سایر خبرها
دعای خانواده معظم شهدا، حافظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران
میدان های نبرد در نقاط دورتر می روند، مادرانی که فرزاندشان را می فرستند، اجر بالاتری دارند، زیرا در شرایط امروز که همه به دنبال مادیات هستیم، کار سختی است که کسی برای جنگ و مبارزه برود. رزم حسینی گفت: در دیداری که با سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی داشتم به ایشان گفتم خداوند به شما چگونه صبری عنایت فرموده که پس از چندین سال هنوز پوتین هایتان را از پا بیرون نیاورده اید، و ایشان در جواب گفتند که ...
روایت همسر “شهید مدافع حرم” از حمله و فحاشی طرفداران و محافظان فائزه هاشمی به وی+عکس
به او سلام هم کردم. همسر شهید مدافع حرم افزود: گفتم اجازه بده که من یک سوال ازشما بپرسم سه بار این را گفتم که برگشت و به من گفت صبر کن بعد محافظینش به سمت من هجوم آوردند و گرفتند که من را به بیرون پرت کنند. منطق اینها بی ادبی، فحش، زدن و بی حرمتی است. گفتم من از این خانم سوالی دارم می خواهم از این خانم سوالی کنم ولی بعد از اینکه حرفش تمام شد صورتش را برگرداند و محل نگذاشت و رفت. ...
ستاره فراموش شده ای که حالا دستفروشی می کند!
آمدیم و پس از چند ماه بازی سال 77 بود که در مسابقات قهرمانی کشور در مشهد وقتی توپ را وارد سبد کردم، با کمر به زمین خوردم و دچار مصدومیت شدم. *بعد از مصدومیت چه اتفاقاتی افتاد؟ با وجود اینکه وضعیت خوبی را نداشتم مسئولان تیم فتح قرارداد را یک طرفه فسخ کردند و گفتند خانه ای که در اختیارتان است را هم باید تخلیه کنید. همان زمان پزشکان به من اعلام کردند که شاید با یک حرکت ساده هم دچار ...
"صادق عدالت اکبری" به جمع شهدای ورزشکار مدافع حرم پیوست
تا دیروز که در خانه من بود به من تعلق داشت اما از این به بعد پاسداری از شهید و راه شهید با جوانان است، این ها را باید گفت تا همه بدانند زمان انتخاب همسر تنها شرطی که داشت این بود که همسرش سیده باشد، زندگی شیرین و آرامی داشت اما چون عاشق شهادت بود به آرزویش رسید. پدر شهید مدافع حرم گفت: او عاشق ولایت و ائمه بود، اینها شعار نیست، صادق گفت و عمل کرد، او همیشه می گفت با حسین حسین و زینب ...
همسر شهید مدافع حرم: فکر نمی کردم با دعای من شهید بشود
هفت سال زندگی مشترک حاصل همین از خودگذشتگی بود. هرچند همسر جوانش شرط او را پذیرفته بود اما معتقد است: هیچ وقت فکر نمی کردم من دعا کنم و او شهید بشود. مرضیه علمی همسر شهید مدافع حرم احمد اعطایی این روزها راوی مرد میدان های مقاومت و مردانگی است که آرزویش شهادت در راه خدا بود. در صبوری و مقاومت این زن همین بس که می گوید: خیلی سخت بود از کسی که دوستش داری، دل بکنی و او را راهی کنی. البته به همسرم گفته ...
داعش محصول کار صهیونیست ها و آمریکا است/ شهید کجباف مظلومانه شهید شد
پادشاهی کردند، اینها چه می خواهند جز اینکه می خواهند ما برده آمریکا باشیم و خودشان هم پادشاهی کنند و ثروت های ما را به دست دشمن دهند. همسر شهید هادی کجباف مدافع حرم گفت: وقتی متوجه حضور فائزه هاشمی شدم به محلی که این زن فتنه گر حضور داشت، رفتم و به هر شکلی که بود رفتم و در کنارش قرار گرفتم، رفتم و گفتم اجازه دهید که من یک سئوال از شما بپرسم، خیلی مودبانه رفتم، جلو خیلی با احترام حتی به او سلام ...
