سایر منابع:
سایر خبرها
ادامه تحقیقات پرونده مرگ مرد سالخورده
داشتند و الان هم ادعا می کنند من و مادرم در فوت پدرم دخالت داشته ایم. زن سالخورده هم گفت: 13 ساله بودم که ازدواج کردم و از همان سال هم در خانه افراد پولدار کلفتی می کردم و کمک خرج شوهرم بودم. او مدتی قبل بیمار و زمین گیر شد و می دانست که فرزندانش بی وفا هستند، به همین دلیل سه دانگ خانه را به نام من زد و از من خواست مهریه ام را به اجرا بگذارم تا پس از فوتش سه دانگ دیگر خانه هم به من برسد و ...
بین داماد و مادر زن چه می گذرد؟
کرد ولی خودش گاهی تا دو هفته با حالت قهر به منزل پدر بزرگم می رفت. بعد از آن که دیپلم گرفتم با تشویق پدرم به دانشکده افسری رفتم و بعد هم مادرم دختر یکی از بستگانش را برای ازدواج به من معرفی کرد. فهیمه عروس خوبی برای مادرم بود ولی من احساس چندانی نسبت به او نداشتم! بعد از آغاز زندگی مشترک به یکی از شهرهای کشور منتقل شدم و فهیمه را هم به آن شهر بردم . پدر فهیمه در زمان خردسالی او از دنیا ...
قتل خونین پسر عموی در دعوای هواخواهی از خواهر / جنایتی که بعد از ازدواج دختر و پسر عمو صورت گرفت
کتک زدند. من که از این ماجرا عصبانی بودم عصر همان روز به کارگاه تراشکاری عمویم رفتم .می خواستم با عمویم صحبت و از رفتار بد پسرانش گلایه کنم .اما وقتی به آنجا رسیدم پسر عموهایم به سمتم حمله ور شدند .منصور چاقو کشید و می خواست مرا بزند و من که عصبانی بودم چاقو را از او گرفتم و 8 ضربه به او زدم. وی در حالی که سرش را پایین اندخته بود گفت: قبول دارم پسر عمویم را کشتم. اما باور کنید قصد قتل او را ...
بخشش پدر خطاکار به احترام روز پدر
رفت و آمد داشت. 16 سال قبل خواهرم او را برای ازدواج با من معرفی کرد و در آن زمان من هم در مغازه مکانیکی مشغول به کار بودم و در آمد زیادی هم نداشتم. پرستو دختر خوبی بود و از او خوشم آمد و همراه خانواده ام به خواستگاری اش رفتم و او هم خبر داشت که من مکانیکم و درآمد خیلی بالایی ندارم. ما با هم ازدواج کردیم و خیلی زود هم اولین فرزندمان که الان پسر 15 ساله ای است، به دنیا آمد و چند سال بعد هم دخترمان به ...
بازگشت ژیلا صادقی به تلویزیون پس از 4 سال + فیلم
صادقیِ پرانرژی و صادق همیشگی باشم. نمی خواهم نقش بازی کنم. چون واقعاً حالِ خوبی نداشتم. در حالی که پروسه مادری را طی می کردم تلخ ترین ضربه ای که می توانست به خودم و همسرم وارد شد. این مجری مشهور گفت: می دانید در طول این سال های کارِ اجرا، هیچ وقت آدم پرسر و صدا و پرهیاهو هایی نبودم و عاشق کارم بودم با کارم و انرژی ام حاشیه ساز بودم نه با حواشی که مرا مطرح کند. الان حکمم را گرفتم و حالِ خ ...
یک عاشقانه آرام از دل جنگ
موقع دوست داشتم درباره زندگی، رزم و جنگ ایشان بیشتر بدانم. اولین فرمانده جنگی که می شناختم شهید چیت سازیان بود، به همین خاطر وقتی تصمیم به مصاحبه با خانم پناهی روا گرفتم بیشتر از روی کنجکاوی خودم بود. می خواستم این خانواده و شهید چیت سازیان را بیش تر بشناسم. حتی تا آن موقع نمی دانستم این خانواده دو شهید داده اند و برادر علی آقا چیت سازیان قبل از ایشان به شهادت رسیده اند. کتاب گلستان یازدهم ...
