سایر منابع:
سایر خبرها
هیچ سندی مبنی بر شهادت متوسلیان و دیپلمات ها وجود ندارد/ صهیونیست ها می گویند روی قبرشان برج مرتفع ساخته ...
اشک می ریخت و می گفت: من می روم دنبال شهادت... امیر متوسلیان برادر سردار جاوید الاثر احمد متوسلیان آخرین عضو خانواده متوسلیان: من متولد دوم آبان ماه 1350 هستم و در سال 61 وقتی حاج احمد اسیر شد، من 11 ساله بودم. خاطرم هست که ما همه برادران یک جورهایی در مغازه پدر کار می کردیم. البته من از همه کمتر آنجا بودم چون سنم از بقیه کمتر بود و هربار از مدرسه می آمدیم، سری هم به آنجا می زدیم. حاج ...
نتیجه اعتراض یک زن به هوسرانی شوهرش
، ولی وقتی فهمیدم فرزند دومم را باردار هستم سکوت کردم. این گونه بود که نصرت زن 38 ساله ای را به عقد موقت خودش درآورد. آن زن همه مخارج نصرت را تامین می کرد و او دیگر من و فرزندانش را فراموش کرده بود. در این شرایط پدرم نیز از غصه من فوت کرد و بعد از آن نصرت همه روابط پنهانی خود را آشکار کرد. دیگر تحمل دیدن این روزها را نداشتم که دست به خودکشی زدم اما خوشبختانه یکی از همسایگانم مرا به مرکز درمانی رساند و نجات یافتم. امروز تصمیم گرفته ام از او طلاق بگیرم . ...
جنایت خانوادگی پسر شیشه ای
قانونی منتقل شد و پلیس به پرس وجو پرداخت. زن جوان گفت: بعد از مرگ پدرم، مادر و برادرم با هم در خانه زندگی می کردند. عصر بیست وسوم اسفند وقتی به خانه مادرم رفتم تا به او سر بزنم هیچ کس در را باز نکرد. نگران شدم و با کلید یدک در را گشودم، ولی اثری از مادرم نبود. من همه جا را گشتم و متوجه به هم ریختگی رختخواب ها در کمد دیواری شدم. شروع به مرتب کردن رختخواب ها کردم که در یک لحظه پای مادرم را دیدم که ...
کریم انصاری فرد: قهوه خانه ها جای زمین های فوتبال را گرفته اند / نبودِ امکانات مناسب یکی از دلایل عقب ...
فوتبال ایران نگیرم بهتر است. البته در لیگ برتر ایران هم روزهای خوبی داشتی و حتی دو بار عنوان آقای گلی را به دست آوردی؛ این موفقیت در فوتبالت چقدر تاثیرگذار بود؟ من خیلی جوان بودم که آقای گل شدم. قطعا این موضوع برای پیشرفت در فوتبالم مهم بود. وقتی یک فوتبالیست جوان آقای گل می شود و مورد توجه زیادی قرار می گیرد، توقعات از او بالا می رود. برای همین خیلی باانگیزه باید باشی تا بتوانی ...
پسر نوجوان آرزوی خانه دار شدن پدرش را به باد داد
به حساب خودش ریخته بود تا با استفاده از آن بتواند وام مسکن بگیرد و خانه بخرد. مرد میانسال شوکه شده بود. نمی دانست چه اتفاقی افتاده است. چندبار حسابش را چک کرد اما خالی بود. برای همین نزد رئیس بانک رفت و در نهایت با بررسی های انجام شده مشخص شد که فرد ناشناسی طی چند ماه گذشته بارها به حساب وی به صورت اینترنتی دستبرد زده و همه 12میلیون تومان موجودی آن را به سرقت برده است. مرد ...
8دانشجوی کشور در دیدار با رهبری چه گفتند؟
سیاسی-اجتماعی پیش گفته است. نماینده مدیران مسئول نشریات دانشجویی گفت: رهبر انقلاب! من سه ساله بودم که پدرم در عملیات کربلای 5 در شلمچه شهید شدند و یقین دارم که اگر خدای ناکرده روزی هر قدرت خارجی، حتی گوشه چشمی به خاک ایران بیندازد، در دفاع از تمامیت ارضی و کیان نظام جمهوری اسلامی ذره ای تردید نمی کنم. من ضمن اعتقاد به دیدگاه های جنابعالی در عرصه هایی مانند استکبارستیزی یا عدالت اقتصادی با ...
