سایر خبرها
در بهشت زندگی می کنیم، اما هیچ چیز نداریم/روایتی از بلوچ های استان گلستان
به سن و سالش نمی خورد، به سمت تانکر بزرگ آبی رنگ که روی آن جابه جا آثار زنگ زدگی دیده می شود، می رود و چند نفر دنبالش راه می افتند. یک پسر بچه دبه به دست، با نزدیک شدن حاضران، خودش را پشت تانکر قایم می کند. از بین حاضران یکی می گوید: رامین را خبر کنید. رامین آذرخش، یکی از 9 بچه ماه بیگم است. اینجا آب و گاز نداریم. قبل از انتخابات مجلس، نماینده ها آمدند و قول دادند برای مان کاری بکنند ...
روستایی که فقط 13 نفر جمعیت دارد!
یکی از فامیل ها را اجاره کرده است، از برادر قادر: اداره کشاورزی کمک نمی کند برای کود و آب و اینها. فریده چای و شکلات می آورد و زود می رود توی اتاق ته سالن. لیلا با قندان ها می آید و می نشیند، چند قدم دورتر از شوهرش. لیلا مال این زندگی نبود. سردشت بزرگ شده بود و نمی دانست چطور گاو و گوسفند نگه دارد و کشاورزی کند. بعد پدرشوهرش (عمویش) مرد و قادر دست لیلا و بچه ها را گرفت آمد کوتان . آن ...
قربانیان بیکاری / زخم های عمیق بر لطافت روح زنانه، چشم انتظار مرهمی از سوی جامعه
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از شبنم همدان جامعه ایران و به ویژه تحصیل کردگان دانشگاهی دچار معضل بیکاری هستند. در حالی که همه رسانه ها و مسئولین از بیکاری قشر تحصیل کرده و بیکاری جوانان حرف می زنند و آمار و ارقام در مورد این گروهها اعلام می شود، گروهی در جامعه ما وجود دارند که هم به عنوان زن و هم به عنوان مرد ایفای نقش می کنند و با وجود تلاش و مشکلات بسیار، قوانین حمایتی نقش آنها را به رسمیت نمی شناسد . آنها با وجود ...
مسافر همچنان بهترین فیلم کیارستمی است
به دست، از کوچه ای که سگی در آن نشسته است نان و کوچه، نخستین تجربۀ فیلمسازی جناب کیارستمی است. فیلم سر و شکل مقبولی دارد و قصه گو است و قصد دارد به بچه ها جرأت بدهد. کودک فیلم، در انتها یاد می گیرد که باید با شجاعت از جلوی سگ بگذرد و پارس او را با انداختن تکه ای نان، خاموش کند. سگ به زودی با کودک رفیق می شود، به دنبال او راه می افتد و در نهایت در جلوی منزل او می نشیند. اما باز هم بچه ای دیگر ...
شیدا تماس گرفت و از هتک حرمت به خودش گفت / سرقت، هتک حرمت، صیغه و ...
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، این زن گفت: دو مرد زنگ در خانه را زدند، در را که باز کردم، وارد خانه شدند، دست و پای من را بستند و مرا مورد تعرض قرار دادند، بعد هم تلفن همراهم و پول ها و کمی از زیورآلاتم را سرقت کردند. با شکایت این زن، تحقیقات برای مشخص شدن ماجرا آغاز شد. چند ماه بعد مأموران در ردیابی تلفن همراه زن جوان متوجه شدند گوشی روشن شده است. آنها وارد مغازه ای که تلفن در ...
مردی که 40 سال صورت همسرش را ندید
چهل سال صورت همسرش را ندید مردِ خانواده تصمیم داشت تا پس از گذشت چهل سال از زندگی مشترک و داشتن سه فرزند برای یک بار هم که شده، چهره همسرش را ببیند. شب وقتی همسرش می خوابد به اتاق او می رود تا دست به یک ماجراجویی بزرگ بزند. او می خواست تا برقع را کنار بزند و قیافه مادر فرزندانش را یک بار برای همیشه ببیند؛ اما ناگهان زن از خواب بیدار می شود و با عصبانیت و داد و فریاد او را تهدید به طلاق ...
