سایر منابع:
سایر خبرها
بسیج آینه تمام نمای مظلومان عالم است
روشنگری را در دستور کار خویش قرار دادم و سعی کردم انقلاب را آن گونه که هست معرفی کنم و در این مسیر سختی های فراوان متحمل شدم. از فتنه 88 که بی بصیرتی خواص فریاد می زد تا فتنه زن زندگی آزادی همواره پای ثابت حمایت از آرمانهای انقلاب و رهبری بودم. آیا موقعیت های مناسبی داشتید که بسیج را رها کنید؟ شاید موقعیت های فراوان مالی و اداری را به خاطر اعتقاداتم از دست دادم اما مهم نیست ...
موقعیت های فراوان مالی و اداری را به خاطر اعتقاداتم از دست دادم
: صادق چگینی هستم؛ خبرنگار افتخاری بسیج که البته در تمام ایام زندگی نیز عضو بسیج بوده ام. سال 1388 با سایت بسیج نیوز که بعدها به خبرگزاری ارتقاء پیدا کرد همکاری خود را شروع کردم و در تمام این مدت سال های متفاوتی را پشت سر گذاشتم و خبرهای خوب و تلخی را تجربه کردم. * اولویت کاری شما در بسیج چیست؟ از ابتدا بحث روشنگری را در دستور کار قرار دادم و سعی کردم انقلاب را آنگونه ...
درد بیماری با چاشنی غم غربت!
یک هفته می تواند در آنجا بماند پس از آن اگر پزشک مجدد اعلام کند که بیمار همچنان نیاز به بستری دارد، مدت زمان اقامت همراهان تمدید می شود. بعد از شنیدن توضیحات مددکار، بیرون آمدم. کمی آن طرف تر نیمکتی بود که دو زن با لباس های رنگی و محلی با دوبچه حدود چهار، پنج ساله و یک نوزاد و ساک لباس و وسایلی که همراه شان بود توجهم را جلب کرد. از زن جوان تر که در حال شیردادن به نوزادش بود، پرسیدم: از ...
دکتر اشتراس – نوشتهٔ یوزف اشکورتسکی
ساکت بود. اول به یک مهتابی روباز می رسیدی و بعد به یک اتاق انتظار تاریک که دیوارهایش پوشیده از چوب لاک الکل خورده تیره بود، و بعد به دری که با چرم سرد و براق بی چین و چروکی روکش شده بود، و به مطب باز می شد. توی چرم دکمه های چرمی کار گذاشته بودند طوری که جابه جا از پایین به بالا قلمبه قلمبه شده بود. بالای یک نیمکت منبت کاری شده درست در مقابل راهروی ورودییک تابلوی نقاشی بزرگ از کارهای بنس کنوپفر ...
ویژه نامه دهه "کرامت "
نزد سیدی به نام خوشرو، رفته، جریان ماوقع و آنچه را که در خواب دیده بودم با ایشان در میان گذاشتم. وی توصیه نمود که هرچه زودتر به شیراز بروم. بعد از وضو وارد حرم مطهر شدم. در کنار حرم، پاهایم لیز خورد و ضعفی سراسر بدنم را فرا گرفت. دوباره دست به ضریح گرفتم و تضرع و زاری را آغاز نمودم که از حال رفتم. بخود که آمدم احساس کردم دیگر دردی در پاها و کمرم نیست. بلند شدم و راه رفتم و از حرم بیرون آمدم. در آستانه صحن مطهر عصایم را به یکی از خدام آستان دادم و گفتم دیگر به این نیازی ندارم. ...
جواب کامل آمیرزا اپدیت جدید 1403
، تاجر، مستاجر 373. کتف، فاش، کاش، شفا، کفش، کشف، افشا، کاشف، کاشت، کفاش، شکاف، اکتشاف 374. شعر، عرش، شروع، شعار، آوار، شاعر، شعور، اعشار، عاشورا 375. مادر، دوام، اردن، مدار، درمان، دوران، مانور، اروند، نمودار 376. زرد، درز، زهرا، ارشد، زاهد، دراز، شاهد، هزار، ارزش، شهرزاد 377. قصد، صدا، دقت، اتاق، تقاص، صادق، صداقت، اقتصاد 378. بشر، خبر، شاخ، بخش، خشک، خشاب، خراب ...
