داستان 37 سال زندگی جانباز ملایری و تاوان عاشقی
سایر منابع:
سایر خبرها
اعزامی که جز در دفتر الهی هیچ جا به ثبت نرسید
. رادیو را روشن کردم، اخبار ساعت دو از شروع جنگ خبر داد. بعد نمی دانم چطور شد که فهمیدیم در میدان توپخانه (امام خمینی کنونی) نفرات داوطلب را به جبهه اعزام می کنند. من و جعفر حقگو و سیدمهدی حسینی که از بچه های محله مان بودند، همراه دو، سه نفر دیگر که الان نام شان را به یاد ندارم، رفتیم به خیابان امین الملک و یک اتومبیل دربست گرفتیم تا توپخانه رفتیم. آنجا اوضاع نابسامانی داشت. آن قدر آدم جمع شده ...
من هم به دنبال شهادتم!
دوران دفاع مقدس دین شان را به انقلاب و نظام ادا کردند. مادرم چهار برادر و یک خواهر داشت که هر چهار برادرش در جبهه های جنگ حضور داشتند، اما خط جهاد و ایثار در خانواده مادری ام محدود به مرد های خانواده نمی شد. خاله ام و مادرم هم تمام تلاش خود را کردند تا سهمی در جهاد و دفاع از اسلام در برابر دشمنان داشته باشند؛ خاله ام با یک رزمنده ازدواج کرد و مادرم هم با یک جانباز. همسنگر همسران شان شدند و همه ...
گپ وگفت صمیمی با استاد حسینی گرگانی/ اکثر شب ها در خواب مباحثه می کنم
به سن سربازی رسیده بودم و به پدر بنده فشار می آوردند که پسرت باید به سربازی بیاید. دو سال دوران طلبگی ام را به عنوان سربازی اجباری گذراندم و بعد از اتمام سربازی به مشهد برگشتم و تا دوران انقلاب در مشهد بودم و در هنگام پیروزی انقلاب هم در این شهر بوده ام و ظاهرا اوایل سال 1358 بود که به قم آمدم و هنوز هم در قم هستم. * سربازی را در کدام شهر گذراندید؟ 4 ماه آموزشی ...
شهیدان ممشلی؛ مردان بی ادعای ایثار و فداکاری
های آنها بود. همسر شهید حسنعلی ممشلی هم گفت: 15 روز از ازدواجمان گذشته بود و هنوز با غربت پس از عروسی کنار نیامده بودم که همسرم راهی جبهه شد و شب عید خبر شهادتش را آوردند. هاجر اسپانلو افزود: زمان برگشت پیکر همسرم، به دلیل بالاآمدن آب رودخانه روستا، نیم ساعت منتظر بودیم تا مردان به سختی جنازه شهیدم را از رودخانه عبور دهند اما چند سال بعد و به برکت خون شهیدان، روستای جنگلده از ...
خانواده ای که در یک روز نصف شدند
به گزارش ایسنا، خانواده میراحمد آچک زهی از معدود خانواده های شهدای حادثه تروریستی کرمان است که چهار شهید و دو جانباز تقدیم کرده است. خانواده ای افغانستانی، اهل سنت و اصالتا پشتون که باری دیگر نشان دادند اشتراکات فرهنگی، دینی، انقلابی و اعتقادی بین مردم ایران و افغانستان، محدود به مذهب و قومیت و زبان نیست. جواد شیخ الاسلامی، خبرنگار ایسنا همزمان با ایام چهلمین روز شهادت این زائران، در سومین گزارش اش ...
می گفت مسئولیم پس خواب بر ما حرام است
برای جنگیدن رفته است. آن موقع من دو بچه کوچک داشتم و سر فرزند سوم حامله بودم. تا آمدنش سه ماه طول کشید. حاج آقا از همان زمان جنگ تا شهادت در سپاه خدمت کرد و به مناطق مختلف اعزام شد. با داشتن بچه های قد و نیم قد و بودن حاج آقا در جبهه های دفاع مقدس چگونه توانستید خانه و بچه ها را مدیریت کنید؟ هنگامی که حاج آقا تازه جذب سپاه شده بود، ما از مدتی قبل در نیشابور زندگی می کردیم. یک ...