قاتل: زن 16 ساله ام همه اش سر در موبایل داشت!
به خانواده اش گفتم، اما باز هم فایده نداشت. پس از این تصمیم گرفتم از او جدا شوم ولی با میانجیگری بستگانم بی خیال طلاق شدم. وی ادامه داد: روز جمعه به مراسم ختم مادر بزرگ نامزدم رفتیم و بعد از مراسم دو نفری با خودروام ساعتی در خیابان ها چرخیدیم تا اینکه از رستورانی دو تا پیتزا خریدیم و به خانه من آمدیم. پروین حتی موقع شام خوردن هم در حال چت کردن بود به طوری که من عصبانی شدم و ...
مرد ثروتمند با پای خود به قتلگاه رفت
را کشتم. با گذشت حدود دو سال از وقوع قتل صبح دیروز محاکمه فریده و شوهرش به اتهام مشارکت در جنایت با حضور قاضی قربان زاده و دو مستشار در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد. وقتی فریده برای تشریح آنچه اتفاق افتاده بود، در برابر قضات جنایی ایستاد، گفت: از طریق یک زن آشنا برای کار در خانه به مرد جوان ثروتمندی در شمال تهران معرفی شدم. چند روزی از شروع کارم گذشته بود که یک روز ...
قصری در ساحل*
آن را باز کرد و پنجاه سکه ی طلا در کیسه ی کوچکی ریخت و به دست پیرمرد داد. درویش کیسه را گرفت و لبخند زد و گفت: بفرمایید، این قصر، مال شما! ملکه جلو رفت و قصر شنی را به همراهان خود نشان داد و با صدای بلند گفت: حالا این قصر مالِ من است. اما چون نمی توانم آن را با خودم ببرم، از این بچه ها خواهش می کنم مواظب قصر من باشند و از آن خوب نگه داری کنند! بعد از رفتن ملکه، بچه ها با ...
نظر ابراهیم هادی در مورد شهید بروجردی
وسط جاده . افسر عراقی را اسیر گرفتم و برگشتم . بین راه با خودم فکر می کردم . گفتم این هم هدیه ما برای امام زمان ( عج ) ولی بعد از حرف خودم پشیمان شدم . گفتم : ما کجا و هدیه برای امام زمان ( عج )؟ همان روز بچه ها دور هم جمع شدیم. از هر موضوعی صحبتی به میان آمد تا اینکه یکی از ابراهیم پرسید: بهترین فرمانده هان در جبهه را چه کسانی می دانی و چرا؟! ابراهیم کمی فکر کرد و گفت: تو ...
همدستی فوتبالیست و بدنساز درسرقت های سریالی
ای که لامپ آن خاموش بود را می زدیم اگرکسی باز نمی کرد از طریق بالکن وارد خانه می شدم و اموال قیمتی مثل طلا، پول، دوربین، قالیچه ابریشمی، ال سی دی و... را سرقت می کردم. به چند خانه دستبرد زدی؟ 9خانه و همه اموال مسروقه را در شوش فروختم. چرا با اشکان درگیر بودی؟ او در برخی سرقت ها همراهم بود و سهمش را می خواست. من پول کمی به او پرداخت کردم اما اعتراض داشت که سهمش کم است. بعد ...
قدر داشته هایمان را بدانیم
، پدرش او را به اتاق خود فراخواند و به او گفت که چقدر از داشتن چنین فرزندی به خود می بالد و چقدر او را دوست دارد، سپس هدیه ای را که بسیار زیبا پیچیده بود به دستش داد. مرد جوان کنجکاو، و البته با نوعی احساس ناامیدی، هدیه را که یک انجیل جلد چرمی بود، باز کرد. با دیدن هدیه، از کوره در رفت، صدایش را بلند کرد و با عصبانیت گفت: " با این همه پولی که داری فقط یک انجیل به من می دهی؟" و مانند گردبادی ...
