سایر خبرها
ماجرای دعوت رزمنده ها از حاج آقا قرائتی به جبهه با یک خرما
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ، قاهری از رزمندگان بهداری لشکر 8 نجف آباد خاطره ای از روز های دفاع مقدس و استقرار نیرو های بهداری در شهر اهواز روایت کرده است که در ادامه آن را می خوانید. یک ماه قبل از اینکه نیرو های لشکر 8 نجف آباد به مقر قلی آباد باختران کرمانشاه برویم، سردار حاج غلام پوراسماعیلی و آقای نیکیار به خاطر کمبود جا و با توجه به اینکه در تعطیلات تابستانی قرار داشتیم ...
مسجد جامع آستانه محور حرکت ضد رژیم شاهنشاهی بچه های انقلابی بود
شعار ضد رژیم شاهی را خارج از، مسجد فریاد بزنیم. دوست جلالی اضافه کرد: همین امر باعث شد که این گروه یکصد نفری شبانه به سمت سطح شهر حرکت کردند تا رژیم را وادار به عقب نشینی و تمکین خواسته های مردم کنند. وی با اشاره به اینکه بالاخره درگیری با مامورین رژیم شاه که ساواک و شهربانی بودند شروع شد ادامه داد: آن شب مقر حرکت بچه ها که از داخل مسجد جامع آستانه بود منجر به درگیری با ...
با چشمان خودم دیدم عده ای به حساب استقلال برای منزلشان شام سفارش می دادند/ بوقچی ها را با هزینه باشگاه ...
خواهد او با سر زمین بخورد. به نظرتان چرا فضا تا این حد میان دو طرف تیره شده است؟ جواد نکونام یک اتهام زده است و باید دلایل خودش را مطرح کند. بی انضباطی در هر عرصه ای از همین جا شروع می شود. اگر استقلال و پرسپولیس ردیف بودجه مشخص داشته باشند، کاملاً مشخص است که از ابتدای فصل می توانند چه بازیکنانی با چه سطح کیفیتی جذب کنند. به هر حال نمی شود گفت هر آنچه من بگویم می شود یادمان نرود در همین ...
رونمایی ازعاشقانه های ناصرالدین شاه به جیران
همه این نامه ها و اسناد اصل می باشد. یک نامه از محمدشاه قاجار در بین این نامه ها موجود است که درواقع قدیمی ترین نامه دوره قاجار است .محتوای نامه پیشکش قریه کاشان از طرف محمدشاه قاجار در دوره ولیعهدی خودش به ناصرالدین شاه است.
هکر ها نتوانستند اسناد مجلس را سرقت کنند
اتمی است یاهمین دستگاه ها مثل دیوان محاسبات. مجلس استثنا نیست مجلس هم مثل بقیه است. سوال: فیشش در اختیار همه است؟ امیرآبادی: بله، خیلی جالب است چند تا نکته را بگویم و تاکید می کنم ، خود شما مجلس بودید اگر غیر از این است همین جا بگویید. سوال: من که بیست و چند سال گذشته. امیرآبادی: باشه همان است قانونش خیلی فرقی نکرده است. معمولا هیئت رئیسه هر سال بودجه مجلس ...
تنقیح قوانین در مجلس از بروز فساد جلوگیری می کند
میدان کار و فعالیت می کنند، خیلی سختی می کشند، شوخی نیست، شما در وسط دریا سکو ایجاد کنید، استحصال کنید نفت را و بعد انتقال بدهید به مراکزی که آنجا می خواهند فرآوری کنند، این چرخه خیلی چرخه سختی است، به زبان راحت است، از آن طرف هم بالاخره فروش و درآمدی حوزه نفت، یک فضای خاص خودشان را دارند، البته باید شناخته شوند. شما وقتی قانونی می خواهید برای وزارت صنعت تدوین کنید در مجلس، حتماً باید وزارت صنعت را ...
