سایر خبرها
شهیدعلی دادمان رابهتربشناسیم / علت برسی فوت علی دادمان چه بود ؟ /یادداشت فرزند شهید همت به رسم برادری در ...
...: فرزند شهید همت و علی دادمان 17 روز قبل وقتی در یک جلسه کاری بودم، تلفنم زنگ خورد و خبر دادند حال علی دادمان خوب نیست. جوری خبر دادند که فهمیدم باید چقدر عجله کنم.10دقیقه ای خودم را از حوالی میدان انقلاب به بیمارستان خاتم الانبیا رساندم. وقتی رسیدم، علی روی تخت دراز کشیده بود، یکی از آن لباس های آبی رنگ هم تنش کرده بودند و داشت می رفت برای عمل. در آخرین لحظه دستم ...
تابوی گرفتن حق طلاق در هنگام ازدواج
.... او هم بدون هیچ حرفی قبول کرد. یک روز به من زنگ زد و گفت من با مادرم صحبت کردم و گفت ما چنین رسمی نداریم که زن ها حقوقشان را بخواهند! سمیه می افزاید: عصبانی شده بودم، سر همسرم داد کشیدم که چطور وقتی من مهریه و عروسی و لباس و طلا نخواستم کسی نگفت اینها رسم ما نیست، ما برای پسرمان آرزو داریم؟ بعد من اگر از تو بخواهم در معامله ازدواج با طرف معامله ات یکسان باش، شما رسم ندارید؟ اشکالی ...
خانه سبز رویایی مرد گیلانی با 14 پسر و 76 خانواده
می کند. داستان تشکیل خانه سبزاندیشان داستان تشکیل خانه سبزاندیشان وطن هم عجیب و شبیه اتفاقات ماءورایی است. اسماعیل پوروطن قصه تشکیل خانه ای خاص برای کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست را این چنین بازگو کرد: سال 64 که من 30 ساله بودم زمان تحویل سال جدید که حدوداً ساعت 8: 2 دقیقه صبح بود با خدای خود عهد بستم از امروز تا 60 سالگی هر چقدر به من ثروت و ...
جاسوسی شوهر هوس باز برای رهایی از زندگی سیاه / ساسان با چند زن در خانه خودمان رابطه شوم داشت
...، با ظاهری متین و مودب که دریک خانواده کاملاً مذهبی بزرگ شده ودر آن رشد کرده بود. پس از چند جلسه صحبت کردن با ساسان، در مسیر دو راهی مانده بودم، گرچه مایل بودم هرچه زودتر طعم شیرین زندگی مشترک رو حس کنم، امّا دلهره عجیبی سرتای وجودم رو گرفته بود، چون باید قدم در راه پر و فراز و نشیبی به نام زندگی می گذاشتم وهمین بر حساسیت ماجرا می افزود. بعد از سپری شدن مراحل آشنایی و رسم و رسوم ...
انتقام نافرجام عشقی که منجر به قتل سه سرباز شد
پدر دختر این خانواده، به سرقت برده و به منزل پدر دختر جوان رفته است اما آنجا به دلیل عدم حضور پدر دختر جوان اعضای خانواده اش را گروگان گرفته است. سرانجام ساعاتی بعد مأموران انتظامی پس از درگیری مسلحانه موفق شدند گروگانها را از دست شاهپور آزاد و وی را دستگیر کنند. شاهپور پس از انتقال به اداره آگاهی به قتل سه سرباز وظیفه و زخمی کردن سرباز دیگر اعتراف کرد و درباره انگیزه خود از ...
ابراهیم پور: شعر تسلی بخش نسل ما بود/ فعالیت ادبی در دبی به کندی پیش می رود
...: به راه ها گفته ام/ چادر شب را از تن پوش تاریکی تهی کنند/ به هفته ها سفارش کرده ام/ جمعه را به پاس شاخه هایت/ سایه کنند دلواپسی ام را/ به روزها ندا داده ام/ مواظب پرنده ی خوشبختی ام باشند/ و به دقیقه ها و ثانیه ها دل سپرده ام/ تا تو را در نفس هایم تکرار کنند/ می بینی لیلا، عشق پاییزی ام/ چگونه وامدار بوسه هایت شدم؟ مجموعه شعر حسرت آن همه سال سروده فرهاد ابراهیم پور در 100 صفحه در قطع رقعی به بهای 10 هزار تومان با شمارگان 1000 نسخه از سوی انتشارات داستان سرا منتشر شده است. ...
