سایر خبرها
نسخه سیاه رمال برای زن جوان
دعواهایمان بیشتر شد و سر هر مسأله ای با هم درگیر بودیم. این وضعیت و اتفاقات، بشدت عصبی ام کرده و دیگر نمی توانستم به زندگی با او ادامه دهم. بنابراین مشکلمان را با خانواده ها درمیان گذاشتیم. همان موقع بود که از مادرم شنیدم آن روز مرد رمال به مادرم چه گفته است و همان موقع بود که فهمیدم دو برادر از اول برایمان نقشه کشیده بودند و ما هم ساده لوحانه فریب خورده ام. زن تحصیلکرده که برآشفته بود سرش ...
دیدار جانباز افغانستانی با رهبر انقلاب
را اینگونه کف دستش بگذارد و به چند قدمی تروریست های جگرخوار برود. لحظات پایانی گفت وگوی ما با ابوکوثر نیز به دیدار او با رهبر معظم انقلاب و حس و حال او در این دیدار اختصاص داشت. در ادامه بخش کوتاهی از قسمت پایانی این مصاحبه را می خوانید. مشروح گفت وگوی ما با این جانباز مدافع حرم و برادر رزمنده او به زودی منتشر می شود. فارس: از دیدار خود با رهبر انقلاب بگویید شجاعی ...
حال اقتصاد بد است، حسنک کجایی؟!
با برادرش گذاشته هر چند او پذیرفته و حق طلاق را هم به کدخدا داده اما کدخدا دبه کرده و مهریه تحریم را که چند میلیارد بود را گرفته اما دختر نداده است. آقای اقتصاد حالش بدتر گشته و بالا آورده اما او می خواهد دیگر روی پای خود بیاستد و آستینش را بالا زده تا کار کند و با خودش عهد کرده که دیگر جلوی کدخدا و دختر زشتش، تحریم کم نیاورد اما از دست پسر تخسش ناراحت است چون او عاشق شده و به حرف ...
بخشش پایان پرونده قتل برادر
رفت و خودش را تسلیم کرد. او در اظهارات اولیه اش به قتل برادرش اعتراف کرد و گفت چون عصبانی شده بود در یک لحظه کنترلش را از دست داده و مرتکب این قتل شده است. متهم به قتل در جلسه بازجویی چنین گفت: من و برادرم(مقتول) هیچ مشکلی با یکدیگر نداشتیم. من لوله کش بودم و او هم گاهی کمکم می کرد. اما آن روز یک لحظه عصبانیت باعث شد با چاقو ضربه ای به او بزنم. متهم درباره روز حادثه گفت: آن روز من سر ...
دستگیری 4 سارق مسلح که از تجار افغان 8 میلیارد تومان سرقت کرده بودند
مقادیر زیادی ریال عربستان و دلار به ارزش هشت میلیارد تومان سرقت کرده و با تهدید آنها از محل متواری شدند . وی ادامه داد : چندی قبل متوجه شدیم یک خواهر و برادر قصد دارند مقادیر زیادی ارز را به صورت غیرقانونی به فروش برسانند . با دستگیری این دو نفر آنها مدعی شدند یکی از دوستانشان از آنها خواسته تا این ارزها را به فروش برسانند و در ازای آن چند میلیون تومان پول به دست آورند . امیری مقدم ...
سرکرده باند سارقان خودروهای شمال پایتخت توسط برادرش لو رفت/ متهم با تیر پلیس مجروح شد
دیگر از دوستانش از موضوع اطلاع یافتند و توسط نردبانی که از داخل بالکن به سمت پشت بام راه داشت متواری شدند که در این لحظه عوامل کلانتری اقدام به شلیک سه تیر هوایی کردند. در این درگیری 2 نفر از دوستان متهم موفق شدند از پشت بام متواری شوند و “احسان” نیز پس از حمله ور شدن به سمت ماموران از درب ساختمان متواری شد که ماموران اقدام به تعقیب گریز نامبرده کردند و دستور توقف به وی دادند اما متهم ...