محمد پای استقبال ندارد
به گزارش ایکنا از خوزستان، فریدون حسینی زاده، جانباز دوران دفاع مقدس در دلنوشته ای به مناسبت روز جانباز آورده است: طبق روال همه ساله در آستانه تولد حضرت ابوالفضل عباس(ع) و روز جانباز سری به آسایشگاه جانبازان زدم. در حال دیدار با جانبازان بودم که ذهنم مرا به سمت محمد برد؛ محمد این دفعه شاد و شنگول بود. وقتی فهمید من آمدم آسایشگاه، فریاد می زد محسن بیا اینجا محسن بیا اینجا؛ با خودم گفتم ...
محمد مهاجری: آقای رئیسی، می آیید بریم دوسیخ جگر بخوریم؟
؛ چون مهم است. این خاطره را که دیدم به کله ام زد به شما پیشنهاد کنم یک روز عصر یا ترجیحاً شب با هم به یک جگرکی برویم. مکانش هم فرق نمی کند. چه دوراهی قپان، چه چهارراه سیروس، چه شاه عبدالعظیم، چه محله خودتان سعادت آباد، چه دربند، چه دولاب... انتخاب با شما. در مغازه جگرکی از غذایی که نوش جان می کنید لذت ببرید، اما سکوت کنید و به حرف های مردم و مشتری ها گوش کنید. آن ها نیاز ندارند ...
ما سربازان امام خمینی (ره) بودیم
...> حسن کامجو از نحوه نام نویسی در بسیج و اعزامش به منطقه جنگی اینگونه تعریف می کند: من و دوستانم قبل از اینکه ما را در خدمت تقسیم کنند با هم قرار گذاشتیم که برای جبهه داوطلب شویم. اوایل در نیروی زمینی ارتش خدمت می کردم و از آن جا به لشکر 92 زرهی اهواز تقسیم شدم. در آن زمان کشور ما همه یک دل و یک رنگ بودند. صفا و صداقت بین تمام مردم بود. انگیزه ای که برای رفتن به جبهه داشتم دفاع از خاک وطنم و جمهوری ...
جباری: مدیرعامل استقلال قابل اعتماد نیست؛ آقای نکونام! من پشت تو را خالی نمی کنم/ مشکل قلعه نویی انتخاب ...
ملت ها سر و صدای زیادی راه انداخته و عده ای می گویند می شد به جای چنین نفراتی، مربیان جوان، داورها و یا حتی پیشکسوتان بیشتری را به قطر برد. نظر شما چیست؟ همانطور که در اول این مصاحبه به شما گفتم، من از هیچکس نمی ترسم و حرفم را می زنم. داوران مربیان لیگ برتری و...نمی توانند کمکی به حفظ جایگاه تاج بکنند ولی اگر افرادی به جام ملت ها برده شوند که خودشان یا چهره هایی که از آنها حمایت می کنند در مواقع حساس به کمک بیایند، کاملاً طبیعی است که رئیس فدراسیون ترجیح می دهد آنها را به این تورنمنت اعزام کند. ...
عذر بدتر از گناه! شما توضیح ندهید بهتر نیست؟/ این جا اول رئیس شو، بعدا یاد می گیری!/ چه خوب که ناصرالدین ...
قبلا در همین خبرورزشی آن را توضیح داده ایم. اتفاقی که در تهران، دارالخلافه عهد ناصری افتاد و بین سلطان صاحبقران و دلقک مشهورش بود. خوب شد که ناصرالدین شاه و کریم شیره ای مردند و این روزها را نمی بینند که هر روز در فوتبال ایران داستان معروف آن ها به اشکال مختلف تکرار می شود و حالا توجه شما را به ورژن جدید این داستان بعد از حذف تیم ملی در جام ملت های آسیا جلب می کنیم. نایب رئیس ...
من مهندس انفجارات ارتش ایران هستم!