زن بی شرمی که دو پسر جوان را به خانه اش دعوت کرد
بی خیال موضوع شود. اما او باب صحبت با این زن را باز کرد. من هم در رودربایستی قرارگرفته بودم. نمی خواستم کم بیاورم برای همین همراه میثم به خانه آن زن رفتم. یک لیوان شربت خوردیم و بیهوش شدیم. وی افزود: صبح روز بعد از خواب پریدیم. اثری از آن زن شیاد نبود. تازه متوجه شدیم گوشی های تلفن همراه ،کیف پول و حتی لباس های مان نیز به سرقت رفته است. با صاحبخانه روبرو شدیم. سراغ ...
فریمان:در تاکسی شنیدم پرچمدار ایران شده ام/ این موضوع فقط یک مانور تبلیغاتی بود
خانم فرهادی زاد گفته تمرین را ادامه بدهید و در خط آتش بمانید چرا که قرار است از تلویزیون ژاپن برای تهیه گزارش بیایند. ما هم پذیرفتیم. نزدیک به دو ساعت از این موضوع گذشت اما خبری از تصویربرداران ژاپنی نشد. من خسته شده بودم و می دانستم که ادامه تمرین سبب تخلیه انرژی و حساسیت بیشتر برای روز مسابقه خواهد شد. به همین سبب از خط بیرون آمدم اما هنوز لباس تیراندازی به تن داشتم که تیم رسانه ای ژاپن وارد سالن ...
سارا عبدالملکی: آرمین 2afm امیدوارم کرد!
به منزل ما آمدند. آقای قاسمخانی هنوز هم پیام می دهند که زودتر خوب شو و این در روحیه من تاثیر زیادی دارد. Armin 2afm امیدوارم کرد روزهای اول فکر می کردم وضعیتم از همه کسانی که آسیب دیده اند، بدتر است. ولی بعد خدا را شکر کردم. بخری افراد را می دیدم که در اثر تصادف یا سانحه دیگری نمی توانند حتی دست های شان را حرکت بدهند. بعدها متوجه شدم که از این بدتر هم ممکن بود اتفاق بیفتد و برای ...
محیط بان ها، منهای 3
.... بنزین در حال اتمام بود به فرودگاه سنندج بازگشتیم. در اداره به محیط بان ها گفتم که در دشت میش مرغ نیست. جواد با 23 سال خدمت در لباس محیط بانی برافروخته شد. من را به دشت برد. این بار با لندرور آشنا بعد از دو ساعت یک گله 32 تایی را دیدم. جواد گفت آنها صبح اینجا چرا می کنند. بعدازظهر به سایر تپه ها می روند و غروب را در سر ارتفاعات شب گذرانی می کنند! همه را درست گفت! جواد بیش از هر کسی ...
حقوق آیت الله بهشتی چقدر بود؟
داد بزند. همنشینی با او واقعاً لذت بخش بود. همیشه وقتی دور هم جمع می شدیم، درباره خدا و پیامبر و ائمه صحبت می کرد. هیچ وقت نشد که از دست او کوچک ترین ناراحتی داشته باشیم . زندگی ما کاملاً طلبگی بود. او 25ساله و من 14 ساله بودم که با هم ازدواج کردیم و بعد از سه ماه از اصفهان به قم آمدیم. دوازده سال در قم بودیم و صاحب 3 فرزند شدیم. موقعی که امام را به ترکیه تبعید کردند، ما را هم بدون حقوق ...
زخم های ناسور دخترکی که در اواخر جنگ با ترکش فلج شد، اما هیچ وقت جانباز محسوب نشد
خرج کرده هنوز نتوانسته برای اثبات جانبازی پرونده زهرا را در بیمارستان اصفهان پیدا کند. اگر خودم آن روزها بودم حداقل اسم دکتری چیزی شاید یادم می ماند. راکی تا این جای کار توانسته نامه و استشهاد محلی از شورای ده بگیرد و همه فامیل و آشنای دور و نزدیک شهادت داده اند که در آن ظهر شهریور زهرا از ناحیه راست بدن ترکش خورد و به همین دلیل است که دست و پای چپش فلج شده و در سال های مدرسه هر روز سر ...
