سایر منابع:
سایر خبرها
مهم ترین پیغامی که یک مدافع حرم در دستمال کاغذی نوشت
... حالا از او محمد حسین یک ساله به یادگارمانده که زمان شهادت پدرش تنها 7 ماه داشت! خبرگزاری فارس با افتخار گفتگویی صمیمانه با سمیرا (زهرا) کمالی همسر گرانقدر شهید انجام داده که در 3 بخش آماده انتشار است که در ادامه بخش نخست آن تقدیم می گردد. *بابلسری شدم! همسرم اصالتاً بابلسری بود و من اصفهانی. پدر و مادرم دخترعمو و پسرعمو هستند. پدر و مادر همسرم به دلیل شغل ...
همسرم با پسر همسایه در ارتباط بود
به گزارش جام نیوز به نقل از جام جم، داماد جوان در بیان قصه تلخ زندگی اش گفت: یک سال قبل از طریق شبکه های مجازی با زنی آشنا شدم. در اولین قرار ملاقاتی که گذاشتیم متوجه شدم چیزهایی که در مورد سن و سالش گفته دروغ است. سر صحبت که باز شد فهمیدم چند سالی از من بزرگ تر است. ما چند بار دیگر هم قرار ملاقات گذاشتیم. متوجه شدم یک بار ازدواج کرده و طلاق گرفته است. ناهید بعد از طلاق، از مشهد به ...
روایت مدافع حرمی که عاشق زینب (س) بود
سرفه هایش را می پرسیدم می گفت اینها یادگاری از جنگ است. در نهایت ایشان در سمت جانشین فرمانده اسلام آباد غرب در منطقه سردشت در 12 بهمن ماه سال 1371 به دست گروهک های منافق به شهادت رسید. آن زمان شما 10 سال داشتید که فرزند شهید شدید و امروز هم علی پسر بزرگ ترتان هم سن و سال آن روزهای شماست. بله، شباهت عجیبی است. چراکه راه پدران مان یکی است. آن روزها من همان دلتنگی های پسرم علی را داشتم. حالا ...
از خانه دزدی شد،زوج جوان درخواست طلاق دادند!
.... او ادامه می دهد: من و سمیه بدون هیچ شناختی با هم ازدواج کردیم. ازدواج ما سنتی و طبق خواسته خانواده هایمان بود. سمیه دختر یکی از دوستان مادرم بود که از همین طریق به من معرفی شد و ما بعد از چند جلسه صحبت کردن، تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. البته ناگفته نماند که من در همان دیدارها به سمیه علاقه مند شدم و از آنجایی که او دختر آرام و نجیبی بود تصور می کردم زندگی خوبی در کنارش خواهم داشت ...
ماجرای خواندنی خواستگاری یک مادر از هم سلولی برای پسر اعدامی
...> برای من که بدون پدر بودم و دور از مادر، خیلی سخت بود. وقتی حکم قصاص را گرفتم شوکه شدم. مادرم شوکه تر از من بود. اعتراض کردم و حکم من شکست و به حبس ابد تبدیل شد. همان زمانی که زندان بودم مادرم مرا با همسرم آشنا کردو این ازدواج شکل گرفت. خوشحالم از این ازدواج چون همسر خوبی نصیبم شده است . امیدوارم بتوانم در کنار او و پسر 9 ماهه مان و مادرم زندگی خوب و شرافتمندانه ای را ادامه دهم. ...
گور پدر مردن
دیگر نمی توانست وزن بدنم را تحمل کند. دور و بر را نگاه کردم و پدر و مادرم را دیدم، با شگفتی متوجه شدم که پدر و مادرم هم پیر و شکسته شده اند. پدرم با موهای خاکستری با ملایمت روی پیرمرد که تصادفاً هنوز هم بوی شراب و تنباکو می داد خم شد و به روال همیشگی گفت، آقا، گور پدر مردن، دختر من اومده آقا قندی رو ببینه! برادرم نتوانسته بود خودش را برساند چون درگیر جنگ در ویتنام بود. خم شدم و با ملایمت چشمان بسته ...