یکی از بچه های آنجا گفتم من مهندس انفجارات ارتش ایران هستم و یخش وا رفت و از من خواست به او آموزش بدهم. یک روز و نیم گشتیم تا مقر فرمانده ارتش بوسنی راگیر آوردیم. ازآن زمان به بعد برخی از دوستان بوسنیایی، اسم من را ژنرال عبدا...گذاشتند. تارسیدم،فرمانده ارتش احترامی نظامی اجرا کرد وگفت ژنرال عبدا...،من جا خوردم ولی گفتم بله من عبدا...هستم. بعد ها فهمیدم که دراین چند روز همه جا به هم ریخته بود و در ...
ضرورت نوشتن و خلق اثر از انقلاب برای مخاطب کودک و نوجوان
به گزارش کودک پرس ، مجید ملامحمدی نویسنده کودک و نوجوان، با بیان اینکه انقلاب ما اتفاقات زیادی چه در شروع خودش و چه قبل از وقوع و در دوران شکل گیری اولیه در 15 خرداد 42 به خود دیده است، اظهار داشت: جریان مبارزه با حکومت سمتشاهی و شناخت روحانیت، شناخت مبارزان انقلابی و مسلمان زمان شاه، بازگشت امام خمینی(ره) از تبعید بعد از 15 سال به ایران تا 22 بهمن که روز پیروزی انقلاب است، و بسیاری موارد دیگر از ...
پسر مسعود رجوی کجاست و چه زندگی دارد؟ /پدر شهید دهنوی برای هاشمی رفسنجانی نامه نوشت که حاضرم فرزند مسعود ...
خودشان در عملیات نمی آمدند، بلکه بیشتر نیروهای جوان بودند. * غروب روز 18 بهمن سال60 رسید و ما دیدیم که تقریبا تمام کادرهای اصلی اطلاعات سپاه در مقر ما جمع شدند. برای ما که همیشه دیدن این آدم ها آرزو بود -چون ما همه اش اسم اینها را شنیده بودیم- وقتی که اینها را از نزدیک می دیدیم، بسیار جالب بود. ما قبلا یک رابطی داشتیم که آن رابط از اطلاعات می آمد و ما را نسبت به عملیات روی خانه تیمی ...
پهلوی دیکتاتوری فاسد بود
دنیا تلاش کند تا دلار را از صحنه خارج کند، نمی تواند. شما در نظر بگیرید چقدر دلار در منزل مردم و صرافی هاست؟ همه این ها بدون سرمایه است، چون آمریکا توان پرداخت این دلار ها را به وسیله کالا و کارخانه ندارد، کمااین که 75درصد معاملات تجاری دنیا با دلار است و پوند، روبل و یورو نتوانسته جلوی آن بایستد، بنابراین در گام نخست، ملت ها باید فکری برای حذف دلار از صحنه کنند تا هر کشوری بتواند با پول ملی خود ...
اوایل انقلاب من را گرفتند و گفتند تو که ولیعهد را تمرین می دادی چرا او را نکشتی؟
دوباره حال همه ما جا می آید. به مدیریت اشاره کردید به نظر شما اصلی ترین دلیل ناکامی تیم های ملی و باشگاهی ما در آسیا در چندین سال گذشته ناکارآمدی مدیران ما است؟ من فقط یک چیز می خواهم بگویم، بین تمام مصاحبه هایی که دیدم یک نفر حرف درستی زد آن هم ساکت الهامی که گفت در بین ده، دوازده نفری که رفتند چه کسی می توانست قلعه نوعی را به چالش بکشد؟ بین این مربیان کدام شان می توانستند از ...
از سال 1320 تا 1356 به آرامی قدرت مطلق منطقه شدیم | نه روایت من و تو دقیق است و نه روایت های بعد از ...
1331 رویارویی شاه با دولت دکتر مصدق آشکار شد. بعد از وقایع 28 مرداد هم شاهد آن هستیم که زاهدی از همان روزهای اولیۀ نخست وزیری معتقد است شاه دارد در همۀ امور دخالت می کند و به مقامات خارجی از این موضوع گلایه می کند. در نهایت پس از دو سال، دولت زاهدی مجبور به استعفا و خودش هم برای همیشه از ایران خارج شد. پس حالا دیگر با شاهی مواجه هستیم که دارد به حکومت برمی گردد. رضاشاه پهلوی و محمدرضا ...