محاکمه مبلغ وهابی به خاطر دروغ بستن به شاعر
نیز داستان واقعی آن ابیات شعری را بیان کرد و گفت: برادرش پس از صرف شام به دیدار دوستانش رفت و در راه تصادف کرد... پدرش اما خبر را باور نکرد از این رو به بیمارستان رفت و هنگامی که خبر مرگ حمدان را به وی دادند؛ باز هم اصرار داشت که خود نبض او را کنترل کند که پس از اطمینان از مرگ پسرش، از حال رفت و پس از آن ارتباطش را با دنیای خارج قطع کرد و فقط بر سر مزار پسرش می رفت. در توییت عریفی اما ...
وقتی برای مادرم تریاک می خریدم دستگیر شدم
حمل یک کیلوگرم تریاک که برای مصرف مادرم خریده بودم دستگیر و زندانی شدم. 8 سال قبل وقتی با سپری شدن مدت محکومیتم از زندان آزاد شدم به همسرم سوءظن پیدا کردم و زمانی که متوجه شدم 2 بار در کلانتری پرونده داشته است او را طلاق دادم. 8 ماه از جدایی ما می گذشت که توسط بستگانم با دختر دیگری آشنا شدم و با او ازدواج کردم در این مدت وضعیت مالی مناسبی پیدا کردم به طوری که خانه، باغ و خودرو خریده ...
بعد از شهادت حسن، جوان های خانواده دوست دارند مانند او باشند
گروه حماسه و جهاد دفاع پرس : شهید مدافع حرم "حسن قاسمی دانا" از اولین نیروهای ایرانی بود که داوطلبانه و در کنار نیروهای رزمنده افغانستانی برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه رفت. خاطره شهادت او را نخستین بار از زبان شهید مصطفی صدرزاده(سیدابراهیم) شنیدیم. آن روزی که در یکی از پارک های کهنز شهریار مهمان شهدای گمنام بودیم. شهیدان صدرزاده و خاوری از فاطمیون و شهدای آن برای ما گفتند. سید ابراهیم ...
همسرم یواشکی رفت سوریه به من گفت می روم کیش!/اگر به مدافعان حرم پول می دهند شما هم بروید پولش نوش جانتان!
اگر خبری هست به من بگویید، از صبح همه یک جوری هستند. او هم گفت: نه خواهرم خبری نیست فقط چند نفر قرار است بیایند منزل شما. این را که گفت بیشتر ناراحت شدم. پرسیدم چی شده؟ گفت: برای همان آمار گیری دیگر. خلاصه حرف را عوض کرد و قطع کرد. برادرم که اطلاع داشت و متوجه بی تابی من شد سریع لباس پوشید و از خانه رفت بیرون و به پدرم گفته بود بابا بدو که زهرا با خبر شد. دوستان همه می دانستند ولی من چون ...
محفلی به فرماندهی مشتاقان کمال/ شبی که اجساد شهدا مفقود اما پر اثر بود
... اما صحبت های مادر شهید در یک لحظه به خود رنگ غیرت و حماسه گرفت، آنجا که شهید خود را فدایی راه حفظ حرم، حریم، عفت ، حیا، غیرت و مردانگی خواند و بر ادامه این راه با تربیت فرزندان حسینی و زینبی تأکید کرد. از آن سو برادر شهید از ادامه راه برادرش و عزمی که برای آن هر روز جزم تر می شود گفت و همه این ها یعنی در قاموس این دامن های شهیدپرور خمودگی معنا دارد، پس ببینند همان ها که زبان به ...
احسان وصیتنامه اش را از 15 سالگی نوشته بود
؟ بله، وقتی وصیتنامه هایش را در مراسم یادبودش خواندیم مربوط به سال 75 بود. یک نوجوان در آن سن چه اهداف بزرگی داشته که نشان از بلوغ فکری شهدا دارد. از همان زمان بدون اینکه خبری از جنگ باشد و بخواهد از روی احساس شرکت کند به فکر لقاءالله و عاقبت بخیری و شهادت بود. در زندگی هر کدام از شهیدان مدافع حرم چنین نکات ریزی دیده می شود. با خودتان درباره شهادت صحبت کرده بود؟ ما چهار برادر ...
