سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی نباتی نوزاد 5 ماهه بر اثر قصور پزشکی +عکس
... دکتر برگشت و اون خانومو سزارین کرد ولی نیومد که منو معاینه کنه. ساعت 10 صبح بود که من طاقت دردو نداشتم و خواستم یه کاری بکنن ولی بازم قبول نکردن سزارین بشم. بعد چند ساعت متخصص بیهوشی اومد و با تمام تلاش پزشک و ماما زایمان انجام نشد. ساعت حدودا هفت غروب بود که من به هوش اومدم و نمیدونستم چی شده و وقتی منو از اتاق عمل بردن بیرون صورت گریون خانواده ام رو دیدم و از حال مادرم ...
اصغر بیچاره همواره چاره ساز بود
نیازی که دارند چه به لحاظ روحی، روانی و مالی دست به سوی کسی دراز نمی کنند و وظیفه ما است که حواسمان به انها باشد وفراموششان نکنیم. در ادامه مراسم، نظام کیایی از تورج بیچاره فرزند زنده یاد اصغر بیچاره خواست تا چند دقیقه ای صحبت کند،او ضمن تشکر از مدیر عامل خانه سینما،انجمن عکاسان سینمای ایران و افرادی که طی چند روز گذشته با خانواده بیچاره همدری کرده اند گفت: چیزی به اسم نه ونشدن در زندگی ...
حرف های پگاه آهنگرانی درباره همکاری جدیدش با مسعود کیمیایی و پرویز پرستویی
همکاری شده بود اما به دلایلی امکان همکاری فراهم نشد: همان دفعه اول که فکر کنم فروردین ماه بود با من تماس گرفتند که با این پروژه همکاری داشته باشم اما آن موقع سر کار بودم. یعنی همان فیلم مستند خودم و اصلا نمی رسیدم. چندباری هم صحبت کردیم اما متاسفانه زمان بندی ما به هم نمی خورد. تا اینکه دو، سه روز پیش آقای لشکری با من تماس گرفتند که ببینند کار مستندم تمام شده یا نه که خب فیلمبرداری من تمام شده بود و ...
می گفت شهادت در جوانی خوش و لذتبخش است
محمد را از زبان همسر و برادرش شنیدیم. زندگی اش را، منشش را و سر آخر شهادتش را. اگر خوب نگاه کنیم این جوان ها اکسیژن و راه نفس زمانه عافیت طلب ما هستند. عادت کرده بودیم غیر از خودمان هیچ کسی را نبینیم و حالا این ستاره های زمینی یادمان می اندازند غیر من چیز دیگری هم ارزش جنگیدن دارد. آنها که قبل از هر دشمنی با منیت جنگیدند و ای کاش همین یک درس را از محمدها یاد بگیریم. ...
نخل های بی سر را با مرخصی بدون حقوق نوشتم/آدم خوش شانسی هستم
ادامه داد: اگرچه صمد بهرنگی در ادبیات چپ قلم می زد اما مسیرش رسیدن به آزادی بود. البته ادبیات چپ نیز در آن دوران اثر خودش را روی کتاب های حوزه کودک و نوجوان و بزرگسال گذاشت . در آن دوران همه یا باید چپ می بودند یا راست و راه دیگری هم نداشتیم. خاطرم هست که روزی از جلال آل احمد پرسیدم که چرا با وجود اینکه در خانواده مذهبی زندگی کرده، به حزب توده رفته است و او در پاسخ به من گفت در آن موقع یا باید با ...
کنجکاوی های دردرساز هکر 20 ساله/ 8 سال زندان در انتظار شایان
خانواده هستم. از بچگی شیطنت های بسیاری داشتم وبیشتر وقت خود را جلوی کامپوتر می گذراندم . علاقه ای به درس نداشتم و بیشتر مسائل کامپیوتری را دنبال می کردم. این هکر 20 ساله در ادامه گفت: بیشتر دغدغه من اینترنت بود و تحقق رویاهای خودم را در کامپیوتر و اینترنت می دیدم وحتی نتوانستم تحصیلاتم را در مقطع دیپلم به پایان برسانم .بیشتر وقتم را پای کامپیوتر بودم وتصور خانواده ام این بود که من مواد مصرف ...
