سایر منابع:
سایر خبرها
پرونده قتل 3 سرباز با آزادی قاتل بسته شد
تلفنی من را به آرامش دعوت کرد اما من با شلیک چند تیر به تلویزیون به او هشدار دادم هرچه زودتر خودش را به منزلشان برساند اما متوجه شدم پلیس خانه را محاصره کرده. تسلیم مأموران نشدم و چند تیر شلیک و تهدید کردم برای من مقداری مواد منفجره تهیه کنند. قصد داشتم با مواد منفجره به زندگی خود پایان دهم اما پدرم آنجا آمد و با گریه و التماس، من را راضی کرد تا خودم را تسلیم کردم. شاپور پس از پایان ...
سرلشکر باقری به روایت خودش/رئیس جدید ستاد کل نیروهای مسلح کیست؟
، توان و... جمهوری اسلامی در بسیاری از مناطق و کشورهای منطقه وجود دارد. به حمد الله در امنیت و دفاع کشور هیچ مشکلی نداریم، قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی به اندازه ایی قوی عمل کرده است که در ذهن کسی خطور نمی کند که بتواند به جمهوری اسلامی ایران تهاجمی داشته باشد. در خاطر دارید بعد از تصرف عراق توسط جورج بوش پسر در سال 81 مطرح می کردندهدف بعدی ایران است. از آن زمان 12-10 سال گذشته ...
ماجرای زنی که دکترهابه اشتباه گفتند سرطان دارد و او عجولانه برای خودش هوو آورد
...؛ جوان برازنده و باشخصیتی که در همان برخوردهای اول با خانواده ام خودش را در دلشان جا کرد و ازدواج کردیم. چنان خوشبخت بودم که همه فامیل آرزوی چنین زندگی سرشار از شادی ما را داشتند. با به دنیا آمدن دختر و پسرمان خوشبختی مان تکمیل شده بود تا اینکه با شنیدن یک خبر دنیا بر سرم خراب شد و مسیر زندگی ام تغییر کرد. در حدود سه سال پیش دچار یک بیماری شدم و پزشک معالجم پس از چند آزمایش اعلام کرد مبتلا ...
عکس العمل عجیب مرد بعد از فاش شدن ازدواج مخفیانه نزد همسر اولش
مشهد آمدم. در این مدت خانه دوست قدیمی ام بودم که همسرم ردم را پیدا کرد و خودش را رساند. با دادو بیدادی که راه انداخته بود، اعصابم را به هم ریخت، نفهمیدم چطور دستم رویش بلند شد و متاسفانه ضربه ای که به سرش زدم، جمجمه اش را دچار آسیب کرده و کارمان به کلانتری کشیده شده است. من و فریبا هشت سال قبل با عشق و علاقه ازدواج کردیم. روزهای اول زندگی شیرینی داشتیم و پس از مرگ پدرش تمام فکر خود را ...
2 فرزندمان را پنهان کرد تا مجوز اعزام بگیرد!
آرامشی یافتم که بیشتر اوقات دوست داشتم در خانه بمانم. در حالی که قبل از ازدواج افکار بلندپروازانه ای داشتم و به یک زندگی عادی مشترک راضی نبودم. ما آن قدر به دوام و عمق زندگی مشترک مان اعتماد داشتیم که در 9 سال زندگی صاحب سه فرزند شدیم. من لیسانس زبان و ادبیات فارسی داشتم و مهدی دیپلمش را هم نگرفته بود. به خاطر حادثه ای که برای پدرش پیش آمده بود، از نوجوانی کار کرده و امکان ادامه تحصیل نیافته بود. اما ...
درخواست جوانترین جانباز شیمیایی از رئیس جمهور + عکس
رساند و مرا از جوی آب در آورد و به درمانگاه شهر برد. بعد از چند روز مرا به بیمارستان شهید چمران تهران منتقل کردند. همانجا بود که عکاسان از من عکس گرفتند و آن عکس تا امروز در تمامی کتابها و نمایشگاه های ارائه و چاپ شده است. *زندگی بعد از حمله شیمیایی رحیم که سرفه های خشک چاشنی کلامش بود گفت: پدرم چند ماه بعد من را به همراه مادرم و خواهرم به عراق برد اما بعد از چند سال نتوانستم ...