رکورددار بالاترین پرواز جنگی کیست؟
تانک از پشت سر مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و به شهادت رسید. روز اول جنگ همسر شهید شیرودی وضعیت همسرش را در اولین روز تجاوز بعثی ها چنین به یاد می آورد: برای ناهار خانه خواهرم دعوت بودیم. اکبر تازه از پادگان برگشته بود. در حال شستن دستهایش بود که صدای مهیب انفجار شنیده شد! گویا عراق تهدید به حمله کرده بود. اکبر به بالکن رفت و دید فرودگاه را زده اند! بدون توجه به ما لباس پروازش را ...
اعترافات تکان دهنده شوهر شکنجه گر اعظم
! او مدرسه می رود. - پس چگونه توانستی آن ها را در خانه زندانی کنی؟ من از شب چهارشنبه سوری سال گذشته آن ها را در خانه حبس کردم که تقریباً مدرسه تعطیل شده بود. - یعنی آن ها تا بعد از تعطیلات نوروزی (22 روز) در منزل زندانی بودند؟ نه! من فقط در اتاق را قفل می کردم که هیچ کس بیرون نرود. - ولی مأموران انتظامی قفل های منزل شما را شکستند تا همسر و ...
فرزند هتاک هاشمی لرستان را متشنج کرد/ سئوال همسر شهید مدافع حرم از فائزه هاشمی
سفر فرزند هتاک و متهم سیاسی آقای هاشمی به استان لرستان، وضعیت شهر خرم آباد را در روز گذشته متشنج کرد. همسر شهید کجباف از شهدای مدافع حرم گفت: منطق اینها بی ادبی، فحش، زدن و بی حرمتی است. گفتم من از این خانم سوالی دارم می خواهم از این خانم سوالی کنم ولی بعد از اینکه حرفش تمام شد صورتش را برگرداند و محل نگذاشت و رفت. من می خواستم سوال بپرسم که شما و خانواده تان از جان این ملت چه می خواهید؟ ما کشته ...
اعظم در پناه قانون آرام گرفت، به فکر اعظم های دیگر هم باشیم
دادم و زیرش آتش افروختم ولی زخم های روی بدن بچه ها کار من نیست. این مرد که حالا در برابر قانون چاره ای جز همکاری و اعتراف برای انجام کار های مردود خود ندارد از شب چهارشنبه سوری سال گذشته متهم است که در خانه را بر روی همسر و فرزندانش قفل زده است و حتی اجازه رفتن به مدرسه را به دخترش نداده است. حمایت روانی و اقتصادی مدیر کل دفتر امور زنان و خانواده ی استانداری خراسان ...
صدایی که راه رسیدن به گوش مسئولان را گم کرده + عکس
...، برادرها و خواهرها هم فعالیت قرآنی داشته و یا دارند؟ خدا را شکر همه ما در همین حسینیه بزرگ شدیم و در این مسیر بوده ایم، خواهر سوم من که بزرگتر از حاج امین است خودش معلم قرآن است، نوحه خوانی ایام محرم، ماه رمضان، ایام وفات و سایر مناسبت ها را هم انجام می دهد. ظاهراً شهید باوی فعالیت های خیریه گسترده ای هم داشتند؟ یک دوچرخه ای داشت می رفت برای رسیدگی، چندبار گفتم که برای کار ...
شهدای مدافع حرم برنده واقعی هستند
ادامه داد: همیشه گوش به فرمان رهبر باشیم چون راه ایشان راه مستقیم و درست است . شهادت برای محمد حسین مایه افتخار بود مادر شهید نیز در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در سمنان؛ محمد حسین عاشقانه و داوطلبانه برای دفاع از حرم راهی سوریه شد. مرضیه قاسم پور با اندکی سکوت که هزاران معنا در خود جای میداد، ادامه داد: محمدحسین در همان نوزادی به بیماری سختی مبتلا شد وسه بار ...
زمان اعلام نتایج کنکور ابراهیم مفقود شده بود
خداحافظی نگذارم از دوری من گریه کند. اجازه نمی داد خواهرهایش برای خرید مایحتاج از خانه خارج شوند. بارها تاکید می کرد که در هر شرایطی حجابشان را حفظ کنند. در آخرین دیدار هم گفت "این تنها وصیت من نیست بلکه اکثر شهدا در وصیت نامه خود به مسئله حجاب تاکید کردند." ** نحوه شهادت ابراهیم دوستی داشت به نام سید هاشم حسینی که در همسایگی ما زندگی می کرد. با هم در یک روز اعزام ...