مردم جهان از جنایات شیمیایی صدام خبر ندارند
بیمارستان در دسترس باشد تا در صورت نیاز به آنجا مراجعه کنیم. حدود یک سال در تهران تحت مراقبت پزشکان بودیم. با شرایط سخت دخترهایم را به تهران می آوردم. آن زمان فرودگاه ارومیه راه اندازی نشده بود و ما مجبور بودیم با اتوبوس به تهران بیایم. در طول این یک سال روحیه ام را از دست داده بودم. از خدا مدد خواستم که بخاطر همسر و فرزندانم انرژی به من بدهد تا بتوانم مراقبشان باشم. ...
حرف از اخلاق در جامعه بی عدالت کار دشواری است
قضایی نمی تواند بگوید من 10 هزار نفر را قرآن خوان کردم یا من مدیر بودم اتوبوس گذاشتم و مردم را هر ماه و هر سال بردیم به جبهه های حق علیه باطل. اینها وظیفه نبود. وظیفه این بود که جامعه را عادلانه بسازید. شب قدر یک جامعه با یک شب یک انسان فرق می کند. انسان جدای از جامعه نیست. هم باید در جامعه بوی شب قدر بیاید و هم باید از یک انسان بوی قدر بیاید. وقتی از انسان بوی قدر می آید انسان تبدیل به یک موجود ...
پیامی که عاملین ترور بر روی ضبط صوت نوشته بودند/ اولین حس آیت الله خامنه ای پس از ترور
شایعات زیادی علیه شهید بهشتی و رهبران حزب جمهوری ساخته بود که سوالهای جلسه پیرامون آن بود، تند و گزنده. آقای خامنه ای یک به یک جواب داد. در میان صحبت ها ضبط صوت بزرگی دست به دست شد تا جلوی تریبون آمد. همه گمان کردن ضبط مسجد است. ضبط صوت سمت چپ آقا بود که یکی نگاهی به آن انداخت و کمی با فاصله سمت راست گذاشت. مدتی بعد بلندگو به سر و صدا افتاد. آقای خامنه ای برگشت به سمت پشت منبر و گفت این صدا را درست ...
شهادت دو سرباز گمنام به روایت پدر
بزرگ تر شد آن زمان در پوشش هیئتی به نام محبان الفاطمه به آموزش نظامی دوستان و جوانانش در زیرزمین منزل می پرداخت. هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود.ه روزی چندین بسته کبریت خریده و به خانه آورد. بعد از گذشت چند روز حاج خانوم گفتند که کبریت نداریم. تعجب کرد. آن مقدار از کبریت برای مصرف یک سال کافی بود. پس از آن دخترم گفت که من می دانم چه بلایی سر کبریت ها آمده است؛ عبدالرضا با دوستانش برای آنکه بمب دست ...
سنت هایی که همدلی ایلامی ها را در ماه میهمانی خدا نمایان می کند
همه اعضای خانه یکی از سنت های خوب و پسندیده مردم استان ایلام در ماه مبارک رمضان بیدار شدن همه اهل خانه برای خوردن وعده سحری است که بر ضیافت و شوق روزه گرفتن در این ماه مبارک می افزاید. معمولا همه افراد حتی آنهایی که هنوز به سن تکلیف نرسیده اند یک ساعت قبل از اذان صبح از خواب بیدار می شوند و با همکاری هم سفره سحری را مهیا می کنند. خرید کادو برای روزه اولی ها از دیگر سنت های نیکوی ...
امام خمینی (ره) و تحمل بداخلاقی ها و ناملایمات
؛ یعنی امام بعد از نماز مغرب و عشا بود که با کارد آشپزخانه باغچه را آماده می کرد و مادرم نشاء را می کاشتند و خاک می ریختند. ما بچه ها توی اتاق مشغول بازی بودیم. هشت سال، ده سال همین حدود بودیم با بچه های همسایه. پشت پنجره رختخواب چیده شده بود تا بالا. یکی از دخترها را خواهر من بلند کرد و محکم نشاند روی رختخواب، به طوری که پشت این بچه خورد به شیشه و شیشه از بالا تا پائین خرد شد و ریخت درست ...