اولین مظلوم عالم تنها لقب امیرمومنان است
. حجت الاسلام ظهیری با بیان اینکه امیرمؤمنان علیه السلام تنها کسی بود که پیامبراسلام(ص) فاطمه زهرا علیها السلام را به ازدواج او در آورد و ده ها بار او را به عنوان وزیر، جانشین و امام بعد از خودش به مردم معرفی کرد، گفت:لحظه ای که خبر شهادتحضرت رسول اکرم(ص) به گوش مردم می رسد و طبق وصیت رسول خد(ص) امام علی علیه السلام در خانه مشغول تجهیز غسل و کفن و نماز و دفن پیغمبراکرم(ص) است حق ولایت از ...
فرمانده جدید ستاد کل نیروهای مسلح را بیشتر بشناسید
بتواند به جمهوری اسلامی ایران تهاجمی داشته باشد. در خاطر دارید بعد از تصرف عراق توسط جورج بوش پسر در سال 81 مطرح می کردندهدف بعدی ایران است. از آن زمان 12-10 سال گذشته است ولی شرایط به نحوی است که اذعان داشتند تهاجم زمینی به ایران را منتفی می کنیم و بعد سایر انواع تهاجمات منتفی شد. امروزه حرفی از تهدید عملی جمهوری اسلامی ایران به آن معنی نیست. برخی مواقع سخنان مضحکی از سوی رژیم صهیونیستی ...
سردار باقری: داعش به مرزهای کشورمان نزدیک شود منهدم خواهد شد
جورج بوش پسر در سال 81 مطرح می کردندهدف بعدی ایران است. از آن زمان 12-10 سال گذشته است ولی شرایط به نحوی است که اذعان داشتند تهاجم زمینی به ایران را منتفی می کنیم و بعد سایر انواع تهاجمات منتفی شد. امروزه حرفی از تهدید عملی جمهوری اسلامی ایران به آن معنی نیست. برخی مواقع سخنان مضحکی از سوی رژیم صهیونیستی شنیده می شود ولیکن خودشان و آمریکا جواب آن ها را می دهد که توان این کار را ندارند. ...
در هنگام ازدواج تابوی گرفتن حق طلاق
کشیدم که چطور وقتی من مهریه و عروسی و لباس و طلا نخواستم کسی نگفت اینها رسم ما نیست، ما برای پسرمان آرزو داریم؟ بعد من اگر از تو بخواهم در معامله ازدواج با طرف معامله ات یکسان باش، شما رسم ندارید؟ اشکالی ندارد من هزار سکه می خواهم و در بهترین باغ شهر هم باید برایم عروسی بگیرد... . به گفته سمیه آنها با این تهدید قبول می کنند که ما شروط ضمن عقد را بگیریم، اما تا آخرین روز هرجا سمیه را تنها ...
فاجعه منا سوژه ماه عسل شد
کردم و بعد از ده سال بالاخره اسمم درآمد. بزرگترین آرزویم بود که وقتی به حج بروم که پیر نشده باشم و بتوانم مناسکم را خودم انجام بدهم. برای همین خیلی خوشحال شدم که در سن پنجاه سالگی راهی حج میشدم. با خانواده ، همسایه ها، دوستان و آشنایان خداحافظی کردم و حلالیت طلبیدم. همه به ما میگفتند برای ما دعا کن که این اتفاق برای ما هم بیفتد. در ادامه خانواده در برنامه حاضر شدند مادر و دختر قصه امروز هر ...
درخواست طلاق 9 صبح گرفتن حکم 12 ظهر
اگر اسلام را هم برداریم، خود ایران تابع یک سری سنت هاست که ریشه دارد اما حتی آن سنت ها هم رعایت نمی شود. به عنوان مثال اینکه خانواده پسر برای خواستگاری به خانه دختر می روند، تابع سنت ایرانی است اما امروز می گویند خواستگاری زشت است و دخترها و پسرها زیربار خواستگاری نمی روند و به خانواده هایشان می گویند یک راست به محضر بروند و اگر هم خانواده ها قبول نکنند، می روند دادگاه شکایت می کنند. ...
فیلمی که ایستاده ...تا غبار فراموشی از ارزشهایمان پاک کند
با بهترین بازی ها بود. چرا به نظرم بادیگارد فیلم متوسطی می آمد و سزاوار این همه تحقیر نبود، چرا اژدها از این در وارد شد و من از آن در خارج شدم. چرا ابد و یک روز را فقط به خاطر بازی ها و ساختاریش تحسین کردم وقصه اش را دوست نداشتم و چرا به نظرم متولد 65 فیلم بدی نبود. هنوز ایستاده در غبار را ندیده بودم اما منتظرش بودم. بخاطر نگاهی که از محمد حسین مهدویان می شناختم و به شدت به خلاقیت او در مستند ...
ترکش جنگ فلجم کرد اما جانبازی نمی دهند
: در آن سال در روستای ما اختلاف طایفه ای پیش آمده بود. برای خواباندن قائله قرار شد من مدتی از شهر و دیار دور بمانم. او از روستا رفته بود و زن جوان زائو و دخترک را به امان خدا سپرده بود. زن چند روزی بود که فارغ شده بود و هنوز از بستر برنخاسته بود روز 18 تیر 66. راکی موبایل نوکیای قدیمی را سر می دهد روی حاشیه فرش. برای تصویر کردن بمباران موبایل سیاه شکسته بسته را بالا می برد ...
مادری که با قایق به دیدار مزار شهیدش می رود/ شهید کریمی مدفون در میانه یک سد
علی اکبر برایشان فرستاد که آن نامه حاوی پیام آمدن وی را در سه روز پیش از تحویل سال می داد، می گوید: برادرم پیش از ایام نوروز نامه ای برایمان فرستاد و که در این نامه نوشته بود که سه روز قبل از عید به خانه بر می گردد و همه خانواده چشم انتظار دیدن برادر بودیم و من از خوشحالی هر از گاهی به سر کوچه نگاه می انداختم تا شاید برادرم را زودتر از دیگران ببینم. این خواهر شهید با اشاره به اینکه در ...
خبر شهادت پسرم را در خواب دادند/ آخرین وصیت شهید به مادرش
. این شهید والامقام در سال 1392 به جرگه متاهلین پیوست که حاصل آن یک فرزند دختر2.5ساله به نام ساراست . مادر شهید در این مصاحبه می گوید: یک سالی بود که رضا مرتبا از اعزام به سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب(س) صحبت می کرد. شب و روز به من التماس می کرد تا اجازه بدهم در سوریه حضور پیدا کند اما من راضی نمی شدم.رضا می گفت: مادر از یک طرف مردم سوریه مانند مردم افغانستان مظلوم هستند ...
ماهی به رنگ ثانیه های شیرین زندگی
...> گذری بر سکانس فینال خداحافظی علیخانی پایان ماجرا نیست، با میهمانانش سلفی می گیرد. از دکور پایین نیامده که عکس را روی اینستاگرام می گذارد. مواظبم پایم به این همه سیم روی زمین گیر نکند که زمین نخورم. سمت علیخانی می روم و سلام و علیکی می کنم آن هم موقع خداحافظی. بعد از گپ کوتاهی، مجبورم تا افطار نشده راهی خانه بشوم. البته سفره افطاری ماه عسلی ها امشب نیز پهن است. اصرار می کنند اما نمی توانم بمانم ...
خودروی زورگیران بنزین تمام کرد
خودروام را به زور از من گرفتند تا اینکه چند روز بعد خودروام را پس دادند و من نمی دانم آنها در این چند روز با خودروی من چه جرمی مرتکب شده اند. دومین شکایت در حالی متهم منکر جرم خود بود که زن جوانی به اداره پلیس رفت و از صاحب خودروی پژویی که در بررسی ها مشخص شد متعلق به نعمت است به جرم زورگیری و آدم ربایی شکایت کرد. وی گفت: چند روز قبل در یکی از خیابان غرب تهران برای رفتن به خانه ...