از کراوات شیخ طادی تا خیانت در امانت و اشتباه خواندن دعای سال تحویل
، مهم ترین اتفاق، همان اقدام شیخ طادی بود. در واقع مهم ترین اتفاق های جشنواره امسال کشف یک استعداد تازه یا چیز متمایزی در جشنواره نبود، چیزی که نشان دهد جشنواره ای در حال برگزاری است، در واقع مهم ترین اتفاق ها هیاهو و حاشیه بود مخصوصا در اولین روز جشنواره اکران بهشت تبهکاران با پرده سبز از یک طرف و راه ندادن الناز شاکردوست به مراسم اکران فیلم بی بدن هم از طرف دیگر حواشی روزهای ابتدایی بود. ...
بشارت چشم های تو
روی تو، گوشه هایی از این راز را بر ملا کردند. و ما که از پس قرن ها مدعی عشق آل پیغمبریم، منزل به منزل پی شما و آن راز آمدیم و هر منزل که به تو نزدیک تر شدیم، هر سطر که در مقاتل جلوتر رفتیم، دانستیم که راه و راز دور نبود، همه چیز همین جا است، همین جا که شمس گفت: در اندرون من بشارتی هست مقاتل را می گردیم، سطر به سطر، صفحه به صفحه، آنچه در چشم های یاران تو آشکارا شعله کشید و در میدان آن گونه ...
ابوالفضل توکلی بینا: خلخالی حکم اعدام خودش را هم امضا کرد!
...: خدمت امام نشسته بودم که آقای جنتی که دادستان اهواز بود آمد و می خواست اجازه اعدام یک نفر را بگیرد. امام فرمود: اگر قتلی انجام داده می توانید وی را بکشید. آقای جنتی خیلی اصرار کرد، امام فرمود: همین که گفتم. آقای جنتی گفت: پس چطور هویدا را کشتید؟ امام برافروخت و عبا را به طرف وی پرت کرد و فرمود: من هویدا را کشتم؟! اصلاً من خبر داشتم که هویدا کشته شده؟ آقای جنتی پابرهنه جلسه را ترک کرد و کفش های وی را بعداً بردند. به بهانۀ 45 مین سال گرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران پای صحبت و خاطرات یکی از قدیمی ترین و مورد اعتماد ترین یاران و نزدیکان امام خمینی نشسته ایم: حاج ابوالفضل توکلی بینا که در 90 سالگی هم چنان حافظه ای قوی دارد و جزییات را به خاطر می آورد و نقل می کند. او همچنین نزدیک ترین دوست شهید حاج مهدی عراقی هم بوده و از پایه گذاران مدرسۀ رفاه و از جمله کسانی است که با کمک دیگران هزینه ا ...
مجید جلالی: قطر شایسته قهرمانی بود
...> اول اینکه من حدود 50 روز است که در فدراسیون فوتبال سمت گرفتم. در تمام این مدت روی تجربیات مختلف، چالش ها و گذشته مطالعه کردم تا برنامه ریزی خوبی انجام دهیم. نکته دوم، شما یک جا را بیاورید که من گفته باشم تیم ملی قهرمان می شود. من گفتم اگر جزو 4 تیم برویم موفق خواهیم بود و الان هم همین نظر را دارم. قبل از جام این مصاحبه را انجام دادید و... بله گفتم، ما به طور کلی، فقط تا یک ...