اعدام سربازان فراری و اسرای ایرانی در خرمشهر
نیروهای اسلامی بودند. ایرانی ها هم در یک واکنش به حمله هواپیماها پاسخ می دادند. شاید اگر این موشک های سام در اختیار بود، آسمانش جولانگاه هواپیماهای ما نمی شد. همه گزارش ها حاکی از این بود که نیروهای ایرانی، حمله وسیعی را علیه عراق آغاز خواهند کرد. در داخل خرمشهر، اقداماتی برای مقابله با این حمله صورت گرفته بود. آن روز، سرتیپ ستاد عبدالجواد ذنون – مدیر مرکز اطلاعاتی – به خرمشهر آمد تا از نزدیک شاهد ...
6 چیز که هرگز نباید به خاطر آنها احساس گناه کنید
شرکت تان مرخصی استعلاجی بگیرید. اگر به خودتان یا دیگران آسیبی نمی زنیدو این را بیش تر یک تنوع در زندگی تان قلمداد می کنید تا یک عادت، راحت باشید و از انجام آنها لذت ببرید! 4. سر نزدن کافی به والدینتان مادر من در انگلستان زندگی می کند. من زمانی که 18 ساله بودم خانه را ترک کردم و حالا در نیویورک زندگی می کنم. از اینکه مادرم را سالی یک بار، و گاه حتی کم تر، می بینم احساس بسیار ...
وضعیت خانه پدری رهبر انقلاب در دوران ریاست جمهوری ایشان چگونه بود؟
به گزارش دولت بهار، کانال تلگرامی @Khamenei_ir طی مطلبی با عنوان "وضعیت خانه پدری رهبر انقلاب در دوران ریاست جمهوری ایشان چگونه بود؟" نوشت: رهبر انقلاب: در این خانه [پدری]، هشت سال پدر و مادر رئیس جمهور وقت زندگی کردند. بنده رئیس جمهور بودم و امکانات این کشور تا حدودی که در اختیار رئیس جمهور بود، در اختیار بنده بود؛ اما این پیرمرد و پیرزن کوچکترین توقعی نداشتند که چون پسرشان رئیس جمهور ...
منتقدی که به صورت تک بعدی می گوید این سریال کلیشه ای است به نظرم حرف آن کلیشه ای تر است
. وی ادامه داد: من همه سکانس های مجموعه را پازل هایی درکنار هم می دانم که به یک مفهوم واحدی قرار است دست پیدا بکند ولی اگر بخواهم مشخصا سکانسی را بگویم واقعا چیز دقیقی یادم نمی آید. مثلا سکانس هایی که بین پدر و پسر در هر موردی بوده است، سکانس های بین حسن پورشیرازی و حسین یاری، حسن پورشیرازی و پوریاپورسرخ هروقت این دو عزیز مثلثی با هم سکانس هایی را داشتند خیلی برای من جذاب و دوست داشتنی بود ...
گفت وگوی کیارستمی و آغداشلو درباره کودکی، جوانی، سیاست و مرگ
و دوستانش در رفت وآمد و شعاردادن بودند. یادم هست در یکی از میتینگ های مجلس با پدرم از جایی عبور می کردیم که مجبور شدیم به مغازه ای پناه ببریم تا از آشوب به دور باشیم. هیچ وقت مستقیم به من نمی گفت چه کار کن اما می دیدم هیچ گاه عضو دارودسته ای نشد. به مادرم سپرده بود اگر دوستانش به سراغش آمدند بگوید خواب است. اینها تاثیراتش را روی من گذاشت. پدرم را از همان کودکی یک شخصیت ممتاز دیده بودم. یادم هست ...