سعی در مطرح کردن خودم داشتم حتی با روشهای غلط/ زندان رفتن افتخاری برای من بود/ گذشته ام چراغی برای آینده ...
او هم از پدرش دزدیده بود. احساس بزرگی می کردم و افتخار می کردم و عیب نمی دانستم. کم کم از 15 سالگی وارد مواد سبز(حشیش) شدم. بعد با مواد سیاه(تریاک) از طریق پدر دوستانم با این مواد آشنا شدم. درآمد هم داشتم و در قهوه خانه پدرم مشغول به کار بودم. مواد را دوستانم از پدرانشان می دزدیدند و در باغات اطراف شهر می کشیدیم. اول کم مصرف می کردیم بعد زیادتر شد. کم کم چون هزینه خودم را نمی توانستم ...
شوهرم خواست تا با دوستانش صمیمی تر باشم!
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”؛ یک روز مانده به مراسم عقد کنان از عمویم خواستم با پدر صحبت کند و بگوید من، پسر عمه ام را دوست ندارم. هیچ وقت یادم نمی رود آنچنان سیلی از پدرم خوردم که خون از دماغم جاری شد. آن روز پدرم که به شدت عصبانی شده بود می گفت اگر یک بار دیگر از این پرت و پلاها بشنوم گلوی تو را می گیرم و خفه ات می کنم. برادر بزرگم نیز کاسه داغ تر از آش شده بود و با ...
مادری که پسرش را حبس کرد/مهاجری از خاوران
آنجاست و روی یک تخته سیاه به ما درس می دهد. پیش خودم گفتم: خدایا چکار کنم؟ *در حسرت و بی خبری چند روز بعد بدون اطلاع ما راهی ایران شده بود که پدرش لب مرز او را گرفت و برگرداند خانه اما دفعه دوم موفق شد خود را به ایران برساند. در واقع محمدرضا بچه ایران بود زیرا در ایران هم متولد شده بود و نوجوانی اش را سپری کرده بود، زندگی کردن در افغانستان را به سختی را تحمل می کرد. از طرفی ...
از نذر برای مرمت امامزاده روستا تا نجات جوان اعدامی
ابتدا گفت: ازدواج کردم و تنها یک پسر داشتم. همین پسرم به جبهه می رود و اسیر می شود. من به طور کل متلاشی شدم و فقط گریه می کردم. یک نذر کردم یا امام رضا(ع) اگر پسرم برگردد در امامزاده روستایم را بازسازی می کنم، تا اینکه بعد از هشت سال من به آرزویم رسیدم. در ادامه برنامه مستندی از مراحل مرمت امامزاده روستای یل آباد در نزدیکی ساوه پخش شد. حاج محمود اظهار داشت: من بچه پولدار نیستم ...
تصویری روشن درباره نظامات اجتماعی با نگاه به الگوی پیشرفت اسلامی
جلسه قبل] عرض کردم – برخی از دوستان بعد از جلسه به بنده گفتند که چرا بر روی این دو مقدمه خیلی اصرار کردید. برای اینکه- اگر کسی به این دو مقدمه توجه کند، ارتباط او با معنای جدید مدیریت شهری ارتقا پیدا می کند. ما که نمی خواهیم دوره ای برگزار کنیم و در آن اظهار فضل کنیم و مثلاً یک بحثی را مطرح کنیم و یک کتابی برای گوشه کتاب خانه ها تدوین شود. می خواهیم از این نگاه مدیریت شهری با نگاه الگوی اسلامی ...
اگر آدم تصمیم بگیرد یک گناه را از زندگی اش حذف کند، توبه کننده حساب می شود
و سال های بیشتری هم خدمت تان برسیم و هم به عافیت باشد. مطلب دوم اینکه شب ها، شب های قدر است. شب های قدر، شب هایی است که سرنوشت آدمی برای تمام یک سال برای آدم تعیین می شود. اگر آدم در خانه خدا تضرع بیشتری بکند و توسل بیشتری به ائمه و اولیاء دین بکند، امیدواریم که سال ها و روز های بهتری را در انتظار داشته باشد. توسل، توجه، دعا و تضرع در خانه خدا می تواند بر سرنوشت یک سال ما تاثیر جدی ...
