سایر منابع:
سایر خبرها
کامیابی نیا: از راز شادی من فقط فرشاد و محسن خبر دارند
تیم ما را بر عهده گرفته بود. جدا از آن هفت، هشت بازیکن تازه هم به تیم ما اضافه شده بودند که برای هماهنگی نیاز به زمان داشتند اما در این فصل شرایط ما به گونه دیگری است و سرمربی ما برای هر بازی استراتژی خاصی دارد. در این فصل باشگاه برای مان کم نگذاشته و من هرگز در هیچ باشگاه دیگری اردوی بیش از 10 روز نداشتم، در حالی که اردوی ما با پرسپولیس در کیف 14 روز شد و به شکل بسیار خوبی تمرین کردیم و خلاصه اینکه ...
گردان: فکر نمی کردم اولین بازی ام جلوی سپاهان باشد
پنجشنبه 7 مرداد 1395 0 به گزارش خبرورزشی ، دروازه بان این فصل پدیده با مهار پنالتی سپاهان روند بازی را تغییر داد تا تیم جدیدش باخت را با پیروزی عوض کند. گردان در خصوص رویارویی اش با سپاهان به خبرورزشی گفت: فکر نمی کردم اولین بازی ام پس از جدایی از سپاهان مقابل همین تیم باشد اما قسمت بود در اصفهان برای تیم فعلی ام به میدان بروم. خوشحال شدم که دیدم هواداران عزیز سپاهان تشویقم می کنند و ...
طاهری: انتشار مبالغ قراردادها بدون هماهنگی بود
سرپرست باشگاه پرسپولیس گفت:انتشار مبالغ قراردادها بدون هماهنگی بود. به گزارش پایگاه خبری تارود به نقل از افکار نیوز، تیم فوتبال پرسپولیس شروعی امیدوارکننده در لیگ شانزدهم داشت. نمایش شاگردان برانکو ایوانکوویچ در مسابقه برابر سایپا نگاه ها را متوجه این تیم کرد. به گونه ای که علی پروین پیشکسوت محبوب باشگاه اعلام کرد که این پرسپولیس قهرمان خواهد شد. در ادامه گفتگوی علی اکبر ...
برای کاپیتان بدون بازوبند بارسلونا؛ چرا کاتالان ها اجازه ندادند ماسکرانو به یوونتوس بپیوندد؟
: "باعث افتخار من است که ماسکرانو نیز همراه با من در یوونتوس بازی کند." اما با وجود اینکه بارسلونا یکی از بازیکنان اصلی اش را از دست داد، از خروج نفر دوم جلوگیری کرد تا رقیب مستقیمش در لیگ قهرمانان بیش از پیش تقویت نشود. ماه گذشته، ماسکرانو اعلام کرد: بارسلونا به هیچ عنوان نمی خواهد من از این تیم بروم و به من اعلام کرده از حضورم در این باشگاه بسیار خوشحال است. بنابراین در این ...
امیرعلی نبویان : یک نفر را از فاصله 50 متری دیدم و عاشق او شدم!
که یک دهکده ییلاقی است بروم و همان جا زندگی کنم؛ نه اینکه از مدنیت و آدمیزاد دور باشم اما گاهی تهران همه ما را خسته می کند. امروز هم یکی از همان روزها بود؛ چون من از اکباتان به میدان فلسطین رفتم و از فلسطین به سهروردی شمالی و از آنجا به تجریش و از تجریش به مرزداران و دوباره به اکباتان برگشتم. مسیری که در یک شهر کوچک مانند آمل در شش الی هفت ساعت طی می شود اما در تهران یک روز کامل را از من گرفت. من ...
گذری برزندگی و سیره ی شهید معلم داوود قدامی
به جرگه ی زائران نور پیوست. وصیت نامه پاسدار شهید داود قدامی (( بسم رب الشهداء و الصدیقین)) خدایا!بنده روسیاه توام،ولی از کرم و بخشش تو نا امید نیستم، خدایا!می دانم،که هر که به تو امید بندد، نا امید نمی شود.خدایا!چقدر مهربان بودی که به ما رهبری حسین گونه عطا فرمودی. و ما را در زیر پرچم ((لا اله الا الله))گرد آوردی. خدایا! از این که به من توفیق دادی،که به جبهه بروم، ...