روایتی از شبکه پیچیده سازماندهی شده منافقین در ابتدای انقلاب و اجرای روزانه 70 عملیات تروریستی در تهران
...: علی بیزه ، از رزمندگان حاضر در هشت سال جنگ تحمیلی که از پائیز سال 1360 در جریان ترور های روزانه سازمان مجاهدین خلق در تهران و کشتار مردم پایتخت، نقش موثری در شکل دهی و سامان دهی مرکز عملیات کمیته مرکزی برای مقابله با خانه های تیمی این سازمان داشت. به مناسبت سالروز کشف خانه تیمی زعفرانیه در 19 بهمن ماه 1360 و در پی آن کشته شدن موسی خیابانی با ایشان به گفتگو نشستیم. بعضی از مطالب این گفتگو برای اولین بار منتشر می شود. قبل از اینکه به زمستان سال 60 و آن ماجرای نیم روزه برسیم، باید اشاره کنم که شما در میدان و در صحنه بودید و آن موقع اوضاع را از نزدیک رصد کرده و کاملا در جریان این نوع از رویداد ها بودید. ضمن این که به خاطر فعالیت های سازمان، شما فعالیت های اطلاعاتی و امنیتی داشتید. به نظر شما چه شد که سازمان به این تحلیل رسید که به ترور، کشتار و ناامن کردن فضای جامعه روی آورد؟ مجاهدین به چیزی جزء ساقط کردن حکومت فکر نمی کردند. من حالا این سوال را یک جوابی می دهم، ولی باز برمی گردیم به همان قصه. بعد از پیروزی انقلاب، ...
مرگ قسمت شیرین زندگی است | امید به زندگی در طبقه پایین بیشتر است
گیرم و می برم به فلان محله که خانه هایش با ارزان ترین متریال ساخته شده، ولی بسیار خوش سلیقه چیده شده. لباس آدم هایش کهنه، اما تمیز است. ما این را درست نشان نداده ایم. شما یک طبقه ای را مدام می زنید تو سرش. چه اتفاقی می افتد؟ اینها سرخوردگی ایجاد می کند و یواش یواش طرف به خودش می گوید، من چقدر بدبختم، پس بروم حقم را بگیرم و می تواند هر فاجعه ای رخ بدهد. از این نقد نمی ترسید که بگویند می ...
وقتی رحمتی مقابل یک اتهام قسم خورد: به خدا من دخالتی نکردم/ مگر سیدجلال کریم شیره ای است که من برایش تیم ...
خبرورزشی انجام داد این مسئله را قاطعانه تکذیب کرد و گفت: پشت سر من خیلی حرف زدند. یک عده گفتند برای انتخاب دروازه بان دوم شرط گذاشته و برخی هم مدعی شدند که با مطرح کردن بحث مذاکره با پرسپولیس می خواهد بازارگرمی کند ولی این جا می گویم که خدا شاهد است من در انتخاب دروازه بانان استقلال هیچ دخالتی نکردم و همه چیز زیر نظر کادر فنی بود. در مورد قضیه پرسپولیس هم باید با صراحت بگویم اصلا قرار نیست من از ...
انتشار برای نخستین بار| بیانات رهبر انقلاب در خطبه های نماز جمعه مهر ماه سال 65 پیرامون سیره سیاسی امام ...
امام کیست این را نمیدانستند.... پس کار اول امام سجاد(ع) این بود که آرام آرام به صورت عمیق مفهوم امامت و مصداق امام را به خورد جامعه ی اسلامی بدهد. بسیاری از بیانات امام سجاد(ع) در این رابطه است و میدانید که این کار همیشه و همه جا یک کار خطرناک سیاسی است بخصوص در دوران اختناق اموی مروانی که با تمام امکاناتشان دنبال این بودند. که خلافت را و امامت را برای خودشان و نوکرانشان و خانواده شان تثبیت کنند ...
قلدری همکلاسی در مدرسه را جدی بگیرید
که نمی خواهم به مدرسه بروم، حتما دلیلی برای این کار خود دارد. رد نشانه ها را بگیرید این روانشناس کودک با بیان اینکه گاهی مسائل روانشناختی این چنین نشانه های جسمانی واقعی نظیر دل درد و حتی تب نیز همراه خود دارد، خطاب به والدین افزود: اگر فرزند شما درباره اتفاقات مدرسه صحبت نمی کند اما تمایلی به رفتن به مدرسه ندارد و نشانه های یاد شده را در او می بینید، حتما باید رد این نشانه ها را بگیرید ...
