سایر منابع:
سایر خبرها
امروز صحنه کربلا در حال تکرار است، گوش به فرمان رهبر باشید
گلزار شهدای شهرستان زادگاهش واقع است. نامه ای از شهید عسگری خدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض می کنم. پس از تقدیم عرض سلام سلامتی همگی شما را از درگاه خداوند متعال خواستارم. مادر جان و پدر جان اگر احوالات پسرت را خواسته باشی بحمدالله خوب هستم. شب و روز به دعای شما مشغول هستم. مادر جان مدتی است که برای شما نامه ننوشته ام و می دانم که از نرسیدن نامه خیلی ناراحت هستید. ولی باید همه ...
استمداد 3 خانواده دردمند از مومنین نیکوکار
ادر ادامه می دهد: یک روز از مدرسه دخترم گفتند که دانش آموزان را با مادرها به اردو می برند، با اینکه خیلی اجتماعی نیستم ، به خاطر دختر 11 ساله ام، رفتم و وقتی برگشتم با خانه ای مواجه شدم که منفجر شده بود، شیشه های شکسته را که دیدم، زانوهایم سُست شد و نشستم. او درباره علت این حادثه می گوید: شیلنگ بخاری مشکل داشته و از یک طرف هم شارژر در پریز بوده که باعث جرقه و انفجار شده بود و در نهایت هم ...
پیام تسلیت رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی کهگیلویه و بویراحمد
اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی نثار نمودند، اسوه های ایثار و نمونه های برتر استقامت و فداکاری اند. مرحوم حاج امراله خرسندیان پدر شهیدان والامقام اله کرم و شیخ محمد خرسندیان و آله کس نوربخش پس از سال ها صبر و بردباری ندای حق را لبیک گفت و به سوی معبود خویش شتافت. به روح این سفر کرده به ملکوت و ارواح تابناک فرزندان شهیدش درود می فرستم. ضمن عرض تسلیت و همدردی با شما خانواده محترم از ...
از حجاب خوب پاسداری کنید
ا خالی و از نماز و روزه و خیرات پر سازید تا در روز رستاخیز در پیشگاه خداوند شرمنده نباشید از دوستان می خواهم که جلسات مذهبی و خودسازی را همیشه حفظ و اتحاد خود را محکم تر کنند چون که بر اساس همین جلسات و برنامه ها بود که انقلاب ما پیروز شد و همچنین به شما توصیه می کنم از ولایت فقیه و روحانیون متعهد پشتیبانی کنید و از هیچ دسته و گروهی جز حزب الله که متشکل کننده تمام مسلمانان است طرفداری نکنید کسانی ک ...
راز خیانت های یک زن حساب بانکی پر پولش / شوهر غیرتی او را کشت + نظر کارشناسی
دست از سر همسرم بردارد اما هیچ کدام آنها از اینکه من از رابطه اشان مطلع شده ام شرمنده نبودند و با وقاحت تمام به ارتباطشان ادامه دادند . هر کس گنجایشی برای تحمل مشکلات زندگی اش دارد. من هم چند روز پیش تحملم تمام شد و قدرت تجزیه وتحلیل و منطقم را از دست دادم. فرزندم را به مدرسه بردم و بعد به جای مغازه به خانه بازگشتم و چاقویی از آشپزخانه برداشتم و به سراغ همسرم رفتم و در حالی که ...
قتل پدر به خاطر 25 میلیون تومان
، مرد سالخورده تسلیم مرگ شد. با اعلام خبر مرگ پیرمرد به بازپرس گودرزی تحقیقات تیم جنایی آغاز شد. پسر جوان در تحقیقات اولیه گفت: 25 میلیون تومان به پدرم قرض داده بودم، اما او حاضر به پس دادن پول نبود. چند وقت قبل به سراغش رفتم و پولم را خواستم، اما او بهانه آورد. شب حادثه مجدد به خانه پدرم رفتم و زمانی که از پولم صحبت به میان آوردم نه تنها پدرم به من پولی نداد بلکه با برادرم به من حمله ...
