سایر منابع:
سایر خبرها
زن کارتن خواب سر دسته دزدان پایتخت
. دختر جوان به مامورن گفت: درخیابان قلعه مرغی منتظر تاکسی بودم تا به خانه بروم که یک خودروی پراید تاکسی زرد رنگ که زن جوانی در صندلی عقب و پسر جوانی نیز در صندلی جلو بود مقابلم توقف کرد و راننده خودرو که مرد جوانی بود با اشاره سرش خواست تا سوار بر خودرویش شوم تا مرا به مسیری که می خواهم برساند. وی افزود: در مسیر بودیم که ناگهان پسر جوان چاقویی را از زیر لباسش بیرون کشید به سمت ...
صحبت های تند پرویز برومند درباره باشگاه استقلال
استقلال گرفته را فراموش نمی کنم، اما از عملکرد او هم تعجب کرده بودم که چه اتفاقی برای رحمتی افتاده است. باز هم می خواهید به مردم بگویید چیزی نیست و اتفاقی نیفتاده؟ *قبل از پنالتی گفتم استقلال بازی را می برد هنگامی که استقلال 2 بر صفر عقب افتاد و داور به سود پرسپولیس پنالتی گرفت، من همان لحظه در یک جمع 60-70 نفره حضور داشتم و بلند شدم و گفتم با همه شما شرط می بندم، استقلال بازی را ...
چرا با وجود پیشرفت کاری اخراج شدم؟
کاری که کرده دفاع کند. اما صبح روز بعد به دفتر مدیرعامل خوانده شدم و به من گفتند اخراج شده ام! این شرکت کاملا ناعادلانه با من برخورد کرد، چون مدیر نالایقی داشتم، هیچ گاه آموزش درستی به من داده نشد و وقتی برای پیشرفت شرکت در پروژه ای ابتکار به خرج دادم، اخراجم کردند. حتی فکر می کنم بتی سمپاشی هایی علیه من در این صنعت کرده است، چون درخواست کارم برای شرکت های دیگر تاکنون به نتیجه درستی نرسیده است ...
مصاحبه با اولین مدافع حرم اهل البیت(ع)، اعزامی از آران و بیدگل
و پا مجروح شدم .پس از مدتی مجددا در عملیات بیت المقدس 7 که آخرین عملیات ایران بود حضور یافتم.بعد از پایان جنگ تحمیلی و پذیرش قطعنامه، 2سال در سیستان و بلوچستان خدمت کردم و بعد از آن راهی عراق شده و در سال 1369 نیز، مدتی در لبنان و سوریه فعالیت داشتم .در لبنان بودم که خبر شهادت برادر خانمم را شنیدم. در حال حاضر از سوی کمیسیون پزشکی سپاه پاسداران به عنوان جانباز 57 درصد شناخته شدم واین را یک توفیق ...
اعترافات خیالی و واقعی جوان رفیق کش
در مورد این جنایت ها، خونسردانه به تیم پلیسی گفت: نخستین جنایت را در سال 90 وقتی قصد سرقت یک خودرو را داشتم با مقاومت یک موتوسوار با زدن ضربه چوبی به سرش مرتکب شدم. همچنین برادر دختر مورد علاقه ام را که به خاطر اعتراض شدیدش به ارتباط ما سد راهمان بود با شلیک گلوله کشتم و جسدش را یکی از اعضای باند سر به نیست کرد. من، علی رئیس باندمان را نیز که در چهار دانگه هم محلی بودیم، به قتل رساندم چون او همیشه ...
آیا دیر ازدواج کردن گناه نیست؟
نماز شب و روز مرد عزب است. آنگاه پدرم هفت دینار به او داد و فرمود: با این پول ازدواج کن “.(7) در روایتی دیگر آمده است: زنی خدمت حضرت باقر(ع) رسید و عرض کرد که میل و رغبتم را برای ازدواج از دست داده ام! حضرت فرمود: چرا؟ عرض کرد: می خواهم از این جهت کسب فضیلت کنم. حضرت فرمود: از این قصد برگرد. اگر در ازدواج نکردن فضیلت بود، حضرت فاطمه (ع) از تو سزاوار تر بود. (8) اسلام به شدت از مجرد زیستن ...