5 بار محکوم به اعدام شدم/ گریه حاج قاسم سلیمانی بر مزاری که نام من را داشت!
...! شهید در شب ازدواج ما هم آمد و همه او را دیدند! در پایان مراسم که خواستیم از مردم تشکر کنیم گفتیم این شخصی که اینجا بود کجاست؟ یکی گفت برای من چایی گذاشت؛ یکی گفت من را به بالای مجلس تعارف کرد؛ یکی گفت جایش را به من داد. همه یک چیزی از این آدم گفتند و ما تعجب می کردیم که چرا از او عکس و فیلم برنداشتیم. * من محسن فلاح هستم! دو شب بعد من در خواب دیدمش. من فکر می کردم خودم را ...
شهادت در طریق سلیمانی
کتاب از چیزی نمی ترسیدم حاج قاسم را برای زائران بازخوانی می کرد، درآمیخته بود، اما دشمن این حال خوش معنوی و شهدایی ملت را هم تاب نیاورد و یک باره همه چیز به هم ریخت؛ داعش صفتان بار دیگر دست به ترور زدند و داغدارمان کردند؛ داغدار شهیدانی چون محمدامین صفرزاده، محمدعلی عابدینی و شهید عابد منصوری نژاد. فرصتی شد و من به رسم همان زنده نگه داشتن یاد شهدای مکتب حاج قاسم پای حرف های خانواده شان نشستم؛ پای ...
رابطه با دختر 13 ساله در پارک شهر
اجتماعی بودیم، اما متاسفانه خیلی از افراد نام این رابطه را دوست پسر می گذارند! از چند روز قبل هم که مادرم برای دیدار بستگانش به شهرستان رفت من در خانه تنها ماندم و قرار بود دختر یکی از بستگان نزدیکم به منزل ما بیاید، ولی او هم با این بهانه به دیدار دوست پسرش می رفت و من هم با سینا قرار می گذاشتم تا این که امروز به خاطر رفتارهای ناهنجاری که در پارک داشتیم ماموران انتظامی به من و سینا مشکوک شدند و ما را به کلانتری آوردند ... بیشتر بخوانید: نکته ای که همه دانشجوهای دختر و پسر باید بدانند ...
عروس جوان: طلاق می خواهم چون شوهرم به من نگفته بود قبل از من خواستگار6دختر دیگر بوده/یکی از دخترانی که ...
با 6 دختر دیگر دوست بوده و به همه هم همان حرف ها و وعده هایی را که به من داده، گفته بود. باور کنید اگر از روز اول همه چیز را رک به من گفته بود این همه شوکه نمی شدم و ناراحت نبودم اما الان دیگر به حرف هایش اعتماد ندارم. میلاد گفت: آقای قاضی من رفتم خواستگاری، گناه نکردم که همه پسرها خواستگاری می روند؛ قبلی ها قسمت نبود ازدواج کنیم یا من خوشم نمی آمد، اما من شیما را دوست دارم. من دروغ نگفتم ...
عروس جوان: طلاق می خواهم چون شوهرم به من نگفته بود قبل از من خواستگار6دختر دیگر بوده/یکی از دخترانی که ...
همین بود که گفتم. باور کنید هیچ مشکلی نیست. شیما ناگهان گفت: مشکلی نیست؟ مگر موقع ازدواج تو به من نگفتی من تنها دختری بودم که به او پیشنهاد ازدواج دادی و قبل از من هرگز با هیچ دختری آشنا و دوست نبودی و به خواستگاری هیچ دختری نرفته بودی؟ آقای قاضی من الان متوجه شدم این آقا قبل از من با 6 دختر دیگر دوست بوده و به همه هم همان حرف ها و وعده هایی را که به من داده، گفته بود. باور کنید اگر از روز اول ...