ماجرای مادرانی که خود هنوز کودک اند
...، مرا به خانه منتقل کردند. دو ماه در رختخواب با مرگ دست و پنجه نرم کردم . 14 ) مولینگا، 14 ساله، فیلیسیتی 5 هفته، زامبیا مادر بودن برای دختری در سن و سال من سخت است. من دیگر وقت بازی و تفریح ندارم. باید کنار دخترم باشم. قبل از اینکه مادر شوم، زیاد فوتبال بازی می کردم . 13) ثاندیو، 15ساله، همسر جاناتان 19 ساله، دختر آنا 9 ماهه زامبیا کلاس پنجم بودم ...
معروف ترین گروه های موسیقی که از دانشگاه آمدند
پلی تکنیک لندن بود که در 1963 بستری شد برای اولین ملاقات های دو دانشجوی رشته معماری، راجر واترز و نیک میسون. و بعد همان داستان آشنا: آگاهی از ایده های یکدیگر و کشف عشق مشترک به موسیقی. ریچارد رایت، هم دانشگاهی دیگری که کیبورد می نواخت، یک سال بعد به آنها ملحق شد. سید برت، دانشجوی دیگری که برای تحصیل در رشته هنر به لندن آمده بود، همه چیز را رها کرد و بار دیگر به دوست دوران کودکی اش ...
کودک کاری که شاعر شد
که کارم را با دست فروشی شروع کردم. آن زمان مترو هم نبود. برای همین در خیابان ها فال و آدامس می فروختم. تا اینکه در سال 83 با جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان آشنا شدم. هم زمان با حضور در جمعیت دفاع، در مدرسه ای خودگردان که چند نفر از مهاجران افغانستانی در تهران راه اندازی کرده بودند نیز درس می خواندم. در این مدرسه خودگردان به کودکان مهاجر در قبال شهریه، آموزش می دادند. چند سالی در این مدرسه درس ...
انگیزه تازه عروس از ازدواج با یک محکوم به اعدام
حس و حال این تازه داماد و تازه عروس را از زبان خود الهام بخوانید: به شب قبل از مراسم عقدت برگردیم، آن شب چه حسی داشتی؟ هم خوشحال بودم و هم استرس داشتم. در این مدت سختی های زیادی کشیده بودیم و خیلی چیزها مانع رسیدن ما به هم شده بود. برای همین حتی یک لحظه هم نخوابیدم و مرتب به این فکر می کردم که مراسم فردا چطور برگزار می شود. خانواده ات چه می گفتند؟ آنها از همان ...
شور و نشاطی به رنگ فهم قرآن
چه جذابیتی برایشان دارد و او از برگزاری مسابقه و جایزه هایش حرف می زند. وارد نخستین سالن شبستان که می شوی نخستین چیزی که بیشتر توجه ات را جلب می کند، نوشته بنر بزرگ جلوی یک میزاست. روی آن نوشته: مشارکت در ختم قرآن. خانمی که پشت میز نشسته پیشنهاد می کند کنارش بنشینم و چند آیه به اختیار خودم بخوانم. می پرسم قرار است با این تلاوت ها چه کار کنید؟ می گوید: صدای همه را ضبط می کنیم. هرکس هر آیه ای که دوست ...
کارتن خواب ها و معتادان نوزادان پیش فروش میکنند!
که خانمی از بارداری اولش چهارقلو به دنیا آورده و بچه های او در بارداری دوم باز هم چهارقلو شده اند و این خانواده به خاطر فقر مالی می خواهند چهارقلوهای تازه به دنیا آمده را بفروشند. من این مسأله را خیلی پیگیری کردم و حتی وکیلی داشتم که از طریق او با دلالی که این کار را پیگیری می کرد، مرتبط شده بودم و خیلی وسواس به خرج دادم که بدانم شرایط بچه و پدر و مادر او چیست و می خواستم همه چیز را ...
استاد اخلاقی که در موعظه طناز بود +تصاویر
وی به علم و دانش داشت، به سوی طلبگی روی آورد. با توجه به مخالفت پدر، سال ها با سختی زیاد، در لباس روحانیت به تحصیل علم پرداخت - زیرا در آن زمان آیت الله مجتهدی از مرحوم آیت الله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی تقلید می کرد و ایشان رضایت پدر را در ادامه تحصیل شرط نمی دانست- با این وجود بعد از سال ها نه تنها پدر راضی شد، بلکه بر وحود چنین فرزندی در نزد خویشان و در اجتماع افتخار می کرد. ...
پشیمانم فوتبال را رها کردم/با نفوذ اعراب المپیک آتلانتا را از دست دادم
هم در تبریز برگزار می شد و سربخشیان هم اهل همین شهر بود. رئیس فدراسیون گفت مشکلی نیست و خودت باید تصمیم بگیری. با خانه تماس گرفتم و با همسر و فرزندانم صحبت کردم، اما آنها گریه می کردند و می گفتند باید بازی کنی و المپیک افتخار بزرگی است. این برایم جالب بود که در شرایط سخت خانواده ام مرا حمایت می کردند. این بهترین خاطره من بود که باعث شد تا المپیکی شوم. شاید آن موقع داغ بودم و نمی فهمیدم، اما بعدها ...
مصدق به آمریکاییان اعتماد داشت/ تنها خودش را قبول داشت
شد و به بازار نشر آمد. به عنوان یک سوال مقدماتی، بهتر است به این نکته بپردازید که چه شد که به جریان سیاست و فعالیت های سیاسی سوق پیدا کردید؟ بسم الله الرحمن الرحیم. من دریک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و تحت تربیت پدرم مرحوم شیخ زین العابدین شاه حسینی بودم. مرحوم آیت الله کاشانی وصی پدرم بود. همواره هم با مذهبیون و برخی علما حشر و نشر داشته ام. تا قبل از انقلاب هم تلویزیون را به دلیل ...
دانلود فیلم داستان پسر معروف تلگرامی و ستره شدنش و پناهنده شدنش
هاشون پخش شد. به خدا پشیمونم. از خانواده دخترهایی که توی عکس هات بودن، خبر داری؟ آره. چطوره حالشون؟ بده. خوب، عکس دخترشون پخش شده ولی به خدا من قصد و نیتم این نبود که مشهور شم. عاجزانه می خوام که منو ببخشن. این عکس ها رو کجا گرفتی؟ خونه خودم نبود، خونه دوستام بود، جاهایی که دعوتمون می کردن... اون کلیپ رو برای چی ساختی و گفتی پلیس فتا حواسش به همه چی هست ...
یک قمقمه معرفت در ارتفاعات تهران
سن دارم و کوه پیمایی را سال 89 همرا پدرم آغاز کردم. در آن سال من نوجوان بودم و چندین محیط کوهستانی را تجربه کرده بودم اما کوهی که آرام، زیبا و سرسبز باشد و از طرفی بشود همراه خانواده رفت کم پیدا می شد. یکی از این کوه های آرام که محیط خانوادگی نیز داشت کلکچال بود که به واسطه خاکسپاری پیکرهای شهدا جوّ معنوی در آن جا حاکم شده بود. آرامش معنوی تپه نورالهشدا زمینه ساز این موضوع شد تا هر چند وقت یک بار ...
خرداد 60 به روایت مسئولان سابق اطلاعاتی
خودشان را می دادند، روزنامه چاپ می کردند بعد یک نشریه منتشر کردند به نام پیام خلق که بعد شد مجاهد . در شماره اول مجاهد، اول همه عکس امام است. قدرت، هیمنه و نفوذ امام آن قدر وسیع بود که نمی توانستند علناً با آن مقابله کنند؛ ولی شبکه زیرزمینی تشکیل دادند، این شبکه همان کادرهای زندان بودند، یعنی کادرهای ابریشمچی و سازمان جوانان، جنبش کارگران مسلمان، کانون توحیدی اصناف و... اولاً این ها بیشتر اسم بود ...
ناگفته های چهره های اطلاعاتی بازنشسته منافقین
اقداماتش را چنین بیان می کند: انقلاب اسلامی توانسته یک نظام 2500 ساله را به خاطر فساد درونی و وابسته و ضد اسلامی بودنش فروپاشی کند. سال 57 شده، سازمان می خواهد وارد قدرت شود. هسته اولیه شان برای ورود به قدرت پس از انقلاب هم همان هایی هستند که در زندان بودند. مسعود رجوی با رفقایش در زندان کادرسازی کرده بود. بیرون از زندان چیزی وجود نداشت. از سال 56 به بعد دیگر نه خبری از سازمان بود و نه کادر جدی ...
استعدادهای فوتبال محمودآباد به خوبی کشف نمی شوند/ عاشق فوتبالم/ از صدای خمپاره 120 می ترسیدم
آدم معروفی بازی کردی؟ بهروز: سال 59 در نفت که به واسطه پدرم بودم میهمانانی که در آنجا بودند برای دیدن بازی ما آمدند . جعفر نامدار رییس وقت شرکت نفت ، از داوران معروفی بود که میخواست مرا با خودش ببرد. همیشه می گفت زمانی بهروز وارد تیم می شود . موقعیت هایی که برایتان در مسیر پیشرفت به وجود آمد چگونه بود؟ کوروش : شاید عدم استفاده صحیح از همان موقعیت ها بود که نتوانستم ...
مرد مرده شور قربانی طاسی همسرش شد
اما مرد عصبانی و ناراحت مخالفت کرد. بعد هم زخمش را پانسمان کرد و خوابید. اما ساعتی بعد نیلوفر متوجه شد همسرش بسختی نفس می کشد. به همین خاطر با اورژانس تماس گرفت و کمک خواست. دقایقی بعد امدادگران وارد خانه زوج جوان شدند و پس از معاینات لازم راهی بیمارستان شدند، اما در بین راه مرد جوان بر اثر شدت خونریزی جان باخت. امروز دو سال از آن حادثه شوم می گذرد خانواده ابراهیم برای عروسشان درخواست قصاص کرده ...
گزارش یک جشن متفاوت؛ عقد در زندان
میلیون دیه کرده است اما متاسفانه هنوز نتوانستم این مبلغ را فراهم کنم. امیر در ادامه از حال و هوای زندان و بندی که در آن تحمل کیفر می کند این چنین گفت: از دیشب خودم و تمام هم سلولی هایم نخوابیده ایم، همه ما بسیار استرس داشتیم و من هم نگران بودم که به امروز می رسم یا خیر؟ وی افزود: وقتی خواستم بیایم همه برایم دست زدند و از زیر قرآن رد شدم و احتمال می دهم که وقتی بعد از جاری شدن ...
مردی پوست صورت زنش را کَند
برای امرار معاش در یک شرکت، کاری پیدا کردم.در آنجا با فردی آشنا شدم که چهره ای به ظاهر آرام و متین داشت، به من توجه می کرد و با محبت هایش می خواست وانمود کند دوستم دارد. یک روز از من خواستگاری کرد و اصرار داشت تازمانی که خانواده اش را در جریان نگذاشته، همه چیز بین خودمان باشد.اشتباه من این بود که در فضای مجازی از همان موقع با این فرد هوس باز ارتباط برقرار کردم، این رابطه مجازی با آلودگی های شدیدی ...
در 2 سال، 6 کنسرتم لغو شد
بودیم و علی رغم مشغله فراوان هرکدام از اعضا، توانسته بودیم تنها همان چند روز را پیدا کنیم. حتی دو نفر از اعضا آنقدر برنامه ریزی های فشرده داشتند که باید بعد از کنسرت بلافاصله به فرودگاه می رفتند تا به برنامه دیگر برسند. همه اعضا هیجان زده از حضور در ایران و بسیار علاقه مند بودند، چراکه همگی اعضای گروه جاده ابریشم هستند و با هم ارتباط داریم و درباره این مسائل نیز صحبت می کنیم. ما تصمیم ...