برای این تفریح باید هم پول بدهی هم وحشت کنی!
که 18 ساله است و از بچگی عاشق ژانرهای ترسناک بوده است : من همیشه فیلمهای ترسناک می بینم و از ترساندن افراد واقعا لذت می برم. بعد از این که یکبار همراه دوستانم به اتاق فرار امدیم عاشق کار اکتورها شدم و برای این کار اقدام کردم به گفته او کار اکتورها همچین کار اسانی هم نیست : در تاریکی مطلق باید مراقب باشیم در لوکشین خودمان ظاهر شویم و بلافاصله محل را ترک کنیم. سانسهای گران آخر شب ...
زنم را خفه کردم وقتی یواشکی وارد خانه شدم و دیدم او...!
پیش با اصرار همسرم که می خواست نزدیک خانه عمه اش زندگی کند، در کرج ساکن شدیم. وی افزود: همسرم بعد از آمدن به کرج رفتارش تغییر کرد. اکثر مواقع پرخاشگر بود و زمان بازگشت مرا به خانه می پرسید.همسرم در خانه مخفیانه با تلفن حرف می زد و گوشی تلفن همراهش را از خود دور نمی کرد. او مدعی بود تلفنی با خانواده اش حرف می زند، اما وقتی از آنها درباره این گفت وگو ها پرس وجو می کردم، می گفتند با هم ...
هفته های 40 تا 43 بارداری
سلامت جنین را به خطر بیندازد. بهتر است از این هفته به بعد یک روکش ضدآب در هنگام خواب بر روی تخت انداخته شود تا از خیس شدن تشک به وقت پارگی کیسه آب ممانعت به عمل آید. این روکش بعد از زایمان هم به کار شما خواهد آمد. در صورت شدت گرفتن درد لگن و کمر به نحوی که با استراحت هم رفع نمی شود، باید با پزشک تماس گرفته شود. برای سریع تر گذراندن وقت و همین طور به سمت پایین آمدن نوزاد و باز شدن دهانه رحم و در ...
قتل ناموسی تکان دهنده در مشهد/ خواهرکشی وحشتناک توسط پسر 17 ساله + عکس
شد؟ از قبل تصمیم گرفتی؟ بله. وقتی خواهرم درون اصطبل رفت تا به گوسفندان صاحب ویلا علوفه بدهد، من هم پشت سرش رفتم و با دست گلویش را فشار دادم. بعد هم با سیم شارژری که به همراه داشتم، او را خفه کردم و سپس با پدرم تماس گرفتم و موضوع را گفتم. پدرت سرایدار ویلا بود؟ بله، ما به صورت خانوادگی در آن ویلا زندگی می کردیم و پدرم نیز به عنوان سرایدار آنجا کار می کرد. ...
نویسندگان راوی رنج هایشان شدند
...، یا اگر یک لحظه زودتر ماشین روبه روی را دیده بودم، امروز مسافرهایم زنده بودند.... در زندگی هر یک از ما لحظه هایی هست که راهی را انتخاب کرده ایم که از انتهای سیاه و تاریکش، به مسیر طی شده نگاه می کنیم و باورمان نمی شود که چطور آن زمان، انتخاب جاده درست آن قدر برایمان سخت بوده است که ناممکن به نظر می رسیده است. چه می شد اگر وارد این راه نمی شدم. چه می شد اگر در آن لحظه جور دیگری فکر می کردم و ...