قهرمانان من؛ از ماتریکس و کاکرو تا چمران
دوره ای که قیافه برایم موضوع شد، دبیرستانی بودم. قهرمانم شخصیت اوّل ماتریکس بود. یک جوان عاطل و باطل که تصادفی درگیر یک دنیای پیچیده شده و مجبور شده بود دنیای بیخود گذشته اش را ر ها کند. ماتریکس وارد دنیای جدیدی شد که باید نجاتش می داد؛ دنیایی که سلوک ویژه ای هم می طلبید. عاشق رزمی بودم. آنچه مرا مجذوب شخصیت های این چنینی می کرد، سادگی، اقتدار، تسلط و سکوت بود. خوش تیپی را هم بهش اضافه کنیم. یادم هست 18سالم بود که پول هایم را جمع کردم تا یک عینک آفتابی شبیه همانی که در ماتریکس بود، بگیرم و در آفتاب و سایه بزنم تا خفن شوم. وقتی راه می رفتم احساس می کردم زمین زیر پایم می لرزد و همه نگاهم می کنند و با انگشت نشان می دهند و می گویند: اِ اینو نگاه کن، همون ماتریکسه گاهی این قدر در نقشم فرو می رفتم که می خواستم دستم را جلویم بگیرم و زمان را نگه دارم. وقتی دبیرستانی بودم، یک اتفاق متفاوتی در مدرسه مان افتاد؛ مسئولان اعلام کردند برای یک هفته، ظهر ها کلاس ها تعطیل است و مراسم داریم. ما خوشحال از اینکه چند تا کلاس را می پیچانیم، بعد از نهار می رفتیم داخل نمازخانه می نشستیم. اسم مراسم هفته شهدا بود. مدرسه مان 65 شهید تقدیم جنگ کرده بود. این مراسم، بزرگداشت این شهدا بود. بعضی هایشان در همان زمان مدرسه شهید شده بودند. از پانزده ساله داشتیم تا بعضی ها که وارد دانشگاه شده بودند و سال های اوّل دانشجویی شان، جبهه رفته بودند. خلاصه همه جور شهید داشتیم. مثلاً، سه تا از شهدا را منافقین در خانه هایشان به شهادت رسانده بودند. بین این شهدا پنج تا شهید خیلی معروف و اثر گذار بودند. از بچه های نخبه شریف بودند و اگر اشتباه نکنم در والفجر 8 به شهادت رسیده بودند. بین همه شهدا، شهید بلورچی را هنوز یادم هست. چهره اش، کلامش، اقتدارش و جذبه اش. یک فیلم از جلسه هفتگی شان برایمان گذاشتند. اوّل بچه ها داشتند شوخی می کردند و مسخره بازی درمی آوردند. شهید بلورچی که صحبتش را شروع کرد، همه ساکت شدند. دست یا پایش مجروح بود. ماجرای مجروحیت اش را که تعریف می کرد، تمام مدت سرش پایین بود. با آرامش و اقتداری سخن می گفت که همه را شیفته خودش کرده بود. می گفت: زمانی که صدای سوت انفجار رو شنیدم، ندایی آمد که می خوای بری یا بمونی. لحظه ای درگیر شدم که خب من یه سری کار ها دارم و تکلیفم اینه که خدمت کنم و ... در همین حین به زمین افتادم و مجروح شدم. کسانی که می روند، انتخاب کردند. باید حواسمون باشه اگه انتخاب نکرده باشیم و آماده نباشیم ما رو نمی برند. بعدش هم یکی از بچه ها برای یکی از همکلاسی های شهیدشان روضه خواند. شهید بلورچی کسی بود که دفترچه محاسبه نفس داشت. همیشه شخصیتش برایم موضوع بود. یک شهید دیگر هم، مرا خیلی درگیر کرد. این یکی را مدیون حضرت عبدالعظیم حسنی هستم. مدت ها بود که می گفتم