سایر خبرها
(عکس) قاب تاریخ؛ خلیل عقاب، ثریا اسفندیاری، خاندان آموزگار و...
راه زیادی را آمده بود، از ماشین پیاده شد و با لحن نمکین محلاتی اش به من گفت: آقاجواد! چای کجا داری؟ گفتم: سید! آب اینجا درست پیدا نمیشه، تو دنبال چای هستی؟! گفت: درستش می کنم! 2 ساعت بعد سیدمجتبی یک چای داد دست من که طعمش یادم نمی رود. به دلیل کمبود ماشین و آمبولانس کار سیدمجتبی بیشتر شد و هر روز صبح می رفت کمک حمل مجروح و شهدا و شب برمی گشت. این ایام مصادف با ایام فاطمیه بود. یک روز ...
اولین عملیات آبی خاکی ایران چگونه انجام شد؟
گفتند ما غافلگیر شدیم و این مدت زمان را کم می دانیم. می بایست مثلا اسفند را به ما مهلت می دادند تا در فروردین عمل کنیم و بتوانیم نیروهایمان را بیاوریم. من پیش خودم گفتم پس اینها در آذر، دی و بهمن چه کار می کردند؟ اما به نتیجه نمی رسیدم. این دوتا [سپاه و ارتش] در زمینه پای کار آوردن نیروها، توجیه نیروها، طرح ریزی، تهیه وسایل ترابری می بایست متناسب با هم پای کار می آمدند. تازه سپاه به ارتش کمک کرد؛ مثلا به ارتش اتوبوس و تریلی داد که بتواند این مشکلات را سریع تر حل کند اما ما با مقدورات و امکاناتی که داشتیم طبق زمان بندی ای که داده شده بود 25 بهمن به بعد، بله 25، 26 و 27 بهمن پای کار آمدیم. ...
درد مشترک
جانم نشست. انگار چیزی به کمرم خورد و خیلی درد کشیدم. درد و فراق محمدعلی اشکم را درآورده بود و در همان حال خوابم برد. در عالم خواب دیدم گلوله به پشت محمدعلی خورد و او روی زمین افتاد. انگار! آن شب من هم گلوله خورده بودم و تا صبح درد می کشیدم. صبح آمدند و خبر دادند که محمدعلی اصلانی به شهادت رسیده و چند روز بعد هم پیکرش را برایم آوردند. انتهای پیام/ ...
مردم به افرادی نیاز دارند که بتوانند پاسخگوی شهداء باشند
بندرگز با همان کاروان ، بندرگز هم آنجا بودیم و از بندرگز رفتیم روستای گزشان ، بعد از آنجا آمدیم خانه ، کردکوی ، دیگر شب شده بود ، صبح رفتیم شب شده بود ، این بندگان خدا با خودشان بعضی هایشان نانی چیزی آورده بودند و بعضی هایشان هم در راه وقتی یک جایی می ایستادیم می پریدند یک نانی و چیزی می خریدند ، یک چیز عجیبی بود ، اصلا بعضی وقت ها می بینید که عنایت دیگری در کار بود ما اصلا هیچ پشتوانه ای که مثلا ...
ای هواخواهان ایران، نوبت مردانگی است!
آن بشود کلاهی دیگر را جایگزین آن کرد: خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟ آوخ کلاه نیست وطن تا که از سر برداشتند فکر کلاهی دگر کنم! دیوان: 28 او با هوشمندی، در گسترش معنایی کلمه مجنون در داستان مشهور لیلی و مجنون، در تلاش است تا ضمن حفظ سطح ارتباط با توده های مردم، سطح مطالبات آن ها را نیز از مطالبات شخصی به ...
روحانیون در جنگ کنار ما زیر آتش ایستادند و جنگیدند
قادر به حل و عبور از آن نبودیم. خدا شهید عبدالله میثمی را می رساند. او بیان کرد: در کربلای پنج یکی از دوستان ما شهید شد و یدالله کلهر خیلی از شهادت او غمگین بود، در حدی که حتی نمی توانست سخن بگوید. شهید میثمی به سنگر ما آمد و دید کلهر خیلی ناراحت است. او بچه ها را به اسم کوچک صدا می زد. به کلهر گفت: حاج یدالله چه شده؟ من به او گفتم: کلهر به دلیل شهادت میررضی غمگین است و حرفش نمی آید ...