یک کلاه سبز ارتش حریف 50 داعشی است
مهمانی شما را نداشت که تنها 14 روز آنجا بود و خیلی زود برگشت! ما آذری زبان ها درد دل های خاص خودمان را با اهل بیت داریم. همه جان ما فدای اهل بیت و خانم زینب... برادر شهید با شهید چند سال فاصله سنی دارید؟ به عنوان برادر بزرگ ترتان چه چیزی از حسین یاد گرفتید؟ من متولد 1373 هستم و حسین چهار سال از من بزرگ تر بود. یک مسئله ای که در زندگی حسین خیلی پررنگ بود، ارزش و احترامی بود که ...
گفت وگویی خواندنی با همسر شهید مدافع حرم ایوب رحیم پور
مدافع حرم من و ایوب 11 سال در کنار هم زندگی کردیم. ایوب شغل های متعددی را تجربه کرد. ابتدا راننده تاکسی بود بعد رفت سراغ مرغ فروشی و مرغداری و بعد هم راننده ماشین های سنگین شد و سر آخر هم پیمانکار بود. پیمانکاری که با اوضاع و احوال سوریه کار و زندگی و همه تعلقاتش را کنار گذاشت و رفت. دو سال پیش از شهادتش در اوضاع و احوالی که برای حرم عمه سادات پیش آمده بود رفت و داوطلبانه ثبت نام کرد ...
دام شیطانی مرد جوان برای دختر دانشجو
جسدت را می سوزانم. خیلی شوکه شده بودم. او با تهدید همه پول ها و طلاهایم را سرقت و بعد از پیاده کردن من در حاشیه اتوبان فرار کرد. با این شکایت، پرونده در اختیار قاضی آرش سیفی بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت و ناصر دستگیر شد. او اما در بازجویی ها روایت دیگری را مطرح کرد و گفت: سرقت را قبول دارم اما تهدید با چاقو و آدم ربایی را نه. وی ادامه داد: نزدیک به 20 میلیون ...
سرگذشت اندوه بار شیرین و خیانت فرهاد
کرد تا هر موقع اراده کنم، فرهاد را ببینم تا اینکه با سماجت های من این ازدواج نحس سرگرفت. وی ادامه داد: پدرم گفته بود در صورت سرگرفتن این ازدواج دیگر کمکی به من نخواهد کرد اما این تهدیدها فایده ای نداشت و من پا به خانه شوهر گذاشتم. خانه شیرین و فرهاد. فرهاد می گفت یکی از دوستانش به او قول داده با هم شرکتی تاسیس کنند اما یک سال گذشت و او بیکار بود. در این مدت با کمک های برادر و پدرشوهرم زندگی ...
غیبت پررنگ مسئول راهیان نور سپاه کربلا در جلسه ستاد ارتحال امام(ره)
ثابت کند که مرید بسیار خوبی برای امام(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی است، رفت که فریاد بزند جوانان ایران اسلامی همچنان مانند دوران دفاع مقدس وقتی که صحبت از کارزار و مبارزه با دشمن به میان می آید، با مرگ شجاعانه دست و پنجه نرم می کنند. شهید بلباسی دغدغه شهادت و ترویج فرهنگ شهادت داشت، رفت تا ثابت بکند که در حرف و عمل مطیع امر رهبر انقلاب اسلامی است. تا زنده بود از شهدا صحبت می کرد، وقتی ...
گفتگو صمیمی با سعیدپور عبدالله بوشهری، رزمنده و جانباز+تصاویر
آن روزها چه خاطرات به یاد دارید؟ بهترین خاطره ام اینکه پدر و مادرم راضی نبودن برم جهبه، من رفتم نرسیده به سر کوچه بودم که خواهر کوچکم من را صدام کرد مبلغی پول به من داد و گفت مامان و بابا گفتن برو به سلامت. کوگانا: محل جانباری شما کجا بود و از چه ناحیه ای جانباز شدید؟ قسمت پافند بودم که ترکشی به پام اصابت میکنه و از ناحیه پا جانباز میشم. کوگانا: حرف شما با ...