زندگینامه گلزن دقایق حساس پرسپولیس| احمد نوراللهی از سربازی در دقایق اضافه تا استرس از دیدن علی دایی!
در خرداد 97 به جرقه متاهلان پیوست و ازدواج کرد. علاقه به والیبال بچه های گلستان کشتی گیرند یا والیبالیست، منم والیبال را خیلی دوست داشتم و اتفاقا پشت خطزن بودم، یک جورایی شهرام محمودی آزادشهر بودم. استرس دیدن علی دایی اولین بار که علی دایی را در باشگاه پرسپولیس دیدم دچار استرس شدم، تمام بدنم یخ کرد و عرق کف دستانم نشست باور نمی کردم آقای گل جهان را از نزدیک ببینم. اتفاقا بعد با طارمی صحبت کردم متوجه شدم او هم همچین حالتی داشت. ...
دوستم به همسرم نظر داشت و او را کشتم
همسرم نظر داشت. وی ادامه داد: مدت ها پیش به همراه دایی ام برای سفر کاری به ترکیه رفته بودم. وقتی برگشتم همسرم حرف هایی به من زد که از شنیدن آن شوکه شدم. گفته های زنم من را شوکه کرد او می گفت در غیاب من جواد چندین بار در تلگرام برای او پیام فرستاده و به صورت غیرعلنی به او ابراز علاقه کرده است. من، چون به جواد اعتماد داشتم به حرف های همسرم اهمیتی ندادم، اما ...
ماجرای یک ساختمان مخوف در فاو
به گزارش مرور نیوز، رمضانعلی رفیع زاده از رزمندگان دفاع مقدس در خاطره ای از لحظات طنز جبهه درباره عملیات والفجر هشت روایت می کند: جمعی تیپ پدافندی شیمیایی والعادیات ش. م. ر بودم. بیستم بهمن 1364، نیرو های ما شبانه از اروند وحشی گذشتند و خط را شکستند. هوا که روشن شد، به اتفاق حسین رحمانی، فرمانده گردان مان، حسن مراغی و آقای عباسی سوار قایق شدیم و توی شهر فاو رفتیم. عباسی، بچه تهران و از ...
قاچاقچی مواد مخدر قتل مادرزن سابقش را انکار کرد
دیوان عالی کشور بعد از بررسی دقیق پرونده اعتراض را قبول و رأی صادره را نقض کرد و پرونده به شعبه هم عرض رفت. محاکمه دوباره این بار آرمان در شعبه دیگری در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد و گفت: چند سال قبل با دختر یک خانواده محترم ازدواج کردم اما چون سابقه مواد مخدر داشتم و عواقب این موضوع رهایم نمی کرد، زنم طلاق گرفت. من عاشق او بودم. مدتی بعد به زندان افتادم اما همچنان با ...
عکسی از گوگوش و محرمانه های نظامی که باعث شد سر از اوین در بیاورم
در اتاق تنها یک بازجو نشسته بود با پروندۀ نسبتاً قطوری که روی میز در مقابلش قرار داشت، با لبخند سردی اشاره کرد روبه رویش بنشینم و نشستم. با اشاره به پرونده مقابلش گفت: با این همه سوء سابقه، چه حرفی برای گفتن داری؟ چند بار آمد های تعهد داده ای که دیگر کله ات بوی قورمه سبزی ندهد این بار درباره آنچه ظفار نوشته ای چه بهان های می تراشی؟ شما را به ظفار فرستاده بودند که دربارهٔ رشادت ها و دلاوری های سربازان ایرانی در جنگ با شورشیان گزارش هایی بنویسی این خبر چه بوده که دربارۀ گوگوش و حضور انگلیسی ها نوشته ای؟ ...