با کیسه های مهربانی در کوچه های بی کسی
؟ بله، او 9 ماه در رحم مادر و 4 ماه در سایه پدر دود مواد خورده بود لابد! تدوین سیاست پیشگیرانه برای کاهش مبتلایان از مواردی است که در نامه به روحانی به آن اشاره می شود. یکی از اعضای جمعیت از قم روی سن برج میلاد می رود. بعد از درمان های بسیار، دید یک چشمش برگشته است اما می گوید از اینکه چشمش نمی بیند ناراحت نیست از اینکه چشم هایی زخم ها و دردها را نگاه می کنند اما نمی بینند زجر می ...
عاقبت تلخ رابطه شوم با زن عمو
و با ازدواج با سارا غلام حلقه به گوش او شدم. آیا ازدواج تو با یک زن مطلّقه درست بود؟ سارا با نگاه جادویی خود هر فکر و اندیشه ای را از من گرفته و به تمامی من را جادو کرده بود و من تنها عروسک خیمه شب بازی او بوده و نقش هایی را که او به من می سپردبه خوبی بازی می کردم. اختلاف شما چطور شروع شد؟ بعد از این که سارا با ترفندهای خاص خود تنها خانه ام را نیز از من ...
به رفتن از همدان فکر می کنم/ دریغ از یک حمایت!
موفقیت گام بردارند. فارس: وضعیت حمایت هیات فوتبال از داوران چطور است؟ در سال 1388 به خاطر بی توجهی ها و کم لطفی های صورت گرفته قصد داشتم از داوری خداحافظی کنم، اما عباس صوفی رئیس وقت هیأت از من حمایت کردند و اجازه این کار را ندادند؛ با این حال بعد از آن دیگر هیچ حمایتی از هیأت فوتبال همدان ندیدم. فارس: یعنی هیچ حمایتی؟ من و برادرم باید روزی چهار ساعت تمرین ...
سارق مأمور نمایی که از اتباع خارجی سرقت می کرد، دستگیر شد
به گزارش تسنیم ؛شامگاه دهم فرودین سال جاری پسر بیست و نه ساله افغانستانی با مراجعه به خودروی گشت مأموران انتظامی اظهار داشت که توسط پسر جوانی مورد سرقت قرار گرفته است. وی در ادامه اظهاراتش به مأموران گفت: ساعت پنج بعد از ظهر در خیابان سازمان آب حوالی فلکه اول صادقیه در حال حرکت بودم که پسر جوانی در حالی که ریش بلندی و بی سیم به دست داشت به من نزدیک شد و خود را مأمور معرفی کرد، وی پس از ...
عوامل انسان شناسی در پیدایش فرهنگ جامعه کوفه
خداوند سوگند برای شکایت از مردی به نزد او رفته بودم که والی شهر ما شده بود و بر ما سِتم روا داشته بود. نزد او رفتم، دیدم به نماز ایستاده است، چون من را دید دست از نماز خواندن برداشت و با مهربانی و عطوفت رو به من کرد و فرمود: آیا نیازی داری؟ گفتم: آری، ماجرا را برای او بازگو کردم، گریست و فرمود: پروردگارا! تو بر من و آنان شاهد باش. من به آنان دستور ندادم که بر آفریدگانت ستم روا دارند و حقی ...
امام خمینی (ره) الگوی نظم (1)
است حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی: کارکنان منزل امام در نجف اشرف از حرکت و سکون و خواب و بیداری و نشست و برخاست ایشان درمی یافتند که چه ساعتی از شبانه روز است.(15) نظم روزانه در زندگی امام امام خانم فاطمه طباطبایی: امام تمام کارهایشان از نظام کافی برخوردار بود. بعد از چند روز که آنجا - نجف - ماندم متوجه شدم که در هر ساعت چه برنامه هایی ...
