سایر منابع:
سایر خبرها
آن روز در اراک چه اتفاقی افتاد/اشک بود و آه/به یاد شهدای پنجم مرداد سال 65
کارخانه ماست. من صبح روز واقعه به کارخانه رفتم. ساعت حول و حوش 9 و نیم صبح بود که ناگهان صدای مهیبی شنیدم. چون در جبهه تجربه داشتم، فهمیدم هواپیمای جنگنده است. در این حین یکی از همکاران خانم کنترل خودش را از دست داد و جیغ زد. او را هدایت کردم که از در بیرون برود و خودم در سمت مخالف پیش بچه های حسابداری می رفتم که بمبی به ساختمان افتاد و شیرجه زدم. هنوز متوجه نبودم بمب خوشه ای زده اند و خواستم دوباره ...
شنبه تلخ و تاریک اراک در 5 مرداد سال 65
حوش 9 و نیم صبح بود که ناگهان صدای مهیبی شنیدم. چون در جبهه تجربه داشتم، فهمیدم هواپیمای جنگنده است. در این حین یکی از همکاران خانم کنترل خودش را از دست داد و جیغ زد. او را هدایت کردم که از در بیرون برود و خودم در سمت مخالف پیش بچه های حسابداری می رفتم که بمبی به ساختمان افتاد و شیرجه زدم. هنوز متوجه نبودم بمب خوشه ای زده اند و خواستم دوباره بلند شوم که ناگهان انفجار دیگری رخ داد و به هوا پرتاب شدم ...
حماسه آفرینی رزمندگان لرستان در عملیات مرصاد
مالک را پرسیدم. به محل استقرار پشتیبانی گردان مالک در پادگان قدس خرم آباد رفتم دیدم بجز چند نفر نگهبان در چادر ها کسی نیست مقداری نوشیدنی و غذا پیش نگهبانان چادر خوردم که خوشبختانه دیدم یک مینی بوس از بچه های اداره اطلاعات ازنا و الیگودرز از راه رسید. در بین آنها بهمن بخشی و علی اصغر پدر پیر و علی محمد سلوکی را شناختم گفتند: احمد لک تو اینجا چکار میکنی ؟ گفتم شما ...
آتش پایان یک مثلث عشقی
، از وی خواستم تا مرا به حکیمیه برساند. زمانی که به بهانه پیاده شدن از پژمان خواستم تا خودرو را نگه دارد، به محض توقف با چاقو به وی حمله ور شدم و چندین ضربه به او زدم و او را به قتل رساندم. جسد مقتول را به صندلی شاگرد راننده منتقل کردم و بی هدف به راه افتادم. مسیر اتوبان امام علی را ادامه دادم تا این که ناگهان خودم را ابتدای جاده ورامین دیدم. ابتدا قصد آتش زدن خودرو را نداشتم اما پس از چند متری که از خودرو دور شده بودم، تصمیم به آتش زدن آن گرفتم. با بنزین داخل صندوق عقب، صندلی راننده و شاگرد راننده را به آتش کشیدم و به سرعت از محل دور شدم. ...
ماجرای جالب کودکان سیه چشم حفره ای!
و با کمال تعجب دو کودک را دیدم. پنجره را باز کردم تا بپرسم آنجا چه می کنند. گفتند که اجازه بده بیاییم داخل خانه. من به آن دو اجازه ندادم و گفتم: چرا می خواهید بیایید؟ آنها جواب دادند می خواهیم حمام برویم. شگفت زده شدم. با دقت به آنها نگاه کردم. چشم هایشان ترسناک بود؛ دو حفره سیاه که هیچ سفیدی نداشت. برایان بیتیل روزنامه نگاری است که برای اولین بار موضوع کودکان چشم حفره سیاه ...
ما یک خانواده ایم
.... همه اینها را نشانه لطف خداوند می دانم. وقتی داشتن حمام آرزو می شود فاطمه در طول سالیانی که در مجموعه دست های مهربان مشغول به کار است خاطرات تلخ و شیرین زیادی را پشت سر گذاشته. او برایمان یکی از خاطراتی که ناخوشایند بوده اما پایان خوبی داشته است را تعریف می کند: 4-3 سال پیش برای نخستین بار با یکی از روستاهای اطراف تهران ارتباط برقرار کردیم و به مدرسه آنجا رفتیم تا ببینیم ...