کیارستمی؛ سینماگری که باید از نو شناخت
کیارستمی واکنش نشان داده اند. کمال تبریزی کارگردان، در یادداشتی برای خبرگزاری ایسنا نوشت: در میان بزرگان سینما فیلم هایش بیش از همه مرا دچار حیرت می کرد و با دیدن آن ها تحت تاثیر عجیب و غیرقابل توصیفی قرار می گرفتم؛ حسی کاملا نزدیک به حقیقت زندگی و به شدت متفاوت با دنیای سینما! دنیایی مختص کیارستمی و منحصر به فرد. آرامشی دوست داشتنی که مطمئنم حالا که پیش ما نیست، آرام تر است. حسن فتحی ...
زخمی فتنه 88، شهید مدافع حرم شد
تواند دو دختر مثل دسته گلش را رها کند و چند صد کیلومتر دورتر از خانه و کاشانه به شهادت برسد. همین سؤال را از همسر شهید می پرسم و پاسخ می دهد: شاید برخی فکر کنند که این جوان ها تعلق خاطری به خانواده نداشتند. ولی آقا مرتضی خیلی بابایی بود. خصوصاً روی دخترکوچکترمان ملیکا خیلی حساس بود. روزهای آخر که به آموزشی قبل از اعزام می رفت، قرار بود با هم به بازار برویم و برای بچه ها لباس های زمستانی بخریم ...
استخدام آدمکش برای قتل پزشک
به پسرش گفت: این کیه بابا! اما من بلافاصله چندین ضربه دیگر را زدم این در حالی بود که بهزاد هم با تبرزین به نقاط مختلف بدن او ضربه می زد. پس از این حادثه 2 کیف محتوی 500 هزار تومان را برداشتم و رفتم. بهزاد به من قول داده بود که نامی از من به میان نمی آورد. من وسوسه شدم و خودم را بدبخت کردم!! آن روز لباس های دیگری با خودم برده بودم که پس از ارتکاب قتل آن ها را عوض کردم! بهزاد می گفت: خانواده اش رضایت می دهند و او صاحب ثروت میلیاردی می شود و من هم از نظر مالی تامین خواهم شد. تحقیقات درباره این پرونده جنایی که نیمه شب چهارشنبه گذشته در مشهد رخ داد همچنان ادامه دارد. ...
خوشحالی مردم از تجوید درست دعای قنوت نماز عید فطر، در اولین سال مکبری/ پدربزرگم موذن مسجد روستا بود+عکس
انجام می شود که به صورت تجربی این کار را انجام می دهند. اما نماز عید فطر با توجه به نوع متن و تعداد قنوتها نیازمند مکبرین باتجربه است. علی لطفی یکی از مکبرین با تجربه ای است که حدود 15 سال است که تکبیر گویی قنوتهای نماز عید فطر را در تفرش انجام می دهد. لطفا در خصوص چگونگی گرایشتان به تکبیر گویی بگویید: 9ساله بودم که با تشویق پدر و مادرم و خصوصاٌ مرحوم حجت الاسلام ...
زلزله در مرسدس یا ادامه تصادف هم تیمی ها؟
رخ دهد. نتیجه این جلسه قطعا باید از برخورد بیشتر دو راننده در رقابت های پیش رو ممانعت به عمل بیاورد. بنابر این همه گزینه ها روی میز قرار دارد. این واکنش ولف با صحبت های او در 7 هفته قبل و پس از تصادف بارسلونا، تفاوت زیادی دارد. او در این باره ادامه گفت : در بارسلونا من بیشتر احساس آرامش می کردم چرا که ما 30 رقابت بدون هیچ تصادفی میان هم تیمی ها را پشت سر گذاشته بودیم. بالاخره ...
روایت خاطرات شهید سیاح طاهری در ماه نشان شبکه افق
چمدان از وسایل، زندگی مشترکمان را شروع کردیم. شهید سیاح طاهری پس از 6 روز از ازدواجمان به ماموریتی در اهواز رفت و حتی من چهره ایشان را فراموش کرده بودم . قبیشی اضافه کرد: اولین مجروحیت وی در سال 1360 در آبادان رخ داد و ایشان به شهر اصفهان برای درمان بازگشتند و پس از بهبود دوباره به منطقه باز می گردند و پس از چندین مجروحیت دیگر در 23 دی ماه 65 در عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت گلوله تانک از ...
