سایر منابع:
سایر خبرها
خودم و دخترانم با افتخار می گوییم خانواده شهید مدافع حرم هستیم
. گفتم این حرف رو نزن اون فقط چند روز میره پیش حضرت رقیه (س) و برمیگرده. اما مریم از حرفش کوتاه نمی آمد. همسرم ابتدا به یزد رفته و بعد از چند روز از آنجا به سوریه اعزام شده بود. سجاد قبل از رفتن به من گفته بود هر وقت ملیکا دلتنگم شد او را به حرم حضرت معصومه ببرم. از من می خواست بچه ها را به مراسم تشییعش نبرم. مخصوصاً ملیکا را. آخر طاقت گریه ملیکا را نداشت. بچه ها زیاد متوجه نمی شدند اما زمان رفتن ...
گفتگوی خواندنی با همسر و خواهر شهید مدافع حرم "محمود نریمانی"/ محمود عاشقانه و غیرتمندانه دل کند و رفت
تقریباً 56 روز طول کشید تا آمدند، وقتی که کادوها را باز کردند، گفتم: که می دانی من چه بویی را احساس می کنم؟ گفت: چه بویی؟ گفتم: بوی حرم حضرت زینب(س) می آید، گفت: یعنی آنقدر؟ گفتم: آره، من که یکبار سوریه رفتم، الان که ساکت را باز کردی بودی حرم حضرت زینب(س) می آید، گفت: من دیگر نمی توانم از تو پنهان کنم، گفتم: مگر چه شده است؟ کجا رفتی؟ بالاخره که متوجه می شدم، ولی اولین بار که رفتند تا آمدندش نگفتند تا ...
روایت همسرانه از شهید ارباً اربا شده در سوریه: آسمانی شدن فقط مخصوص آقایان نیست
او گفتم: به خدا قسم از تو دل کندم فقط چند ساعت قبل از شهید شدنش با همسرش تلفنی صحبت کرده بود. انگار شهادت را در نزدیکی خود حس می کرد که خلاف عادت همیشگی بی وقت به همسرش زنگ زد. سارا عجمی در این باره می گوید: این بار آخر که به سوریه رفته بود، همیشه شب ها به من زنگ می زد. اما روز شهادتش، ظهر تلفنی با او صحبت کردم.به او گفتم: حالا که صحبت کردیم دیگر شب زنگ نمی زنی؟ گفت: شاید زنگ نزدم. تا ...
زمان و مکان شهادتش را پیش بینی کرده بود / روی ولایت فقیه و حجاب حساس بود
من می گفت حلالم کن و دعا کن تا شهید شوم و من می گفتم در کشور ما امنیت کامل هست؛ تو قراره کجا بروی که شهید بشی؟! از تاریخ اعزام ایشان بگویید و اینکه چندمین بار بود که برای دفاع از حرم به سوریه می رفتند؟ قبل از اعزام چند بار در قالب اردوهای آموزشی و به مدت دوسال در یکی از یگان ها بود. اوایل مهرسال 94 خداحافظی کرد و رفت و حدود 48 روز بعد از اعزامش به شهادت رسید. در ...
روز شهادت پسرم شیرینی دادم
) نیامدم خیلی حرف های نگفته و بغض های نترکیده دارم می خواهم با آقا حرف بزنم و یک هفته ای پیش آقا باشم. افغانستان که بودم دلهره عجیبی داشتم نمی دانستم که به خاطر شهادت پسرم گفتند به ایران بیایم. پنجشنبه شب رسیدیم مشهد، جمعه صبح زود رفتم حرم را زیارت کردم، حاج آقا گفتند برویم نماز جمعه را به جماعت بخوانیم که من قبول نکردم یک حسی می گفت الان علی اصغر می آید پشت در می ماند گفتم نه برویم خانه ...
هر روز صبح پیراهنش را بو می کردم
دوتاش با هم نمی شود به خاطر حرفهایی که به مادرم زده بود از دستش عصبانی شدم و گفتم محمد یا منو مسخره کردی یا خودت را آدم یا شهید می شود یا زن می گیرد دوتاش با هم نمی شود . بعد یک حالت جدی به خودش گرفته و مثل کسانی که استاد هستند و با شاگردشان حرف می زنند به من گفت: تو خجالت نمی کشی! من باید برای تو هم حدیث بخوانم.گفتم حالا چه حدیثی را به من می گویی، گفت: امیرالمومنین می فرماید برای دنیایت ...