زن کشی فجیع در تهران/ ضربات مرگبار چاقو به گردن زن جوان
خاطر اختلاف با همسر اولم او را طلاق دادم. از سال 1392 هم با مقتول آشنا شدم و ازدواج کرده و 2 دانگ خانه ام را با 180 سکه طلا مهریه اش کردم، غافل از این که او از همان ابتدا مرا فریب داده بود. می گفت تا به حال ازدواج نکرده اما بعد فهمیدم دروغ گفته بود، به همین خاطر با هم اختلاف داشتیم به حدی که خانه را ترک کرد و 5 سال از او بی خبر بودم اما دوباره برگشت و من گذشت کردم. وی ادامه داد: این اواخر ...
درخواست بی شرمانه همسرم | مرا در اختیار دوستانش می گذاشت و ...
مشغول کار شوم. اگرچه حقوقش اندک و ناچیز بود اما به دلیل آن که طعم بی پولی را چشیده بودم از پیشنهادش استقبال کردم. دو سال بعد از این ماجرا در حالی که تحصیلاتم به پایان رسیده بود، سالومه مرا برای برادرش خواستگاری کرد. خواستگاری سالومه از من برای برادرش انوش که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به ...
روایت یک عکاس از آنچه در انفجار تروریستی کرمان گذشت/ چرا و به کدامین گناه؟
می کنم و دقیق تر نگاهشان، جزء به جزء اعضایی که روی زمین ریخته و سوخته بود؛ کاش همانجا یک دل سیر گریه کرده بودم، کاش همانجا فریاد زده بودم، کاش بغضم را نگه نمی داشتم. مصیبت عظیم بود، کربلایی دیگر، عاشورایی دیگر و قتلگاهی دیگر. کاش وقتی دستم را می کشیدند و سرم داد می زدند که عکس نگیرم و فیلمبرداری نکنم حرفشان را گوش کرده بودم اما نه؛ نه تنها من که همه تاریخ باید مظلومیت شما را ببیند و ...
روایت شیرین دانشجوی عراقی از فیزیک تا فسنجان!
نگ بوده و سختی! انگار ارثیه! حرف امروز و دیروز نیست، عراق چقدر باید تحمل کند، خیلی خون ها در خاکش ریخته و قاطی شده است، اگر اشتباه نکنم عراق چهار و پنج تا جنگ سخت پشت سرگذاشته است، فکر می کنم 17 ساله بودم که جنگ بین عراق و آمریکا اتفاق افتاد، 13سال فقط در تحریم بودیم، همه روزهای بچگی ام و نوجوانی ام در تحریم گذشت. مردم عراق صبورند، خسیس نیستند، کرامت دارند. فارس: خب خداروشکر دیگر شما ...
روایت شاهدان عینی از حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان| حاج قاسم! من اینجا غریبم، تنهایم نگذاری...
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ 5 سال قبل که زیر سقف حسینیه هنر شیراز جمع شدند تا به سهم خودشان، پرچم زمین مانده روایت را بلند کنند، شاید فکرش را هم نمی کردند با تندباد حوادث، موجی از ماموریت های پی در پی پیش رویشان قرار بگیرد. حسینیه هنر شیراز در سال 97 با محوریت تاریخ شفاهی و روایتگری شروع به کار کرد و یک سال بعد، شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، شد نقطه عطف روایتگری جوانان ...
عدالت جنسیتی درک تفاوت های زن و مرد در محیط کار است
همیشه فکر می کردم باید میان ازدواج و کارم یکی از این ها را انتخاب کنم، اما یکی از دوستانم حرف خوبی به من زد و گفت از خدا بخواه همسر خوبی نصیبت کند تا بتوانی کارت را در این فضا ادامه دهی تا حدی که بالاخره دوست داری و برایت خیر است. پیدا کردن حد فعالیت خیلی سخت و بسیار مهم است. من واقعاً به دست خدا سپردم و بعد از ازدواج محدودیتی برایم ایجاد نشد. به هر حال یکسری کارهایم کمتر شد، اما محدود نشدم و توانستم به همان اندازه فعالیتم را ادامه دهم ...
مرد جانی صورت همسرسابق و دخترش را با اسید سوزاند
یک دختر شدیم و شاد بودیم تا اینکه مهرداد به مواد معتاد شد. زندگی ما روزبه روز بدتر و همه چیز خراب شد. در نهایت من و مهرداد از هم جدا شدیم. من فقط حضانت دختر پنج ساله ام را گرفتم و مهریه و نفقه را بخشیدم. حتی نفقه دخترم را هم بخشیدم و گفتم خودم خرجی او را می دهم. به خانه پدرم رفتم. هفت ماه بود که ما از هم جدا شده بودیم. در این مدت مهرداد چند بار سراغم آمد و خواست که برگردم. گفتم این کار را نمی کنم و ...
ناگفته های تلخ یک دختر مشهدی / کاش به دنیا نمی آمدم!
ترک اعتیاد بیرون آمدند دوباره مصرف مواد را شروع کردند بالاخره نتوانستم این شرایط را تحمل کنم و در 17 سالگی خانه ای با کمک پدر بزرگم اجاره کردم و خواهرم را هم نزد خودم بردم چراکه پدر بزرگم بعد از مرگ همسرش با زن جوانی ازدواج کرد و آن زن اجازه نمی داد ما به منزل پدر بزرگم برویم ولی همه تلاشم را به کار گرفتم تا خواهرم ترک تحصیل نکند. مبینا دختری مهربان بود و من هم جای پدر و مادر او را گرفته بودم و ...
ناگفته های تلخ یک دختر مشهدی / کاش به دنیا نمی آمدم!
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن 27 ساله ای است که به همراه کودک یک ساله اش وارد مرکز انتظامی شده بود تا دادخواست طلاق خود را مطرح کند. این زن جوان درباره سرگذشت خود و تصمیم تلخی که گرفته بود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: از روزی [...]
راز سر به مهر
که از وجود نعمت دختر بهره ا ی داشت حتما از وجود یک دار قالی هم بی نصیب نمی ماند. خانه ی ما نیز از این قاعده مستثنی نبود . پدرم آن سال دار قالی ی در همان مدبخ برپا کرد و ما هم، میزبان آن مهمان نامیمون شدیم . از قالی بافتن بدم می آمد وفقط زمانی که به تنهایی پشت قالی می نشستم و مجبور به ” توکاری ” بودم حسم به قالیبافی اندکی بهتر می شد. همیشه آرزو داشتم که ...
فلک ناز؛ پیرزنی که بی بی مریم وار پای مردم یک روستا ایستاده است
.... حداقل قبلا آب داشت و کشاورزی مردم به راه بود حالا که همان آب هم کم شده و جوان ها همه راهی شهر می شوند. همین انتخابات که می شد نماینده ها می آمدند و کمی وعده وعید می دادند و به سلامت انگار نه خانی آمده بود و نه خانی رفته بود فقط دنبال رای این مردم مظلوم بودند. خودم شدم نماینده مردم این روستا گفتم حرف و وعده های سرخرمن ممنوع. دست نماینده ها را می گرفتم یکی یکی مشکلات روستا را نشان می دادم حتی ...
مجازات مرگ برای مرد 60 ساله که زن جوانش را کشت
فهمیدم به موضوعی پی بردم. ما سر این مساله با هم اختلاف داشتیم و از او دل چرکین بودم. ضمن اینکه او با بچه های من هم کنار نمی آمد و آنها را به خانه ام راه نمی داد. متهم ادامه داد: روز حادثه با زیبا درگیر شدم. او را با چاقو زدم و بعد هم رگ دست خودم را زدم اما پشیمان شدم و با اورژانس تماس گرفتم. بعد ازگفته های متهم و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان ...
کانون اصلاح و تربیت بدون سانسور
اینجا خوب است. در این مدت درس خواندم و دیپلم گرفتم. نمی دانم بیرون چه خبر است اما فعلا با قرار اینجا هستم و امیدوارم رضایت بگیرم و آزاد شوم. اگر آزاد شوم دوست دارم تولیدی کفش بزنم و پول در بیاورم. دیگر سراغ دعوا و درگیری نمی روم. اگر بخواهم یکی هم سن و سال خودم را نصیحت کنم همین ماجرای قتل را تعریف می کنم و می گویم هر کاری که می خواهی بکن اما آخرش گرفتار می شوی. خودت می دانی و زندگی ات. ...