خداداد: آقای طارمی! ترکیه خطر دارد
داد بود را به من نشان داد. بعدها متوجه شدم به فیفا شکایت کردند و از من 50هزار دلار خسارت گرفتند. نکته جالب اینجاست که به آن دو مترجم ایرانی گفتم چرا حقیقت را از من پنهان می کنید گفتند مالک ترابوزان اسپورت رییس مافیاست و هر لحظه که اراده کند ما را محو می کند. شب در لابی هتل نشسته بودم که یک نفر از کنسولگری ایران به دیدنم آمد و داشت به من می گفت هر بازیکن خارجی به ترکیه آمده به مشکلات زیادی خورده و ...
اقدام انقلابی شهید پاکنژاد دربرابربایکوت فرهنگی رسانه های طاغوت/ روایت نویسنده ای که حق تألیفش رابه ...
.... خانم زهرا سیمین دخت کنی همسر بزرگوار شهید دکتر سید رضا پاکنژاد در گفتگو ی اختصاصی با خبرنگار یزدبانو ضمن ابراز خرسندی از دیدار شب گذشته خانواده های شهدای هفتم تیر و شهدای مدافع حرم با رهبر معظم انقلاب، درباره نحوه آشنایی خود با دکتر و ماجرای ازدواجش می گوید : من متولد 1319 و اهل تهران هستم و در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم و توانستم تحصیلاتم را تا مقطع دانشسرای عالی ادامه دهم و چند سالی ...
امام خمینی (ره) و رعایت حقوق دیگران
... بعد از امتناع کویت از پذیرش امام، ایشان به بغداد بازگشتند. غروب آن روز که شب جمعه ای بود، امام گفتند: من می خواهم به حرم مشرف شوم . دوستان گفتند: ما با شما می آییم . بعداً که امام دیدند همه ی ما داریم می رویم، نگاهی به من کردند و گفتند: شما اینجا بمانید و نگاهی به آن ساکی که مدارک و اثاث شخصی ایشان در آن بود، انداختند. من متوجه شدم و لذا در منزل ماندم. بعداً برادران تعریف کردند که عرب ها امام ...
ماجرای کتک خوردن آیت الله مرعشی در جلوگیری از دستگیری آقا مصطفی - پس از 15 خرداد، بیوت مراجع در محاص
دستگیری ایشان شد؟ همین طور است. در سحرگاه 15 خرداد سال 1342 مأموران رژیم ایشان را در منزل شان در محله یخچال قاضی دستگیر کردند. *خاطره شخصی شما از این رویداد چیست؟ آن روز را در قم چگونه دیدید؟ بله، ما روی پشت بام خانه خوابیده بودیم که موقع سحر صدای شیون و زاری از خیابان شنیدیم! بلافاصله به خیابان دویدم و از مردم شنیدم آیت الله خمینی را دستگیر کردند! برگشتم و لباس ...
امام خمینی (ره) الگوی نظم (2)
طوری که برای هر کس که مدتی با ایشان مأنوس و معاشر می شد مشخص بود که امام در چه ساعتی مشغول چه کاری و انجام چه عملی هستند اگر چه فرد در حضور ایشان نبوده و فرسنگ ها از محضرشان دور و جدا باشد.(1) گفته بودم ساعت هشت بیایید آقای حسن سلیمی: یک روز امام زنگ زدند و فرمودند شیر آب چکه می کند. قرار شد ساعت هشت صبح فردا بروم و آن را درست کنم. روز بعد ساعت هشت و پنج دقیقه بود که ...
جنایتی ادامه دار
فضای شهر را آلوده کرده بود و اولش فکرکردم همچون روزهای گذشته بمباران معمولی رژیم بعث عراق است ولی بعداز چند دقیقه پدرم به خانه آمد وگفت : بمباران شیمیایی ، بمباران شیمیایی !؟ من هم به همه اعضای خانواده گفتم که سرتان درحوض حیاط فرو ببرید و با آب سر و صورت خود را بشویید و یک لیوان دوغ بخورید چون قبلاٌ چیزهایی در رابطه با شیمیایی شنیده بودم و همگی این کار را کردیم و همه را به داخل منزل هدایت کرده و درب ...