تولد نوزادی با دل و روده بیرون زده +عکس
صدای گریه در اتاق زایمان می پیچد، استرس در صورت پرستار فریاد می زند و این پا و آن پا می کند تا از دید مادر دور شود، بچه را به او نشان نمی دهند و به اتاق نوزادان منتقل می کند، زمزمه ها اما حکایت از نقص عضو یا مشکلی عجیب در نوزاد دارد. مادر سراغ نوزاد را می گیرد، مثل همه مادرها می خواهد فرزندش کنارش باشد، اما مشکلی هست، از صحبت ها این طور برداشت می شود که دل و روده نوزاد بیرون است. می گویند ...
خاطرات خواندنی از نبرد در کمینگاه خدا/ هم آوردی مردان شیعه و سنی و اهل حق با نفاق
دستگاه تانک منهدم شده دشمن افتاد که در کنار آنها داخل یک نهر خشک عمود بر سمت تک دشمن و حرکت تانکها جنازه تعدادی از بچه های گردان خیبر از جمله شهید قلیوند فرماندار شهید کنگاور رامشاهده کردم که بارشادت تمام تا آخرین نفس مقاومت کرده و مظلومانه به شهادت رسیده بودند. به هرحال به تعقیب دشمن ادامه دادیم تا حوالی سراب گرم که متوجه شدیم دشمن از سراب گرم تاکل داود یک خط پدافندی با تانکهای بسیار ...
ماجرای تبریک سیدحسن نصرالله به فاطمیون
مستقیم به ما اصابت نکند. داخل چادر بودیم و سید حکیم و ابوعباس و دو سه نفر از بچه های اصلی اطلاعات عملیات هم بودند. آن شب تا صبح سید حکیم هم نقشه را مرور می کرد و هم کمک بچه ها می کرد که برای فردا از همه لحاظ آماده باشند. روز عملیات و طبق نقشه ای که به ما داده بودند سوری ها از یال بالا می رفتند و ما از قسمت پایین دست چپ می رفتیم که متأسفانه در این عملیات ناموفق بودیم . سه نفر از بچه ها شهید ...
قتل برای ازدواج با زن متاهل!
راه تهرانپارس رسانده است، آنها به سمت منطقه حکیمیه رفته بودند . با توجه به اطلاعات جدید به دست آمده و محرزشدن کذب بودن اظهارات الهام و ناصر درباره شب جنایت، هر دو نفر آنها ضمن هماهنگی با مقام قضائی دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شدند. الهام در تحقیقات پلیسی، به داشتن رابطه عاطفی با پسرخاله اش اعتراف کرد اما منکر هرگونه مشارکت یا دخالت در جنایت و مرگ پژمان شد. او به ...
آقای خامنه ای گفت حال دختر کدخدا چطور است؟/ به حاتمی کیا گفتم دروغ می گویند!/ ماجرای ترور ناکام امام ...
سایه بالای چاله است یک فحش خیلی بد دادم. ( بیرون که آمدم) دو نفر بیون چاله ایستاده بودند گفتم مرتیکه مگه نگفتم نیا طرف من؟ بچه ها گفتند جناب سروان خضرایی بود. همین طور که داشتم می رفتم طرف خضرایی زیر لب گفتم این آدم بیچاره می کنه من رو آدمی که بقیه رو سریع اخراج می کنه من که بهش فحش خیلی بد دادم معلومه چکارم می کنه. رسیدیم به هم. من را بوسید و هیچ چیزی نگفت. گفتم جناب سروان ببخشید ما باید سخت بگیریم ...
گلوله سربی داغی که آرزوی دیرینه رزمنده ای انقلابی رابه شهادت تعبیر کرد/شهید نادری از میز مدرسه تا ...