این دختر 4 بار از پدرش باردار شده است+ عکس
... این دختر که هنوز با یادآوری گذشته، غم به چشمانش می دود گفت: ترسیده و شوک زده بودم و فقط یک گوشه کز می کردم. پدرم به مادرم فرصت نمی داد چیزی بگوید یا اعتراضی کند. وقتی باردار شدم پدرم خانه ای در محله دیگری از کابل پیدا کرد و از آنجا به بغلان رفتیم. در آنجا بچه به دنیا آمد و پدرم او را به صحرا برد و در آنجا رها کرد و من هرگز این کودک را ندیدم. اما این پایان کار نبود، خاطره چهار بار دیگر نیز ...
درس این معلم بزرگ باور زندگی است
عنوان گروه تئاتر ویژه برگزیده شدند که این برای من افتخاری بزرگ بوده و هست. هدیه زندگی پور شریعه که سال 1383 ازدواج کرده و پدر یک پسر 11 ساله است در این خصوص گفت: من و همسرم فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشتیم تا بتوانیم زندگی مشترک مان را آغاز کنیم اما از آنجا که بخوبی می دانستم همسر و پدر متفاوتی خواهم بود همه جوانب زندگی را در نظر گرفته بودم و با تلاش مضاعف و درک متقابل آن تفاوت ...
شهید نوبخت تفسیر نابی از شجاعت/ شهید می شویم تا اسلام زنده بماند
آن هایی که شهید شده اند خونشان از خون ما رنگین تر نبوده، اگر قرار است شهید بشیویم، می شویم تا اسلام زنده بماند. چون از صدر اسلام تاکنون خون پاک شهیدان بوده است که مایه ماندگاری اسلام شده است. توفیق حضور در جبهه ها بالاخره در سال 64 بعد از مدت مدیدی شرکت در سرکوبی منافقین در جنگل های آمل و چوکا، او به جبهه اعزام می شود و در گردان ادوات مستقر می شود. او که عاشق شهادت ...
تحقیر شدن بابت کادو ساده روز معلم
سرویس سبک زندگی فردا؛ علیرضا شاطری، سردبیر: برای منی که مکتب قرآن رفته بودم و خواندن و نوشتن را یاد گرفته بودم کلاس اول به شدت حوصله سربر بود برای همین هم شدم مبصر کلاس که زیاد شلوغ نکنم. مدرسه ما در محله فقیر نشینی از قم بود کنار ریل راه آهن و پر از بچه هایی با خانواده های نه چندان سطح بالا البته ما هم چندان پولدار نبودیم پدرم طلبه بود و تنها درآمدش شهریه ناچیز طلبگی و حق التدریس های ...
شهید نادر خیرخواه، بخشداری که حقوق بخشداری را نمی گرفت
بالاخره در شب 1360/9/7 ضد انقلاب از خدا بی خبر به نقشه دیرینه خود دست یافتند و نادر خیرخواه را به شهادت رساندند. آنچه می خوانید ماحاصل گفتگوی خبرنگار 8000 قهرمان است با همسر شهید: چطور با هم آَشنا شدید؟ در منزل خواهرش اولین بار همدیگر را دیدیم. بعد از مدتی پیغام فرستادند که از من خوششان آمده. هنوز به من چیزی نگفته بودند. تا اینکه دیدم مادرم خرید کرده و گفت می خواهند ...
پای صحبتهای پدر و مادر شهید در قامت یک معلم
ایشان بگویید که شما و خانواده در چه حالی بودید؟ مطلع شدیم که بعد دوره آموزشی به منطقه هورسین اعزامشان کرده اند ، سال 61 بود زمان امتحانات مدرسه آمد امتحانش را داد و وارد مقطع چهارم شد بعد این دوران دوباره حال و هوای جبهه به سرش زد گفت می خواهم به جنگ صدام بروم. من و پدرش گفتیم درست را بخوان، گفت امتحان را هم بخاطر این آمدم دادم که نگویید از درس فرار می کنم دیدید که قبول هم ...
این ازدواج ها ختم به خیر نمی شود...!