جوانی که وسوسه های شیطانی امانش نمی داد
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”؛ جوان 35 ساله درحالی که دفتر خاطراتش را به روزهای سیاه ورق می زد، به کارشناس اجتماعی فرماندهی انتظامی طرقبه و شاندیز گفت: اگرچه فرزند سوم یک خانواده 8 نفره بودم اما پدر و مادرم همه نوع امکانات تفریحی و رفاهی را برایم فراهم می کردند. تا این که پسر همسایه مان در سن 14 سالگی مسیر زندگی ام را عوض کرد. در یکی از همان روزها پسر همسایه مان که 3 سال از من بزرگ ...
مزار خالی و سنگ صبور 30 سال چشم انتظاری در سکوت گلزار خاموش
که ورقی از آهن بود، وارد شدیم. در یکی از اتاق ها مادر شهید خوابیده بودم، از لحظه ای ورود غربت خاصی را احساس کردم ، گل پری عسکر پور مادر شهید ولی الله عسکر پور 90 سال دارد و عروسش از او پرستاری می کرد، در این منزل ساده ، آینه تمام نمای انتظاریک مادر شهید جاویدالاثر را حس کردم . وقتی بیدار شد بی گمان از ما پرسید: از تهران خبری از پسرشهیدم آوردید؟ اشک ها در چشم ها حلقه زد و هیچ ...
پسری که مادرش را در کمددیواری کشت
تا اینکه رضا (پسر کوچک خانواده) به همراه زنی به نام حمیرا سررسیدند. رضا ابتدا قتل مادرش را انکار کرد و گفت: من روز جمعه از خانه بیرون رفته بودم و امروز برگشته ام. بازجویی از پسر معتاد که به نظر می رسید رازی را پنهان می کند ادامه یافت تا اینکه سرانجام لب به اعتراف گشود و گفت: زمان حادثه بین من و مادرم مشاجره لفظی بالا گرفت. من که خیلی عصبانی شده بودم، مادرم را کتک زدم وقتی ...
متن کامل سخنان مهم رهبری در دیدار رمضانی با جمعی دانشجو
.... خب همه ی جمعیّت مدینه آن روز شاید به ده هزار نفر نمیرسید؛ زن و مرد و کوچک و بزرگ و بچّه و مانند اینها. احزاب -یعنی کفّار و مشرکین مکّه- از تمام اقوام موجود در آن منطقه، مردان زبده ی جنگی شان را انتخاب کردند، ده هزار نفر شدند! حمله کردند به مدینه؛ این قضیّه ی کوچکی نبود. گفتند میرویم مدینه، همه را قتل عام میکنیم؛ هم خود آن مدّعی نبوّت را -یعنی پیغمبر را- هم اصحابش را؛ قال قضیّه را میکَنیم ...
گلایه پرستویی از مردمی که عمری نگران حرفهایشان بود!
...: پرویز پرستویی با انتشار متنی جالب از حرف مردم در اینستاگرام خود نوشت: می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!... می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!... به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم ...
فراستی، فرهادی و اسکورسیزی در پی درگذشت عباس کیارستمی چه گفتند؟
پس از زمستان. حالا دل سینمای جهان در فصل های پی در پی بی تو تنگ می شود و تو آسوده و بی درد و آرام باش ، که رسیدی، و خانه دوست همان جاست. کمال تبریزی: استاد آرام سینما به آرامی رفت در میان بزرگان سینما فیلم هایش بیش از همه مرا دچار حیرت می کرد و با دیدن آن ها تحت تأثیر عجیب و غیرقابل توصیفی قرار می گرفتم؛ حسی کاملا نزدیک به حقیقت زندگی و به شدت متفاوت با دنیای سینما! دنیایی ...
باران بخشی از هویت گیلان است/میدان شهرداری رشت تبدیل به چیزی مطلقا بی روح شده است/اراده ای در مقابله با ...
...، اگر معنی غالبش حسرتخواری برای گذشته باشد، نمی دانم. شخصیت مرد این داستان چیزهای گذشته را حفظ کرده، چه یادها و چه اشیاء را، تا آن را به کار امروز بزند، تا از طریق آنها زن را متوجه آشنا بودن خودش بکند. همه ی شخصیتهای داستان در این روند یادآوری گذشته با فرهاد همدست اند. ساغریسازان هم، که برای من خودش یکی از کاراکترهای فیلم است، موجودی زنده است چون ساکنانش زنده اند و چون هنوز فضا و خانه هایش به ...
