سایر خبرها
مقدمه بی سابقه رهبر انقلاب برکتاب استاد
جایش امام به کارهای شما توجه ویژه دارند . حسین یک لحظه خشکش زد. حاج احمد آقا ادامه داد که روزی امام در حیاط قدم می زد. دقت که کردم، متوجه شدم به مطلب مهمی گوش می کنند. رادیوی کوچکی دست شان بود که چسبانده بودند به گوش شان. جلو تر که رفتم تعجبم بیشتر بود. دست امام می لرزید. امام هم متوجه نگرانی من شده بود. رادیو را داد دستم و گفت: گوش بده. سرود هم پای جلودار بود. بعد خودشان توضیح دادند که ...
از رنجِ نوستالژی دل بکن
هیچ گاه ثروتمند نبودیم، اما ته مانده های شامپو و خمیردندان را دور می انداختم. مادرم با کلی زحمت آن ها را از داخل زباله ها درمی آورد و مرا به خاطر چنین اسراف هایی سرزنش می کرد. زندگی آرمانی من در محیط خالی باشگاه های یوگا و در حس لذت بخش دورانداختن انبوهی از وسایل خلاصه می شود. فقط من نیستم که از آزادی زندگی مینیمالیستی لذت می برم. روش کُن ماری، فلسفه ای عملی و پرطرف دار برای مرتب سازی خانه است که از این روح فرهنگی زمانه نهایت بهره را برده است. ...
پدری که برای بخشش قاتل پسرش با خانواده درگیر شد
.... او ادامه داد: آن شب وقتی از عروسی یکی از اقوام بازگشتم همسرم در خانه نبود و ایوب مشغول درس خواندن بود. برای استراحت به اتاق رفتم و چند ساعت نگذشته بود که با صدای همسرم از خواب بیدار شدم. سراسیمه از من می پرسید نمی دانی ایوب کجاست و ازآنجا که متوجه خارج شدن ایوب از خانه نشده بودم، پاسخی هم برایش نداشتم. چند ساعتی به جست و جو سپری شد اما هیچ رد و نشانی از ایوب پیدا نکردیم. در تمام ...
من قاتلم، دستگیرم کنید!
... البته بررسی نکردم که ببینم مرده یا زنده است، ولی احساس می کنم با همان ضربه به سرش کشته شده که پس از این قتل به تهران آمدم و مدتی در خانه بودم ولی عذاب وجدان دست از سرم بر نمی داشت تا اینکه تصمیم گرفتم خود را لو بدهم و به زندان بروم.بازپرس ایلخانی در تحقیق از این مرد پی برد وی به خاطر ضرباتی که در محل کارش به سرش خورده توهم های زیادی دارد اما با این حال برای بررسی صحت ادعاهایش او را به پلیس آگاهی تهران معرفی کرد تا در این باره تحقیق کنند. ...
مادران بیچاره داعش
در حین نشان دادن عکس های موبایلش بود که به عکسی خاص رسید. صلیحه بن علی بر روی آن عکس ایستاد. عکس پسرش، صبری بود که در آن زمان تنها 3 سال داشت و بر روی زانوان بابانوئل نشسته بود. بابانوئل با دست هایی که دستکش سفید روی آنها را پوشانده بود، نیم تنه کوچک صبری را در آغوش گرفته بود و پسر بچه کوچک دیگری نیز در سمت راست صبری نشسته بود. هردو پسربچه کاملا به روبه رو خیره شده اند و چهره آنها کمی سردرگم به ...
2 دقیقه برای قتل سعید کافی بود
به گزارش اعتماد ؛حاج احمد، پدر سعید نخستین نفری بود که دقایقی قبل از دعوای پسرش با چهار پسر دیگر، از صدای داد و فریاد اهالی و سرخی آژیر پلیس که روی پنجره خانه افتاده بود، از حادثه باخبر شد و خود را به ساندویچی رساند؛ پسرش را به بیمارستان برده بودند اما خونش، کف مغازه را پر کرده بود: 25 سالش بود، 10 تای اینها – ضاربان – را حریف بود. آنها می دانستند تنهایی کاری از پیش نمی برند برای همین با نامردی سراغش رفتند. 8:30 شب بود، سعید ...