نداشتند و من متعلق به خانواده ای بسیار کم جمعیت. توقعات زیادی که از من وجود داشت و بی فکری ها وپرتوقعی های زیاد خانواده همسر و همسرم باعث شد که روز به روز مشکلات ما جدی تر شود و تنها چند ماه بعد از ازدواج از هم جدا شدیم. چند سال بعد در حالی که بیست و شش سال بیشتر نداشتم، در محل کار با دختر خانمی سی و چهار ساله آشنا شدم که مرتبه شغلی بسیار بهتری از من داشت. باز هم علی رغم مخالفت ...
زنانی که با ادعای عاشقی، شکنجه مرگبار می شوند
داشت تا اینکه قبل از عید خانه را ترک کرد و مهریه اش را به اجرا گذاشت. او برای اینکه بتواند پول پیش خانه من را برای مهریه اش بگیرد، با صاحب ملک دوست شده بود و بعد هم این دوستی ادامه پیدا کرد. من که از این ماجرا با خبر شده بودم، او را کتک زدم. تادیب زن جوان با شکنجه زن 22 ساله قربانی شک و شبهه همسرش شد و در یکی از بی رحمانه ترین جنایت های سال توسط شوهر سنگدلش پس از شکنجه ای سه ...
ولایتمداری از نگاه یک شهید
شهید سیدمحمود موسوی از شهدای مبارزه با فتنه ضد انقلاب در شمالغرب کشور است. او که متولد سوم شهریورماه 1360 در شهر بابل مازندران بود، سیزدهم شهریورماه 1390 در ارتفاعات جاسوسان سردشت به شهادت رسید. همسر شهید در گفت و گویی کوتاه با جوان ، سیره و منش همسفر زندگی اش را با تکیه بر ولایتمداری او بازگو می کند. سفارش همیشگی آقاسیدمحمود تبعیت از ولایت بود. حتی در وصیت نامه اش نیز به دختر خردسال مان ...
شیطان زن نما!
با مادرم جر و بحث کردم. می گفت با پسر همسایه رفت و آمد نکن. مثل همیشه دهن کجی کردم ،با عجله از خانه بیرون زدم. میثم سر کوچه منتظر بود. با موتورسیکلت به راه افتادیم. او هم با پدر و مادرش دعوا کرده بود. قرار گذاشتیم شب خانه یکی از دوستان برویم. میثم یک چک 800 هزار تومانی داشت ، چک راازمغازه دوستش نقد کرد. دقایقی بعد جلوی یک آبمیوه فروشی ایستاده بودیم ، زنی 45ساله به ...
دلایل خیانت در زندگی مشترک
آشنایی بهاره و کامران از دانشگاه شروع و کم کم تبدیل به دلبستگی شد. به سال نکشید که کامران پا پیش گذاشت و خواستگاری کرد، اما خانواده هیچ یک زیر بار نرفتند. بهاره که خوب می دانست بدون رضایت پدرش نمی تواند ازدواج کند، از او به دادگاه شکایت کرد و بالاخره با رضایت نامه ای که گرفت، پای سفره عقدی نشست که هیچ کس نبود بالای سرش قند بسابد و برایش آرزوی خوشبختی کند. او درباره زندگی اش می گوید ...
تخریب چی یعنی عشق بازی با جان
خواستم از دست چپم کمک بگیرم که متوجه شدم نصف بالای دست چپم هم قطع شده است. بنابراین فکر می کردم در آستانه شهادت قرار دارم، در حالی که اشهدم را می خواندم متوجه شدم که دوستانم مرا به بیمارستان انتقال دادند. ارتقا به تیم ملی منصور نم نم در نوزده سالگی دو پا و یک دست خود را بطور کامل از دست داد. بعد از انتقال به بیمارستان 6 روز بیهوش بود. آن روزها را این گونه به یاد می آورد: بعد از ...
استاد معماری دانشگاه آزاد اسلامی: تهران به لکه روغنی تبدیل شده که روی کاغذ پخش شده است
شدید؟ زمانی که در تورینو دانشجو بودم به واسطه دوستانم با همسرم آشنا شدم، ایشان اصالتاً اهل فلورانس و فامیلی آنها یکی از نام های خانوادگی تقریبا معروف این شهر است. جولیتا آن زمان دانشجوی مترجمی زبان بود و بعد از فارغ التحصیلی به عنوان مترجم همزمان فعالیت داشت و با زبان های انگلیسی، اسپانیایی، فرانسه که در آنجا تحصیل کرده و فارسی که خیلی به آن علاقه دارد، آشناست و بعد از ازدواج زمانی که به ...