ساندویچ تن ماهی، فست فود بی ضرر برای کودکان
به گزارش اتاق خبر،بچه ها معمولا عاشق غذاهای فست فودی هستند به خصوص غذاهایی که پنیر پیتزا هم داشته باشد. با توجه به این که همه ما می دانیم فست فودها برای سلامت بچه ها مضرند، بهتر است این مدل غذاها را خودمان در خانه برای فرزندانمان درست کنیم. یکی از این ساندویچ ها، ساندویچ تن ماهی است که بچه ها با یک بار امتحان کردنش، طرفدارش می شوند. بچه ها معمولا عاشق غذاهای فست فودی هستند به خصوص ...
قتل نوعروس16ساله توسط داماد جوان با پاره آجر
خانواده ایرانی - اتاقی 12 متری با فرش رنگ و رو رفته. در انتهای این اتاق کوچک جسد دختر نوجوانی قرار داشت که روی آن را با پارچه ای مشکی رنگ پوشانده بودند.به هم ریختگی داخل اتاق و شکستگی شیشه پنجره قدی که به پشت بام می رسید، حکایت از جدال دختر جوان و همسرش داشت. این درحالی بود که همسایه ها مدعی بودند هیچ صدایی که حکایت از درگیری باشد نشنیده اند.دختر 16 ساله که نازنین نام داشت، حدود یک سال ...
شغل دوم بازیگران مشهور ایرانی چیست؟
شغل دومی برای خود دست و پا کرده اند. مهدی فخیم زاده: استاد بازیگری شاید نخستین چیزی که درباره شغل دوم آقای فخیم زاده به ذهنتان برسد این است که او در یک باشگاه ورزش های رزمی را تعلیم می دهد. اما اشتباه می کنید هر چند مهدی فخیم زاده در رشته های رزمی برای خودش استادی است اما باید بگویم که او همراه هما روستا، همسر استاد سمندریان، مدرس کلاس های آزادی بازیگری آموزشگاه استاد حمید ...
با بهاره رهنما و گوزن اش
...> به نفع بچه های بیمار تابلو می فروشیم بهاره رهنما خودش یکی از مشتریان پر و پا قرص گالری های عکس و نقاشی است، برای همین هم در این کافه رستوران دست به کار جالبی زده که استفاده از تابلوهای متغیر روی دیوار است. او هر ماه از هنرمند جوانی که کارهای قابل توجهی ارائه داده کارهایش را می گیرد و روی دیوار کافه رستوران نصب می کند و قیمتش را هم زیر آن می نویسد تا هر کسی تمایل داشت آن را خریداری ...
یک مرد اهل فلوریدا به دو نوجوان پوکمون باز تیراندازی کرد
یک مرد اهل فلوریدا به دو نوجوان که در حال بازی پوکمون گو بودند تیراندازی کرده است. ظاهرا این مرد به اشتباه فکر کرده که با دو دزد طرف است. این مرد حوالی 1:30 صبح با صدایی بلند از خواب پریده. به بیرون نگاه کرده و متوجه شده که یک ماشین نزدیک خانه اش پارک شده. بعد اسلحه اش را برداشته و رفته تا ته و توی قضیه را در بیاورد. ظاهرا همین لحظه ها بوده که یکی از نوجوان ها به دیگری می ...
ربودن پسر 14 ساله برای انتقامجویی
که از آن روز به بعد چندین بار همراه خانواده ام نزد روانشناس رفته ام. انتقام متهم در بازجویی ها چنین گفت: چند روز قبل از حادثه وقتی از سرکار به خانه آمدم متوجه شدم که همسرم به شدت ناراحت است.وقتی علتش را پرسیدم گفت زمانی که پسر 4 ساله مان در کوچه مشغول بازی بوده، پسر نوجوانی با چوب او را کتک زده است. این را که شنیدم خیلی به هم ریختم. از طریق بچه های محل، پسر14ساله ...