حمله اسیدی به شوهر در خواب
پلیس و بازپرس کشیک قتل را در جریان ماجرا قرار دادند. با مخابره شدن این حادثه بلافاصله ایلخانی، بازپرس کشیک قتل به همراه کارآگاهان جنایی پایتخت راهی بیمارستان شدند تا تحقیقات خود را در این باره آغاز کنند. آنها با حضور در این محل دریافتند که مرد افغان پس از اسیدپاشی به سر و صورت و بدنش به خاطر شدت جراحات جان باخته است. ماموران وقتی متوجه شدند که این اسیدپاشی از سوی همسر قربانی ...
قتل باجناق به خاطر یک کاپشن
دستبرد می زد. عصر روز حادثه شوهرم پولی در خانه نداشت که مواد مخدر بخرد بنابراین کاپشن شوهر خواهرم که خانه ما جا مانده بود را برداشت و با تن کردن آن بیرون رفت. ساعت یک بامداد روز بعد با شنیدن سروصدای شوهرم بیدار شدم. همسر مقتول تصریح کرد: شوهر خواهرم در حال کتک زدن همسرم بود. شوهرم کاپشن او را فروخته و با پول آن مواد مخدر خریده و مصرف کرده بود. با بالا گرفتن درگیری، شوهر خواهرم با چوبی که ...
آداب و رسوم ماه رمضان در مناطق مختلف ایران
سحرخوانی و رمضان خوانی از حدود هزار و 400 سال پیش یعنی از اوایل اسلام نزد ساکنان سیستان مرسوم بوده است. در آیین سحرخوانی، چند نفر از ریش سفیدان و معتمدان روستاهای سیستان قبل از آغاز سحر از خواب بیدار شده و با رفتن به پشت بام خانه ها با خواندن اشعار محلی و مذهبی از جمله اشعار خواجه عبدالله انصاری و باباطاهر، مردم روستا را از فرارسیدن وقت سحر با خبر می کنند. ترانه های عامیانه سیستانی به ...
ردپای رقیب عشقی در جنایت تجریش
همسرش شود. در پایان نیز با شلیک های مرگبار به این ماجرای عاشقانه پایان داده است. مرد همسایه گفت: متأسفانه مدتی است که شهرداری با ارائه مجوز تجاری به خانه های مسکونی باعث شده تا اهالی محل اقدام به فروش خانه هایشان کنند و این زوج جوان نیز کمتر از یک ماه است که به عنوان سرایدار یک شرکت بازرگانی در این ساختمان مشغول به کار شده اند.بنابه این گزارش، در حال حاضر بنیامین 28 ساله - شوهر قربانی جنایت - روی تخت بیمارستان تحت درمان است و تجسس ها برای دستگیری آدمکش فراری ادامه دارد. ...
زوج جوان افغانی ساکن باقرشهر طلبکارشان را آتش زدند
؛ این شخص در اظهاراتش به کارآگاهان گفت : در داخل [ اتاقک ] روزنامه فروشی نشسته بودم که ناگهان متوجه صدای کمک خواستن فردی در حوالی [ اتاقک ] شدم ! ؛ پس از بیرون آمدن از روزنامه فروشی ، ناگهان فردی را مشاهده کردم که به شدت دچار سوختگی شده بود ؛ بلافاصله با اورژانس تماس گرفته و در این فاصله سعی کردم که تا حد امکان به این شخص کمک کنم ؛ در فاصله زمانی رسیدن اورژانس ، این شخص در اظهاراتی کوتاه عنوان ...
پدرم یک قهرمان بود
ناراحتیم اما از طرفی هم خوشحالیم که در راه خوبی رفت، در واقع علی اصغر خوب آمد، خوب ماند و خوب رفت. * آخرین کلام قبل از شهادت یکی از همرزمان شهید شیردل درباره نحوه شهادت و آخرین لحظه های زندگی این شهید می گوید: اول شعبان پارسال بود که ساعت تقریبا 10 صبح بعد از دو سه ساعت استراحت به اتاق علی رفتم، حدود ده دوازده روز بود که شبانه روز، درگیری داشتیم. علی داشت با تلفن با خانواده صحبت می ...
