نامه ای که به دست فرستنده اش رسید!
سایر منابع:
سایر خبرها
محمدسیفی: خدا را شکر برنده جدال رونالدو مسی شدم/ حتماً در جام جهانی ووشو شرکت می کنم
به تهران سه، چهار جلسه فیزیوتراپی کردم که درد دستم بهتر شود. وی در خصوص اینکه در لحظاتی از بازی این فرصت را داشت تا حریف را ناک اوت کند، گفت: یک مشت در مبارزه به او زدم که ناک داون شد و روی زمین افتاد، اما خیلی سر سفتی داشت. حتی روی او رفتم و ضربات سنگین مشت و آرنج زدم، اما با وجودی که گیج بود در نهایت ناک اوت نشد. تا جایی که در توانم بود به دنبال پیروزی با ناک اوت بودم، اما این اتفاق ...
واکنش حاج قاسم به گریه خبرنگار
.... چند وقت قبل ترش که پیرزن همسایه مان به رحمت خدا رفته بود من تا صبح نخوابیده بودم از بس دوستش داشتم و برایم عزیز بود حالا این وسط خانه همسایه کمی دورترمان، خوزستان، نه یک آدم که چند ده تا آدم را سیل برده بود و خانواده هایشان آستین به دهان گرفته توی سیل کار می کردند، عین همان روزهای جنگ که بچه هایشان و عزیزدردانه هایشان یکی یکی زیر توپ و تانک دشمن جان می دادند اما به جای گریه کمر همت بسته ...
مادر شهید مسیحی: رهبر انقلاب به خانه مان آمدند، محبت مان به دل همه افتاد
شهدای محله، به مسجد دعوت مان کردند و آنجا فیلم حضور رهبر در خانه مان را پخش کردند. باورتان نمی شود، ازدحام شده بود برای روبوسی با ما! مادر هم لبخند بر لب گفت: چند روز بعد از آن اتفاق، داشتم می رفتم کلیسا که ماشین گشت پلیس جلوی پایم نگه داشت. راستش را بخواهید، ترسیدم. پلیس ها پیاده شدند، به طرفم آمدند و گفتند: شما همان مادر شهید مسیحی هستید که رهبر رفته بودند منزل شان؟ گفتم: بله. صورتشان به خنده ...
سیدرضی شبیه ترین رزمنده به حاج قاسم بود
عملیاتی دفاع مقدس. سال 62 بعد از ورودم به سپاه و اتمام دوران آموزشی، به ما گفتند نواحی جنوب شرق کشور نیاز مبرم به حضور رزمندگان دارد. یادم است می گفتند سیستان و بلوچستان تنگه احد انقلاب است و باید آنجا را حفظ کنیم. البته من قبل از آن به عنوان بسیجی به جبهه رفته بودم. خلاصه طبق اعلام نیازی که شده بود، داوطلب حضور در مناطق مرزی جنوب شرق کشور شدم. معرفینامه را از سپاه کاشان گرفتم و به اصفهان رفتم. از ...
آشنایی با یک خانواده آمریکایی
شب با هر ترفندی که بود اسلحه ها را از ساک شان درآوردیم و گذاشتیم داخل ساک خودمان. ترس مان خیلی بیشتر شد، چون در ایران بودیم. از این جا من دیگر از آنها خداحافظی کردم و جدا شدم. یک روز هم در مشهد ماندم و بعد راه افتادم و آمدم تهران و الحمدلله به خیر گذشت. اگر بگویم که برای این سه اسلحه، هر لحظۀ عمر من چطور گذشت، شاید کسی باور نکند. مجاهدین خلق هم یک مقدار شلوغ کاری کرده و چند انفجار راه ...
حاج قاسم از کودکی تا شهادت
: شب حرکت نکنید. بعد از اذان بود، من نمازم را خواندم، دیدم تلفن زنگ خورد برادرم بود. گفت: حیدر! آذر (خواهر حاج قاسم) کجا است؟ گفت: تلویزیون روشن نکن. من خیلی ترسیدم. گفتم: چی شده؟ گفت: سردار را ترور کردند. همین که گفت، دیگر من حالی ام نشد جیغی زدم خانمم آمد افتاد. هنوزهم که هنوز است تنگی نفس دارد و گاهی اوقات با کپسول اکسیژن نفس می کشد. خانواده شهدا برای بار دوم یتیم شدند ...
سال ها شهید مفقودالاثر عملیات کربلای4 بود
مجروحیت همسرش هم اشاره کرده و گفته است تعدادی شهید آوردند. بچه را پیش مادر شوهرم گذاشتم و رفتم تشییع جنازه. موقعی که برمی گشتم، خانمی از من سؤال کرد: شوهرت هم جبهه رفته؟ گفتم آره! باز پرسید: چند تا بچه داری؟ پیش خودم گفتم حتماً این زن، شوهرم را می شناسد و در مورد او چیزی می داند که ما نمی دانیم. وقتی به خانه رسیدم، مثل این که در و دیوار خانه می خواستند خبری را به من بدهند. به مادر ...
ماجرای شهادت محمدحسین شیرازی و نبش قبرش
.... بعد که می آمد بردارد، می فهمیدم اعلامیه بین وسیله های من و کاغذهای الگو خیاطی جا ساز کرده است آموزشگاه البرز سرچشمه کلاس خیاطی می رفتم. محمد حسین، بدون اینکه بفهمم بین کاغذهای الگو خیاطی من اعلامیه جا ساز می کرد. بعد که می آمد بردارد، می فهمیدم اعلامیه بین وسیله های من و کاغذهای الگو خیاطی جا ساز کرده است . محمدحسین در قیام 17 شهریور حضور داشت. در این قیام دست و پای برادرم سوخت؛ با ...
دل شیر این دختر جوانِ اهل قزوین همه را متعجب کرد
.... آنجا یک مسوول پذیرش خانم داشت و بقیه افراد از مکانیک تا برق کار و صافکار و ...، آقا بودند. همانجا صحبت کردم و گفتم این کارها را بلد هستم. آموزش های کار دیتیلینگ (صفرشویی، موتورشویی و ...) را در اینستا و یوتیوب به صورت مجازی دیده بودم چون در کل هم همیشه اگر چیزی می دیدم سریع یاد می گرفتم. وقتی هم که ماشین خودم را کارواش می بردم، می ایستادم و نگاه می کردم. بعد از اینکه آموزش هایش را دیدم، مدتی ...
دختری که شغل متفاوت دارد: می گفتند نهایتا بچه داری می کنی
گفتم این کار ها را بلد هستم. آموزش های کار دیتیلینگ (صفرشویی، موتورشویی و ...) را در اینستا و یوتیوب به صورت مجازی دیده بودم، چون در کل هم همیشه اگر چیزی می دیدم سریع یاد می گرفتم. وقتی هم که ماشین خودم را کارواش می بردم، می ایستادم و نگاه می کردم. بعد از اینکه آموزش هایش را دیدم، مدتی هم با ماشین خودم در حیاط، کلنجار رفتم و کم کم برخی از وسایل جزیی کار برای ماشین خود را خریدم تا سال 97 که به ...
روایت ماجرای اتوبوس 24 عِین 239
داری باشیم، حافظه مان مثل گنجشک است، زود یادمان می رود که مثلا سی چهل سالِ پیش، یک مشت خانم، وسط سرمای زمستان، تا بالای زانو توی حوض خون می رفتند که تکه های کبد و دست و پا و کاسه شکسته سر را از لباس رزمنده ها جدا کنند و بعد انگار اتفاقی نیفتاده، همان لباس ها را با تاید چنگ بزنند. داشتیم می رفتیم دنبال شان و تکان تکان می خوردیم که یکی از خانم های طلبه، مثل زمان جنگی که ندیدم اما تعریفش را ...