جایی که پرستاران زکات علم و تجربه شان را می دهند
دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی راهی محک می شود. سرور نیز پرستار دیگری است که با 25 سال سابقه کار، خود را بازنشسته می کند و بعد از کمی استراحت تصمیم می گیرد به محک بیاید. او قبلا هم چهره سرطان کودکان را در بیمارستان های قبلی و حتی دست در دست برادرزاده اش دیده بود. اتفاق هایی که نفسش را حبس می کند و نمی تواند به راحتی کلمات را ادا کند. به قول خودش این اتفاق ها در انتخاب محک برای کار کردن بی ...
29 تیر روزگار تلخ کودکان کار در ایران (1)
...> آنها هر روز کمی از پول شان را جمع می کنند تا کیف و دفتر بخرند. زهرا از جیبش چند مداد رنگی قد و نیم قد بیرون می آورد: "اینها را خودمان خریده ایم. دفتر نقاشی هم خانه داریم ... از زهرا می پرسم: "دوست داری اینجا گل بفروشی!" احمد انگار دوست ندارد خواهرش با غریبه ها حرف بزند می گوید: آره دوست داره!" و دست خواهرش را می کشد تا در هیاهوی ماشین ها گم شوند. زهرا سرش را پایین می اندازد. ...
ماجرای خودکشی دانش آموزان در “پرند”
آموزان در سال های گذشته تنها حکایت هنرستان پرند نیست و آخرین اخباری که در رسانه ها منتشر شده، (از آنجایی که آمار رسمی وجود ندارد) خبر از تعداد بالای این دست خودکشی ها دارد: از آغاز سال 94 تاکنون 12 دانش آموز زیر 18 سال خودکشی کرده اند. هشت نفر خود را حلق آویز کرده اند، سه نفر از ساختمان خانه و پل عابرپیاده پریده اند و یک نفر با سلاح گرم خودش را کشته است ، بااین حال زنگ های خطر در این هنرستان صدای ...
این زوج سر مرد مزاحم را در گونی گذاشتند و به سطل زباله انداختند+ عکس
همین خاطر تصمیم گرفتم او را بکشم. چند ماه بعد از این ماجرا تصمیم به قتل گرفتی؟ شب و روز با خودم فکر می کردم تا اینکه هشت ماه بعد تصمیم گرفتم منصور را بکشم. من حکم خدا را اجرا کردم. از ماجرای قتل بگو. وقتی طبق نقشه همسرم منصور را به خانه دعوت کرد من در اتاق خواب پنهان شدم و به محض روبه رو شدن با منصور با میله آهنی به سرش زدم. اما در آن حال هم به من ناسزا گفت و با من درگیر شد ...
تعبیر قطار فشنگ و تخم مرغ ها
مراد شبیه قدیمی ها وضو می گرفت؛ سفت و با حوصله. نزدیک طلوع، نمازش را خواند و خوابید. من هم همان پایین اتاق رختخواب پهن کردم و خوابیدم. یادم نیست چقدر گذشته بود ولی خواب دیدم توی مسجدالشهدای شهرستان خودمانیم. بعد سیدضیاء بلند می شود و می رود توی محراب و اذان می خواند. من دکمه قبا را باز می کنم که خنک بشوم و می ایستم پشت سیدضیاء. خودمان دونفریم. سیدضیاء به رکوع اول نرسیده، چند نفر یاالله می گویند ...
پرواز با صندلی پرنده + فیلم
به گزارش گروه چند رسانه ای خبرگزاری میزان، این مرد سوئدی یک متخصص سازنده وسایل در خانه است و طرز ساختن همه نوع وسیله را در کانال خود به همه یاد می دهد. او این صندلی را 10 بار آزمایش کرد و سرانجام آن را به پرواز درآورد و به ارتفاع تقریبا 1.5متر از زمین بلند کرد. دانلود
ماجرای شهید مظلوم نیروی انتظامی
برای بار چندم وسط مصاحبه به صدا درمی آید. حاج خانم می گوید اگر ممکن است از پریز بکشیدش. ناشناسی به منزل فرمانده زنگ می زند. خودش را معرفی نمی کند اما از حال و روز مرد خانه خبر می دهد. دعوتشان می کند به یکی از بیمارستان های شیراز. حاج خانم خودش را می رساند آنجا. دانشجویان طبق معمول آن ایام، تجمع کرده اند.دخترش می گوید که مبادا دانشجویان کاری کرده باشند اما مادر می گوید که دانشجوها اهل خشونت ...