اعتراف های تلخ دزدان مسلح بانک های مشهد
توانیم فکرهایمان را روی هم بگذاریم و وام تهیه کنیم تا مخارج زندگی مان را دربیاوریم. اما وقتی آنجا رسیدیم، مصطفی گفت بریم از بانک دزدی کنیم. اول فکر کردم شوخی می کند ولی متوجه شدم خیلی جدی و مصمم است. حتی رفت یک کلت آورد و نشان مان داد که خیلی شوکه شدم ولی خب راهی نداشتم و با او موافقت کردم.وقتی از خانه بیرون آمدیم همکارم از این کار عصبانی شد و دائم می گفت با این فامیل من رفت و آمد نکن او بد بختت ...
التماس می کردم به سوریه نرود
به محل کار رفت و ساعت 10-11 صبح بود که برگشت. نمی دانم چرا وقتی در خانه را برایش باز کردم و مرتضی را دیدم، حس کردم انگار مرتضی می خواهد پرواز کند! همه دور هم نشسته بودیم؛ پدر و مادر مرتضی، من و بچه ها. تا وارد اتاق شد، گفت من یک ساعت دیگر عازم سوریه هستم! جا خوردم. باورم نمی شد! *فقط خودت را می خواهم خیلی عجله داشت. همان دقایق کوتاه، دائماً تلفنش برای ...
بگذار ببخشمت!
نوجوان 16ساله ای را که سر قرار ومدارهای بچه محل ها به جان یکی از همسایه ها می افتد، آنها با هم گلاویز می شوند و هیچ کس هم نمی خواهد اتفاق بدی بیفتد. این فقط یک دعوای کودکانه است. یک ضربه، دو زندگی را از هم می پاشد. یکی در روزگار نوجوانی هم بستر خاک می شود و یکی تا آخر عمر قاتل می ماند. این همان مرز باریکی است که شناختش بسیار دشوار است و ما هم هیچ کداممان در جایگاه تشخیص نیستیم. هرکدام از ...
توطئه شوم مستأجر برای قتل مرد ثروتمند
مجتمع مسکونی محل سکونتش خارج شده و دیگر به خانه بازنگشته است. کارآگاهان در ادامه تحقیقات و برای کشف سرنخی به گاراژ ایرج رفتند و از مرد جوانی به نام امید که مستأجر گاراژ بود، تحقیق کردند. امید گفت: روز 27 فروردین برای دیدن ایرج به گاراژ رفتم تا درباره هزینه تعمیرات ساختمان با هم صحبت کنیم که شخصی با ایرج تلفنی تماس گرفت و پس از این تماس از من خواست تا خودروش را به منطقه اکباتان ببرم و آن ...
خانواده ام زیر آوار شهید شدند/ بچه ها و برادرانم به فدای پدرم
اولم اکبر هم که سه سال داشت بعد از ناهار خوابیده بود، به پشت بام رفتم تا لباس هایشان را که شسته بودم پهن کنم، ناگهان یکی از هواپیما ها از بالای سرم رد شد و دیگری بمب را بر سر خانه ما انداخت. ناگهان صدای مهیبی همه جا را فرا گرفت، اشهدم را خواندم و دهانم را بستم، بعد از گذشت 5 دقیقه که چشمانم را باز کردم متوجه شدم که زنده ام ولی تمام سر و صورتم خیس و داغ بودند که بعد فهمیدم زخمی شدم. ...
اولین بانوی فاتح اورست و لوتسه : هیچوقت حمایت نشدم
حال هیچ کس در ایران نخواسته است اسپانسری او را قبول کند! تنها افتخاراتش برای ایران است. پروانه کاظمی با حضور در خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، درمورد افتخاراتش و خاطرات خوب و بد دوران کوهنوردی اش سخن گفت که در ادامه می خوانید: ورزش را خیلی دیر و با بدمینتون آغاز کردم ” بعد از این که در دانشگاه صنعتی شریف در رشته ریاضی در مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شدم، ورزش را ...