نگاهی به زندگی فتح آفرین خرمشهر
. احمد بعد از به دنیا آمدن پسرم برای دیدن من از جبهه مستقیم به بیمارستان مصطفی خمینی (ره) آمد و گفت اگر ناراحت نمی شوی، اسم او را من انتخاب کنم که گفتم نه؛ فرزند شماست . بعد اسم او را مصطفی گذاشت. احمد نبودی ببینی شهر آزاد گشته برخی اوقات به او می گفتم دیگر نمی خواهد به جبهه بروی که او پاسخ می داد کار برای خدا تمامی ندارد. به خیلی از زن ها تجاوز کرده اند و باید برای دفاع از ...
از اخت الرضا تا کاتال، راز میوه گمشده و به پیش ، زیستن آخر هفته در شبکه های تلویزیونی
به روی آنتن شبکه سه سیما می رود. در خلاصه داستان فیلم با بازی باد اسپنسر و جولیانو جما آمده است: چارلی اسمیت یک مشت زن است که به طور اتفاقی با سانی برخورد می کند و سانی وی را از دست تبهکارانی که به دنبال چارلی هستند، نجات می دهد. سانی، چارلی را وا می دارد که با یکدیگر برای پول بیشتر درآوردن همراه شوند. طی یک زد و خورد، عوامل یک گروه مافیایی به ریاست آنجلو آنها را دعوت می کنند تا با آنجلو ...
امدادگران دفاع مقدس، الگوی خدمات رسانی بهداشتی و درمانی
.... شما می تونین وسایلتون رو اونجا استریل کنین و از همون جا به مجروحا خدمات بدین. گچ پایم را باز کردم، مقداری محدودیت حرکتی داشتم و اذیت می شدم ولی بی خیال این درد با موتور، همراه آقای کاخکی (مسئول وقت بهداری) به خانه مجروحان می رفتم تا کار پانسمان انجام بدهم. یک تلفن داشتیم. فکر می کنم شماره اش 45111 بود... مجروحان به این شماره زنگ می زدند، آدرس می دادند و ما سریع می ...
دختران انقلاب!
و نیروهای زیادی از ارتشی ها و پلیس مستقر شده و جلوی در مسجد را گرفته بودند. یکی از روحانیون که جمعیت را رهبری می کرد، به خانم ها گفت: “شما بیایید جلوی جمعیت.” به همین منوال خانم ها را این قدر جلو بردند تا ارتشی ها مجبور شدند بروند عقب و جلوی در مسجد باز شد و مردان داخل مسجد شدند و ما با شعار “الله اکبر” جلو می رفتیم و آن ها عقب نشینی می کردند؛ بعد خانم ها هم برگشتند و وارد مسجد شدند. شب و ...
120 دقیقه همنشینی با زندانیان
ام که یا از مبلغ کم کرده یا قسطی اش کنند. دلیل کارش را می پرسم: خانه ام کولر می خواست و پول نداشتم. گفتم یک بار مشروب بزنم و با پولش کولر بخرم و بعد کنار بکشم اما دستگیر شدم! زندانی بدون محل پخت و پز اینجا برخلاف زندان قزل حصار که اجاقخانه داشت، از اجاقخانه خبری نیست و زندانی ها فقط یک پلوپز برقی دارندکه غذای شان را با آن گرم کنند. یکی از زندانی ها می گوید اگر غذا را دوست نداشته ...
زنان به چند ساعت خواب نیاز دارند؟
...> 4_ درد! به طور کلی درد یکی از دلایل مهم بی خوابی است حالا با توجه به اینکه خانم ها در دوران پریودی، حاملگی و بعد از زایمان دردهای بدنی مختلفی را تجربه می کنند، می توانیم بگوییم درد یکی از دلایل بی خوابی زنان محسوب می شود. 5_ یائسگی یائسگی زمانی است که قاعدگی زن برای همیشه متوقف می شود. قبل از یائسگی هم زنان در یک دوره به اسم پیش یائسگی به سر می برند که شامل تغییرات ...