طلبه غواصی که به رضای مادر شهید شد
برادر و فرمانده و دوست شوم تا راز روزهای اوج گرفتن رضا را بدانم. آقای فرمانده دستم را می گیرد و به روزهای غواصی غیوران ایران می برد درست ایامی که رضا پیدایش نبود؛ کریم مطهری، فرمانده گردان غواصی جعفر طیار گفت: سه روزی بود که رضا را گم کرده بودیم، بحبوحه آموزش و غواصی های پی در پی؛ نبودش را اروند گواه می داد ولی خب بعد از سه روز سَر و کله رضا با لباس غواصی پیدا شد. فرمانده به ...
حاج قاسم سلیمانی، همان علامه مصباح در عرصه مقاومت و امنیت بود
؟ رسایی: آشنایی من با هر دو شخصیت بزرگوار به آغاز دوره طلبگی ام برمی گردد. من سال 64 از جبهه های دفاع مقدس بعد از آشنایی با برادر طلبه ای وارد حوزه علمیه قم شدم و درس طلبگی را در مدرسه کرمانی های قم آغاز کردم. طلاب این مدرسه اکثرا کرمانی بودند. بر همین اساس از آن تاریخ به بعد با طلاب رزمنده کرمانی رفیق شدیم و گاهی در جمع آنها حاضر می شدم یا وقتی به جبهه می رفتم به لشکر ثارالله و رفقایی که ...
برای ظهور آماده باشید
اینکه شما را در این سن ناراحت کردم ببخشید. مادر مهربانم، ای زیباترین آهنگ عشق همیشه دوستت دارم. هیچ وقت محبت هایت فراموش نمی شود. دلسوز مهربان! نمی دانم ولی بهتر بود این زمان شما را ترک کنم، خدا را شکر می کنم. شاید اگر دیر می شد و من کنار شما بودم بدتر از این ناراحت می شدید ولی باز خدا را شکر که رفتم و این موقع بهترین زمان بود. شاید اگر می ماندم از جا ماندگان بودم و شرمنده. ...
بخشیدمش اما...
...> محبت؟ احترام؟ پول؟ به نفهمی خودم غبطه می خوردم که چه صادقانه دوستش داشتم. ساعت 9 و 10 شب بود که رفتم خانه... سردرد را بهانه کردم و شام نخورده خوابیدم. قبل از خواب، اما گفتم یکی دو روز کار دارم و فردا به مسافرت می روم. باید تکلیف روشن می شد... صبح زود از خانه بیرون زدم. بیرون از کوچه، جایی که دید نداشت ایستادم ...
کاش برگردی روی پله سیزدهم قرار گرفت
. معتقدم این روایت نه تنها روایت مادر زکریا، بلکه روایت همه مادران شهدای سرزمین ماست. این کتاب یک روایت از پشت جبهه مقاومت است و معطوف به اتفاقات در سوریه نیست. نویسنده سعی می کند فضای خانه و خانواده را به تصویر بکشد و به دنبال سبک زندگی است؛ زیرا احساس می کند جامعه ما امروز به این فضا نیاز بیشتری دارد. در این کتاب خاطراتی از زبان پدر، برادر و خواهران نیز وجود دارد ولی راوی همه آن ها ...
به رنگ خدا، برشی از زندگی عاشقانه مردی که امامزاده کرمان شد
، پدرم دوست داشت بخشی از یک خانه را مهریه من کند، عبدالمهدی اما می گفت من که خانه ندارم! به زن عموی آقای مغفوری گفتم من مهریه ام را می بخشم، توافق کردند و قرار عقد را گذاشتند، همین کار را هم کردم، بعد از شهادت عبدالمهدی پدرش گفت مهریه ات را می دهم که گفتم وقتی بخشیدم نمی خواهم. بعد از نمازجمعه عقد کردیم آن روزها رسم و رسومات متفاوت بود، ظهر پدر عروس ناهار عقد را متقبل می شد و شب ...