خروس 100 ساله را ببینید + تصاویر
اتاق خبر 24 : وقتی صحبت از قوقولی قوقو می شود تجربه این خروس از همه بیشتر است. این مجسمه که به شکل یک خروس بوده است یک قدمت تاریخی در این خانه یورکشایر شمالی دارد و تقریبا با همه نسل هایی که در این خانه زندگی کرده اند همراه بوده است. این مجسمه 100 سال پیش در این خانه با بوته های رشد کرده در این خانه درست شده بود و در آن زمان فقط چند سانتی متر ارتفاع داشت و حالا که 100 سال از عمر این مجسمه می گذرد و ارتفاع آن هم اکنون به 6 متر می رسد. این مجسمه یک جاذبه توریستی و مکانی برای اردوی بچه ها شده است. ...
عجیب آدم ربایی در جنوب پایتخت
... او به بازپرس جنایی گفت: سر کوچه با دوستم ایستاده بودم و مشغول صحبت بودم، ناگهان مردی را دیدم که سوار موتورش با دست اشاره کرد که پیش او بروم. اما من که ترسیده بودم به طرفش نرفتم ولی ناگهان او به سمتم آمد، آنجا بود که دویدم و در یک مغازه پنهان شدم. پسر 14 ساله ادامه داد: اما او به آنجا آمد و مرا به زور سوار موتورش کرد، او می خواست مرا با خودش ببرد که خوشبختانه مردم و تعدادی از راننده ...
از آقا خواست برای شهادتش دعا کند
خودش به یادگار آورده بود که قطره ای از خون شهید روی آن نمایان بود. با اینکه خیلی آن را دوست داشت، اما به من هدیه داد و این برای من خیلی با ارزش بود. یعنی شهید از بچه های تفحص بودند؟ اوایل دوران جوانی یعنی وقتی 19، 20 ساله بود با عشق به شهادت و شهدا به صورت داوطلبانه و با اصرار زیاد وارد گروه تفحص شده بود، البته دو سال آن هم فقط فصل تابستان که کمتر درگیر درس و دانشگاه بود. خود ...
قتل فجیع متعرض به همسر
پشت یک کمد کوچک در آشپزخانه پنهان شده بودم و قفل فرمان در دست داشتم. ساعت 9:30 رسید. تا آمد داخل خانه، می خواست زنم را بغل کند که سریع به سمتش رفتم و با قفل فرمان به سرش کوبیدم. افتاد روی زمین. یک تیغ موکت بری آن اطراف بود. برش داشت تا با آن به من حمله کند اما باز با قفل به سرش زدم تا تقریبا از حال رفت، در همان شرایط مدام می گفت: خوب کردم تعرض کردم. این حرفش آنقدر عصبانی ام کرد که تیغ را برداشتم تا ...
اتفاق باورنکردنی؛هتک حرمت دختر 18 ساله توسط پسر 7 ساله
من و همسرم هر دو کار می کردیم ولی الان من به خاطر او کارم را از دست داده ام. ساسان از سن 2 سالگی پیش مادرم بود. وقتی سه ساله شد آنقدر مادرم را اذیت کرد که او هم از دست بچه من خسته شد. باورتان نمی شود، بچه سه ساله با پرت کردن قاب عکس به طرف مادرم باعث شد که او بینایی یک چشم خود را از دست بدهد. دیگر رو ندارم به دیدن پدر و مادرم بروم. بعد از آن جریان ساسان ...