اینجا کرمان است میعادگاه نجابت و شهادت
جوان آنلاین: هر حادثه تاریخی در پی خود، ادبیات و تاریخی می آفریند. رویداد تروریستی چهارشنبه 13 دی ماه در جوار گلزار شهدای کرمان نیز، قطعاً واکنش هایی در پی دارد که بخش هایی از آن ها را در گزارش نویسی، داستان نویسی و شعر آینده رصد خواهیم کرد. آنچه در پی می آید، روایتی است که یکی از اهالی قلم کرمان از این واقعه به رشته تحریر درآورده است. این دست نوشتجات را می توان پیش درآمدی دانست، بر روایت جامع فاجعه ای ...
آنا نعمتی در حال درست کردن آدم برفی! + عکس
...> من در چنین فضایی بزرگ شدم، فضایی که پدرم مرا به سمت کارهای نقاشی و خطاطی و ورزش هل می داد و خودم هم علاثه زیادی به موسیقی داشتم بعد از کنکور و قبولی در رشته هنرهای دراماتیک که نرفتم، مسیر تازه ای در بازیگری پیدا و سعی کردم آنرا ادامه بدهم. در سال 1375 وقتی 19 ساله بود قید تحصیل در دانشگاه را زد و به کلاس های بازیگری استاد حمید سمندریان رفت در کنار یادگیری و کار ...
درخواست ناجور این دختر قبل مراسم عروسی از برادرش
میان نگذاشتی؟ خجالت کشیدم و با خودم گفتم حالا می گوید عرضه ندارد برای خواهرش جهیزیه جور کند ولی بعد فهمیدم اشتباه کردم. حاج رضا گفت اگر می دانست به من کمک می کرد. *چقدر لوازم سرقت کردی؟ چند قطعه لوازم یدکی ماشین سرقت کردم، چیز زیادی نبود در حد 10 تا 15 میلیون بود. *خانواده ات برای رضایت کاری کرده اند؟ پدر که ندارم، از وقتی بچه بودم پدرم را از ...
داستان ترسناک شب های تهران از زبان مامان زری و5 زن آواره در پاتوق ها
از 14 سال، اما جدا شد و یکراست آمد تهران از ترس جان و تهدید های خانواده اش. خانواده تریاکی بود، اما تریاکی بودن دختر را نمی پذیرفت: بچه ها را با خودم نبردم. مصرف کننده بودم، خلاف می کردم. حالا 6 ماه و سه هفته از پاکی اش می گذرد. خیاطی می کند و راضی است. فریبا 32 ساله: شیشه می زدم و یک هفته نشئه بودم. همه اش در توهم بودم. یک روز می کشیدم، یک هفته دور خودم می چرخیدم. نه غذا می خوردم، نه ...
شه بخش: مصدوم بودم و به قهرمانی کشور نرسیدم/ کسبِ سهمیه را برای خودم بزرگ نمی کنم
المپیک را چقدر در دسترس می داند، اظهار داشت: کسب سهمیه را برای خودم بزرگ نمی کنم، چون قبلاً این کار را انجام داده ام. ان شاالله تمام بچه ها بتوانند المپیکی شوند، اما برای رسیدن به پاریس باید واقع بین باشیم، چون کار سخت است. مسابقات ایتالیا و تایلند می توانند مسیر خوبی برای کسب سهمیه باشند و به امید خدا ما هم از این دو فرصت نهایت استفاده را می بریم. بوکسورتاریخساز ایران با اشاره به اینکه ...
ادعای دیگو مارادونا ایتالیایی؛ پدرم را کُشتند!/ ایده ای در این باره دارم اما نمی گویم
دیگو آرماندو مارادونا جونیور پسر اسطوره فوتبال جهان و آرژانتین که از مادری ایتالیایی متولد شده، می گوید که پدرش به سرنوشت خودش رها شده و او را زمانی که می شد کاری انجام داد، کُشتند. او همچنین فاش کرد که می داند مقصر چه کسی است. از همان زمان که مرگ دیگو مارادونا اتفاق افتاد، این فرضیه [...]