حاشیه های شیرین دیدار بانوان با رهبرانقلاب در بیت رهبری
روج یک وعده ناهار و دو شماره دیدارنامه (ویژه نامه دیدار بانوان و ویژه نامه مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا-سلام الله علیها-) به هرکس دادند. خدا مرا ببخشد اول خیال کردم از این بروشورها و کتابچه هایی است که وقتی در سازمانی اضافه بیاید بی دلیل و با منت خیرات می کنند، بعد دیدم گویا مخصوص هر دیدار ویژه نامه ای تدوین و طراحی و چاپ می شود تا برایمان به یادگار بماند. سر همان نبش صالحی و فلسطین کوله و وس ...
خانه ای در رضویه ؛ همه فرزندانش شهید و ناظر هستند
.... مادر شهید به استقبال مان می آید و خیلی مهربانانه به ما خوش آمد می گوید. به دیوار خانه که نگاه می کنم جواب اولین سوالم را درمی یابم. نام شهید دیگر این خانواده داود سرلک است که در فتنه سال 88 مجروح شده و به دلیل همان جراحات به شهادت رسیده است؛ این را از دو تصویر نقاشی شده که از سوی بسیج دانشجویی دانشگاه صدا و سیما به آن خانواده هدیه داده شده و به دیوار اتاق زده شده است، می فهمم. شهیدان ...
روایت گردان خط شکن در 353اُمین برنامه شب خاطره
از جبهه با دوستان خود قرار می گذارد که برای دفاع اسلحه به دست بگیرند و وارد خط مقدم شوند. اما خانواده اش با او مخالفت می کند. زیرا دو برادر او در کودکی شان فوت کرده بودند و او تک پسر آن خانه بود. بالاخره با طرح مسئله کمک رسانی به جبهه موافقت خانواده را برای حرکت به سمت جبه های دفاع مقدس جلب می کند. آنان فکر می کردند که دوباره تنها بابت پشتیبانی آن ها را ترک می کند. اما او می خواست در عملیات شرکت ...
خاطره رحیم پور ازغدی از برادرش که در عملیات کربلای 4 روحیه اش تغییر کرد
. برادرم قبل از حضور در جبهه آنقدر ترسو بود که وقتی می خواست به سرویس بهداشتی در حیاط خانه برود همه برق ها را روشن می کرد. این آدم تحت تاثیر امام راحل طوری شد که شب عملیات کربلای 4 لباس غواصی به تن کرد و وقتی پرسیدم به نظرت امشب چه می شود گفت من شهید می شوم، ولی خط را می شکنیم. گفت بیش از 30 رد مانع جلوی ماست و تازه به خط اول دشمن می رسیم. گفتم حسین (برادر دیگرم) خواب دیده شهید می شوی، گفت خودم هم ...
شهید ناجی و تأکید بر دفاع از دین و ولایت فقیه
...> آیا قبل از شهادت، در مورد شهادت سخن می گفت؟ قبل از شهادت و زمانی که به جنگ اعزام می شد چیزی از شهادت نمی گفت، تا سفر آخری که قرار بود اعزام شود. شب قدر ماه رمضان بود که در مجلس بودیم، وقتی مداح گفت قرآن ها را باز کنید و مقابل صورت بگیرید. آیه ای برای او آمد که بعد از مراسم شدید دلش را متحول کرده بود و از آن به بعد با خانواده و یا دوستان که صحبت می کرد همه ذکرش این بود که به دلم افتاده از ...
مأموریت شهید اندرزگو برای سفر به هند و پاکستان
بروم و با آنها صحبت کنم. من هم با ماشین رفتم افغانستان و از آنجا رفتم پاکستان و بعد هم پیشاور1. تگزاس بود. مثل خوشۀ انگور، انواع فشنگ و تفنگ در آنجا پیدا می شد. شب در هتل بودم و فردای آن روز رفتم به آدرسی که به من داده بودند. در یک قبرستان قرار گذاشته بودند. کمی ترسیدم که چرا اینها در قبرستان قرار می گذارند؟ فکر کردند که من خیلی وارد هستم که از تهران به آنجا آمده ام. در سربازی آموزش ...