جانبازان و ایثارگران شهدای زنده هستند
بوده ام که در 7 شهریور 1369 با دیگر اسرا به میهن بازگشتم. وی افزود: همه جانبازان ما با الگو قراردادن صبر و ازخودگذشتگی حضرت عباس (ع) آماده ایثار جان خود بودند و جانبازان ما شهدا زنده ای هستند که چراغ راه ما می باشند و نام گذاری روز ولادت حضرت عباس (ع) به نام روز جانباز نیز در همین راستا می باشد . جانباز سرافراز ما بیان کرد: من در این دو سال و سه ماه، همیشه به فکر خانواده ام بودم ...
یادکردی از شهید محمد حسین یوسف الهی/13 خاطره ناب حاج قاسم سلیمانی درباره شهید
. او می دانست که اگر این خط سقوط کند شهر مهران در خطر است. این هشت نفر طوری مقابل دشمن ایستادند که عراقی ها فکر کردند شیار گاوی پر از نیرو است بالاخره بچه ها آن قدر مقاومت کردند تا بعد از دو سه ساعت نیرو های کمکی رسیدند و عراقی ها را مجبور به عقب نشینی کردند آن روز اگر محمدحسین و نیروهایش چنین رشادتی از خود نشان نمی دادند قطعا مهران سقوط می کرد و دوباره به دست عراقی ها می افتاد. هور ...
ماجرای دندان زیر بالش
پا افتاده ترین مسائل! به خودم گفتم: پس مشکل تویی! تو سخت می گیری که سخت میشه! وگرنه ببین بچه چه راحت و امیدوار کنار اومد . یکباره فیلم زندگی ام، به خصوص چند سال بعد از مادری روی دور تند از جلو چشم هایم رد شد. داشتم یکی یکی استادی هایم را در فولادی کردن شرایط موم وار می دیدم و اینکه باورکرده بودم خداوندگار بازکردن گره های شل و ول با دندان هستم! با همین فکرها برگشتم به اتاق، دوباره بالش و ملحفه ...
اسمی که امام رضا (ع) انتخاب کرد/ فرزندم دوست داشت اول اسیر و بعد شهید گمنام باشد
حمید میانلو مطلق کنار قاب عکس تنها پسرش نشسته بود. امتحان جنگ مهمتر از امتحان مدرسه است نه حسرتی نه پشیمانی ای در نگاه و لحن صدایش برای بچه ای که از هر نظر بهترین زمان خودش بود نیست، بچه ای که در مدرسه البرز درس می خواند، سیمای زیبایی داشت و خلقیاتش از او انسانی نیک ساخته بود از شاگردان خوب مدرسه البرز بود. در حال دادن آخرین امتحان سال آخر دبیرستان بود که گفت باید برود جبهه ...
پویشی در برابر قاتلان کوچک طبیعت/ درباره معلم بازنشسته ای که غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کرد
مجری آموزش با رویکردهای نوین تدریس در کرج، آموزش دیده جهانی روش های نوین تدریس بر اساس آموزه های نوین زیرنظر یونیسف به مدت سه سال،عضو شورای زبان آموزی در سازمان پژوهش و دفتر تألیف کتب درسی وزارت آموزش و پرورش و... و حالا چند سالی است که معلم مهربانی و کمک به طبیعت کشور عزیزمان است. سیلی معلم ابتدایی من من در خانواده ای خوش فکر در شهر زنوز از شهرهای آذربایجان شرقی به دنیا آمدم. تمام ...
با تکنیک های خلاقانه به مبینای کم بینا نقاشی یاد دادم
معلول بودم و فکر می کردند از لحاظ ذهنی هم مشکل دارم. با پافشاری خودم و تلاش خانواده ام بالاخره پذیرفته شدم. مبینا مرا یاد بچگی های خودم می انداخت . او ادامه می دهد: در رویداد جایزۀ معلم با عنوان آموزش نقاشی در همۀ تکنیک ها به یک دانش آموز کم بینا شرکت کردم و از میان 13 هزار معلم و پس از داوری و پالایشی که صورت گرفت در بین 38 نفر معلم داخلی و خارجی به مرحلۀ نیمه نهایی رسیدم . ...