اس ام اس های زیبای کردی با ترجمه
؟ ازکجامیایی آخرمن دروازه دلم را انداخته بودم * اس ام اس های زیبای کردی * قه زات له گیانم پلاومال قه یخا که ره ی به رمشکه بریش ناودوخوا قه زات له گیانم هیلکه ی خؤمانی زه ردینه ی دلمی جاپیی نازانی ترجمه:فدات بشم پلو خونه کدخدا کره تازه برنج آشی فدات بشم تخم مرغ محلی وجودمنی امابهش آگاه نیستی * اس ام اس های زیبای ...
از ماجرای دوچرخه تا در آوردن درجه های نظامی
که پسرم از من یک دوچرخه خواست اما به دلیل مشکلات مالی نتوانستم برایش بخرم که از این بابت خجالت کشیدم. ✳️شب عملیات شهید خسروبیگی لباس بسیجی پوشید فرزند ارشد شهید تقی خسروبیگی ادامه داد: این همرزم شهید در خصوص روحیات پدرم می گوید که شب عملیات شهید خسروبیگی به من گفت که اگر می شود برای من لباس بسیجی بیاورید و نمی خوام با لباس های ارتشی و درجه هایی که دارم به عملیات بروم چرا که هیچ ...
ولخرجی یک مدافع حرم برای ازدواجش!
کردن غذا کمک کند می گفت دلم می خواهد کنارت باشم. همیشه همینطور بود.حتی وقتی در خانه پدرم با بقیه خواهرها جمع می شدیم هم کمکم می کرد. باجناق ها به شوخی به او می گفتند بیا بنشین، با این بساط زن ذلیلیِ تو، صدای بقیه خانم ها هم در می آید و همه متوقع می شوند. می گفت زن ذلیل نیستم، فقط چون خانمم را دوست دارم، به او کمک می کنم. *انگار فقط کامران زن دارد! وقتی به سوریه می رفت، امکان ...
روابط نامشروع محمد رضا پهلوی و کلفت سوئیسی که باردار شد/جریان ازدواج های متعدد شاه
صفحه 48 خاطرات خود می نویسد: دکتر نفیسی (پیشکار محمدرضا در سوئیس) کلفتی داشت که این کلفت دختری داشت که توجه محمدرضا را به خودش جلب کرده بود و غالبا به من می گفت چقدر دلم می خواهد او را بغل کنم! محمدرضا همیشه به من می گفت که این مسئله برایم عقده شده است . بنابر نقل قول فردوست در مدرسه له روزه، حدود 40 کلفت کار می کردند، یکی از آنها که از همه زیباتر و جذاب تر بوده توجه محمدرضا را جلب می کند که با کمک ...
دیگر برایم بازی با استقلال یا جای دیگر تفاوتی ندارد
ادای احترام و حال و احوال رفتم با ایشان دست دادم که آن هم وظیفه ام بود. محرومیت تماشاگران چقدر روی بازی تاثیر گذاشته بود؟ جذابیت فوتبال به تماشاگرانش است و حضور آنها یک انگیزه دیگری به بازیکن می دهد اما متاسفانه تماشاگران استقلال محروم بودند که این خیلی ناراحتم کرد. دلم برایشان تنگ شده بود و دوست داشتم آنها را ببینم. شاید اگر بودند، از زبان شان ناسزا هم می شنیدی ...
مادران سرگردان، فرزندان بی شناسنامه
.... همه چیز، یعنی همه کارهایی که نیاز به شناسنامه و کارت ملی دارد به عهده من است. زندگی و دارایی که نداریم اما پسرم می خواست موتور هم بخرد باز به اسم من شد. خودشان نمی توانند. بچه ها همه با پاسپورت رفتند مدرسه. هزار جا رفتم؛ می گویم مگر من مادرشان نیستم؟ مگر من ایرانی نیستم؟ یعنی بچه های من هیچ حقی ندارند؟ * از تهران تا کابل حمیده و بچه ها سه سالی هم برای زندگی به کابل رفتند ...
2 عزیزم را در 3 ماه از دست دادم
دفترچه خاطراتش را خواندیم تمام این لحظه ها را نوشته بود. خودش هم به این اشاره کرده بود که: چه حالی داشتم و این حس را داشتم که دیگر مادر را نمی بینم! دلم کنده نمی شد ولی از آن طرف احساس می کردم باید بروم تا وظیفه ام را انجام دهم و دوست نداشتم جلوی مادر اشک بریزم اما مدام برمی گشتم مادر را می دیدم تا سیر دیده باشم. در چه سالی و کدام عملیات به درجه شهادت رسید؟ برادرم 21 بهمن ...
اقتصادکشور مختلط است/رهبری از اصل 44 انتظار انقلاب اقتصادی داشتند
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ آیت الله هاشمی رفسنجانی، امروز (چهارشنبه) در دیدار هیأت مدیره و اعضای انجمنهای صنفی پیشخوان دولت سراسر کشور، راه اندازی این گونه دفاتر را مصداقی از تحقق بخشی از اصل 44 قانون اساسی دانست و اظهار کرد: دفاتر پیشخوان دولت، مجموعه خوبی است که براساس یک تفکر درست مبنی بر واگذاری امور به مردم شکل گرفته و باعث می شود که کارها سریع تر، ارزان تر و مسئولانه تر ...
ساعی: از 2 چیز متنفرم، نقره و برنز
.... شرایط را برایم سخت تر کردند اما در اردوها ماندم. حتی وزن من را عوض کردند که قید المپیک را بزنم اما باز مقاومت کردم. وزن من 68- کیلوگرم بود اما در 80- کیلوگرم در المپیک شرکت کردم. با رقبایی مبارزه کردم که حتی در تمرین هم با آنها مبارزه نداشتم. اینجانب هادی ساعی تعهد می کنم طلا بگیرم! در آن المپیک شرایط خاص بود و تمام فشارها راتحمل کردم و می دانستم اگر به المپیک بروم و مدال نقره ...
قتل پدرم و حرف های اقوام مرا دیوانه کرد
...، تو در آن دنیا اوضاع بهتری خواهی داشت و همینکه می خواست برود یکهو در من نیرویی وارد شد و به سمت او رفتم. خیلی با من بد بود. از همان بچگی ها اینطور بود. ***چرا؟ نمی دانم. کلا مادرم اخلاق خوبی نداشت. من از هفت سالگی وارد دنیای اقتصادی و کار شدم. از همان اول وارد بازار شدم. در قسمت مواد غذایی کار می کردم. استادم هنوز هم در بازار تهران همان مغازه اول کوچه حضرتی حجره دارد. 16 ...
کار و تلاش اقتصادی از دیدگاه امام صادق(ع)
بدن مبارکش خیس عرق بود. پیش رفتم و عرضه داشتم: جانم به فدایت، اجازه بفرمائید من به جای شما بیل بزنم و این کار سخت را انجام دهم. امام از پذیرش پیشنهاد من امتناع کرده و فرمود: انی احب ان یتاذی الرجل بحر الشمس فی طلب المعیشهًْ؛ (22) دوست دارم انسان برای به دست آوردن درآمد حلال در مقابل آفتاب آزرده شود. آری، بهترین و پاکیزه ترین درآمدهای انسان، زمانی است که با عرق جبین و کد یمین به دست آمده ...
کنفرانس خبری آندره گومز در بارسلونا/ بارسا را بیشتر از رئال دوست دارم
بارسلونا بروم خیلی خوشحال شدم و مطمئنم که با اعتمادی که به من کردند برای آینده هم مشکلی نخواهم داشت. بارسلونا بهترین باشگاه برای رشد است. هافبک های زیادی دارد که می خواهم از آن ها چیزهای زیادی یاد بگیرم. من 22 سال سن دارم و زمان زیادی برای رشد دارم. به نظرم قرار است در سمت چپ بازی کنم اما باید ببینیم چه می شود. بارسلونا را از مادرید بیشتر دوست دارم چون می توانم تکنیک بیشتری در این تیم یاد بگیرم و این سبک من است. این دو باشگاه فلسفه متفاوتی دارند، اما سبک من بیشتر با بارسلونا سازگاری دارد. در پایان کنفرانس مطبوعاتی هم یک طرح به عنوان یادبود به آندره گومز هدیه داده شد. ...
پنالتی شهاب،بیشترازگلم خوشحالم کرد
.... خداراشکر که با گل من تیم برنده شد. مدافع پیشین سپاهان اصفهان درباره گلی که زد خاطرنشان کرد: بابت گلی که زدم هم خوشحال شدم و هم ناراحت. من باشگاه سپاهان را عاشقانه دوست دارم چرا که 8، 9 سال در این تیم بازی کردم و با آنها بزرگ شدم. ولی از طرفی خوشحال بودم که توانستم دل مردم مشهد را شاد کنم. خوشحالم که در تیم پدیده بازی می کنم و عضوی از این تیم هستم. وی درباره جدایی اش از ...
حس مربیگری مثل حس گل زدن به استقلال است
بودند الان همکارانم هستم و یا با ایمان مبعلی، احمد آل نعمه، محمد قاضی و .. که روزگاری همبازی بودم الان با آنها کار می کنم. می خواهم تجارب خوبی از مربیان بزرگ کسب کنم تا بتوانم آنها را به جوانان انتقال دهم. مهاجم اسبق پرسپولیس در خصوص اینکه فکر نمی کند زود از فوتبال کنار رفت گفت: خودم هم قبول دارم که 34 سالگی برای منی که سالم زندگی کرده بودم زود بود اما شرایط به گونه ای رقم خورد که باید ...
مرادمند: مجبور به ترک سپاهان شدم
مدیون این باشگاه است در مورد گلزنی به تیم سابقش و شرایط این تیم اضافه کرد: راستش نمی دانم. هم خوشحال بودم و هم نارحت. سپاهان هم تیم خوبی است که نیاز به زمان دارد تا به شرایط ایده آل خود بازگردد و به امید خدا در آینده تیم بهتری می شوند. باشگاه سپاهان واقعا برای من زحمت کشیده است و هرچه که دارم از باشگاه سپاهان دارم. آقای مهاجری هم خیلی به گردن من حق دارند و امیدوارم روزی بتوانم با ...
گردان: حیف بود اگر پنالتی گل می شد
بازی تشویق کردند تشکر کنم. از دیدن هم تیمی های سابقم، پرسنل ورزشگاه و باشگاه سپاهان هم خوشحال شدم. فقط می توانم برای آنها آرزوی موفقیت کنم. طلبی از باشگاه سپاهان داری؟ خوشبختانه من تمام مطالباتم را از باشگاه سپاهان دریافت کردم و هیچ طلبی از آنها ندارم. امیدوارم سایر بازیکنانی که همراه با من از سپاهان جدا شدند نیز بتوانند طلب شان را بگیرند. با بازگشت نویدکیا به ...
اینجا رنگ ها بر مدار هستی می چرخند - در انتظار تاسیس موزه محجوبی
که دارد روی آن کار می کند همان اسب های اساطیری معروفش است. با او در گوشه گوشه خانه سه طبقه اش می گردیم. محجوبی این روزها دارد خاطراتش را می نویسد؛ از هر چه به یاد می آورد. دفترچه خاطراتش را نشانم می دهد و می گوید: هر روز دارم وقتی را صرف نوشتن خاطراتم می کنم. البته قبلا هم این کار را می کردم اما الان با جدیت این کار را می کنم. راهرو ها را نشان می دهد. آنقدر تابلو روی دیوار ...
جدال خطابه و استخفاف / مناظره ای که مشاجره شد
بحث دارم. شما گفته بودید شریعتی هایدگر و سارتر را با هم خلط کرده است و عنوان کرده بودید که اینها تناقض است. آقای دکتر قادری به گونه ای بحث می کند که من احساس می کنم هنوز پایش در یک مدرنیسم پیش از دهه 60 گیر کرده است. یعنی من در زمانه ای که می بینم هابرماس فلسفه آلمانی را با فلسفه تحلیلی ترکیب می کند یا مثلا ریچارد رورتی را می بینم که سنت پراگماتیستی را با سنت آلمانی ترکیب می کند پس از چرخش زبانی ...
طنز؛ گزینه ج صحیح است
علیرضا علیفر: نمی خواهم اسم ........... ببرم. الف) امیر دولاب را ب) فامیل، بدون تقلب بازی کنم و چون دوست دارم فقط ج) تیم هایی که موفق نشدند مرا جذب کنند را د) گواردیولا را به خاطر عدم استفاده از دفاع خطی مدیرعامل سپاهان: حاج صفی به ما ........... داده، پیش ما می ماند. الف) سفته ب) بوس ج) قول د) حال محمد ابراهیمی ...
دلخوری بازیکن پدیده از سپاهانی ها
به گزارش وانانیوز ، محمدحسین مرادمند در گفت وگویی، در خصوص پیروزی پدیده مقابل سپاهان اظهار داشت: خدا را شکر ما بازی منطقی انجام دادیم و توانستیم به پیروزی برسیم. بازیکنان در این بازی زحمت زیادی کشیدند که در نهایت با گلزنی من به پایان رسید. وی در مورد اینکه پس از گلزنی خوشحالی نکرد، خاطرنشان کرد: از این بابت که برای تیم پدیده گلزنی کردم خوشحال بودم اما از طرف دیگر ناراحت بودم ...
می خواهند فوتسال را کوچک کنند
من از تیم ملی جدا شدم، شرایط به گونه ای شد که کسب قهرمانی آسیا و جام باشگاه های آسیا تبدیل به یک آرزو شد. امسال هم که بعد از سال ها به مقام قهرمانی آسیا رسیدیم، بدون اینکه با تیم های ژاپن و تایلند ملاقاتی داشته باشیم، در فینال دو بر یک ازبکستان را بردیم و قهرمان شدیم که البته باز هم کار محمد ناظم الشریعه و تیمش جای تقدیر دارد که بعد از سال ها قهرمانی را پس گرفتیم. ** فوتسال ما خیلی از ...
آمدم، ماندم رستگار شدم
ها آن روز شهید شدند . یک ازدواج موفق خانم دکتر از ازدواجش راضی است و این موضوع را بارها در گفت وگویمان بیان می کند. همسرش نیز از انتخابی که داشته است بسیار خوشحال است. خانم دکتر می گوید: زندگی ما پر از عشق است و همین علاقه باعث شد که دوری از خانواده برایم سخت نباشد. حالا من پیروز میدان و سربلند هستم و از اینکه انتخاب درستی انجام داده ام حس رضایت دارم. آرامش و شادی بهترین هدیه ...
نتوانست بادخترش خداحافظی کند
کنم بگویید چه شده. هیچ کس به من چیزی نمی گفت، انگار آب سردی را روی سرم ریخته بودند. نمی دانستم در آن لحظه چکار باید انجام بدهم، با مادرم تماس گرفتم و گفتم که بهش احتیاج دارم خیلی حالم بد است. بلافاصله آمد دنبالم رفتم خانه و تا صبح گریه کردم. همش خدا خدا می کردم که حمید زنده باشد. اصلا به ذهنم خطور نمی کرد که شهید شده باشد. با خودم می گفتم حتما زخمی شده. تا اینکه صبح از دفتر با من تماس ...
ماجرای تبریک سیدحسن نصرالله به فاطمیون/ اهتزاز پرچم یا علی(ع) توسط نیروهای سیدحکیم بر تپه استراتژیک ...
آلمان را هم پرداخت کرده بودم اما از خیر آن هم گذشتم و سریع السیر سعی کردم فقط در اولین فرصت خود را به ایران برسانم. انگار یک ضرب العجلی برای خودم تعیین کرده بودم که باید به سرعت صد درصد به سوریه بروم. به برکت حضرت زینب(س) بودباز هم به افغانستان رفتم. مدتی هم دنبال آن بودم که چگونه راهی برای رفتن به سوریه پیدا کنم. آن موقع خیلی سخت می شد به سوریه رفت. اما بالاخره من توانستم راهی برای عزیمت به سوریه ...