روایت های دردناک پزشکی که در روزهای اول جنگ در غزه بود
... تصمیم گرفتن برای ترک یکی از سخت ترین تصمیماتی بود که از نظر روحی و جسمی در تمام زندگی ام باید می گرفتم. وقتی دیگر نمی توانستیم در شمال عمل جراحی انجام دهیم، تصمیم گرفتم به جنوب بروم، به این امید که اتاق های عمل همچنان فعال باشند. من شش ساعت پیاده روی کردم و صحنه های وحشتناک غیرقابل تصوری از کشتار جمعی، اجساد و اعضای بدن را دیدم. وقتی به اردوگاه نصیرت رسیدم، متوجه شدم که اوضاع آنجا بهتر از ...
9 سال مشق عشق، در دل کوهستان
در تهران سپری کرده و دوباره به گیلانغرب آمدم.سال 1367 که قطعنامه 598 امضاء شد هنوز خدمت سربازی من تمام نشده بود. مدتی هم در مناطق جنگی بودم تااینکه خدمت سربازی هم تمام شد.دوباره در کنکور سراسری شرکت کرده و در دانشگاه تربیت معلم رشته زیست جانوری محض قبول شدم و تحصیلاتم را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه دادم. اولین تجربه تدریس در خوزستان آقا معلم قصه ما خیلی دلش می خواست بعد از ...
راز جنایت در اسکلت داخل باغچه
میانسال تحقیقاتم را آغاز کردم. او شوکه شده بود و نمی توانست به خوبی صحبت کند.صبر کردم حالش بهتر شد و شروع به حرف زدن کرد.او مدعی شد سال 1392 خانه را از یک زن و شوهر جوان خریده و امروز وقتی قصد داشته داخل حیاط را برای ساختن استخر بکند، با جسد روبه رو شده است.سریع دستور انتقال اسکلت به پزشکی قانونی را دادم و به افسر قتل گفتم در این باره تحقیق کند.فردا صبح حدود ساعت 10 بود که افسر قتل وارد شعبه شد. آقای ...
قربانی وسوسه شیطانی
ما را بیرون بیندازد.اشک در چشم هایش حلقه زد و ادامه داد: فکر می کنید برای چه معتاد شدم؟! سرشار از حس بی ارزشی و پوچی درس را رها کردم و راهی پارک ها و خیابان ها شدم و کم کم دوستان جدیدی پیدا کردم؛ پسران و دخترانی شبیه به خودم که دور هم جمع می شدند و سعی می کردند با مواد و...دردشان را فراموش کنند.برای تامین هزینه مصرف شیشه به پول نیاز داشتم و همین باعث شد به همراه پسرهای معتادی که می شناختم به سرقت ...
شوهرم را کشتم که خودم را نجات دهم
ترساندن همسرم. من چاقو را بین خودم و او قرار دادم تا گلویم را رها کند اما او قصد جانم را کرده بود. با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. کد خبر 849554 بیشتر بخوانید ماجرای هولناک آتش زدن مادر پیر توسط پسر جوان اعترافات تکان دهنده همسرکُش ها در مشهد! جزئیات سه همسرکشی قتل زن جوان پس از یک رابطه عاشقانه در خیابان گاندی وحشتناک و باورنکردنی؛مادر دیانا به قتل فرزند بیمارش اعتراف کرد ...
برکتی به نام دختر | آنچه باید درباره شأن دختران در باور های دینی بدانیم
...> دختر؛ هدیه الهی حضرت زهرا (س) مادر یازده امام هستند. دختر باید بداند که با انتخاب همسر خوب و تربیت فرزند خوب در تاریخ سرمایه گذاری می کند. از 313 یار امام زمان (عج)، پنجاه نفر آنها خانم و دختر هستند؛ یعنی دختر می تواند بازوی حکومت باشد. حکومت برای افراد صالح است و ما در قرآن به افراد صالح، سلام می کنیم و پنجاه نفر از آنها خانم هستند. اگر خدا به شخصی دختر داده است، باید نماز بخواند. خدا به ...