شهیدنامه ایرنا استان سمنان؛ جاویدنام مجید اسد
است که معادل پنج و چهار دهم درصد رزمندگان استان محسوب می شود. هم گام با بسیجیان، حضور پاسداران به عنوان فرماندهان و همرزمان آنان در جبهه های جنگ بسیار چشمگیر بود. به طوری که طبق آمارهای موجود تعداد 316 نفر از پاسداران استان سمنان یعنی به ازای هر پنج نفر یک نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و طبق آمار رسمی اعلام شده، تعداد سه هزار و 100 نفر از اعضای داوطلب تحت امر جهاد در طول دفاع مقدس ...
قبل از عملیات شهدا نمایان می شدند/ حضرت زهرا (س) نوید پیروزی را به ما داد
سپاه ادامه یافت. جانباز حسین جهان دیده که در این عملیات حضور داشت، به تشریح وضعیت جوی منطقه عملیاتی و حضور در کنار رزمندگانی که در این عملیات به شهادت رسیدند، پرداخته است که در ادامه می خوانید: بعد از عملیات کربلای 5 و 8 و قبل از نصر 7 در منطقه سردشت، شهید مالک غار کوچکی را پیدا کرده بود و عصر ها در آن زیارت عاشورا می خواند و بعدا من، شهید سعید صفاری و دوستان دیگر هم به او اضافه شدیم ...
محمدی: انتخابی ام با رضا یزدانی لغو شد، آقای پیشکسوت خرابم کرد/ به هند می روم
امیر محمدی که به تازگی در مسابقات پهلوانی کشور، قهرمان وزن 100- کیلوگرم شده، درباره اینکه بعد از حضور در این رقابت ها چه برنامه ای دارد، به خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم گفت: پیش از این رقابت ها در لیگ دسته اول، لیگ برتر و مسابقات قهرمانی کشور کشتی گرفتم که آنجا سوم شدم. با 33 سال سن هنوز هم پرکارترین کشتی گیرم، از یک شهر و منطقه محروم که 16 سال در کورس رقابت بودم. وی ادامه داد: همیشه ...
فخرالدینی خوشحال از پوشیدن پیراهن استقلال
گروه ورزش|شهرآرانیوز، میلادفخرالدینی از عقد قرارداد دوباره با باشگاه استقلال بسیار خوشحال است. این بازیکن بعد از عقد قرارداد با استقلال گفت: به خانه خودم برگشتم و با شرایط بازی دراین باشگاه کاملا آشنا هستم. دوست داشتم بار دیگر پیراهن استقلال را تن کنم که به هرترتیبی بود این اتفاق رخ داد و حضورم دراستقلال قطعی شد. فخرالدینی درباره اینکه چرا دوباره به استقلال بازگشت گفت: بازی دراستقلال ...
تشکیل سپاه های جنوب
فرماندهی را برای آنها می نوشتند و این هفت نفر در شیراز سپاه تشکیل می دادند. پانوشت ها: 1- صادق قطب زاده (1314-1361) از اعضای نهضت آزادی بود که پس از انقلاب در شورای انقلاب عضویت داشت. او همچنین وزیر امور خارجه و مدیرعامل صداوسیما نیز بود. او در سال 1361 به جرم طرح کودتا و ترور امام خمینی اعدام شد. 2- خدا شهید عبدالله مسگر را رحمت کند. دانشجو و بچۀ بسیار بااخلاصی بود. در جبهه داشت ...
محاکمه دوباره مرد خلافکار به اتهام قتل مادرزن سابق / کشف جسد سوخته زن میانسال
درباره اختلاف حسابمان صحبت کردیم اما او را در خیابان شریعتی از ماشین پیاده کردم ودیگر از او هیچ خبری نداشتم. تا اینکه چند روز بعد متوجه شدم مادر همسر سابقم کشته شده است. چون گمان میکردم پلیس به من مظنون می شود از ترسم سه ماه فراری بودم .من از ترسم شبها در پارک میخوابیدم اما بالاخره تصمیم گرفتم به پلیس ماجرا را بگویم . کشف چندین سرنخ در حالی که این مرد اصرار داشت از نحوه کشته شدن ...
گریزمان: رفتنم به بارسلونا اشتباه بود
می کردم از نظر روانی اشباع شده ام و باید می رفتم چون فکر می کردم که بیرون از این تیم، اتفاقات بهتری در انتظارم خواهد بود. می خواستم در تیمی دیگر هم شانسم را امتحان کنم، اما بعد از چند ماه فهمیدم که در آنجا مانند مادرید و اتلتیکو به من خوش نمی گذرد. از دست خودم عصبانی و مجبور بودم سخت کار کنم و ساکت باشم. وقتی که (به اتلتیکو) برگشتم چند ماه اول احساس حقیر بودن می کردم. فرناندو تورس (بازیکن سابق ...
پرسپولیسی ها بخوانند | درویش پشیمان در به در دنبال مربی | یحیی طاقچه بالا گذاشت | پیشنهاد وسوسه انگیز به ...
و نقاط ضعف مان در حمله را قوی تر کنیم تا شانس هایمان تبدیل به گل شود. رابطه خوبم با بازیکنان به انتخاب شدنم ربطی ندارد من به تصمیم باشگاه احترام می گذارم. باشگاه مدیرعامل، هیئت مدیره و بازیکنان حرفه ای دارد که در آن کار می کنند. رابطه خوب من با بازیکنان پرسپولیس هیچ ربطی به اینکه من به عنوان سرمربی انتخاب شدم ندارد. انتخابم به خاطر این است که یک فصل و نیم نزدیک به تیم بودم و ...
معلمی که در سنگر شهادت به تدریس مشغول شد
پاییزی که از دانشسرا بیرون آمدم، از لحظه ی خارج شدن احساس عجیبی داشتم. نگران بودم، یک ماه و نیم پیش، تعدادی از بچه های خوابگاه را برده بودند برای سین جین و اذیتشان کرده بودند. به اولین چهارراه (سعدی) که رسیدم، ریو طوسی رنگ ضداطلاعات، توجهم را جلب کرد. از دَم دانشسرا با من بود، گاهی جلو می زد، گاهی عقب می ماند، با حرف هایی که از بچه ها شنیده، تجربه ای که از حرف آن ها کسب کرده بودم، ماشین را زیر ...
روایت جدید شهادت کاپشن صورتی
انجام دادی؟ گوشی را از جیبم درآوردم و به پدرم زنگ زدم که جواب نداد. به سرعت در بین شلوغی و جمعیت مادرم را پیدا کردم. آنجا متوجه شدم که انفجار رخ داده. خیلی شلوغ شده بود. مادرم و عمه هایم هراسان بودند و بچه ها گریه می کردند. شما چند نفر بودید؟ ما 9نفر بودیم، مامان نغمه و خواهرم مریم که 9ساله بود. عمه سمیه و مهدی 6ساله و فاطمه زهرا 11ساله، عمه فاطمه و ریحانه 18ماهه(دختر ...
لحظه نجات نوزاد 6 روزه توسط اپراتور اورژانس + فیلم
مرگ نجات پیدا کرد. ثانیه هایی بعد هم همکاران ما به محل رسیدند و در مجموع شرایط رضایت بخش بود. این اولین باری نیست که من یا همکارانم با چنین شرایطی مواجه می شویم. بارها با حوادث ناشی از انسداد راه های تنفسی روبه رو بودم و احیای موفق هم داشتم. با گذشت چند روز از این ماجرا، هنوز هم می توان رگه هایی از اضطراب و خوشحالی را در صدای مادر محمدسامی شنید و حس کرد: وقتی با کمک خدا و خانم قلندری پسرم گریه کرد ...