بازداشت دختر 18 ساله ای که پسران را به دام شیطانی خود می کشاند
زیادی داشتم. تا دو سال قبل مادرم سرکار می رفت و نمی دانست چه بلایی سرم آمده اما وقتی فهمید بشدت سرزنشم کرد. ملیکا با تأثر از گذشته سیاه خود در حالی که سرش را تکان می داد، افزود: از ترس مادرم فرار کردم و هشت ماه در خانه چند پسر بودم و همچنین در خانه مجردی یکی از دوستانم که زنی مطلقه بود به سر می بردم. در این مدت نقشه ای به سرم زد وسرقت از پسران پولدار را طراحی کردم. من با قیافه ای ...
تحلیلی بر سیره ارتباطات میان فردی پیامبر اکرم(ص)
خالق و خویشتن است، قبل از رسالت بیشتر از دوران رسالت بود. مدت روزه گرفتن پیامبر6 نیز به عنوان نماد ارتباط با خویشتن و خالق، طی دوران رسالت روند نزولی را طی کرد. امام صادق می فرمایند: در اوایل بعثت، رسول خدا6 هر روز روزه می گرفتند، به گونه ای که مردم می گفتند: دیگر افطار نمی کند. سپس یک روز در میان روزه گرفتند که این روزة حضرت داود می باشد، بعد آن را هم ترک فرمود و در ایام البیض، سیزدهم و ...
لذتی که باید چشید
.... خاطره ناخوشایندی از سال هایی که در این زمینه فعالیت کرده اید، در ذهن دارید؟ اتفاقا یکی از ناخوشایندترین خاطراتی که در ذهن دارم مربوط است به یکی از همین برخوردهای تند. برای تحقیق و سرکشی به خانه ای واقع در یکی از مناطق کم برخوردار مشهد رفته بودیم. هنوز چند دقیقه ای از ورودمان نگذشته بود که دختر صاحبخانه شروع کرد به فحاشی کردن. فحش ها، قابل تحمل نبود. آنقدر زننده بود که ...
تنها پناهم خدابود
کارگری می کردم جمع کرده بودم. پس انداز آن روزهایم بود که کنار گذاشته بودم برای روز مبادا. خب دستگاه را خریدید و بردید خانه تان. بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟ در خانه پدری ام اتاق کوچکی داشتیم که تقریبا خالی بود. از پدرم خواهش کردم اجازه بدهد در آن اتاق خالی این دستگاه را بگذارم و کار کنم. پدرم موافقت کرد. اما تقریبا هیچ کس امیدی نداشت که من موفق شوم. بعد از انجام دادن کارهای مقدماتی ...
پدرش گفت حسین دیگر برنمی گردد
...> مادر است دیگر، با همه دل نگرانی های مادرانه اش. دلش شور حسینش را می زند و همسر جوان و دوقلو های یک سال و نیمه اش. خبر شهادت همرزم و همشهری حسین حاج عبدالرحیم فیروزآبادی در آن شهر کوچک به سرعت پیچیده بود و وقتی بعد از 50 روز از سوریه برگشت اولین چیزی که به او گفت این بود که حسین آقا دیگر بس است! صدای مادر از یادآوری سخنان حسین می لرزد: مامان از تو توقع ندارم چنین حرفی بزنی. می دانی ...
ملک الشعرای بهار، - بهارِ - فرهنگ ایران
و علاقه ای بودم و این طور که خواهرها می گفتند، برایشان خیلی عزیز بودم و همیشه به من محبت داشتند. من بعد از تبعید پدر به دنیا آمدم؛ دورانی که پدر نشسته بود و تحقیق و تصحیح انجام می داد و دوران آرامشش بود. پدرم از سال 1313 که از تبعید آزاد می شود به تهران می آید و در هزاره فردوسی حضور می یابد که آن هم خودش داستانی دارد. ذکاء الملک فروغی و لقمان الدوله ادهم کمک می کنند و به خاطر آن پدر را از اصفهان ...