روایت بازیگر زن سینما از همکاری با مهران مدیری؛ آدم را بد عادت می کند
در تئاتر باشید یا سینما یا تلویزیون؟ من از اول هم عاشق پرده نقره ای سینما بودم. علی رغم این که کارتان را با تئاتر شروع کردید. بله. من خیلی اتفاقی با تئاتر شروع کردم. من از اول سینما را دوست داشتم، ولی در دانشگاه تئاتر خواندم. برای نمایش مصائب استاد نوید ماکان کار آقای بیضایی برای ایشان تست دادم و پذیرفته شدم و کار کردم. ولی بعد سمت تصویر رفتم. تئاتر هم البته بسیار جذاب ...
خارج از حوزه تمدنی ایران نمی توانم زندگی کنم
در من ذهنی کلکسیونی وجود داشت. توی مدرسه گروهی را با نام ضدجهل درست کردم. با آبرنگ روی یک صفحه یک تومانی بزرگ قدیمی طرح کشیدم و با ماژیک می نوشتم گروه ضدجهل و به دیوار نصب می کردم. وارد هر مدرسه ای می شدم، به کتابخانه آنجا هم سر می زدم. رئیس مدرسه فردی ساواکی بود به اسم آقای اورعی که بالاخره یک روزی فهمید که ما در مدرسه چه کار می کنیم. توی گوش ما زد. هنوز درد آن سیلی که خوردم را فراموش ...
شهدای خانطومان و اردیبهشت مقاومت در لابه لای کتاب های نویسندگان مازندرانی
...: وقتی به این جمع بندی رسیدم باید تاریخ طلایی دفاع مقدس را جمع بندی کنیم با نگاه رایج در دهه 70 در رشته مهندسی تحصیل می کردم و در میانه راه متوجه شدم هویتی را جا گذاشتیم که بسیاری از جوانان از خون خود گذشتند، سال 77 از تحصیل در رشته مهندسی انصراف دادم با این نگاه که تاریخ حماسه لشکر 25 کربلا را بنویسم . مفید اسماعیلی با بیان اینکه ما در چهارراه تاریخ به سر می بریم و ایران محور بسیاری ...
جنایت به خاطر ارثیه شوم
...:همسرم تنها وارث آنها بود، تصمیم گرفتم با این قتل ها تمام اموال زودتر نصیب خانواده ام شود. برای همین در آخر روزهای تابستان سراغ پدرزن ومادرهمسرم رفتم.آنها ساکن تهران بودند اما به خانه ویلایی خود در طالقان رفته بودند. ابتدا در حیاط ویلا پدرزنم را با چاقو زدم و بعد سراغ مادرزنم رفتم.او را هم در اتاق خواب کشتم. وقتی بالای سر مادرزنم که خواب بود رفتم، او بیدار شد و یک سیلی به صورتم زد وبعد هم با من ...
آقاپور: دی جی تیم ملی فوتسال هستم!/ با درد بازی کردم
از جام ملت های آسیا برای تو مشکل ساز نشد؟ من با مصدومیت و به خاطر تعصب برای تیم ملی بازی کردم. بعد از بازگشت از جام ملت ها، کارهای درمان خودم را انجام دادم و پدر و مادرم را ندیده ام. من با درد و دارو برای تیم ملی بازی می کردم و دو هفته دیگر به سلامت کامل می رسم. پزشکان گفته بودند به جام ملت های آسیا نمی رسم و با مسئولیت خودم در این جام بازی کردم. می توانستم این درد را تحمل کنم و حالا ...
در برنامه خط فرضی مطرح شد؛ سیاست و جنسیت، دوایر ممنوعه اصلی در فیلم های کمدی
سینمای ایران است و بعد از آن اتفاقات مهمی در سینما می افتد. انگار دری برای سینما باز شده که بتوانند حرف های دیگری را بزنند. انگار به مردم می گوید می شود حرف هایی را زد که تا حالا ممنوع بوده. یا فیلم مارمولک کمال تبریزی فیلمی است که فضا و موقعیت برای حرف زدن ایجاد می کند و تاثیرش فقط در سینما نیست. تاثیر اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گسترده دارد. سینمای کمدی اگر بجا و درست باشد و در موقعیت حساسی قرار بگیرد ...