ماجرای عجیب قتل پدر به خاطر 25میلیون تومان!
شامگاه جمعه مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از درگیری خونین همسایه شان خبر داد. او گفت: همسایه مان با پسرش دعوا کرده و توسط او با چاقو زخمی شده است. پسر جوان فرارکرد، اما برادرش او را تعقیب و در یکی از کوچه های اطراف خانه دستگیرش کرد. بدنبال این تماس پسر جوان [...]
مرد خسیس زنش را به باد کتک گرفت / درخواست طلاق در پیری برای رهایی از دست شوهر پولدار
به گزارش رکنا، زن55 ساله با بیان این که بعد از 35 سال زندگی مشترک دیگر به آخر خط رسیده ام، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:18ساله بودم که قدیر مرا از خانواده ام کرد. آن زمان پدر قدیر برای خرید سیب به روستا می آمد و با پدرم برای ارزیابی مقدار سیب های درختان به باغ اهالی می رفت. خلاصه من و قدیر در حالی پای سفره عقد نشستیم که او نیز مانند پدرش به تجارت و بازرگانی ...
تغییر چهره تلخ بازیگر فیلم بچه های آسمان در 38 سالگی + عکس و بیوگرافی و سرنوشت باورنکردنی
علی در فیلم کشیده بود را تجربه کردم، پدرم ورشکسته شد و من مجبور بودم همراه او کار کنم و از همین جا بود که نقاشی ساختمان را یاد گرفتم و سالها مشغول این حرفه بودم تا اینکه بعد از دوران سربازی از طریق دوستان نابابم گرفتار اعتیاد شدم و نزدیک به 7 سال در دام اعتیاد گرفتار بودم اما خبر پدر شدنم باعث شد ترک کنم. داستان فیلم بچه های آسمان فیلم بچه های آسمان اثر مجید مجیدی نه تنها ...
وحید حسن زاده قاری جوان تبریزی در برنامه محفل کیست+ فیلم اجرای او در برنامه محفل
فعالیت قرآنی اش می گوید: از زمان بچگی در محضر استاد محمدزاده بودم که بعد از مدتی بنابه دلایلی جلسشان تشکیل نشد و پس از آن در محضر استاد قربانی و استاد مهدوی بودم و در کنار اساتید عزیز از محضر استاد ملارسولی و استاد باوردی و استاد وظیفه شعاع هم استفاده می کردم و بعد از یک مدتی هم از حضور استاد حاج احمد ابوالقاسمی بهره بردم و دستبوس اساتید عزیزم هستم. او می گوید: مشوق بنده پدر و مادرم بودند که ...
توصیف حاج قاسم از شهید صیاد شیرازی+ فیلم
پله ها و حتی اطو زدن لباس ها به همسرش کمک می کرد. مریم صیاد شیرازی درباره روحیات پدر می گوید: پدرم احترام زیادی به مادرم می گذاشت. خواهرم مرجان عقب مانده ذهنی است و همه زحمت های او به دوش مادر است. به همین خاطر پدر همیشه سعی می کرد کار ها و زحمات خودش به دوش مادر نباشد. مادرم می گفت: اوایل ازدواجمان یکبار آمدم لباس های پدرتان را بشویم، او ناراحت شد و گفت: بگذارید کار های شخصی ام را خودم انجام بدهم ...
انتشار ویژه نامه اینترنتی صیاد دل ها
های خوبی بود که توانست در زمینه رشد اخلاقی و معنوی به پدرم کمک کند. پدرم سعی می کرد خانواده را هم در این فضای اخلاقی وارد کند. شهید صیاد تلاش داشت، نوشته هایش از جلسات اخلاقی ایت الله آقا مجتبی را در صحنه زندگی و کار و اجتماع به اجرا درآورد. یادم هست که پدر خیلی تأکید داشتند به نماز حاج آقا برسند و اول وقت در مراسم حضور داشته باشند. بعد از شهادت ایشان نیز، ما سعی کردیم کماکان از محضر آقا مجتبی بهره ببریم. ویژه نامه اینترنتی صیاد دل ها را از اینجا ببینید. انتهای پیام ...