رسیدگی شهید حسونی زاده به فقرا
... وی افزود: پدرم سعی می کرد با فرزندش دوست باشد و کوچکترین مشکلات ما را نیز حل می کرد و بهترین دوست زندگی ام بود. سال 90 چهار نفر از دوستان پدرم که مدافع حرم بودند، به نام های جاسم نوری، کجباف، هلیسابی و مختاربند به شهادت رسیدند. می دیدم که پدرم غبطه می خورد و با اینکه در زمان شهادت عمویم در جنگ تحمیلی پدرم حتی قطره ای اشک نریخت، ولی شاهد بودم که برای دوستان مدافع حرمش ضجه می زد و وقتی با وی ...
نمای نزدیک ولگرد در نمایشگاه دنیای چاپلین
...، کارگردانی، آهنگسازی، نویسندگی و هنرپیشگی را به نحور احسن برعهده داشت. در مصاحبه ای با نیویورک تایمز مایکل پسر چاپلین که اکنون 70 ساله است از خاطرات پدرش و دوران کودکی اش سخن می گوید:"پدرم بسیار نابغه بود. مادرم با دوربین 8 میلی متری فیلم هایی از آن زمان گرفته که ما بچه بودیم و پدرم در اتاق با پیانو برای آثارش موسیقی می ساخت و بعد به کتاب خانه می رفت و به نویسندگی مشغول می شد ...
عسل، گردو، پنیر و چایِ تازه دم...
بود و دو ساعتی می شد که پای کامپیوتر کار می کردم که صدای زنگ، چُرتم را پاره کرد. رفتم جلویِ در. حکایت مان مثل فیلم ها شده بود. نگار بود با یک بسته چایِ سبز کیسه ای در دستش، سلام کرد و گفت: مادرم اجازه داد به شما سر بزنم. خنده ام را پنهان نکردم. وقتی نشست رویِ مبل، گفتم: ناهار تنهایم، می مانی؟ با حالت کودکانه ای گفت: مزاحم نمی شوم. گفتم: تازه افتادی تویِ دامم. کجا بروی؟ باید بمانی و بگویی دستپختم چطور است به پیتزاهای خوشمزه ای که هرروز می خوری می رسد یا نه! ...
دلنوشته دختر شهید گیلانی مدافع حرم: بابا حسین، نگاه کن، زهرای تو چادر سرش گذاشته است
14خرداد 1392 در شب شهادت باب الحوائج، حضرت امام موسی کاظم(ع) در سوریه در دفاع از حرم حضرت زینب(س) در سن 37 سالگی به شهادت رسید و پیکر مطهرش در سلیمان داراب رشت در جوار مزار روحانی شهید میرزاکوچک خان به خاک سپرده شد. از شهید عطری دو فرزند دختر به نام های زهرا و محمدمهدی به یادگار مانده است. انتهای پیام/ ...
کاش تمام نمی شد
مجیدی هم گفتم که بازیگری را خیلی دوست دارم اما عمو مجید به من گفت اول درس و تحصیل بعد بازیگری. هر چند که می دانم بازیگری کار سختی است و باید خیلی صبور بود ولی قصد دارم در کنار درس و مدرسه بازیگری را دنبال کنم و خیلی دوست دارم در تلویزیون حضور داشته باشم. الان چه احساسی نسبت به پیامبر گرامی اسلام داری؟ نمی توانم بگویم. واقعا نمی توانم بگویم. فقط می توانم بگویم هر کس فیلم را ...