فخری ملک پور: من را بکشند، کنسرت نمی دهم
، می گوید: من از بچگی در کنار رهی معیری و مرتضی خان محجوبی بزرگ شدم. این ها همیشه به منزل ما رفت وآمد داشتند و من از همان سال ها، گوشم به سازهای ایرانی اصیل عادت کرد. آقای محجوبی یک روز آمد و به پدرم گفت که این بچه علاقه ی زیادی به ساز دارد و باید اجازه دهی به او درس بدهم. مرتضی خان وقتی من فقط هفت ساله بودم، من را پشت پیانو نشاند و به من درس داد. البته بازی گوشی هم داشتم، اما از 9 سالگی همه چیز ...
چرا دیگر از احسان علیخانی متنفر نیستم؟
خواهید خواند: در تلویزیون و در میان برنامه های ترکیبی تلویزیون برنامه نود و ماه عسل تبدیل به برند شدند و ماه عسل با همه نقدها بعد از 10 سال هنوز این ظرفیت را دارد که به لحاظ ساختار و رویکرد ملال آور و تکراری نشود. چند عامل در برند شدن این برنامه موثر است؛ یکی این که اگر به فرهنگ خودمان برگردیم ایرانی ها به گفت وگو علاقه دارند. در گذشته خانم ها مقابل درب خانه هایشان می نشستند ...
سفره های افطاری برای گرسنگانی که هرگز سیر نمی شوند
نان صلواتی از سویی دیگر، این پرسش را برایم بوجود آورد که ما چرا باید روزه بگیریم؟ گرسنگی ما چه سودی به حال محرومان و فقیران جامعه دارد و دهها سئوال که ذهنم را مشغول کرد تا در موقع افطار با پدر و مادر خودم مطرح کنم و... مگر ما چقدر از زمان دور شده ایم؟ انگار فاصله بین ما آدم ها و پیامبر رحمت العالمین حضرت محمد مصطفی( ص) به فاصله میلیونها سال نوری بوده است. هنوز کوچه های کاه و گلی کوفه ...
حرف های بی پرده رامبد جوان
مرحله بعد که اوضاعمان بهتر می شود، چون می گویم که در آزمایش های مرحله اول به این نتیجه رسیدیم که باید چه کار بکنیم داریم این است که به هم آموزش بدهیم که می توانیم در خانه دور هم، حتی در آپارتمان با هم بازی هایی بکنیم که مفرح، سرگرم کننده و خنداننده باشند. همین که خانواده یک ذره بیشتر به هم نزدیک شوند، خیلی خوب است. به نظرم این مسابقه در آینده کارکرد این چنینی خواهد داشت. چون خانواده به نظر ما و همه ...
زندگی نامه ایلان ماسک (فصل اول/ بخش اول)
انجام بدهم، خب مساله ای نیست. چندین نفر که از شرکت های ماسک یعنی تسلا موتورز ( Tesla Motors ) و اسپیس ایکس ( SpaceX ) استعفا داده بودند مایل به صحبت و همکاری بودند و علاوه بر این عده ای از دوستان ماسک را هم می شناختم. مصاحبه ها یکی بعد از دیگری و ماه به ماه انجام می شدند و هنوز حدود دویست نفر دیگر پیش رو داشتم که یک بار دیگر سر و کله ی ماسک پیدا شد. او وقتی که من در خانه بودم به من زنگ زد و گفت اوضاع ...
فریدون جیرانی: روشنفکر نیستم تناقض ندارم
شاید یکی از سخت ترین گفت وگوهای سینمایی گفت وگو با کارگردانی باشد که سال ها پیش از کارگردانی، در مطبوعات فعالیت می کرده و ژورنالیست بوده است. در روزهایی که کن و حواشی فراوانش به چالش و بحث اصلی سینمای ایران تبدیل شده است، برای گفت وگو با فریدون جیرانی که مرد خوش حافظه ای در سینماست و از پیش از انقلاب، سینما و جشنواره های خارجی و فیلم های داخلی و فستیوال ها را دنبال می کرده، به دفتر روزنامه سینما رفتیم. ...