قتل پدر 70 ساله برای 25 میلیون تومان
پیرمرد به بازپرس گودرزی تحقیقات تیم جنایی آغاز شد. پسر جوان در تحقیقات اولیه گفت: 25 میلیون تومان به پدرم قرض داده بودم اما او حاضر به پس دادن پول نبود. چند وقت قبل به سراغش رفتم و پولم را خواستم اما او بهانه آورد. شب حادثه مجدد به خانه پدرم رفتم و زمانی که از پولم صحبت به میان آوردم نه تنها پدرم به من پولی نداد بلکه با برادرم به من حمله کردند و می خواستند دست ها و پاهایم را ببندند. من هم ...
گذری بر زندگی و خاطرات شهید صیاد شیرازی
فاش نیوز - همسر سپهبد علی صیادشیرازی بعد از ترور همسرش در خاطره ای وضعیت جسمی و روحی شهید یک روز قبل شهادت را اینطور روایت کرد: یادم هست شب قبل از شهادتش -20 فروردین 1378 - را در مشهد بود. آن روزها مادرش مریض بود. شب را تا صبح در بیمارستان و کنار مادر مانده بود... به گزارش خبرگزاری ایسنا نوشت: امروز 21 فروردین ماه بیست و سومین سالگرد ترور سپهبد علی صیادشیرازی در سال 1378 است. ...
خجالت می کشیدم بگویم من هم مادر شهید هستم!
: خداحافظ مادر؛ فصل ششم: حاج آقا روح الله؛ فصل هفتم: جمال آفتاب درج شده اند. بخش اول مرور کتاب قصه ننه علی در پیوند همه رنج های ننه علی ؛ از مواجهه با اقوام شاهدوست تا شوهر بداخلاق قابل دسترسی و مطالعه است. آنچه از نظر می گذرانید بخش دوم مرور کتاب قصه ننه علی است که در این بخش مروری بر چهار فصل 8 تا 11 آن خواهیم داشت. نویسنده در این چهار فصل از نحوه اعزام و شهادت پسر بزرگ زهرا خان ...
حمید نوری در سوئد به سوئیت امنیتی منتقل شد
چندین ماه بی خبری از پدرم برای ملاقات با او به سوئد رفتم و پیش از رفتن به این کشور زمان ملاقات گرفته بودم با این وجود به من اعلام می شود که نام من برای ملاقات ثبت نشده است! زمان ملاقات به طور کلی 40 دقیقه است؛ من نیم ساعت زودتر به اداره پلیس مراجعه کردم تا بتوانم از تمام این فرصت برای ملاقات با پدرم استفاده کنم. به فردی که پشت آیفون اداره پلیس سوئد بود گفتم اجازه بدید خودم را معرفی کنم ...
ایستادگی شهید زاهدی و یارانش مانع سقوط مجدد خرمشهر شد/ حاج علی این اواخر عمل قلب باز کرده بود/ عرفا و ...
بسیار توانمند بود و هم بین بچه های رزمنده محبوبیت داشت. باید گفت که او همتای شهدایی، چون حاج قاسم سلیمانی و حاج احمد کاظمی بود. از چه مقطعی با شهید زاهدی همرزم شدید؟ من اولین بار که به جبهه اعزام شدم، به کردستان رفتم. سال 59 در کردستان بودم که شنیدم حاج حسین خرازی و حاج علی زاهدی و تعداد دیگری از بچه های اصفهان در جبهه جنوب حضور دارند. برگشتم اصفهان و این بار به خوزستان اعزام ...