دختر مقتول: کم کم رابطه مسعود و مادرم پررنگ تر شد - فکر می کردم مسعود به خاطر تنهایی اش با مادرم
قبل مردی در زندگی این زن بود که بسیار از خودش جوان تر بود و مقتول نیز بسیار او را دوست داشت. وقتی از دختر مقتول دراین باره تحقیق شد، او تأیید کرد مادرش با این مرد رابطه داشت و گفت: مسعود من و مادرم را در خیابان دید و بعد هم سراغ مادرم آمد و گفت از دخترش یعنی من خوشش آمده و می خواهد از من خواستگاری کند. از آن به بعد رفت وآمد مسعود به خانه ما بیشتر شد. او در آن زمان سرباز بود چندباری ...
حقوق های نجومی کی عادی می شود؟/ تعطیلی بیش از 60 درصد صنایع کشور
...، پس از اکران فیلم 50 کیلو آلبالو در مطبوعات اعتراضاتی نسبت به این فیلم صورت گرفت. من هم با توجه به این اعتراضات فیلم را دیدم و متوجه شدم که اعتراض ها درست است! او با بیان این مطلب که ما می کوشیم در ایران از تحکیم خانواده صحبت کنیم و آن را گسترش دهیم، ادامه داد: در این فیلم اما روابط ناسالم و نامتعارف ترویج می شود که مغایر با ارزش های ملی و اسلامی ماست. شاید تعبیری بهتر از ولنگاری ...
عاشقانه ای برای احمد
کدام قاب عکس را سراغ داری که جای خالی ات را پر کند؟ همان عکسی که در آن خندیده ای؟ یا عکسی که در آن لباس نظامی پوشیده ای؟ نه حاج احمد! نیستی! نیستی و از حافظه خاک گرفته این خانه قدیمی، عاشقانه هایی که در گوش مادرت زمزمه می کردی پاک شده! گفتم مادرت... خبر داری حاج احمد؟ خبر داری که این روزها زندگی مادرت به تخت بیمارستان گره خورده؟ مادری که 34 سال چشم به در خانه دوخته بود، چند هفته ای است که پلک روی ...
رحماندوست:از مجلس راحت تر می شود به جهنم رفت/خاتمی گفت چُغلی مرابه رهبر کردی؟/احمدی نژاد به خاکی زد
باید کارهای آنها را پیگیر باشم، تصور می کردم یک روز یک شهروند تهرانی در ساعت صحن علنی به مجلس مراجعه کند و به او بگویند رحماندوست به همایش رفته، آیا او حق نداشت در ذهن خود تصور کند که من به این فرد رای دادم برود مجلس نه این در همایش ها بچرخد. می خواهم بگویم تمام مردم تهران در این 4 سال جلو چشم من بودند و براساس وظیفه ای که در قبال آنها داشتم کار می کردم. اینکه می گویند من شاگرد اول شدم ...
نویسنده ای که کتاب های خودش را می فروشد
...: به تهران آمدم و به عنوان مأمور خرید خانه یک دکتر مشغول به کار شدم. و خاطرخواه دختر خواهر دکتر شدم. برای او نامه نوشتم و نامه به دست خانوادهاش رسید. وقتی برای دریافت حقوقم رفتم دایی آن دختر آمد و من را به کلانتری برد. من را فلک کردند و از من اقرار گرفتند. سال 49 به روستا برگشتم. به یک نفر دیگر دل بستم و برای پدرش نامه نوشتم و نامه به دست یکی از اهالی روستا افتاد و همه با خبر شدند و با آن دختر ...
نوشتن روی آسمان!
به عنوان طراح وب در آن شرکت شروع به کار کنم. نوشته هایی که هوایی می شد! شرکتی که در آن طراحی وب انجام می دادم در کیش بود. آن روزها باید ساعت 9صبح در محل کار حاضر می شدم، به همین دلیل 5صبح بیدار می شدم و سفارش های خطاطی را انجام می دادم. بعد از آن دوره به تهران برگشتم و راهی خدمت سربازی شدم. اوضاع مالی و شرایط زندگی ام خیلی بد شده بود، به حدی که از مسئولین پادگان اجازه خواستم ...