یادم رفته بود یک زن هستم
کرد؟ – هروئین، تریاک، شیشه هر موادی که فکر کنی. نتونست ترک کنه. من هیچوقت لب به مواد نزدم. گفت می خوام برم، گفتم خودت می دونی من اینجا می مونم. – دلت براش تنگ میشه؟ – آره گاهی دلم براش تنگ می شه. دوست دارم ترک کنه با هم زندگی کنیم اما نمی دونم ترک می کنه یا نه. بهناز تا 5 سالگی در بهزیستی بوده. بعد از آن پدرش او را به خانه مادر بزرگش می برد. به قول خودش بعد از 5 سال رنگ ...
هماهنگی هیئات مذهبی قم در آستانه سالروز شهادت امام موسی بن جعفر(ع)
بیت و بزرگداشت شعائر مذهبی، گفت: ما شیعیان و موالیان ولایت، باید خودمان و زندگی مان را وقف حضرات معصومین بدانیم . شایان ذکر است که گردهمآیی هیئات مذهبی قم به مناسبت شهادت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام، امروز سه شنبه 14 اردیبهشت ساعت 16:30، مصادف با روز شهادت آن امام همام در شهر مقدس قم، خیابان صفائیه (شهداء) برگزار خواهد شد . در این مراسم زیارت جامعه کبیره توسط حجت الاسلام والمسلمین میرزامحمدی در حسینیه شهدا قرائت خواهد شد و سپس عزاداران به سمت حرم حضرت فاطمه معصومه علیهاسلام برای عرض تسلیت به ساحت دختر والامقام امام کاظم علیه السلام حرکت خواهند کرد . ...
خاطرات شیرین روزهای مدرسه از زبان معلمان و دانش آموزان علی آبادی + تصاویر
... زهرا ابراهیمی مشاور دبستان علامه مجلسی اظهار کرد: از اینکه به کودکان مشاوره می دهم و از آن روز به بعد با من احساس نزدیکی و آرامش می کنند، احساس خوبی دارم. علیرضا کمر دانش آموز کلاس پنجم درباره ی خاطره ی ساعات ورزش اش گفت: روزهای دوشنبه زنگ ورزش داریم ولی همیشه باران می بارد و مجبوریم در کلاس بمانیم ولی چون معلم مان را دوست داریم و در آن زمان با سرگرمی های فکری ما را مشغول می کند ...
شاد نیستیم چون تجمل گرا شده ایم
باید رعایت حال آنها را بکنند. سال ها بعد متوجه این نکته شدم که در خانه پدری، زن، زن بود و مرد، مرد ! هر چند آنها در کنش ها و واکنش های زندگی یکدیگر دخالتی نداشتند. اما واقعیت این است که مادرم کارهایی را که در قبال فرزندان و همسرش به او سپرده شده بود،بخوبی انجام می داد. پدر هم دقیقا همین گونه بود .... با این که مادرتان شاغل بود، اما این موضوع او را از خانواده اش غافل نمی کرد؟ ...
داستان تلخ زندگی چند زن کارتن خواب
...> - هروئین، تریاک، شیشه هر موادی که فکر کنی. نتونست ترک کنه. من هیچوقت لب به مواد نزدم. گفت می خوام برم، گفتم خودت می دونی من اینجا می مونم. - دلت براش تنگ میشه؟ - آره گاهی دلم براش تنگ می شه. دوست دارم ترک کنه با هم زندگی کنیم اما نمی دونم ترک می کنه یا نه. بهناز تا 5 سالگی در بهزیستی بوده. بعد از آن پدرش او را به خانه مادر بزرگش می برد. به قول خودش بعد از 5 سال رنگ ...
من در کلاس اول دبستان از معلمم شکست عاطفی خوردم/ معلمم عاشق دلمه برگ مو بود
؟ یادم آمد روز اول مدرسه معلم با دیدن فامیلی من آمد و در گوشم گفت: دخترم شما زرتشتی هستید؟ من هم که تا به آن لحظه از عمرم اصلا این کلمه را نشنیده بودم پیش خودم فکر کردم حتما چیز خوبی ست، گفتم: بله خانوم هستم! در این فکر بودم که خانم معلم دستی بر سرم کشید و گفت : مگه خونتون تو همین منطقه نیست؟ سریع جواب دادم: بله خانوم ... بعد با حالتی جدی و با صدایی یواش گفت: پس چرا تو مراسم مذهبی نمیاید . من تا ...