افتخار می کنم شریک شادی مردم کرمان بودم
ر کرمان کار فرهنگی کردیم و ان شاالله که همۀ همشهریان و کاسبان بزرگ شهر این کار را انجام دهند. این افتخار من است که هم با تهیۀ شیرینی و کیک و هم برگزاری کنسرت و کار فرهنگی شریک شادی های مردم کرمان بودم . وی با اشاره به تولید سایر شیرینی ها برای مراسم مذهبی و ختم گفت: خانۀ پدری من پشت مغازه ام بود و من تا زمانی که پدرم زنده بود هر وقت یک شیرینی جدید تولید می کردم یک ظرف برای تست و ...
روایتی از ملاقات ناگهانی شهید صیاد شیرازی با امام خمینی(ره) / گاهی راه سومی هم وجود دارد
ت رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و موافقت مقام معظّم رهبری به سمت معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد؛ امیر شجاع ارتش اسلام شهریور سال 72 به حکم فرمانده معظم کل قوا، به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد. سپهبد صیاد شیرازی شانزدهم فروردین 1378 از دست آیت الله خامنه ای، درجه سرلشکری را دریافت کرد و چند روز بعد یعنی روز بیست ویکم فروردین 1378 توسط دو نفر از اعضای فر ...
خوابی که به شهید زاهدی نوید شهادت داد
تقدیر این است که هرچه زودتر خوابت تعبیر شود . فردای آن روز دامادم، یعنی پسر حاج علی زاهدی را دیدم، گفت پدرم تعریف کرده چه خوابی دیدید، عجیب آنکه می گفت درست همین خواب را یکی دیگر از دوستانش آقای میرلوحی هم دیده است. مصطفی صالحی و شهید زاهدی دوستی من و حاجی برمیگردد به زمانی که پیک شهید احمد کاظمی در لشکر 8 نجف اشرف بودم و حاج علی هم بعد از شهادت حسین خرازی فرماندهی ...
قتل هولناک مادربزرگ و عمو با ضربات پیک نیکی و چاقو در شهریار / انگیزه جنایت فاش شد + گفتگو
اما هر روز بدتر از دیروز بودم وکسی این موضوع را نمی فهمید روز حادثه عمویم که چند وقتی بود همسرش را داده بود به خانه مادر بزرگ ام آمد درست روز 17فرودین بود آنها بعد از جروبحث هایی که بر سر ارث ومیراث داشتند حسابی به دادو فریاد پرداختند من ناخواسته وارد بحثشان شدم که عمویم فحش های رکیکی به من داد من که تازه گل استفاده کرده بودم و نمی توانستم رفتارهایم را کنترل کنم چند ضربه به عمویم زدم وبعد با چاقوی ...
هیچ سنگتراشی چنین دست و پنجه ای ندارد!
مرمر برده بود نتوانسته بود کارِ تراشِ مرمرها را به خوبی انجام دهند و همۀ سنگ ها تکه تکه و گُل سفید شده بودند. تا اینکه محمدرضا پهلوی آمد و پدرم را هم خواستند، من هم پشت سرِ پدرم رفتم و چون گوش هایش نمی شنید به او کمک می کردم. شاه از پدرم پرسید که چرا سنگ ها گل سفید شده اند؛ پدرم هم جواب دادند که این افرادی که روی این سنگ ها کار کردند سنگتراش های سنگ های معمولی هستند نه سنگ مرمر. این افراد را حاج ...
بالای سر پیکر همسر شهیدم گفتم: خوش به سعادتت مهدی جان
از ازدواج به تهران رفتید؟ زندگی با یک پاسدار آن هم در اوایل تشکیل سپاه چطور بود؟ بله. سال 1358 بعد از مراسم عقد با شهید به تهران آمدیم و در کنار مادرشوهرم زندگی کردیم. خانه مان در چهار راه رضایی نرسیده به نواب بود. زندگی بسیار ساده ای داشتیم. بیشتر اوقات من تنها بودم و شهید سه تا پنج روز در پادگان جمشیدیه (برای آموزش نظامی خواهران) می ماند و وقتی از دیرآمدن هایش شکایت می کردم، می گفت به ...
ارادت شهید سلیمانی به مادر شهید؛ حاج قاسم: ننه علی هیچ کسی را ندارد!