آزار و اذیت زن جوان با دست بسته توسط دوستان شوهرش
روز نو : زن جوان که به حکم دادگاه در انتظار اجرای حکم قصاص است در گفتگو با مددکار اجتماعی پلیس استان مرکزی سرنوشت شوم خود را تعریف کرد. وی گفت: در یک خانواده ساده و معمولی زندگی می کردم، مادرم مرا همیشه ایّام مورد مهر و محبّت فراوان خود قرار می داد، ولی پدرم آنگونه که می بایست هیچگاه به اعضای خانواده ش و نظرات آنان هیچ بهایی نمی داد و همیشه حرف، حرف خودش بود. فراز ...
مسئولان بنیاد شهید از نزدیک درد جانبازان را ببینند/ پسرم 4 ساله عقد است و نتوانسته عروسی بگیرد/ اصلا ...
هم چند سال قبل به درجه شهادات نائل شده اند، افزود: از 6 برادر خانواده بیشتر اوقات 4 برادر در منطقه جنگی بودیم. مادرم هم دو بار اعزام به جبهه داشته است که بعد از شهادت دو برادرم دارفانی را وداع گفت. اخلی با اشاره به اعزام خود به مهران و مجروحیت در سال 65، خاطرنشان کرد: در واحد تخریب به عنوان تخریب چی فعالیت می کردم. مین در دستم منفجر شد و مجروح شدم. وی در خصوص جزئیات مجروحیتش ...
قتل به خاطر 200 تومان
. برای مصرف مواد به خانه اجاره ای مردی می رفتم که خودش هم معتاد بود و خانه اش به پاتوق افراد معتاد تبدیل شده بود. اوایل سال 92، یک روز برای ملاقات یکی از دوستانم به یکی از محله های کرج رفتم. در آنجا با چند مرد معتاد روبه رو شدم که در حال تماشای فیلم آزار و اذیت یک زن در گوشی تلفن همراهی بودند. به زور از آنها خواستم که فیلم را به من هم نشان دهند. زمانی که آن ر ا نگاه کردم تصویر زنی که مورد آزار و اذیت ...
ضرورت آموزش "نه" گفتن به نوجوانان و جوانان
کبودش دوخته بود که هر از چند گاهی دودی "به سیاهی دستان برادر کوچکش به هنگام واکس زدن کفش های رهگذران"، با بیخیالی به بیرون می داد. از صبح چیزی نخورده بود سرش گیج می رفت که ناخودآگاه پایش به بساط "او" می خورد و سهمیه آن روزش را نقش بر زمین می کند به دقیقه نمی کشد که مزه تلخ دستان زمخت و سنگینش را بر دهان و صورتش می چشاند. گریه کنان به گوشه انبار که همدم هرروزش شده پناه می برد و بعد چند ...
گفت و گو با مادر یک پهلوانِ شهید
مولایش حسین(ع) بود. چند فرزند دارید مادر؟ از خودتان بگویید. من 51 سال دارم و حاصل همه زندگی ام دو فرزند است؛ یکی رضا که شهید شد و دیگری خواهرش زهرا. خانواده ما بسیار مذهبی بود و خوب به یاد دارم از همان دوران کودکی حواس مان به نانی که به خانه می آید بود. من و پدر بچه ها رزق حلال را برای عاقبت به خیری شان مؤثر می دانستیم. پدر رضا 30 سال بیشتر نداشت که به رحمت خدا رفت. آن زمان رضا شش سال ...
برادران نمکی بخاطر خدمت به قرآن توسط گروهک های ضدانقلاب به شهادت رسیدند
و اصرار می کرد که با من بیاید اجازه ندادم و گفتم تو پیش خواهر و مادرت بمان؛ قبول کرد و با این حرف که پدر انتقامت را می گیرم به سمت در خانه حرکت کرد. این آخرین دیدارم با پسرم بود، بعد از 27 روز چشم انتظاری و خون دل خوردن، ضد انقلاب عاقبت جنازه رحمت الله و دو برادرش را به خانواده ام تحویل دادند الان 24 سال از آن ماجرا می گذرد ولی هنوز من بوی نفس رحمت الله را که مرا بوسید احساس می کنم. ...