کلاه صورتی به نهال رسید+عکس
...: همسر شهید قاضی خانی ، درباره گفتگوی دختر خردسالش، نهال با رهبر معظم انقلاب در دیدار خانواده شهدا با معظم له گفت: برای مدتی از نهال غافل شدم و متوجه نشدم کجا رفته است وقتی برگشت، پرسیدم کجا بودی؟ گفت رفته بودم پیش حاج آقا من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده، اصلا نمی دانستم منظورش از حاج آقا مقام معظم رهبری است. پرسیدم خب حاج آقا چی می گفت؟ گفت: من دیدم حاج ...
جنسیت گم شده
یک پسر 18ساله بودم. 5 سال بعد من هم جزو معدود افرادی بودم که عمل تغییر جنسیت را انجام دادم و به آرزوی دختر بودنم رسیدم. هیچ کس نمی تواند بفهمد حال کسی را که روح و جسمش دو نقطه ی مقابل هم باشند. البته نگاه قضاوت گر جامعه هیچ گاه دست از سر تو برنمی دارد و مجبوری بعد از عمل شهر خود را ترک و به کلان شهری مثل تهران مهاجرت کنی تا کسی از گذشته ی تو نداند و قضاوت هایش آزارت ندهد. درست است که هیچ وقت ...
زنان همنشین با مواد و یک درخواست از جامعه
...> میترا ، 17 سال است که معتاد است و به گفته خودش 17 هزار بار ترک کرده است و یادش نمی آید که دقیقا چند بار به کمپ ترک اعتیاد آمده است . او می گوید: از 14 سالگی توسط یک پیرزن معتاد شدم. مدت ها پاک بودم که پدرم به رحمت خدا رفت و نتوانستم از پاکی خود مراقبت کنم .اگرحمایت می شدم پاک می ماندم اما...! مریم به کنجی خزیده است و تمایلی برای گفت و گو و یا درد دل ندارد ؛ می گریزد از نگاه هر بیننده ای ...
دلایلی که متوسلیان را راهی لبنان کرد چه بود؟
را نگه دارد اما ناگهان دیدم احمد در عرض 30 ثانیه غش کرد و افتاد. سریع کمرش را گرفتم و حس کردم نفس نمی کشد، همه فکر کردند او مرد. آب قند آوردیم و نیم ساعت طول کشید تا حالش خوب شود. چون همین اتفاق برای من افتاد می دانستم احمد می افتد یعنی سعی می کرد خودش را نگه دارد. این تصویر توسط شهید همت ثبت شد. حاج احمد همینجا وقتی جنازه رادید از حال رفت *من کشته می شوم، برای چه زن بگیرم ...
خرمشهری ها در تب وتاب خرید عید فطر
پس بدهیم و دستفروش ها خیلی راحت می آیند و جنس ته انباری سه سال پیش را زیر آفتاب بساط می کنند و کسی به آنها کاری ندارد و مردم تنها به اختلاف قیمت توجه می کنند . از میان مغازه های کفش فروشی پاساژ جمهوری خرمشهر وارد یکی می شوم، از صاحب مغازه که جوانی حدودا 35 ساله به نظر می رسد در مورد بازار شب عید می پرسم، اینطور پاسخ می دهد: بازار شب عید هم کساد است همه می آیند پا می زنند و نمی خرند ...
از افراد خاله زنک به طوری جدی فاصله بگیرید
خاله زنک . فهمیدم بعضی وقت ها حرف هایی را از او به مادر گفته بودم. حرف هایی که به من گفته بود و خواسته بود به کسی نگویم. من اما همیشه و همین الان هم فکر می کنم مادر هر کسی نیست. مادر مادر است. خواهرم اما مرا خاله زنک خوانده بود. از همان روز فهمیدم خیلی ها خاله زنک نیستند، اما با این صفت ناپسند خوانده می شوند. درس خوبی بود. از همان موقع با خودم عهد کردم خیلی راحت به کسی از ...