مهریه من شفاعت همسرم است
: چیزی نمانده که به پدر برسم و کنار هم قرار بگیریم! آن قاب عکس هنوز روی دیوار است. از فصل آشنایی رفیق نیمه راه زندگی تان بگویید. چطور این آشنایی رقم خورد؟ آشنایی من با شهید علی موسی تیموری همسرم توسط پدر و برادرم آن هم در سنگر جبهه های جنگ رقم خورد و نهایتاً منجر به رفت وآمد خانوادگی شد. یک روز علی در منزل آمد و زنگ زد. از قضا من برای بازکردن در رفتم. باز شدن در منجر به باز شدن ...
روایت خواندنی بوکسور خلافکار از زندگی پر و پیچ خمش - ثروت میلیاردیم، یک شبه بر باد رفت - صیغه 99
نداشت تا اینکه حدود یک ماه پیش برای فروش تریاک نزد پسر جوانی رفتم و آنجا توسط مأموران بازداشت شدم. اما در حال حاضر کاملا از گذشته ام پشیمان و دختر مورد علاقه ام نیز از سرگذشتم کاملا باخبر شده اما با این حال از ازدواج با من منصرف نشده است؛ اکنون تنها یک فرصت از بازپرس می خواهیم که به زندگی سالم ادامه دهم و دوباره کسب و کار حلالی را در گاوداری راه بیندازنم، راه خلاف هیچگاه به مقصد نمی رسد ...
چگونه مقتول را به قتل رساندی؟ - چگونه متوجه شدی خواهرت مورد اذیت وآزار قرار گرفته است؟
به گزارش " جوان ایرانی "، جوانی که مدعی است به خاطر خواهرش دست به قتل زده، در بازداشت به سر می برد و تحقیقات درباره این جنایت ادامه دارد. متهم که اصغر نام دارد، در گفت وگویی کوتاه، جزئیات حادثه را شرح داده است. چند سال داری و تحصیلاتت چقدر است؟ 26 سال دارم، مجردم و تا پنجم ابتدایی بیشتر نخواند ه ام. چرا ادامه تحصیل ندادی؟ از همان زمان کار کردم تا کمک ...
ایجاد شغل کیک پزی با سرمایه 3 میلیون تومان
...، تصمیم گرفتم یک دستگاه دست دوم که نیاز به تعمیر دارد را با قیمت 3 میلیون تهیه کنم. وی افزود: با تلاش و همت موفق به تعمیر دستگاه فر شدم و کار پخت کیک و کلوچه که آموزش آن را قبلا در تهران دیده بودم را با کمک همسرم استارت زدم. چگینی با اشاره به ساخت تنور برقی با دستان خودش، گفت: با توجه به کیفیت پایین فتیر در تنور دیواری، نیاز به دستگاه پخت گردان فتیر پزی داشتم که قیمت آن 13 ...
تصاحب مرگبار گاراژ با امضای قولنامه زوری!
منطقه اکباتان ببرم و به زنی تحویل دهم. من نیز ساعت 16 همان روز برای تحویل دادن خودرو به شهرک اکباتان رفتم و در آن جا زنی جوان با ظاهری آراسته خودرو را از من تحویل گرفت. پس از آن دیگر ایرج را ملاقات نکردم و از سرنوشت وی نیز هیچ اطلاعی ندارم. کشف خودرو 206 در ادامه رسیدگی به پرونده، دستور توقیف خودرو پژو 206 متعلق به مرد ناپدید شده در سیستم جامع پلیس ثبت و چند روز پس از آن خودرو 206 ...
آندری کورکوف، بعد از فروپاشی شوروی نویسنده شد
کنگارکس نبر با ترجمه آبتین گلکار، از سوی نشر افق. رشته زبان های خارجه را در دانشگاه کی یف خواندید و مترجم شدید و پس از آن برای مدتی هم روزنامه نگار و عکاس بودید. چه زمان متوجه شدید که قصد دارید نویسنده شوید؟ آیا این حس یکباره به شما القا شد؟ نه این طور نیست. زمانی که پانزده سالم بود تصمیم گرفتم نویسنده شوم، چراکه متوجه شدم نویسنده ها نیازی به سر کاررفتن ندارند. اما پس از آن ...