اعترافات تکان دهنده عامل 3 جنایت
جوان 35 ساله ای که مرتکب 3 قتل هولناک در مشهد شده است، هنگام بازسازی صحنه های جنایت، درحالی با اعترافات تکان دهنده خود ابعاد دیگری از قتل های بی رحمانه را فاش کرد که تعداد زیادی از اهالی خواجه ربیع مشهد خواستار اجرای احکام قضایی در ملاءعام شدند تا درس عبرتی برای دیگران باشد.
چشمش هنوز مانده به در مادر شهید...
که به داودم آسیبی نرسه... و گریه امانش را می برید... صدای گریه مادری مرا به خودم آورد، من در جمعیت، همراه جمعیت بودم، و تابوت های هشت شهید بی نام و نشان، آرام و رها بر دستان مردم شهر در حرکت بود.... با خودم گفتم؛ شما هشت تن، چه دلی از مردم یک شهر می برید و چه تلاطمی در جان بی جان این شهر به راه انداخته اید، و وای بر من و وای بر همه ما آن روز که مادرانتان شما را روانه کارزار رزم می ...
مروری بر زندگی استاد عبدالباسط به مناسبت سالروز ولادت ایشان
ایالات آمریکا که در آنها مراکز مسلمین وجود داشت سفر کرده ام که تعداد زیادی از مسلمین در این مراکز هستند. از تفضل خدا، در همه کشورها موفق بودم. در لوس آنجلس 6 نفر پس از شنیدن تلاوت قرآن کریم اسلام آوردند؛ در اوگاندا 92 نفر. در آنجا دو مجلس داشتم: در یکی 72 نفر از آنها و بقیه در مجلس دوم اسلام آوردند. حتی یک خانم گوینده تلویزیون همراه من بود که در آخرین روز خواست دستم را ببوسد و من متأثر شدم ولی ...
درویش: کمیته اخلاق نه؛ بگویید کمیته صیانت از مسئولان فدراسیون!/ با خطیر روابط خوبی داریم
رضا درویش، مدیرعامل باشگاه پرسپولیس گفت: مگر کمیته اخلاق داریم؟ باید اسم این کمیته را عوض کنیم و بگذاریم کمیته صیانت از مسئولین فدراسیون فوتبال!
شهیدنامه ایرنا استان سمنان؛ جاویدنام سیامک افرادی
به گزارش خبرنگار ایرنا ، شهید افرادی یکم مهر 1344 در تهران دیده به جهان گشود و در دامان خانواده ای عفیف رشد یافت، پدرش در وزارت راه و ترابری کار می کرد. او و خانواده اش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به شهر سمنان نقل مکان کردند و تا سال چهارم دبیرستان در رشته علوم تجربی ادامه تحصیل داد. این شهید والامقام کشتی گیری ماهر در وزن 58 کیلوگرم بود و قرار بود برای مسابقه به خارج از کشور اعزام شود ...
درویش مدیرعامل استقلال را "جعلی" خواند !
شب مصاحبه کردم و ساعت 8 و ربع احضار شدم، نمی دانم کجا جلسه می گذارند، شاید در خانه شان جلسه می گذارند. مدیرعامل پرسپولیس درباره صحبت های مدیرعامل استقلال علیه پرسپولیس، یادآور شد: صحبت های خطیر علیه ما جعلی است و علیه ما صحبت نمی کند. وی در ادامه درباره قرارداد 110 میلیاردی دو ساله دروازه بان سپاهان که سال اول 10 میلیارد و سال دوم 110 میلیارد ثبت شده است، گفت: دو سه ما پیش ...