شهادت حسن به روایت سیدابراهیمِ لشکر فاطمیون
گروه جهاد و مقاومت مشرق: شهید مدافع حرم "حسن قاسمی دانا" از اولین نیروهای ایرانی بود که داوطلبانه و در کنار نیروهای رزمنده افغانستانی برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه رفت. خاطره شهادت او را نخستین بار از زبان شهید مصطفی صدرزاده(سیدابراهیم) شنیدیم. آن روزی که در یکی از پارک های کهنز شهریار مهمان شهدای گمنام بودیم. شهیدان صدرزاده و خاوری از فاطمیون و شهدای آن برای ما گفتند. سید ابراهیم حسن را ...
قرآن مسیر شهادت را به ابوالفضل نشان داد
... این اواخر که متوجه اعزامش شدید از دلایل رفتنش صحبت کردید؟ ابوالفضل رفت تا از حرم حضرت زینب(س) دفاع کند. خیلی بچه توداری بود. سؤال هایی که از او می پرسیدم را به سختی جواب می داد. خیلی راضی نبود درباره کارهایش با کسی صحبت کند. یکی از دلایلی که بی سروصدا می رفت و می آمد همین موضوع بود. الان تازه بعد از شهادتش فهمیدم ابوالفضل درجه دار بود. خیلی بی ریا بود و اصلاً اهل تعریف کردن از ...
گلایه های سارا عبدالملکی از برخی بی توجهی ها
میلیون برای او هزینه کردیم، همه فکر می کردند که این پول برای ما باقی مانده در حالی که همه صرف هزینه های سارا شده است. چه کسی بیش از همه کمک کرد؟ سارا عبدالملکی: از نظر من مهراب قاسمخانی. نه منظورم از نظر مالی بود. چون یک عده فقط آمدند و گفتند ما کمک می کنیم و رفتند. مادرش: یک نفر آمد و یک چک 50 میلیونی به ما داد و رفت، هیچکس او را نمی شناسد. آمد سلام داد، چک ...
توصیه هایی برای جوانانی که با والدین سالمندشان زندگی می کنند
چقدر عذاب آور و غیرانسانی خواهد بود. خب حالا می فرمایید بعد از این همه دستور نکن و نگو و... باید چه کار کنیم؟ حق با شماست. چند پیشنهاد جایگزین هم برایتان داریم: حرف بزنید یک موضوع استراتژیک و بسیار مهم در زندگی جوانان با والدین سالمندشان این است که نباید اجازه داده شود به دلیل اختلاف سنی زیاد که به طور طبیعی اختلاف سلیقه ها و اختلافات دیگری را در پی دارد، بین آن ها ...
آزار و اذیت وحشیانه زن جوان توسط 2 مرد هنگام خماری شوهرش
، مادرم مرا همیشه ایّام مورد مهر و محبّت فراوان خود قرار می داد، ولی پدرم آنگونه که می بایست هیچگاه به اعضای خانواده ش و نظرات آنان هیچ بهایی نمی داد و همیشه حرف ،حرف خودش بود. فراز و نشیب های گوناگون زندگی دوران کودکی را به سرعت در بستر رویاهای عاشقانه، پشت سر گذاشته و به سن پانزده سالگی رسیده بودم که پدرم به اجبار و بدون انکه هیچ نظری از من بخواهد، در برابردریافت مقدار بسیاری پول ،من را ...
شهادت را در قله قمیش فتح کرد
برادر شهید قاسم متولد 1341 در روستای چشمه علی بخش پاپی(منطقه عشایری) شهرستان خرم آباد بود. سال 1360 در حالی که تنها 19 سال داشت، عضو سپاه شد و از آن زمان تا آخرین لحظه عمرش به تناوب در جبهه ها حضور داشت. قاسم در جبهه ها خیلی زود به اوج رسید چراکه شجاعت و درایت بسیاری داشت و همین امر فرماندهان را مجاب کرد تا مسئولیت های متعددی به او واگذار کنند. برادرم در روند عملیات والفجر مقدماتی فرمانده گردان شد. البته پیش از آن در عملیات دیگری نظیر طریق القدس (آزاد سازی شهر بستان) شرکت داشت و در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک بود که به عنوان فرمانده گردان حضور یافت و مسئولیت یگان حفاظت ناحیه ...