پدری که همراه دو فرزندش جانش را به اسلام هدیه کرد
حج مجبور شدم مادرم را که چشمش را جراحی کرده بود و باید تحت مراقبت قرار می گرفت به او بسپارم. به همین خاطر قبل از آنکه به مکه مشرف شوم مادرم را به شهید دوروزی سپرده و رفتم. آن شب(شب شهادت) بعد از نماز مغرب احساس خستگی زیادی داشتم و خوابیدم. درخواب دیدم که محمدحسین دست مادرم را گرفته است و دور خانه خدا به دنبال من می گردد.از او پرسیدم: شما چطور به اینجا آمده اید و چرا مادر را آورده ای؟ محمد ...
استاد معرفت و دفاع از حریم ولایت
مباحثه می خواهم، می رفتیم حرم مطهر و می گفتیم و پیدا می کردیم. لذا هیچ وقت فکر نکردیم که به بن بست رسیده ایم. چون این ها هست و حل می کنند ... من زیاد از این چیزها گرفته ام، حتی در قم. (8)" بر این اساس، استاد مهم ترین انگیزه خود از رویکرد به علوم قرآن و تدوین کتاب های گرانسنگی همچون التمهید فی علوم القرآن را دفاع از مظلومیت حضرت امیر (علیه السلام) می دانست؛ زیرا در حین مطالعات خود دریافت که در ...
یادواره شهدای مدافع حرم در خرم آباد برگزار شد
از بچه های ما در سوریه با این دشمن در حال جنگیدن هستند و بدن های آنها پاره پاره می شود و برخی پیکرها که اصلاً برنگشتند. همسر شهید مدافع حرم تصریح کرد: یکی از رزمندگان ما زنده به دست تروریست ها افتاد من نام شهید را نمی آورم که خانواده اش متوجه نشود می خواهم بگویم که تروریست ها زنده زنده چشم های این رزمنده را درآوردند و در دیگ آب جوش او را پختند و از این قبیل جنایت ها کردند. احمدی زاده اظهار کرد: تا زنده هستیم اجازه نخواهیم داد که پای آمریکا به این کشور باز شود. شعار مرگ بر آمریکا شعار همیشگی ملت ایران است و همیشه مرگ بر آمریکا خواهد بود. ...
مادرانی چشم انتظار/شهدای گمنام تسلی بخش بیقراری های مادران شهدای جاویدالاثر
دوخته اند تا شاید اثری از فرزندشان بیابند، دیگر آشناست . مادرانی که سال هاست هر روز به شوق خبری از فرزندشان صبح را آغاز کرده و تا پایان شب چشمشان را به جاده می دوزند تا عزیز سفر کرده شان باز گردد. مادرانی که ناله هایشان بوی انتظار، چشمانشان منتظر و قلبشان در تپش دیدار است و در غم بی خبری از عزیزشان بغض در گلو دارند اما خوشحالند و سرافراز از اینکه فرزندشان راه حقیقی را یافته و گام در مسیر شهادت و ...
همسر شهید: نبودن های حامد زیاد بود/ نمی توانستم جلوی آرزوهایش را بگیرم/ شهدا را طوری معرفی نکنیم که بین ...
...> رابطه اش با پدر و مادرش چگونه بود؟ مادر ایشان یک سال است که به رحمت خدا رفته. حامد به حدی به پدر و مادرش احترام می گذاشت که درکش همیشه برای من عجیب بود. هرگز روی حرف پدر مادرش چیزی نگفت. حال آنکه خیلی وقت ها حق با حامد بود اما سکوت می کرد. هنگامی که مادرش از دنیا رفت همه اش خود را ملامت می کرد که نتوانستم برای مادرم کاری کنم. بعد از فوت مادرش هر عمل و دعا و زیارتی که انجام می داد به ...