ماموریت با توان مضاعف و با انگیزه کامل به سمت پادگان الله اکبر روانه شدیم و ضمن تصرف و پاکسازی آن از منافقین همچنین محور مواصلاتی کرند اسلام آباد به تصرف نیروهای ما در امد و عملا شاهراه نیروهای منافقین با عقبه متصل به دشمن قطع شد ، جا دارد یادی هم بکنم از شهید بزرگوار و عزیز شهید علی دولت نادری از بچه های اطلاعات عملبیات خیبر در تیپ مسلم بن عقیل و اصالتاً گیلانغربی که در این مکان و در حین پاکسازی ...
راز جنایت سمند سوخته در جاده ورامین فاش شد
شاگرد راننده منتقل کردم و بی هدف به راه افتادم؛ مسیر اتوبان امام علی [شمال به جنوب ] را ادامه دادم تا اینکه ناگهان خودم را ابتدای جاده ورامین دیدم؛ ابتدا قصد آتش زدن ماشین را نداشتم اما پس از چند متری که از ماشین دور شده بودم، تصمیم به آتش زدن ماشین گرفتم؛ با بنزین داخل صندوق عقب، صندلی راننده و شاگرد راننده را به آتش کشیده و به سرعت از محل دور شدم". سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم ...
ناگفته ها از سقوط اتوبوس سربازان پس از 35 روز
45 نفر از سربازها یار نبود. 45 نفری که نام شان در لیست و کنار هم خوانده شد تا پس از سوار شدن به اتوبوس رهسپار شیراز شوند. 45 سرباز غافل از سرنوشت دردناکی که تا ساعاتی دیگر در انتظارشان بود، به سمت شیراز حرکت کردند. در راه درست در گردنه لای رز نی ریز سکانس های وحشتناک سقوط اتوبوس به دره کلید خورد. 19 نفر در این حادثه جان باختند که 13 نفر آنها سرباز بودند و 33 نفر هم مجروح شدند. سربازانی که در آن ...
جهنمی که شهید نادری در مرصاد برای منافقان ساخت
سمت راهدارخانه در حال حرکت بودیم. در همین بین سیاهی هایی از دور به ما نزدیک می شدند. زمانی که نزدیکتر شدند تعدادی از زن های اسلام آبادی که لباس سیاه بر تن داشتند را دیدیم. پا برهنه بودند. از آنها سوال کردیم چی شده؟ آنها گفتند: "منافقین آمدند؛ ریختند تو شهر، مردم را می کشند همه جا را آتش می زنند و ما برای آنکه در امان بمانیم از خانه و کاشانه خود فرار کردیم و... . " در پشت تپه در کنار جاده ...
برخورد خوب شهید هادی با مردم
زشتی زد. ابراهیم گفت: "سریع برو دنبالش" و من هم با سرعت به سمت ماشین رفتم. بعد اشاره کردیم بیا بغل ، با خودم گفتم: "این دفعه دیگه یه دعوای حسابی رو می بینم" اتومبیل کنار خیابان ایستاد. ماهم کنار درب راننده ایستادیم. منتظر برخورد ابراهیم بودم اما او همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد. راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش رو دیده بود، توقع چنین سلام و علیکی ...
شاخ حمله کرگدنی منافقین را در چهارزبر شکستیم
آقای خانی که معاونم بود مطلع شدیم منافقین از قصرشیرین وارد کشور شده اند. ما یک آمبولانس داشتیم که در آن بیسیم و تشکیلاتی داشتیم و بچه ها به آن آمبولانس فرماندهی می گفتند. یکی دو نفر از بچه ها را برداشتیم و با آمبولانس فرماندهی به سمت اسلام آباد رفتیم. گردنه چهارزبر را رد کرده بودیم که دیدیم در دشت حسن آباد درگیری است. (منطقه بین تنگه چهارزبر و تنگه حسن آباد معروف به دشت حسن آباد است) حتی به ...