پشیمانی یک مادر پس از قتل کودک 2ساله اش
گویید؟ وقتی برای ادامه زندگی به تهران آمدم، مادر و دختری در همسایگی ما زندگی می کردند و به من گفتند که همسرت مشکل اخلاقی دارد. من نیز عصبانی شدم و پسرم را به زمین کوبیدم! باور کنید بچه هایم را دوست داشتم و عاشق زندگی ام بودم. از طرفی هم خودم مریض بوده و از درد دست، پا و کمر رنج می بردم وقتی این مادر و دختر متوجه مریضی من شدند به من شیشه دادند تا مصرف کنم و دردم تسکین پیدا کند. با آنان شیشه ...
ادعای جنون در دادگاه
نام قربانعلی در ساختمان نیمه کاره ای بنایی می کردند که با هم درگیر شدند. به این ترتیب قربانعلی 47ساله بازداشت شد. وی در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد و گفت: برادرزنم صاحبکارم بود. به همین خاطر بابت کار کردن در این ساختمان 360 هزار تومان از او طلب داشتم اما حقوقم را نمی داد. چند بار از او خواستم که طلبم را بدهد. من که از رفتار او خسته شده بودم روز حادثه بار با برداشتن یک چاقو به ساختمان ...
روایتی خواندنی از دیدار عیدانه رهبری با مسئولان/ انگشتری که قبل از مراسم اهدا شد
خاطره ای از 15، 16 سال قبل می گویند؛ روزی که مسئول یکی از بخشهای کشور از کمبود مدیریت کلان در آن بخش گزارش داد: من خب گزارشهایی داشتم. گفتم این گزارش ها هست اینها و ایشان گفت نه، این گزارش ها خیلی معتبر نیست. ما نداریم مدیرِ به قدر لازم. بعد از این حرف و بعد از آن سال در همان بخش که بنده حالا نمی خواهم خصوصیاتش را بگویم، مدیران قدَر و فعّالی بحمداللّه آمدند، کارهایخوبی انجام دادند، کارهای بزرگی ...
کلاه سبزی که خنجر کوئین را از انگلیس به ایران آورد+عکس
من فردای آن روز رفتم و او شروع کرد به شمردن؛ در یک ساعت اول 2000 تا دراز و نشست رفتم و او شمرد؛ آنقدر از شمردن خسته شده بود که به یکی از همکاران ما گفت تا از 2 هزار به بعد را بشمرد، یادم می آید من یک ساعت دیگر هم دراز نشست رفتم و او هم تا 4000 را شمرد؛ خلاصه نزدیک ظهر بود و این همکار ما بچه انزلی؛ وقتی صدای اتوبوس های سرویس که هر روز بچه ها را از منجیل به انزلی می برد شنید، مرا رها کرد و با همان ...
ملی پوشی که دستفروشی می کند!
نتوانستم ورزش کنم. من قرارداد 2 ساله با باشگاه فتح سپاه داشتم که یک سال بازی کرده بودم و مصدومیتم در سال دوم اتفاق افتاد. آن زمان مربی ما اسدالله کبیر بود. وقتی که این اتفاق افتاد گفت دیگر نمی توانیم با تو کار کنیم و بازیکن جدید جایگزینم کردند و عملاً قرارداد من لغو شد. یک روز هم دو سرباز آمدند و گفتند خانه ای که باشگاه در سرآسیاب در اختیارم قرار داده بود را باید تخلیه کنم. من هم با مادرم زندگی می کردم ...
ماجرای زندگی دختر بچه سر راهی
پدر خوانده ام فوت کرد. خیلی متاثر و ناراحت بودم و مدام بی تابی می کردم. خیلی دوستش داشتم. در مراسم ختم اش همسرم بعد از 10 سال پرده از این راز مگو برداشت و همه ماجرا را برایم تعریف کرد. حال آن دقایق ام غیر قابل وصف است. شوکه شده بودم. باورم نمی شد کسی را که عاشقانه پدرم می دانستم و دوستش داشتم پدر واقعی ام نبوده است. بعد از اینکه کمی توانستم خودم را پیدا کنم به مادر خوانده ام گفتم که همه ...