اسرائیل! منتظر باش که انتقام ابوالفضل را از تو می گیریم
راه را انتخاب کرده ای. به پسرم گفتم اگر قسمت تو شهادت باشد به خدا قسم من هیچ مشکلی ندارم، کاملا از تو راضیم آن شب قلبا درک کردم که تا خدا نخواهد برگی از درخت نمی افتد و زمان مرگ هر انسانی مقدر و معین است، پس چه سعادتی از این بالاتر که انسان در راه خدا جانش را از دست بدهد. دو هفته اول که ابوالفضل رفته بود خیلی برایش دعا می کردم؛ از خانم حضرت زینب(س) می خواستم که هوای فرزند من را داشته ...
شهید این خانواده منم
سوریه رفته بود به دیدن علی، فرزندش رفتم. همان شب وقتی با ابوالفضل صحبت می کردم به او گفتم شهادت گوارای وجودت مادر، تو بهترین راه را انتخاب کرده ای. به پسرم گفتم اگر قسمت تو شهادت باشد به خدا قسم من هیچ مشکلی ندارم، کاملا از تو راضیم آن شب قلبا درک کردم که تا خدا نخواهد برگی از درخت نمی افتد و زمان مرگ هر انسانی مقدر و معین است، پس چه سعادتی از این بالاتر که انسان در راه خدا جانش را از دست بدهد. ...
مصطفی زودتر از همرزمانش به پابوس امام رضا(ع) آمد/ صبوری همسران شهید برای دشمن دردناک است
دارند می روند، اگر دخترم نبود، من هم حتماً می رفتم. می گفت آدم خودش را شیعه حساب کند و این جور جاها را نرود؟ اما کم کم دیدم داستان تعریف کردن هایش دارد بیشتر می شود. انگار که بیشتر دوستانش می رفتند و حرف های آن ها را که می شنید، هی علاقه اش بیشتر می شد که برود. فارس: واکنش شما چه بود؟ من همه اش می گفتم نمی خواهد بروی، تو بالای سر بچه ات بنشین. اما او می گفت خوب است ها، می روم ...
بوی حرم حضرت زینب(س) را از ساکش استشمام کردم
بویی حس میکنم؟" گفت: "چه بویی؟" گفتم: "بوی حرم حضرت زینب(س) می آید. من یک بار سوریه رفتم الان که ساکت را باز کردی بوی حرم حضرت زینب(س) می آید". گفت: "من نمی توانم از تو چیزی پنهان کنم". گفتم: "به هر حال که متوجه می شدم." با این وجود اولین باری که آمد خودش چیزی از سفرشان به سوریه نگفت. ساکش را که باز کرد بوی حرم حضرت زینب(س) آمد هر وقت هم که می رفت می دانستم کجا می رود؛ ولی نمی پرسیدم؛ چون از راهی ...
لباس روحانیت پوشید و شهید شد
به گزارش خبرگزاری بسیج ، میلاد بدری از شهرستان امیدیه خوزستان ششم فروردین 74 به دنیا آمد و 11 آذرماه سال 94 مصادف با روز اربعین امام حسین(ع) در سن 20 سالگی به شهادت رسید. میلاد در راه دفاع از حرم اهل بیت(ع) جام شهادت را نوشید و اگرچه آرزوهایی که مادر برایش داشت را ناتمام گذاشت، اما او زندگی کوتاهش را با کلمه زیبای شهادت خاتمه داد. تمام دارایی های غنیه خیزری راد مادر شهید، دو فرزند پسر بود که یکی ...
سالک رهسپار تا به دمشق
سرویس هنر جوان ایرانی به نقل از تبیان؛ بخش شعرو ادبیات: درد دلی صمیمانه در قالب اشعاری دلنشین با شهید مدافع حرم، شهید سید مصطفی صدرزاده بخش شعر و ادبیات جوان ایرانی علی اکبر فرهنگیان، شاعر آیینی کشورمان، تازه ترین نوشته و سروده خود درباره شهید سید مصطفی صدرزاده، مدافع حرم عقیله بنی هاشم که در شب عاشورای 94 در سوریه به شهادت رسید را در اختیار تبیان قرار داده است که ...