نقشه شیطانی برای قتل شوهر دختر خاله
به خانه برگردیم اما او با بیان اینکه خسته است، پیشنهاد کرد من و بچه ها، شب را در منزل پدرم بمانم که من هم به ناچار قبول کردم. پس از آن دیگر اطلاعی از بهمن نداشتم تا اینکه پلیس با من تماس گرفت و خبر کشف جسدش را دادند.از سوی دیگر، کارآگاهان که به دنبال کشف سرنخی بودند، با حضور در محل زندگی پژمان که یک ساختمان دو طبقه بود، در پارکینگ ساختمان با خودروی پژو 207 روبه رو شدند. آنها ابتدا تصور کردند این ...
شهیدی که هنوز صدای اذانش در شهر شنیده می شود/ رزمنده اهل سنتی که پیکرش پس از 13 سال به کشور بازگشت
شهید به همان مورد ختم نشد و در پادگان ابوذر نیز بار دیگر مجروح شد. شهید والا مقام با سمت مسئولیت گروهان احتیاط در عملیات مرصاد، در تاریخ 67/5/2 در دشت دیره سرپل ذهاب شربت شهادت را نوشید و هم اکنون مزار شهید در گلزار شهدای گودین واقع شده است. شهید حشمت الله علاوه بر خصیصه های مذهبی که داشت فردی مهربان صبور و متین و مردمدار بود. هر ساله در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان نوای ...
وسوسه 20میلیونی سرایدار و جوان بیکار
بیرون کرد. غلام و سلیمان همدرد بودند سلیمان یاد روزهای بیکاری خودش در سالهای قبل افتاد وگفت: ای بابا اقبال ما بدبخت بیچاره ها همینه؛ یکی مثل خانم دکتر طبقه هفتم بیست میلیون پول خرد توی جیبشه و یکی هم مث من و تو. امروز رفتم بیست میلیون براش نقد کردم وقتی کیسه پول رو از دستم گرفت انگار یه هزار تومانی ازم گرفته بود در حالی که من تمام مدت تا رسیدن به برج به خوشبختی بیست میلیونی فکر می کردم ...
مجید اخراجی ها حالا در سوریه!
انگار که سربازی است. آموزشی که تمام شد دوباره نگرانبودیم. دوباره از شانس خوبش پرند افتاد که به خانه نزدیک بود. مجید هر جا می رفت همه چیز را روی سرش می گذاشت. مهر تائید مرخصی آنجا را گیر آورده بود یک کپی از آن برای خودش گرفته بود. پدرش هرروز که مجید را پادگان می رساند. وقتی یک دور می زد وبرمی گشت خانه می دید که پوتین های مجید دم خانه است. شاکی می شد که من خودم تو را رساندم پادگان تو چطور زودتر ...
تداوم نبرد مزدوران در منبج - عملیات ارتش در - وادی بردی - دمشق - محاصره حلب 18 روزه شد - شکست پ
دولت قرار گرفته است. دور جدید موشکباران دمشق توسط تروریست های میانه رو! گروه های تروریستی تکفیری فعال در مناطق حاشیه ای شهر دمشق از عصر روز گذشته مجددا اقدام به گلوله باران و موشکباران محلات مسکونی این شهر کرده اند. بنابر گزارش منابع بیمارستانی در این حملات تا کنون پنج نفر شهید و 16 تن دیگر نیز بشدت زخمی شده اند که همگی غیرنظامی هستند. این حملات به محله باب توما در بخش قدیمی ...
خاطره های ماندگار علامه طباطبایی از لسان دخترشان
را برای خرج و مخارج زندگی و پرداخت بدهی هایشان فروخته بودند. مادرم تعریف می کرد قبل از آمدن یک شب خوابیده بودیم که دیدم در می زنند. تعجب کردم که چرا حاج آقا نمی روند در را باز کنند. خودم رفتم پشت در و پرسیدم کیست. گفت در را باز کنید، یک امانتی برای آقا سیدمحمدحسین آوردم. در را باز کردم و آن آقا از لای در بسته ای را به من داد. داخل اتاق که شدم حاج آقا پرسیدند چه کسی بود؟ گفتم آقایی این بسته را داد و ...