برای اینکه خدا مرا ببخشد، باید یک بار خودم پیاده بروم شاه عبدالعظیم. نمی دانم در آن عالم نوجوانانه خودم چه فکر می کردم، ولی عالم ساده و قشنگی بود. الآن دیگر گمش کرده ام. یک روز بالأخره عزمم را جزم کردم و پیاده راه افتادم. برای مسیر طولانی ام، کتابی برداشتم که بیکار نباشم. کتاب نیمه پنهان ماه، چمران از نگاه همسرش غاده. آنجا من غرق شدم. احساس کردم، این هدیه حضرت عبدالعظیم حسنی بود به من یا شایدم خود خدا. بالاخره همه این لحظات گذشت وقتی وارد عالم هنر شدم. در مدرسه، من معروف بودم به فیلم بینی، ولی واقعیتش را بخواهید نصف فیلم هایی که برای بچه ها تعریف می کردم، هنوز به ایران نیامده بود و من از روزنامه ها و مجله ها داستانش را می خواندم و برای بچه ها تعریف می کردم. دوستانم هم می گفتند: چقدر خفنه! همه فیلم ها را هنوز روی پرده هست، دیده همین برچسب ها باعث شد جدی جدی وارد عالم سینما و فیلم سازی شوم. دوست داشتم یک فیلمِ اثرگذار مثل ماتریکس بسازم؛ اما همه چیز جور دیگری پیش رفت. بچه های برگزاریِ مراسم هفته شهدا گفتند: تو که بلدی فیلم بسازی بیا برای این برنامه فیلم بساز. منم خیلی جدی نگرفتم، ولی گفتم مرامی هم که شده، برای رفیق هایم و به خصوص شیخ که بزرگ دوره مان و البته مسئول هفته شهدا بود یک فیلم بسازم. فیلم که تمام شد بچه ها گفتند: بیا برای هفته مهدویت فیلم بساز. بعد هم برای سفر های جهادی و دوباره هفته شهدا .... دیگر نتوانستم فیلم ساختن با این موضوعات را ر ها کنم. قهرمانانی که من در بچگی انتخاب کردم، جالب و جذاب بودند، اما زورشان خیلی کم و قدشان خیلی کوتاه بود. به اندازه یک ربع، یک ساعت یا نهایت چند ساعت من را سحر می کردند، ولی بعدش هیچ. در اواخر نوجوانی این قدر سرم شلوغ شد که دیگر وقتی برای بازی فوتبال هم نداشتم، چه رسد به دیدنِ تکنیک های نمایشی فوتبالیست ها. عینک آفتابی ماتریکسی هم که گرفته بودم گم شد. خیلی از قهرمان های دیگر هم که عکسشان را روی دیوار اتاقم یا دفترهایم چسبانده بودم، پاره و تمام شدند اما قهرمان های هفته شهدا من را انتخاب کردند؛ من را وارد دنیاهایی کردند که اصلاً تصورش را هم نمی کردم. قهرمان های هفته شهدا خیلی زورشان زیاد بود. بعد از چند سال سفری به لبنان برایم پیش آمد. یک قهرمان قوی دیگر سروکله اش پیدا شد؛ مصطفی چمران او قهرمانی برای تمام آدم ها و خودِ من بود. این بار واقعاً غرقش شدم؛ غرق زندگی پرماجرایش در آمریکا، لبنان و کردستان. درباره او مستند ساختم و به نیتش کارهای زیادی انجام دادم. آرزو می کنم قهرمان های پر زور و قدبلند، شما را برای دوستی انتخاب کنند ... یادداشت: احمدرضا اعلایی، کارشناس تربیتی قهرمانانی که من در بچگی انتخاب کردم، جالب و جذاب بودند، اما زورشان خیلی کم و قدشان خیلی کوتاه بود. به اندازه یک ربع، یک ساعت یا نهایت چند ساعت من را سحر می کردند، ولی بعدش هیچ. ...