تازه از سوریه آمده ام
حسین(ع) دیدار داشته باشیم. امکان دیدن چهره آقا عبدالحسین بود؟ بله. حرف هم با او زدید؟ تا صورتش را دیدم جای مهر روی پیشانی اش خیلی سیاه شده بود. علتش را که پرسیدم گفتند بیشتر به خاطر نماز شب هایی بود که می خواند. بغلش کردم و گفتم حلالم کن. خودت هوای من و دخترت را داشته باش. روز سوم دی ماه هم مراسم خاکسپاری برگزار شد. چقدر به شهادت همسرتان فکر می کردید ...
بخش های خواندنی کتاب زندان الرشید
...، انگار آتش گرفت. با فریاد گفت: به او بگو چرا؟ گفتم: بگو خمینی سید است. او فرزند حضرت زهرا، دختر پیغمبر اکرم است. ما مسلمانیم و اگر تو مسلمان باشی، هیچ گاه راضی نمی شوی به فرزند پیغمبر توهین شود یا او را فحش بدهند. درجه دار با شنیدن حرف های من دوباره به جانم افتاد تا توانست به شکم و سروصورتم مشت و لگد زد. پرده دوم: آب خوردن با طعم کابل! دو ساعت بعد که گرما طویله را ...
حجت الاسلام دارستانی: ثواب بوسیدن کف پای والدین مانند بوسیدن تربت سیدالشهدا(ع) است+گزارش تصویری
نمی کند. تمام درد جامع و مملکت ما از اینجا است که حواسمان به والدین نیست، در حالی که خدا هر چه به ما می دهد، به خاطر دعای پدر و مادر است. هزاران طلبه به حوزه علمیه می روند اما یکی از آن ها آیت الله بروجردی و آیت الله بهجت و ... می شوند، چون بیشتر از بقیه در مقابل پدر و مادر کمر خم کردند. آیت الله العظمی مرعشی نجفی کسی است که 60 سال نماز شبش را در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها خواند ...
آخرین وداع فرزند 3 ساله شهید محمود نریمانی با پیکر پدر
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ، عصر امروز دوشنبه 11 مردادماه خانواده شهید محمود نریمانی با حضور در معراج شهدای تهران با پیکر شهید خود وداع کردند. در این مراسم که با نوحه خوانی ذاکرین اهل بیت همراه بود خانواده، دوستان، بستگان، همسر و فرزند سه ساله شهید به نام محمد هادی با پیکر عزیز خود وداع کردند. محمود نریمانی متولد سال 1366 در استان البرز بود، وی از پاسداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داوطلبانه به منظور دفاع از حرم عمه سادات عازم سوریه شد که روز گذشته 10 مرداد ماه در استان حما سوریه در اثر انفجار مین به شهادت رسید. انتهای پیام/ 141 ...
مروری بر توصیه های یکی از شهدای جهاد دانشگاهی
جای کس دیگر نیست و شهادتم را اینگونه آغاز می کنم. ای خدا شهادت می دهم که محمد(ص) رسول و نبی از جانب تو و جهت عالم نمودن مردم جاهل به حقایق هستی مبعوث شده و علی(ع) ولی اوست و پیوسته بر زبانم شعار پر طنین لا اله الاالله جاری است و امیدوارم آخین کلام دنیایی ام نیز باشد که بر زبان جاری می کنم. ای خدا شهادتم را گفتم و نوایم را نیز سرودم ، تقبل بفرما و پاسخم ده. خدایا ...
اشعار آیینی ویژه ولادت کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام الله علیها
آیینه گردانت اگر معصومه ی مهرت ٬ بخندد بر شب هستی چو قلب قم شود بانو ! دل خلقت چراغانت تبسم کن به زیبایی ٬ که مهری عالم آرایی بُود نورت اهورایی ٬ دل آیینه حیرانت نسیم کوثر فطرت ٬ سحاب رحمت عصمت ! مرا خیس کرامت کن ٬ شبی در زیر بارانت قسم بر لیلة القدری ٬ که قرآن تو نازل شد تو نوری از خدا هستی ٬ خدا باشد ثنا ...
وداع تلخ با شهید مدافع حرم به روایت همسر شهید
... انسان به امید زنده است، من و یسنا کوچولو هم امیدوار به بازگشت قهرمان زندگیمون. چهارشنبه بود بغض در گلویم سنگینی می کرد و من ویسنا به قصد زیارت، توسل و دعا برای سلامتی امیر راهی امامزاده های شهر شدیم و ذکرم این بود: "خدایا امیرم رو بهم برگردون". فردای همون روز توی فضای مجازی خبر بازگشت مدافع حرم حضرت زینب امیرعلی هیودی منتشر شد، عرق سردی تمام بدنم را فرا گرفت. خدایا، من ...
حجت الاسلام رفیعی: سه راه عاقبت به خیری در نامه امام صادق(ع) / جوانان ، دستتان در دست یک عالم باشد + ...
کنند هم می توانند جهنم رفتن تو را فراهم کنند. مطلب دوم درباره دوست است، عزیزان یکی از کسانی که افراد لعنت می کنند دوست ناباب است، قرآن می گوید: کسانی که می روند جهنم می گویند: کاش با فلانی دوست نمی شدم. شخصی آمد پیش امام صادق(ع) گفت: دوست به دوست چه حقی دارد، امام فرمودند: سی حق دارد. بعد گفت: آقا می شود بفرمایید ، حضرت برایش شمرد. یکی اش این است که آنچه که برای خود می پسندی ...
از "علی" تا "اعلی"؛فاصله ای به اندازه "اخلاص"
است برای انجام ماموریت حتی به خارج از کشور هم برود. سه روز بعد با من تماس گرفت و به خاطر خلف وعده اش از من و خانواده ام عذرخواهی کرد. علی پس از 15روز از جبهه بازگشت و ما به طور رسمی عقد کردیم. چرا شهید شمسی پور؟ پنج ساله بودم که پدرم را از دست دادم پس از آن هیچ گاه نمی توانستم به هیچ مردی علاقه داشته باشم، مادرم همیشه نگران ازدواج من بود، یک شب حرم امام رضا(ع) بودیم که آقا را ...
از تماشای تو در دل، حرمی ساخته ام
خودش هم ازش خواستن که همسرش رو ترک کنه و بره دنبال سرنوشتش... حتی خود شوهرش هم ازش خواسته که پابندش نشه... به خدا و همه آدم های مقدس تاریخ سوگندش داده تا جونش رو برداره و ببره... اما دلش راضی نشده. از همون موقع که روی سر شوهرش قرآن گرفته و بدرقه ش کرده... تا همین حالا که سی ساله یه خمپاره لامُرُوَّت، فلجش کرده و خوابوندتش روی تخت، حتی یه روز هم ازش سیر نشده... سیرشدن که هیچ... وقتی هم که به ...
تصاویری که برای اولین بار از بابا نظر رسانه ای می شود
نصر به عنوان معاونت عملیات با تمام جراحاتی که داشت مشغول به خدمت شد تا اینکه در همان مکانی که اولین حضورش در جنگ را رغم زد یعنی کردستان(اشنویه) در 1375/5/7 به ندای ارجعی لبیک گفت و به آرزوی دیرینه اش که پیوستن به یاران شهید خود و نوشیدن شهد شیرین شهادت بود رسید. در تصویر بالا سردار شهید مهدی قرص حریف سردار شهید نظرنژاد است. فرازی از وصیت نامه سردار شهید محمد حسن نظرنژاد ...
نحوه شهادت عباس جلوه ای از قصه های قرآنی بود
اف 5 فقط یک گوشه اش سوراخ شده بود. یک گوشه شیشه. خدا نمی خواست تو امانت داری اش شک و شبهه ای ایجاد شود. نحوه شهادت عباس جلوه ای از قصه های قرآنی بود. روز جمعه، روز عید قربان، سر ظهر، شاه رگش قطع شده بود. ظهر بود که به من زنگ زدند. از تبریز زنگ زدند. 3روز بود ندیده بودمش. این 3روز خیلی برایم سخت گذشت. روانی شده بودم. به او حق می دادم. می گفتم شاید به خاطر خودم است. این که برخی ها فکر نکنند من ...
بنیاد در آینه مطبوعات
. آخرش گفتم: باشد؛ قبول می کنم به شرط اینکه خواب امام حسین(ع) یا حضرت زینب(س) را ببینم. اتفاقا یک روز نشد که دخترم به خانه مان آمد و گفت: مادر می دانی دیشب خواب دیدم که در باغمان اتاق های زیادی است و یکی متعلق به محمد است و می گویند آنجا محفل حضرت زینب(س) است؛ چون بچه ها به سوریه می روند حضرت زینب (س) هم به دیدنشان آمده است. محمد هم ایستاده بود و گوش می کرد. به دخترم گفتم چرا همچین خوابی دیدی ...
به سراغ گوشی مادرم رفتم واز چیزی که در آن دیدم خشکم زد - مادرم مدتها به من باج می داد
علیک نکرده بودیم که دایی ام سر رسید. او مرا دید و واویلا شد. آن روز دایی جواد آشی برایم پخت که یک وجب روغن و یک کیلو پیاز داغ روی آن بود. روزگارم سیاه شد. واقعیت را به مادرم گفتم و قول دادم دیگر از این غلط ها نمی کنم. اما احسان که هنوز درد سیلی محکمی که از دایی جواد خورده بود را روی صورتش حس می کرد دست بردارم نبود. فکر می کردم بعد از آن ماجرا ترسیده باشد ...
کاش برانکو و پرسپولیس مرا بخواهند تا جبران کنم
ارزوی موفقیت میکنم.عواملی که باعث شده فسخ قراردادکنم :اولین روز حضورم فضای ترکیه جنگی شد من تا حالا این همه تانک وماشین های نظامی در شهر ندیده بودم واقعا ترس برم داشت تا اینکه خواستیم حرکت کنیم دیدم اقا مهدی میخواد برگرده من شوک دوم را گرفتم پیش خودم گفتم خدایا من در این شهر غریب بدون مهدی چیکار کنم گفتم اگه من هم باهاش بیام انها جریمه سنگینی برای ما دوتا در نظر بگیرن من از همان روز دیگه بفکر ارزو ...
بارها به مظلومی گفتم محمد انصاری را به استقلال بیاورد اما جدی نگرفت
دیگر تیم ها شدند. نمونه بارز آن نیز محمد انصاری است. بازیکنی که در تیم های پایه استقلال رشد کرد و تا حد یک ستاره پیش رفت اما امروز ستاره تیم پرسپولیس است. یکی دو بار به مظلومی گفتم که انصاری را بیاورد و از او استفاده کند، اما او حرف های مرا جدی نگرفت.
آیا بهشت یکنواخت است؟
کردی و خانه را به دست غاصب ندادی، خود صاحبخانه در آن تجلی می کند. غاصب کیست؟ شیطان است، باید عقل حکمفرما باشد و از قلب حراست کند، چون قلب، حرم خداست و حرام است که غیر از خدا در حرم خدا ورود پیدا کند. دادم به او من خانه را/بر درگه اش دربان شدم از پیامبر(ص) پرسیدند: یا رسول الله(ص) خدا کجاست؟ حضرت فرمودند: در دل خودت! خدا هم فرموده است: لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَلا سَمائِی ...
رهایی از جنس گنبد طلا
. گفتم: یه خواب دیده ام، وقت داری تعبیرش کنی؟ گفت: تو چقدر خواب می بینی. بگو. ان شاءالله که خیره. برایش تعریف کردم. گل از گلش شکفت. گفت: مژده بده. گفتم: چطور؟ گفت: ان شاءالله آزادی نزدیکه. خوشحال شدم. از وقتی خبر آتش بس را شنیده بودیم هر روز منتظر خبر تبادل اسرا بودیم. دو سال گذشته بود و خبری نشده بود. حالا مجید می گفت آزادی نزدیک است. با خودم می گفتم کاش تعبیرش راست باشد. دو ماهی از دیدن ...