همسرم را با دست های خودم مهیای رفتن کردم
خستگی با حلما دخترمان بازی می کرد. گاهی من می ماندم که این همه انرژی را از کجا می آورد. به جرئت می توانم بگویم، توسل به اهل بیت و ارادت آقا محمد به آنها عاقبتی چون شهید مدافع حرم شدن را برای ایشان رقم زد. محمد آرزوی شهادت داشت. باتوجه به شناختی که من از ایشان داشتم می دانستم که یک روزی به آرزویش می رسد، اما تصور نمی کردم به این زودی این اتفاق بیفتد . از حاصل زندگی تان بگویید، تنها دخترتان ...
سردار بی ادعای بابلسر عاشق گمنامی بود
غدیر چون سید هستیم مهمان خیلی داریم. مادرم خواب دید پدرم خوشحال است، همیشه مهمان داشتیم مهمانان که می رفتند، پدرم از مادرم به خاطر پذیرایی تشکر می کرد. شهید مبارزه با گروهک پژاک روح الله سلطانی که سال گذشته به شهادت رسید، قبل از شهادتش وقتی به منزلمان آمد به همسرش می گفت صبوری را از همسر شهید حبیب الله پور یاد بگیرید. بعد از شهادت پدرتان به سوریه رفتید، با خانم زینب(س) چه درد دلی کردید؟ همیشه فکر می کردم وقتی حرم حضرت زینب(س) را دیدم دعاهای زیادی می کنم اما وقتی حرم بی بی را دیدم گفتم پدرم فدای تو. همه زندگی ما فدای تو یا حضرت زینب (س). *روزنامه جوان ...
فرهنگ در رسانه
...... منظور من از این سوال فعالیت اصلی شما به عنوان یک آهنگساز یا رهبر ارکستر بود. فعالیت های شما در حوزه موسیقی و آهنگسازی در سال جدید به واسطه برنامه هایی که دارید کمتر نخواهد شد؟ برنامه کلی من کارم است و خب، موسیقی و آهنگسازی جزیی از این برنامه کلی است و آن را هیچ وقت کنار نمی گذارم. اتفاقا من نظر متفاوتی دارم و فکر می کنم تجربه هایم در شاخه های دیگر هنری باعث می شود که ...
خوابی که تعبیر شد/ عبدالله را در میان پیکر 700 شهید شناختند
تئاتر همکاری می کرد بازیگر کاپ بود که بعد آن با داشتن مستند نیمه کاره ایشان این فیلم به نام "قهرمان واقعی شهیدان اسلامند" تهیه شد. هنگامی که می خواست برای آخرین بار به جبهه اعزام شود به خانه همه بستگان و آشنایان از شهر و روستا برای خداحافظی رفت، حتی به خانه دایی شهیدش سیدجمال زعفرانی هم رفت و چون شب جمعه بود همه اعضای خانواده دایی اش را دور خود جمع کرد و دعای کمیل را خواند. ...
می خواستم ببینم در سپاه حسین ع هستم یا نه!
این روزها رسم بر این است که به محض شنیدن خبر شهادت یکی از مدافعان حرم، اصحاب رسانه به سراغ خانواده شهید می روند و درباره ایشان گفت وگو می کنند اما این بار بخت با ما یار است و شهید زنده است و با پای خودش برگشته تا احوالاتش را بی واسطه از زبان خودش بشنویم. سراغ خانه کربلایی حبیب عبداللهی را می گیریم. در محله شان همه او را می شناسند و به اشاره ای، خانه را پیدا می کنیم. مادر خانواده با چادر سفید و صورت نورانی اش، همچون فرشته ای بال ...
ماجرای تماس تلفنی اشرف با شهید قرنی/وقتی شهید قرنی مقام آمریکایی را به جنوب تهران برد
ایران رفت. همه امور سفارت را ژنرال فیلیپ گست انجام می داد. من هم چون تازه از آمریکا برگشته بودم، زبان انگلیسی را خیلی خوب صحبت می کردم. تلفن دفتر تیمسار قرنی در ستاد مشترک ارتش به صدا درآمد. گوشی را برداشتم. گفت: من ژنرال گست هستم و می خواهم با تیمسار قرنی دیداری داشته باشم. گفتم: درخواست شما را به تیمسار می گویم و خبرتان می کنم. خدمت تیمسار قرنی رسیدم و ماجرای تماس گست و درخواست دیدارش را به ...