کشتن مادر و خواهرزن برای تصاحب ارثیه 1000میلیاردی
پیامکی با نامزدش در ارتباط بوده، آن روز نیز به دنبال او رفته و دو مرد غریبه را دیده که از روی دیوار به خیابان پریدند . قصد داشته سد راه شان شود که مهاج مان که کلاه زمستانی برسر و ماسک زده بودند با چاقو او را تهدید و فرار کرده اند. در تحقیق ازهمسایه ها نیز معلوم شد، پدر فوت شده خانواده 1000میلیارد تومان دارایی و مغازه های متعددی در یک پاساژ داشته که ماهانه 500 میلیون تومان کرایه این مغازه ها بوده است ...
درپی ردصلاحیت عجیب حسن روحانی؛ زمانی که او موی دماغ ساواک هم بود +تصاویر گزارشات محرمانه ساواک
را بعدها در کتاب خاطراتش اینگونه شرح داده است: ...بعد به ماجرای بت شکنی امام پرداختم و گفتم : چگونه امام به تنهایی بت شکنی را آغاز کرد و بالاخره موضوع را به شهادت حاج آقا مصطفی کشاندم و از ایشان تجلیل کردم و گفتم : امام اسماعیل خودش را هم به قربانگاه برد و او را به خداوند تقدیم کرد. ابراهیم خلیل (ع ) وقتی از همه آزمایش ها سربلند بیرون آمد، به جایی رسید که خداوند درباره او فرمود: انی ...
ماجرای برگزاری مسابقات هفتگانه در محاصره دشمن
، خودم را به قرارگاه حنین رساندم، ولی، چون چند شب متوالی باران بارید، آنجا محاصره شدیم. حدود یک هفته در محاصره بودیم. سکوت عجیبی حکم فرما بود. توپخانه نه از طرف دشمن و نه از طرف ما کار نمی کرد. اصلاً همه توپ ها و مهمات زیرآب رفته بودند. فقط یک کاتیوشا بود که کار می کرد، بقیه توپخانه ها کار نمی کردند، ولی ارتباط بی سیم و تطبیق برقرار بود. هفت-هشت نفر آنجا بودیم، حالا من اسم نمی ...
آخرین دستور یک فرمانده در حال شهادت
نشان داده بود، از طرف فرمانده لشکر 27، محمدابراهیم همت به سمت فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر منصوب شد و مأمور به تشکیل مجدد این گردان شد. وی سرانجام طی عملیات آبی- خاکی خیبر، روز نهم اسفندماه 1362 در جزیره مجنون جنوبی به شهادت رسید و پیکرش همچنان مفقود است. ایثارگری فرمانده گردان حبیب بن مظاهر همچنان که در گزارش لحظه به لحظه از رویدادهای نبرد (عملیات والفجر 4)؛ به قلم ...
کُردهای عراقی به خاطر علاقه به امام خمینی (ره) و سپاه پاسداران بمباران شیمیایی شدند
تا بچه هایی که پایین، سمت احمدآباد بودند، حواس شان باشد. ما دیگر می بایست خط را تشکیل می دادیم. به هر حال بچه ها جمع کردند و به عقب آمدند. از طرف ملخور به سمت احمدآباد آمدیم و دژبانی توی پاوه را هم حفظ کردیم. ظاهراً آن ها شب قبل عقب نشینی کرده بودند و روز هم داشتند می رفتند. تقریباً آن جا در مدت 24 ساعت خالی شد. فردا صبح که دوباره رفتیم بالا، بعد از 48 ساعت سرسری از نفربر های زرهی و ...
این فرمانده را فراموش نکنیم
بر عهده داشت. او در عملیات خیبر در خدمت گردان های خط شکن لشکر، با نبردی برق آسا خط دشمن را در جزیره مجنون جنوبی شکست و در کوتاه ترین زمان ممکن پل شحیطاط، تنها راه ارتباط زمینی دشمن با جزایر را به تصرف درآورد. همچنین سه روز در برابر پاتک های بی امان دشمن تا پای جان جنگید و روز 6 اسفند ماه 1362 به شهادت رسید. منبع: ایسنا انتهای پیام/ 134 ...
خاطرات هاشمی رفسنجانی، 9 اسفند 1379
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب : اکبر هاشمی رفسنجانی با دو دوره ریاست جمهوری ایران، سابقه ریاست مجلس و ریاست مجمع تشخیص مصلحت و بسیاری مناصب مهم دیگر، از مهمترین شخصیت های تاریخ معاصر ایران به شمار می رود. انتخاب هر شب خاطرات روزنوشت هاشمی را منتشر می کند. 9 اسفند 1379: ساعت شش و نیم صبح، برای افتتاح کنگره 16 هزار شهید خوزستان، به سوی ...
فرماندهی که با 40 نفر صدام را تا پشت بستان به عقب راند+عکس
شهر اهواز در صبح نهم مهرماه آماده می کرد، استاندار وقت طی اطلاعیه ای عمومی، خواستار آمادگی دفاع شهری شد. در همان شب شهید غیور اصلی با اتکاء به همان نیروهای محدود و چند تن دیگر که عدد آنان از 40 نفر تجاوز نمی کرد، در یک رزم شبانه، نیروهای عراقی را به کمک نیروهای هوانیروز که صبح روز بعد به کمک وی شتافتند، تا پشت شهر بستان به عقب راند. در این عملیات تنها یک نفر از نیروهای وی (شهید محمود ...
امیر سرلشکر شهید حسین لشگری
اشی از دوران اسارت در سال های جنگ تحمیلی به شهادت رسید. روایت همسر شهید از لحظه شهادت لحظه شهادتش تلخ ترین لحظه زندگی ام بود. نوزدهم مرداد سال 88 بود. شام خورده بودیم و حسین می خواست نوه مان محمدرضا را به بیرون ببرد. حالش خوب بود و ظاهرا مشکلی نداشت. رفت و بعد از دقایقی به خانه بازگشت. گفت می خواهم توی سالن کنار محمدرضا بخوابم. من هم شب به خیر گفتم و از پله ها بالا رفتم. ...
هرکس ایران را دوست دارد باید در انتخابات فعال باشد/ در رأی ندادن هیچ احتمال فایده ای وجود ندارد/ باید به ...
هم میزند، حکومت دیکتاتوریِ مستقلّ ناپلئونی را سر پا میکند؛ [اصلاً] بحث انتخابات نیست. بدتر از آن، انقلاب شوروی [است]. حالا این دو انقلاب مهمّ تاریخِ نزدیک به ما است. [امّا در ایران] بیست ودوّم بهمن انقلاب شد، دوازدهم فروردین، یعنی حدود پنجاه روز بعد از آن، امام اعلام رأی گیری عمومی، همه پرسی عمومی کرد برای اینکه نوع نظام را مردم معیّن کنند؛ و معیّن کردند؛ یعنی [بلافاصله] مردم را آورد ...
تا وقت شهادت لباسی به قامتش پیدا نشد
اعزام شد. شب یلدا و آرزوی شهادت شب یلدا همه خانواده دور هم در خانه پدرم جمع شدیم. مجید هم بین ما بود. او رفت میوه، شیرینی و آجیل خرید و به خانه آورد. آن شب همه خوشحال بودیم. گل می گفتیم و گل می شنیدیم. بعد از شام با هم یک گوشه نشستیم و کمی صحبت کردیم. گفت دارم می روم. پرسیدم کجا؟ گفت خونه دوستم مسعود. گفتم ما را اینجا رها می کنی و می روی؟ ...
جان بازی تا پای جان
معاون تیپ امام موسی کاظم(ع) در عملیات والفجر3 شرکت کردم؛ لشکر نصر و تیپ امام رضا(ع) توانستند دشمن را از ارتفاعات کله قندی و جاده مشرف به ایلام دهلران عقب بزنند و تعداد زیادی از ارتش بعث به اسارت درآمدند و دشمن در این عملیات شکست بسیار سختی خورد. پس از آن برای عملیات والفجر4 به مریوان رفتیم و بعد از آن برای عملیات خیبر دوباره به جنوب برگشتیم و در این عملیات توانستیم به شرق دجله برسیم و حدود یک هفته در ...
قاتلی که بعد از 22 سال بخشیده شد
تصادف کرده و خسارت زیادی به ماشین وارد شده بود. اما راننده مقصر فرار کرده بود و از آن روز به بعد مقتول در جست وجوی راننده فراری بود و آن روز مرا با راننده فراری اشتباه گرفته بود. مهرداد ادامه داد: هر چه به مقتول گفتم که من اصلا ماشین ندارم باورش نمی شد. او مرا اشتباهی گرفته بود و با من گلاویز شد و در آن لحظه برای رهایی از دست او، چاقویی که داخل جیب کاپشنم بود را ...
حضور حداکثری در انتخابات و تلاش برای بالابردن مشارکت اولویت اول است/شهادت حاج قاسم نتیجه تصور غلط امریکا ...
ظهور همان قدرتی است که باعث غیبت شد؛ چرا بقیه الله الاعظم غایب شدند؛ پاسخ چندگانه قدرت پنهانی در آن روز بود که به نوعی اطراف منزل امام حسن عسکری حضور پیدا کرده بودند و میلاد بقیه الله الاعظم در نهایت اختفا و وجود مبارکشان هم از آغاز در اختفا قرار می گیرد یعنی دشمن پس از 5 سال که پدرایشان را به شهادت می رساند اعلام می کند امام حسن عسکری از دنیا رفت در حالی که پسری از خودش باقی نگذاشت چون این مولود ...
شهیدی که در جبهه ترور شد
، مهمات اندک و نقشه ای که غیوراصلی طراح آن بود. یکی دیگر از همرزمان، از قول شهید جواد داوری وقوع عملیات را این گونه نقل می کند: غیوراصلی آرام بالای تپه ها قدم می زد و دشمن لحظه به لحظه نزدیک تر می شد. اما هنوز دستور آتش نداده بود. یک لحظه در من تزلزل ایجاد شد. با خود گفتم، شاید غیور اصلی با دشمن تبانی کرده باشد. بعد شروع کردم به داد و بیداد و سر وصدا. اما او همچنان روی تپه قدم می زد، شاید می ...
این محله قدیمی تهران را اتباع بیگانه تصاحب کرده اند | نیمی از دانش آموزان این مدرسه پسرانه ایرانی نیستند
مدرسه دولتی پسرانه بازدید کردم که نیمی از دانش آموزان آن اتباع بودند. امانی اظهار کرد: وضعیت شب و روز در این محله متفاوت است؛ بگونه ای که روزها کار و زندگی در جریان است و مردم ساکن رضایت دارند چراکه موجب دور شدن آسیب اجتماعی و تولید ثروت در محله شده؛ اما با غروب خورشید شرایط متفاوت است و ناامنی و حضور آسیب دیدگان اجتماعی وضعیت دیگری در محله رقم می زند؛ البته در طول روز مردم با تردد با ...
نادعلی: شورای شهر به موضوع فوت پاکبان ورود جدی کرده است
...> رییس کمیسیون شهرسازی شورای شهر تهران نیز با اشاره به برگزاری انتخابات در روز جمعه 11 اسفند ابراز امیدواری کرد مردم با انتخاب بهترین ها برای مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری، برگ زرین دیگر به افتخارات این سرزمین اضافه کنند. مهدی عباسی در تذکر پیش از دستور خود با اشاره انتخابات مجلس شورای اسلامی گفت: هر آن چیزی که نقطه قوت ملت است، دشمن برای آن برنامه ریزی می کند بطوریکه از ابتدای انقلاب ...
اثر انگشت | ماجرای رأی دادن شهید مرتضی کریمی
به گزارش پردیسان آنلاین، بخشی از خاطرات شهید مرتضی کریمی از زبان مادر بزرگوارشان، در مورد اشتیاق به اولین حضورر خود در پای صندوق رأی در کتاب اثر انگشت آمده است که تقدیم حضور شما خواهد شد: بار اولی که می خواست رأی بدهد یادم نمی رود؛ آن قدر شوق و ذوق داشت که از شب قبل شناسنامه اش را گذاشت کنار بالشت و خوابید. صبح زودتر از همه رفت مسجد محل و برنگشت. یکی دوساعت بعد ...
حاجی می گفت این خط آبروی جمهوری اسلامی است
اتوبوس شدم و برای اینکه مشکلی پیش نیاید، انتهای اتوبوس نشستم تا به اهواز رسیدیم؛ آنجا به مدت سه روز در پایگاه منتظران ماندیم و پس از انجام هماهنگی ها به ماهشهر رفتیم؛ آن زمان آبادان محاصره بود و مجبور شدیم از راه دریا یک شب روی آب بمانیم. پس از این اتفاقات یک شب داخل هتل بین المللی ای واقع در آبادان مستقر شدیم؛ خاطرم است که نمی توانستیم اطراف آن هتل چرخ بزنیم، چراکه دشمن از رودخانه آمده ...
راز های ناگفته قتل های زنجیره ای کرمان
نیمه شب بود که اعلام کردند بهتر است کرمان را ترک کنم. دو مأمور سراغم آمدند و درباره آنچه برایم اتفاق افتاده بود از من پرس وجو کردند در ساعت چهار صبح هم چند مأمور لباس شخصی از آقای نژاد ملایری خواستند که من را به فرودگاه ببرد و وقتی به تهران آمدم، تا مدت ها تصور می کردم که کسی در تعقیب من است. با این که به من اطمینان داده بودند شخصی را که به من تلفن کرده پیدا کرده اند و خطری من را تهدید نمی کند ترس تا مدت ها در وجودم باقی مانده بود. ...
نماینده جنبش حماس در ایران: طوفان الاقصی جهانی شده است
از طوفان الاقصی این بود که مردم دنیا بدانند در فلسطین چه می گذرد و خواست آن ها مورد توجه قرارگیرد. نماینده جنبش حماس در ایران با بیان اینکه بعد از عملیات طوفان الاقصی اوضاع فلسطین دیگر به قبل از هفت اکتبر بر نخواهد گشت، اضافه کرد: هدف اصلی رژیم کودک کش صهیونیستی از جنگ و اشغال، نابود کردن روحیه مردم غزه بوده که تا به امروز موفق نشده است، دشمن غاصب در تقابل با حماس تاکنون در این جنگ ...
منوچهر محققی خلبانی بود که جلوتر از هواپیمایش پرواز می کرد
کسانی را جایگزین کنیم؟ کابین عقب ها را. به این ترتیب کلاس اول تشکیل شد و کلاس دوم که ما بودیم تشکیل نشد. بعد از اسارت من هم، آقای (محمداسماعیل) پیروان و دیگران در این کلاس شرکت کردند و کابین جلو شدند. برای این که باک خارجی وصل نکنیم و مهمات بیشتری ببریم، هواپیماها به دزفول برده شدند تا نزدیک جبهه باشند. به این ترتیب وقتی بلند می شدیم، تا خرمشهر که مرکز جبهه بود 12 تا 15 دقیقه در راه ...
جشن بعثی ها بعد از شهادت حاج حسین!
اش طولانی تر. گاهی هم دو رکعت نماز می خواند. پس کی نماز می خونی؟ با قایق گشت می زدیم . چند روزی بود عراقی ها راه به راه کمین می زدند بهمان. سر یک آب راه، قایق حسین پیچید رو به روی مان . ایستادیم و حال و احوال . پرسید: چه خبر؟ گفتم: آره حسین آقا . چند روز بود قایق خراب شده بود. خیلی وضعیت ناجوری بود. حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم. مراقب بچه ها باشیم. عصر که می شه ...