حلقه مفقوده دفاع مقدس
. این گردان با حدود 200 نفر نیرو عملیات را آغاز کرد و در نهایت حدود 190 شهید تقدیم کشور کرد. این عملیات با لطف الهی و رشادت رزمندگان با موفقیت انجام شد. آن روز رزمندگان لشکر 10 سیدالشهدا (ع) توانستند نتیجه جنگ را از پنج صبح تا سه بعدازظهر به نفع ایران تغییر دهند . یکی از رزمندگانی که در این عملیات به اسارت درآمده بود روایت می کرد: "به سمت یکی از نیروهایی که در روبروی ما بود، رفتم. به ...
گفتگو با سردار مجید ایافت، جانشین فرماندهی قرارگاه ثامن الائمه(ع) به مناسبت سالگرد عملیات مرصاد دروغ ...
در فرماندهی قرارگاه رفتیم، خیلی سریع نقشه پهن شد و همه دورش جمع شدند تا آخرین وضعیت بررسی شود. شهید شوشتری برنامه را توضیح می داد که هواپیماهای عراقی قرارگاه را بمباران کردند. از طرفی، منافقین از ارتفاعات سمت راست و چپ، قرارگاه را که در دامنه سمت چپ گردنه چهارزبربود، زیر آتش گرفته بودند.اما نیروهای ما در گردنه چهارزبر که دورتا دور جاده را در محاصره داشتند، آن ها را به هلاکت رساندند. پس از آن قرار ...
سرنگونی بالگرد آپاچی سعودی ها در مأرب / تلفات ارتش عربستان افزایش یافت
مأرب ارتباط دارد، باز کنند. از سوی دیگر یک منبع نظامی تاکید کرد: نیروهای ارتش و کمیته های مردمی یمن گروه های مسلح را از پایگاه های الأمامیه در سمت شرقی الشعاور و الأهمول دور کردند و راه های عمومی را که این گروه ها بسته بودند، باز کردند و امنیت کلیه راه های منتهی به این منطقه را تامین کردند. بعد از شکست مزدوران سعودی، برخی از منابع وابسته به حزب الإصلاح حکومت نامشروع هادی و ...
نقشه ی شوم براندازی انقلاب اسلامی در عرض سه روز !
...، مقابل اون ور خاک ریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همین جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار می آورند تا از این خاک ریز رد بشوند. به خلبان ها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را می زنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود 3 تا 4 کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. می توانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم ...
خاطراتی از پاسداران کمیته انقلاب اسلام آبادغرب در زمان حمله منافقین در سال 67
چهارم منافقین که اسلام آباد را تسخیر کرده بودند برای تصرف پادگان الله اکبر اقدام می کنند، نیروهای پادگان الله اکبر بخاطر عدم پایبندی صدام به قطعنامه صلح هنوز در جبهه های مختلف غرب و جنوب مشغول پاسداری از مرزها بودند و فقط تعداد کمی از سربازان و درجه داران به فرماندهی سرگرد برزو سلیمی برای حفاظت از مقر در پادگان مانده بودند، که پس از ورد منافقین به پادگان الله اکبر اسلام آبادغرب نیروها تا آخرین فشنگ ...
امیرعلی نبویان کی عاشق شد؟
صورت جدی پیگیری نکرده ام. من به طور جدی در دانشگاه درس نخوانده ام. فوتبال بازی می کردم و عضو تیم دانشگاهی بودم، بسکتبال تمرین می کردم، با دوستانم کنسرت می گذاشتم، با بچه ها دور هم جمع می شدیم جوک می گفتیم و چند ساعت می خندیدیم و سر کلاس نمی رفتیم و... بدترین تابستان من آن زمان کنکور بسیار بد بود. من آخرین دوره نظام قدیم بودم؛ یعنی همزمان با ما نظام جدیدی ها هم حضور داشتند و ...
08 مرداد؛ عملیات مرصاد پایان یافت
، نیمه شب چهارم تیرماه بود و تا ساعت یک و نیم نتوانستیم ماهیت دشمن را بدست آوریم که چه کسی است همین طور در حال پیشروی است... ساعت 5 به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان تأکید کردم وضعیت خیلی اضطراری است چاره ای نداریم هلی کوپترهای کبری باید آماده باشند. یک تیم ارتش آماده شد ابتدا خودم با یک هلی کوپتر 214 برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت ...