگ خاندان چیزی نخوریم. البته فکر می کنم این رفتار به دلیل جایگاه این خانواده بود که رفت و آمد زیادی داشتند و باید خوراکی هایشان را تا آخر عید نگه می داشتند. خاطره ی دیگری از یکی از چهارشنبه سوری ها دارم که مادرم بیمار ...
تاثیر نوروز در زندگی مدرن
دکتر ناصر فکوهی استاد دانشگاه تهران و مدیر موسسه انسانشناسی و فرهنگ از جمله افرادی است که تاکنون صدها مقاله در این حوزه اعم از تالیف و ترجمه نوشته است تا بتواند جهانیان را با گوشه ای از این رسم زیبای ایرانیان آگاه و آشنا کند. در آستانه فرا رسیدن نوروز باستانی، با وی درباره نوروز و تغییراتی که در چند دهه گذشته داشته به گفتگو نشستیم. نوروز رویدادی سالانه است که ریشه در طبیعت دارد و مردمانی در گوشه ای از جهان، به پاس داشت ...
چرا پول نقد را به عیدی متبرک ترجیح می دهیم؟
کردن با قرآن را یاد می گیرند و برای پول های عیدی خود تبرک جویی می کنند. از طرف دیگر، این کار موجب می شود که نقش مادیات در عیدی ها کمرنگ شود و مردم به جای توجه به مبلغ عیدی خود، به متبرک بودن آن دلخوش باشند. یکی دیگر از رسم هایی که برای مانوس شدن با قرآن در میان بعضی از خانواده های ایرانی انجام می شد، این بود که در روز تحویل سال نو، همه بچه ها و نوه ها در خانه پدر بزرگ و مادربزرگ جمع می ...
دیدار با پیکری که سر بر بدن نداشت
: احتمال زیاد دارد که حاج یونس خودش را برای تشییع جنازه شهدا برساند. به خانه ی خودمان رفتم. اتاق را جارو کردم. کتری را هم پر از آب کردم و روی چراغ گذاشتم. بعد با مادر حاج یونس، اتاق را مرتب کردیم و به خانه ی مادرم آمدیم. مادر حاج یونس گفت: من دلم گرفته، می خواهم بروم بیرون تا ببینم بلندگوها چه می گویند. بعد با عصا بلند شد و بیرون رفت. من هم کارهای فاطمه را کردم و توی روروک گذاشتم و آمدم بیرون ...
زیباتر از بهار
... و این معجزه ای است که هر سال، 12 ماه صبر می کنیم تا دوباره آن را ببینیم، معجزه ی کسی که می تواند از دلِ شب، روز و از دلِ زمستان سرد، بهار را زنده کند، کسی که تازگی را در تکراری ترین ها و طراوت و سرسبزی را در دل قدیمی ترین درخت های گردوی جهان، مخفی کرده است. شاید قرار است در این روزها، این نمایش قدرتش را ببینیم و تحسینش کنیم. شاید خوشی ما، این همه شعف تازگی، چیزی جز تحسین این همه ظرافت و قدرت نباشد، شبیه کسی که روبه روی عجیب ترین تابلوی بزرگ ترین هنرمند ممکن ایستاده است و تمام وجودش را شعف تماشای این همه هنرمندی پر کرده است. چه قدر آمدن بهار زیباست، شاید حتی زیباتر از خود بهار! ...
روایت تازه از پشیمانی خلخالی/ رای آیت الله جنتی پاک بود/ سیگاری که ولایتی برای قطعنامه کشید!/ پیگیری ...
، گفتم نه اگر همه اش را هم بدهید فایده ای ندارد. ایشان 5-6 تا از همان سکه ها دادند و یک شوخی هم کردند و گفتند: تو باید از پدرت برای ما عیدی بگیری.سایت جماران این مطلب را منتشر کرده است. داعش با پخش شیرینی حملات تروریستی بروکسل را جشن گرفت! گروه تروریستی داعش که پیش تر با صدور بیانیه ای مسئولیت حملات تروریستی روز گذشته در بروکسل را به عهده گرفته بود، با انتشار تصاویری در شبکه ...
دشمن نگاه چپ به حرم بیندازد جوانی در ایران نمی ماند
تکفیری ها به حرم حضرت زینب نگاه چپ کنند جوانی در ایران نمی ماند. مادر شهید مدافع حرم هادی شجاع در پایان گفت: خوشحالم که فرزندم به آرزویی که دوست داشت در شب شهادت حضرت قاسم به شهادت رسید و طبق خواسته و وصیت خودش در روز تاسوعا به خاک سپرده شد و نیز خدا را شاکرم که هدیه ام را تحویل خدا دادم.
10 قهرمان که در نهایت، تبه کار شدند!
گرفتن توسط پدر، وگان و اقلاً دو نفر دیگر نوشت. پدر دختر به 50 سال زندان محکوم شد و قهرمان دیروز که بی آبرو شده بود، حکم زندان 8 ساله دریافت کرد. 4- مارک راثوِل مارک راثوِل، خودش درباره ی کاری که در مارچ سال 2010 انجام داده بود، احساس قهرمانی نمی کرد، اما اطرافیان ش، این طور فکر نمی کردند. راثول مردی انگلیسی بود که در اورِگُن، واقع در پورتلند زندگی می کرد و آن روز به بانکی رفته ...
ام البنین، پاسدار خاطره عاشورا
این بانوی پارسا، مادر خود را می دیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس می کردند. ام البنین علیهاالسلام ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر فرزندان خود مقدّم می داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می کرد و آن را فریضه ای دینی می شمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است. فرزندان ام البنین علیهاالسلام ثمره ...
توصیه های اخلاقی آیت الله مظاهری به زائران حرم رضوی
کنیم و ادب حضور را مراعات می کنیم، باید بدانیم که امام رضا(ع) همه جا هست و دور و نزدیک ندارد. در خلوت و در جلوت مواظب باشیم. رهایی از فشار قبر یکی دیگر از مسائل قطعی و مسلّم عالم قبر، آن است که برخی افراد به سبب اعمال خود فشار قبر دارند. بر اساس روایات، چند دسته فشار قبر خواهند داشت و از جمله می توان به افراد سخن چین، زنان یا مردان بداخلاق و تندخو در خانه، افرادی که حرف و عمل ...
نوروز، یک انقلاب اجتماعی است
گذارد برای خانواده بزرگتر و شبه گسترده. افراد دور پدر بزرگ و پدر و مادر جمع می شوند و به نوعی شبه گسترده می شود. اصلا خانواده های کوچک، مقاومتشان را برای اینکه خودشان را جدا و مجزا کنند از دست می دهند. اگر هم یک روز مقاومت کنند روز دوم منفجر می شوند و به سرعت گرد آن خانواده و کانونی که وجود دارد، جمع می شوند. بعضی از خانواده این امکان را خداوند به آنها داده است که یک فرد بزرگتر در آنها هست ...
برای رام کردن نوجوانان چه باید کرد؟
احتمالا برای اکثر شما پیش آمده که نتوانسته اید همه حرف های تان را به پدر، مادر، همسر وحتی فرزندان خود بیان کنید و چه بسیار مشاهده شده که نگفتن همین حرف ها و حل نشدن کدورت های به ظاهر کوچک، رفته رفته بزرگ و بزرگ تر شده تا اینکه به انبار دینامیتی در آستانه انفجار تبدیل می شود. حالا خبرخوب این است که تمرین تخته سفید در بهبود روابط خانوادگی و کمک به حل این مشکل به راحتی معجزه می کند. ...
مرحوم سلحشور به فساد در سینما انتقاد داشت و درمقابل سینما او را تحریم کرد/ مسئولان پس از اطلاع از بیماری ...
که وجود دارد این است سینماگران برای بهبود کار فیلم های شاخص روز دنیا را رصد کنند که به هرحال دارای صحنه های ناجور بدون سانسور است و تاثیرگذاری دارد مرحوم در این مورد چه می کردند و چه سفارشی داشتند؟ بابا اصلا اعتقادی به این اصل نداشت و می گفت قبول ندارم که باید حتما همه فیلم های روز را کامل دید. از بچگی یادم است فیلم های تاریخی و مذهبی از کارگردانان بزرگ و مطرح دنیا مانند هیچکاک را می ...
فیلم های روانکاوانه جذابیت بیشتری دارد
ازدواج کسی با مادر سعید می تواند این بچه را به هلاکت برساند و او را دچار فروپاشی کند. به همین دلیل تا قبل از ماجرای کتابخانه راضی نبود با مادر خود حرف بزند اما از همان شب به خسرو می گوید می خواهم با مادرم صحبت کنم. در واقع از آن زمان احساس می کند که باید با مادرش صحبت کند. در چنین شرایطی نه خسرو و نه بخشدار اجازه صحبت کردن به خسرو را در نیمه شب نمی دهد . زمانی که من فیلمنامه را می نوشتم ...