روایتی از آغاز 36 سال جانبازی بانوی شهید دفاع مقدس: روزی که دیدگانم برای همیشه تاریک شد
رزمندگان در خط مقدم بودند خیلی وقت ها لباس رزمندگان را به خانه می آوردند تا ما آن ها را بشوییم. هر کس به اندازه توانش به رزمندگان کمک می کرد. عراق جشن عروسی عشایر را بمباران کرد/ آن شب 42 نفر در همان مراسم شهید شدند وقتی پالایشگاه آبادان را زدند آتش همه جا را فرا گرفته بود، صدای مهیبی بلند شد. از شدت آتش، شب مثل روز روشن شده بود. زن و مرد به طرف پالایشگاه رفتند تا افراد آنجا ...
معیارهای خانم بازیگر برای ازدواج
، کرمانشاه، فومن، لاهیجان، رشت و بسیاری مناطق دیگر را تجربه کردم. از سال پنجم دبستان به شهر تهران آمدیم و زندگی را در اینجا ادامه دادیم. این نقل مکان ها برای شما آسان بود؟ حقیقتش خیلی سخت بود. در زندگی ما انسان ها عادت نقش زیادی ایفا می کند و همه ما دوست داریم به شرایط قابل قبول دوروبرمان عادت کنیم. من هم بعد از گذشت مدتی به محیط اطراف خود عادت می کردم. در هر مدرسه ای که بودم با خلق و ...
دونالد ترامپ بدترین نماینده از کلان شهر نیویورک
من نخستین بار دونالد ترامپ را در اولین سفرم به شهر نیویورک در سال 1988 میلادی دیدم. برای یک قهرمان 25 ساله شطرنج شوروی، دیدن سرمایه دار پرزرق وبرقی چون او به همراه همسرش ایوانا جالب بود. آنها در حال قدم زدن در هتل پلازا بودند که آن زمان به تازگی از سوی ترامپ خریداری شده بود. او در آن زمان تجسم توهم من درباره شهرهای بزرگ غربی بود. برای من که درباره آمریکا بسیار خوانده بودم، اما تجربه مواجهه عملی ...
می توانم در المپیک مدال بگیرم
انتخابی سال گذشته هم نفر اول شده بودم، خیلی انگیزه داشتم که بتوانم از این عنوان دفاع کنم تا هرچه بیشتر اعتماد کادر فنی را برای اعزام شدن به المپیک ریو جلب کنم. خوشبختانه تمرینات خوبی داشتم و بدنم هم آماده بود و توانستم رقیبانم را شکست دهم. چه برنامه ای داشتید که توانستید رقبایی مانند احسان لشگری را که قهرمان جهان است و برنز المپیک دارد، شکست دهید؟ آقای لشگری و جوکار از کشتی گیران خوب ...
سالگرد ازدواج در کنار همسر شهید مدافع حرم
متوجه شدم این شماره پزشک نبوده، بلکه شماره یکی از همان آقایان بوده. یعنی حقیقت را از شما مخفی کردند؟ بله، درحالی که همه خانواده ام از شهادت رضا خبر داشتند. از چهره خواهر و مادرم البته فهمیده بودم باید اتفاق بدی افتاده باشد، ولی نمی خواستم قبول کنم. نزدیک ساعت 10 شب شده بود، همه فامیل آمده بودند خانه ما، من هم مدام به همان شماره زنگ می زدم و می شنیدم که رضا حالش خوب نیست و ...
از آن چه دیدم احساس شرم کردم!
بیشتر عصبانی شدم. تا این که چند روز قبل وقتی در حال تمیز کردن منزل بودم، ناگهان گوشی تلفن گران قیمت و سیم کارت جدیدی را در داخل لوازم دخترم پیدا کردم که یقین داشتم گوشی را همان شاگرد اغذیه فروشی برایش خریده است. وقتی از بهناز در این باره سوال کردم، خیره به چشمانم نگاه کرد و گفت که قصد ازدواج با او را دارد. دیگر حال خودم را نمی فهمیدم و از این که نتوانسته ام دختر 14 ساله ام را از آسیب های اجتماعی و حیله های افراد شیطان صفت آگاه کنم، همچنان افسوس می خورم اما... 2016 ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی
. بنظر می آید نیلوفر از این که 26 سال پیش در چنین روزی بدنیا آمده است خیلی راضی و خوشحال نیست! دربی تهران بهانه ای خوب بود برای الناز شاکردوست تا خانه چند صد متری و استطاعت مالی اش برای خریدن گوجه سبز را به رخ همگان بکشد! عکسی از محسن تنابنده و همسر عزیزش در جشن تولدِ محسن. تبریک به محسن عزیز و هوادارانش بابت این روز و همچنین آرزوی خوشبختی و سعادت برای این زوج دوست داشتنی. ...
اشک شوق معلم قدیمی در کلاس درس
به غم تبدیل کنم.آنها را که حالا بعد از 33 سال هنوز هم رنگ لباس، کفش و کیف شان را به خاطر دارم بوسیدم و گفتم می مانم. خوشحالی آن روز کودکان روستای هشت بندی (2) حس خوبی را در وجودم زنده کرد به خودگفتم باید دست به کار شوم.دو برگه خطی امتحانی و یک خودکار برداشتم و راهی دشت وسیع مقابلم شدم تا به تک تک خانه ها بروم و فرزندان شان را ثبت نام کنم.وی با اشاره به اینکه قرار بود در روستای هشت بندی (2) مدرسه ...
ناگفته هایی درباره متهم به قتل ستایش
نما هست که دری خاکستری رنگ دارد و اعلامیه مجلس ترحیم ستایش روی آن چسبیده است. خانه ستایش حیاط ندارد. بعد از خانه آنها 2 در دیگر، یعنی دو خانه دیگر را که رد کنید به دری آبی رنگ می رسید که خانه ای حیاط دار است. آن شب که ستایش گم شد، حرف گمشدن این دختربچه در این خانه درآبی هم مطرح شد. خانه ای که حالا بعد از ازدواج 3 دختر بزرگ خانواده، فقط پدر، مادر و پسری 16 ساله در آن زندگی می کنند. مادر ...
فرهنگ در رسانه
از مدتی ناقوس خود را کنار بگذارند و به اسلام متمایل شوند. در مقام مثال سینمای غرب مانند برخی از آهنگ هاست که انسان را به خواب فرو می برد، اما برخی از آهنگ ها انسان را بیدار می کند؛ ممکن است آهنگی که جلوی خواب انسان را می گیرد در ابتدا برای او ناخوشایند باشد، اما بعد از مدتی انسان از این بیداری و هشیاری خرسند خواهد شد، سینمای ما باید همانند اینگونه آهنگ ها باشد که خوابیده ها را بیدار می کند. ...
روایت کلاس درسی متفاوت/ مادران پرتلاشی که روزی از تحصیل بازمانده بودند
و اکنون پس از سال ها، دوباره درس می خوانند و مانند دوران دانش آموزی، شب های امتحان، خواب به چشم شان نمی آید. اینجا مادرانی هستند که از فرصت هر چند کوچک در خانه برای یادگیری استفاده می کنند و حتی گاهی در هنگام کار کردن، کتاب هم در دستشان است. اینجا دلیل اکثر مادران برای درس خواندن، پیشرفت فرزندان شان است و تمام سختی ها را در این مسیر به جان می خرند. گزارش از مریم عابدینی انتهای پیام/ ...
از صلابت ملت و ارتش و سپاه ما
رسانه ملی به درستی انعکاس داده می شود؛ نه تبلیغاتی روی آنها صورت می گیرد. من سال های سال است در راهپیمایی های 22بهمن شرکت می کنم و در مکان های مختلف راهپیمایی سرود اجرا می کنم. در 22 بهمن 94، به قدری جمعیت در اطراف سن اجرای سرود جمع شده بود که من ترسیدم فشار جمعیت به کسی آسیب بزند و مسؤولان هماهنگی هم گفتند قطع کنیم تا کمی جمعیت آرام شود؛ بعد دوباره شروع کنیم. شوق و ذوق مردم نسبت به سرودهای انقلابی ...
شفا گرفتن دختر بیمار
.... من این اشعار را در کنار بستر دخترِ بیمارم و با چشمان اشک آلود سروده ام و از شما میخواهم این اشعار را خدمت مولایم امیرالمؤمنین بخوانید و شفای دخترم را از ایشان بخواهید. امیدوارم شما شفای دخترم را از حضرت بگیرید. علاّمه پس از خواندنِ نامه، همان شب، که شب جمعه بود به حرم علوی رفت و همان اشعار و نامه را برای حضرت خواند و شفای دختر را از حضرت خواست. فردای آن روز، نامه ای به ...
روایت دختر گالیکشی که بعد از فرار از خانه به دست دوره گرد ترکمن افتاد
خانه های روستا دعوت بود اهالی روستا سنگ تمام برای دختر گمشده شان گذاشتند. چند روزی در روستا ماند و بازدیدی هم از فارسیان داشت. اقوام مادریش نیز از آن ها به خوبی پذیرایی کردند. نورجان پس از چند روز دوباره به ترکمنستان برگشت تا مقدمات میزبانی اقوامش را فراهم کند. بچه های پنو هم پس از مدتی به دعوت نورجان به آنجا رفتند. حال چه صحبت هایی بین نورجان و اقوامش شده بر ما پوشیده است. رفت وآمدها عادی می شود و ناگهان دو سال پس از یافتن خانواده خبر می رسد نورجان جان به جان آفرین تسلیم کرده است. روحش شاد. انتهای پیام/ ...
می خواهم درمورد شهدا مستند بسازم/ روشنفکران از دانش و سواد فقط گیر دادن را یاد گرفتند/ از بازی در شبکه ...
.... بعضی دوستان همسران متمولی دارند و تامین هستند اما زندگی ما خیلی ساده و برای همین من در مقطعی به شدت درگیر مسائل مالی بودم. *از زندگی در سال 94 چه چیزی دریافت کردی و چه چیزی را از دست دادی؟ یک کمی معاشرت های خانوادگی را از دست دادم به اندازه کافی وقتی برای خانواده ام نگذاشتم . برای همسرم البته سعی کردم کم کاری نکنم. من هر شب که به خانه می آیم کاملا گوشی را کنار میگذارم ونه ...
در سوگ ستایش.../ واکنش هنرمندان به مرگ ستایش
فروردین است. پسر 17 ساله در ورامین، دختر همسایه افغانستانی شان را که هنوز شش سال بیشتر ندارد به خانه می برد و پس از رفتار شیطانی با او، با ضربات چاقو وی را به قتل رسانده و در وان حمام بر رویش اسید ریخته تا از بین برود. اما چون جسد به طور کامل از بین نرفت، از دوستش یاری می طلبد. دوست وی با توجه به ابعاد جرم، ماجرا را با پدر خود در میان گذاشته و پدر هم با یکی از معتمدین محل و نهایتاً بدون کمترین تردیدی ...
روایت جانباز 99درصد ارتش از بازداشت به اتهام جاسوسی، همراهی چمران و تیرخلاص عراقی ها
که نباید او را تحت فشار قرار داد. چند دقیقه سکوت می کردیم تا او آرام شود. آخرین عملیاتی که در آن حضور داشتم آن سوی منطقه نورد بود. آن روز برای گشت شناسایی به منطقه هلی برد شدیم. چتر ها را مخفی کردیم و به گروه های سه نفره تقسیم شدیم. ساعت حدود سه، سه و نیم صبح بود و ما باید وارد عمل می شدیم. به عنوان نیروی تکاور مامور ارشاد کننده بودیم. وقتی خواستم ماموریت ارشاد کننده را برایم توضیح دهد ...
ناگفته هایی از جوان متهم به قتل ستایش
.... بعد از دو پیچ قائمه مسیر، یک خانه دو طبقه کوچک بدون نما هست که دری خاکستری رنگ دارد و اعلامیه مجلس ترحیم ستایش روی آن چسبیده است. خانه ستایش حیاط ندارد. بعد از خانه آنها 2 در دیگر، یعنی دو خانه دیگر را که رد کنید به دری آبی رنگ می رسید که خانه ای حیاط دار است. آن شب که ستایش گم شد، حرف گمشدن این دختربچه در این خانه درآبی هم مطرح شد. خانه ای که حالا بعد از ازدواج 3 دختر بزرگ ...