که بود که حاج قاسم توجه ویژه ای به او داشت؟ دهه 50 -40 که محرومیت در کشور بیداد می کرد، و از بیمه درمان و حمایت از بیماران خبری نبود، پدر و خواهر علی بیماری سخت می گیرند و از دنیا می روند. این مادر شهید می ماند و علی، هر دو با فقر و تنگدستی روزگار را سپری می کنند. مادر دست روی دست نگذاشت و کار در کوره های آجرپزی تا کارگری همه را تجربه کرد تا لقمه نان حلالی در سفره ی همیشه خالی علی ...
شهید زنده دلی که بر دل ها حکومت می کند
، گفتم نخواستم شب بیرون از خانه باشم . و او در جواب اظهار داشت : علت اینکه گفتم شما بچه را نزد دکتر ببری برای این بود که چون در حال جنگ هستیم و ممکن است روزی من نباشم ، از این رو خواستم عادت کنی و در غیاب من برای بچه ها هم مادر باشی و هم پدر باشی . درباره برخی ویژگیها و خصوصیات اخلاقی و رفتار حسن زنده دل ، پسرش محمد می گوید : ارتباط او با افراد فامیل بسیار خوب بود تا جایی که وقتی به ...
ناگفته های بازیگر زن تاجیک درباره پارسا پیروزفر
...: یک روز شنیدم که کارگردان ایرانی به همراه فیلمبردارش به تاجیکستان آمده است تا در کشورمان یک خانم بازیگر را برای آفریدن نقش در تلویزیون انتخاب کند. خیلی خوشحال شدم و به پدرم گفتم که می شود من هم بروم و سرنوشتم را انتخاب کنم!؟ پدرم گفت برو، ایران کشور خوبی است و شاید تقدیر تو همین باشد. با نگرانی و ترس زیاد برای تست به دیدار آقای جوزانی (کارگردان) رفتم. زمانی که وارد اتاق شدم دیدم ...
خزانه روضه های حاج مقصود
تبریزی ها بود، جلسه به مقصد مصلی تمام می شد و دو نوحه خوان ثابتش که از قضا پدر شهید هم بودند، حاج بیوک آقا آسایش جاوید و حاج مقصود پوررادی، هفته به هفته پنجره ای به ستایش سیدالشهدا(ع) می گشودند که نظیر نداشت. هر از گاهی هم حاج فیروز می آمد و نمکی می افزود و آن روز عیش مان کامل بود و یکی دو روضه خوان جوان هم داشتیم که تا امروز اسم شان را بلد نشده ام. حتی ندانستم کدام شان رئیس هیات است و کت تن کیست ...
90درصد پرندگان جهان را می شناسم
قبل از اینکه به مدرسه بروم به من شناساند. بعد هم که به مدرسه رفتم از تفریحات بسیار مورد علاقه ام این بود که پرندگان را در هوا می شناختم و تمام پرندگان شکاری که کارشان تغذیه از دیگر پرندگان بود را به راحتی تشخیص می دادم و از این نظر بین بچه های دیگر سرآمد بودم. زندگی در خانه ای با تزئینات مرتبط با پرندگان شما را پرنده شناس کرد؟ کاملا درست است. کبوترها را از روی نقش و خالی که ...
شهید مازندرانی که روز و ساعت شهادتش را می دانست
نماز جمعه می رفتیم و معمولا صف آخر می نشستیم. مادر حسین آقا هم صف اول می نشست و، چون در ستاد اقامه نماز فعال بود، هر هفته حضور داشت. البته من نمی شناختمش. آن روز نمی دانم قسمت بود یا اتفاق، با دوستم خلاف هفته قبل نشستیم صف سوم، حاج خانم گاهی بر می گشت و مرا می دید. بعد دوستم را صدا کرد و در مورد من پرسید، تلفن خانه را هم همان جا از او گرفته بود. دوستم وقتی آمد پیش من پرسید قصد ازدواج ...